این نوع زندگی مشترک را شاید بتوان شکلی از ازدواج موقت دانست، که میان برخی از جوانان رایج شده است، ولی فقط محدود به جوانان نیست، بلکه افراد میانسال هم درحال تجربه این شیوه از زندگی هستند. شیوهای که در مورد جوانان ممکن است منجر به ازدواج شود ولی در مورد افراد میانسال و حتی نزدیک به سالمند حالت متفاوتی دارد، آنان طلاق میگیرند، سپس به این روش با یکدیگر زندگی میکنند و در مواردی هم اطرافیان متوجه ماجرا نمیشوند!
دلیل نگرانی نسبت به این نوع همخانه شدن یا ازدواج موقت یا هر اسم دیگری که بخواهیم روی آن بگذاریم هرچه باشد، باید نسبت به اصل ماجرا تحلیل و درک درستی داشت. این یادداشت در پی آن است که به برخی از دلایل رواج این نوع ازدواج بپردازد، ولی پیشاپیش باید اذعان کرد که به دلایل گوناگون، هنوز مطالعات کافی در این زمینه انجام نشده است و هرگونه اظهارنظر و تحلیل بر شواهد معدودی متکی است، و باید با احتیاط تلقی شود. بنابراین پیش از ورود به بحث بر ضرورت مطالعه این پدیده تأکید میشود. این مطالعه نباید متاثر از ارزشگذاری پیش از مطالعه باشد زیرا این امر موجب بد یا کجفهمی پدیده خواهد شد.
در این زمینه باید متذکر شد که همه افرادی که این نوع رابطه را انتخاب کردهاند از یک سنخ نیستند و نمیتوان برای همه آنان داوری مشترکی داشت. این نوع ازدواج ناشی از علل و زمینههایی است؛ یکی از این زمینهها افزایش استقلال نسبی جوانان اعم از دختر و پسر از خانواده و بالارفتن سن ازدواج آنان است که موجب میشود دختران و پسران، راحتتر بتوانند چنین روابطی را برقرار کنند.
البته فراموش نشود که از منظر شرعی و قانونی، این نوع زندگی مشترک برحسب اینکه چگونه توافق کرده باشند حالتهای گوناگونی میتواند داشته باشد، و شاید در قالب ازدواج موقت قابل درک باشد، که در این صورت حقوق طرفین نیز در این نوع ازدواج معلوم است، ولی مشکلی که وجود دارد، ضعف ساختار حقیقی ایران در استیفای حقوق مربوط به زنان در این نوع روابط است، موضوعی که در کشورهای توسعهیافته حل شده است، چراکه در برخی از این کشورها بیش از ٢۵درصد از زندگی مشترک زن و مرد در این قالب است، و مقررات آن تدوین و تنظیم شده و ضمانت اجرای لازم را هم دارد ولی در ایران استیفای این حقوق به سادگی امکانپذیر نیست.
نکته دیگر اینکه برخی افراد برای مخالفت با این نوع زندگی مشترک کوشیدهاند که با متصف کردن آن به صفات ناپسند و بررسی آن از منظر ارزشهای شخصی خود آن را بهشدت رد و محکوم کنند درحالیکه اگر این پدیده مبتنی بر واقعیتهایی اجتماعی باشد با زدن چنین برچسبهایی نمیتوان مانع از بروز آن شد و حتی ممکن است مسأله را پیچیدهتر کنند. ولی فارغ از این زمینه مقدمتاً چند علت را میتوان برای رواج این نوع ازدواجها برشمرد.
-گریز از مراسم سنتی ازدواج و تعهدات مادی و غیرمادی بسیاری که این نوع ازدواجها بر جوانان بار میکند، از عوامل موثر بر گرایش به این شیوه از زندگی در کنار یکدیگر است. یکی از این تعهدات، رفتوآمدهای خانوادگی و فامیلی است که از هر نظر برای زوجهای جوان سخت است. همچنین تبعات اقتصادی مراسم ازدواج و زندگی بعد از آن است که جوانان را به گریز از ازدواجهای سنتی و روی آوردن به این نوع روابط تشویق میکند.
-عامل دیگر، ترس از طلاق و ناهمخوانی اخلاقی و رفتاری دختر و پسر است. بهویژه در شرایطی که آمار طلاق بالا رفته، برخی از جوانان ترجیح میدهند که به معرفی نزدیکان یا دوستان از فرد مورد نظر برای ازدواج کفایت نکنند. این مسأله حتی برای دختران اهمیت بیشتری دارد، زیرا آنان بیش از پسران بر اثر طلاق لطمه میبینند. شاید گفته شود حتی با پذیرش این استدلال انتخاب این شیوه که از چاله درآمدن و به چاه افتادن است. در پاسخ باید گفت که از منظر دختر و پسر این طور نیست. با پذیرش ازدواج، شرایطی پیش میآید که هزینه جدایی را بسیار سنگین میکند، در حالی که مسأله در ازدواج سفید قدری فرق میکند. نکته مهم این است که چرا دختران چنین نوع از زندگی مشترک را انتخاب میکنند درحالیکه بهظاهر هزینه وارد شدن در این رفتار برای آنان بیشتر است؟
-یک عامل مهم دیگر که ممکن است کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، این است که با این شیوه قانون خانواده و شرایط حاکم بر آن دور زده میشود! این مسأله برای افرادی که ازدواج کردهاند و سپس طلاق میگیرند اهمیت بیشتری دارد. در ساختار اغلب خانوادهها و براساس حقوق موجود، مرد رئیس خانواده است، هرچند از این جمله میتوان برداشتهای گوناگون کرد، ولی برخی از مردان با وضعیتی که در خانه ایجاد میکنند، به نوعی شیوه سلطه بر زن را برمیگزینند، و برخی از خانمها هم که نمیخواهند چنین سلطهای را پذیرا شوند، اقدام به طلاق میکنند، و پس از طلاق حاضر میشوند بدون رابطه حقوقی رسمی دائمی و فقط در قالب صیغه با یکدیگر و در زیر یک سقف زندگی کنند و تسلط مرد را نپذیرند طبیعی است که در این شرایط مرد قدرت ناشی از ریاست خانواده را در اختیار ندارد.
بنابراین اگر گمان میکنیم که این نوع ازدواج برای جامعه مفید نیست، و عوارضی دارد، بیش از هر اعتراضی باید نسبت به رفع موانع ازدواج رسمی و دوام آن پرداخت. تعهدات دستوپا گیر ازدواجهای سنتی، ناکارآمدی شیوههای انتخاب همسر و از همه مهمتر نامتوازن بودن حقوق خانواده با شرایط اجتماعی زنان، در گرایش به این نوع زندگی مشترک تأثیر دارند.
در این گزارش فقط حرف های این دو نفر را روایت می کند و هیچ قضاوتی درباره آن نمی شود.
جهت بررسی نگرش ذهنی مؤثر بر ساختار ازدواج و خانواده در ایران، مؤلفههایی همچون نقشهای جنسیتی و ساختار قدرت در خانواده بسیار مهم هستند. جهت انجام این مهم، پس از ارائه تعریفی دانش نامه ای و حداقلی(به اقتضای این یادداشت) و بررسی وسعت و گستردگی آن در جامعه ایرانی، به فرایند همزیستی مشترک بدون ازدواج رسمی و "ازدواج سفید" به عنوان معضل اجتماعی خواهیم پرداخت.
بنابر اولین تعریف های دانشنامه ای برای این سبک زندگی، ازدواج سفید سبکی از زندگی مشترک است که در آن دو نفر بدون ازدواج رسمی که در مدارک تشخیص هویت قید شود، با یکدیگر زندگی مشترک تشکیل میدهند و طبیعتاً همچون همسران رسمی و عقدی با یکدیگر رابطه عاطفی و جنسی برقرار می کنند.
با این حال منابع درخوری برای یافتن پاسخ سوال دوم در دسترس نیست. شاید یکی از معدود گزارش ها و مستندات موجود، گفت و گوی خبرگزاری ایلنا با سردار مرتضی طلایی باشد که در دی ماه سال91 منتشر شد و طی آن رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر وقت تهران از افزایش زندگی مجردی دانشجویی در شهر تهران و آن هم صرفاً در محلات شمال شهر خبرداد و گفت: "این پدیده جدیدی ازنوع آسیبهای اجتماعی است که پیامدهای خطرناکی دارد." سردار طلایی در آن گفت و گو با اشاره به این که هنوز آمار رسمی در این خصوص در دست نیست، افزود: "متاسفانه گزارشهایی مبنی بر تشکیل زندگیهای مجردی در شمال شهر تهران داریم که در آن دختر و پسر دانشجو بدون ازدواج رسمی زیر یک سقف زندگی میکنند."
با این حال ضمن آن که ما به هیچ وجه قصد دست کم گرفتن این معضل اجتماعی را نداریم، باید اذعان کنیم که خوشبختانه این پدیده، معضلی است نادر که صرفاً در محدوده خاصی از پایتخت قابل رویت بوده و به این معنا، معضل و مشکلی است مربوط به خرده فرهنگی خاص و نه لزوماً بحرانی سراسری که به عنوان مثال در فلان شهرستان دورافتاده جنوبی، شرقی یا شمالی با آن مواجه باشیم و نیاز به اطلاع رسانی آن ازسوی روزنامه های سراسری باشد!
با این حال آن چنان که در پاراگرف پایانی و نتیجه گیری گزارش ابتکار که با میان تیتر"دیگرکسی حاضر به امضای عقدنامه نیست؟" مشخص شده، می خوانیم، گویا معضلات اساسی اجتماعی همچون مشکل بیکاری، گرانی مسکن و هزینه های بالای زندگی منجر به بروز چنین معلی در میان خرده فرهنگی خاص گردیده است و می نویسد:"اینطور که به نظر میرسد از جمله عواملی که میتواند جوانها را به سمت این دست از ازدواجها بکشاند مشکلات مالی، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر و نداشتن اعتقاد به ازدواج میتوانند دلایل زندگی مشترک بدون ازدواج باشند. همچنین هزینه بالای اجاره یا خرید مسکن و نبود تناسب دخل و خرج که در این دوره و زمانه بسیار برجستهاست، میتواند دلایل دیگری باشد که موجب میشود کسی حاضر به امضای عقدنامه نباشد و زندگی بدون ازدواج یا ازدواج از نوع سفیدش را ترجیح بدهند."
فارغ از این که ابتکار این راه حل را معتبر و راهگشا می داند یا خیر، تناقضی عجیب در ادعای گزارش و نتیجه گیری آن به چشم می آید. به بیان دیگر درحالی این گزارش "ازدواج سفید" را نتیجه منطقی و واکنش طبیعی جامعه به مشکلات اقتصادی و اجتماعی قلمداد می کند که در ابتدای گزارش گویا برای تطهیر این معضل اجتماعی، سعی در تلقین این موضوع دارد که این شیوه زندگی مشترک، بیش از هر شیوه دیگری به ازدواج رسمی شبیه است و تفاوتی اساسی میان آن و همخانگی و دوستی پیش از ازدواج دخترها و پسرها وجود دارد!
نگاهی آماری به ازدواج و طلاق در ایران
آمار نرخ ازدواج نشان میدهد که متوسط سن ازدواج از سال ۱۳۴۵ به بعد روندی افزایشی داشته است. به طوری که متوسط سن ازدواج دختران، خصوصاً روستائیان در طول چهاردهه اخیر همواره سیر صعودی داشته است. مطابق آمار سرشماری سال۱۳۷۵ میانگین سن ازدواج در ایران برای پسران تقریباً ۲۶ سال و برای دختران تقریباً ۲۳ سال بوده است. اما آن چه در اینجا حائزاهمیت است درواقع حداقل 10 سال فاصله بین بلوغ و سن ازدواج در دختران و پسران و کاهش ازدواج زیر 20 سال است که در طی 40 سال گذشته برای دختران از ۴۱ درصد به ۱۸ درصد رسیده است. آمارها همچنین نشان می دهند که درصد زنان مجرد در سال های اخیر با افزایش همراه بوده است. در سال ۱۳۸۱ کمتر از ۳ درصد از مردان ۱۹-۱۵ ساله ازدواج کرده بودند، درحالی که این رقم برای زنان 2 درصد است.
بر اساس آمارها میانگین اختلاف سن زوجین در سال ۱۳۴۵ از ۴.۴ به۷، ۲ در سال ۱۳۸۱ رسیده است و دلیل کاهش آن افزایش سن ازدواج زنان است. در نتیجه اختلاف سن زوجین کاهش یافته است. در بررسیهای انجام شده بر تعداد مردان و زنان ازدواج نکرده کشور نشان می دهد که تعداد زنان مجرد ۱۵- ۳۴ ساله، 4 میلیون و 348هزار نفر و تعداد مردان مجرد ۳۹- 20 سال 2 میلیون 361 نفر است. که این مساله نشان فزونی 1 میلیون و 900 دختر مجرد در مقایسه با پسران مجرد است. آمارها نشاندهنده تاثیر افزایش سن ازدواج بر کاهش میزان همسرداری است. در میان اقوام، لر و بلوچ زنان کمترین سن ازدواج را دارند، ولی در عوض گیلکها دارای بالاترین سن ازدواج برای مردان و زنان هستند و از آنجا که میان سن ازدواج زنان و توسعه یافتگی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. بنابراین تغییرات فوق، نشان دهنده سیر پیشرونده تأخیر در ازدواج و افزایش فاصله بلوغ و ازدواج است.
آمارهای طلاق در شهرها نشان میدهند که طی 10 سال گذشته همراه با افزایش میزان شهرنشینی میزان طلاق نیز افزایش یافته است. به طوری که در شهرهای بزرگ از هر 3 ازدواج، یکی به طلاق منجر میشود. رئیس سازمان ثبت اسناد کشور با بیان بخشی از آمار و ارقام ثبت شده در سال90 گفت: در سال گذشته طلاق رشدی ۷ درصدی داشته و همواره شاخص مذکور در مناطق شهری کشور به مراتب بیش از مناطق روستایی بوده است. پژوهشگران در ایران هچنین نوعی همگرایی را میان شهر و روستا از نظر میزان طلاق متذکر می شوند. آنانهمچنان عواملی را که در افزایش میزان طلاق دخالت دارند را توسعه شهرنشینیـی و هنجارهای جدید زندگی، آموزش عالی و استقلال مالی زنان توصیف میکند.
اخلاق، حلقه ای مفقوده در سفیدی ازدواج
و اما اخلاق ...
این ها بخشی است آمار نگران کننده ازدواج و طلاق در جامعه امروز. آماری نگران کننده که بی شک تغییر آن علاوه بر اقدامی موثر و سریع را ازسوی مسئولان، نوعی عزم ملّی و احساس مسئولیت ازسوی تک تک افراد جامعه را می طلبد. به راستی تا به کی می توان با بی اخلاقی از کنار مسائلی این چنینی عبور کرد. ما این جا به هیچ عنوان قصد تکفیر ابتکار و ابتکارهای ساده لوحانه ای از این دست را نداریم. ما با مشکلی اساسی روبروییم و آن بحران جمعیتی است. کسی منکر مشکلات اقتصادی مهلک این روزها نیست و اساساً نمی شود این فشار شدید اقتصادی که مستقیماً کمر اقشار ضعیف را نشانه رفته، نادیده گرفت و نادیده انگاشتن آن تنها می تواند از سر کم خردی باشد و حماقت.
با این حال آیا اگر راه حل مقاومت در برابر فشار اقتصادی را عدم تشکیل خانواده، بچه دار نشدن و مسائلی از این دست بدانیم، صرفاً صورت مسئله را پاک نکرده ایم. آیا می توان به دلیل وجود مشکلات اقتصادی، مشکل بزرگی همچون رشد جمعیتی منفی را نادیده گرفت؟!! آیا جایگزین نمودن هنجارهای غیرایرانی و غیراسلامی همچون ازدواج سفید و راه حل هایی از این دست، قادر به مرتفع نمودن اصل قضیه هست؟!!
به راستی امروز کدام یک از ما پیش از انجام هر کاری آن اساسی ترین سوال را از خود می پرسیم که آیا کاری که می کنیم اخلاقی هست یا خیر؟!!
همخانگی بدون ازدواج یا ازدواج سفید، پدیدهای است که دختر و پسر به عنوان همخانه با یکدیگر زندگی میکنند، بی آنکه میان آنها پیوند رسمی ازدواج و رابطه زن و شوهری باشد. رواج چنین پدیده ای در جامعه صدای هشدار کارشناسان را به دلیل مخاطرات گسترده حقوقی، روانی و اجتماعی آن بلند کرده است.
در این پدیده، دختر و پسر و یا زن و مرد مجرد به عنوان هم خانه با یکدیگر زندگی می کنند، بی آنکه میان آن ها پیوند زن و شوهری باشد. در دنیای غرب، با توجه به تغییر سبک زندگی و در کنار آن، افزایش فشارهای اقتصادی، به طور کلی میل به ازدواج شرعی و رسمی کاهش یافته و روابط، بیشتر بر پایه ارضای غرایز و آزمایش گونه شکل می گیرد.
علل گرایش به ازدواج سپید
علی اصغر نژادفرید- روانشناس- دلیل اصلی ظهور پدیده ازدواج سپید را نبود مسئولیتپذیری حداقل در یک طرف از رابطه میداند و میگوید: نبود مسئولیتپذیری، ریسک فاکتوری اساسی برای زندگی محسوب میشود؛ چرا که در چنین روابطی افراد مسئولیت عملکرد خود را برعهده نمیگیرند.
بیاتی نیز با تاکید بر ضرورت مسئولیتپذیری زن و مرد در یک رابطه میگوید: چنین عاملی میتواند در تداوم زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی داشته باشد این در حالیست که اکنون فضای ازدواج مناسب نیست و افراد به علت مشکلاتی مانند مسائل اقتصادی تمایل به ازدواج و رفتن زیر یک سقف را ندارند.
پیامدهای حقوقی ازدواج سفید:
علی احمدی، وکیل و مشاور حقوقی خانواده در مورد این نوع ازدواج و پیامدهای حقوقی آن می گوید: «چنین رابطه ای زنا تلقی می شود و فرزند ناشی از آن فاقد مشروعیت قانونی است، چون نسبت فرزندی او با پدر قابل اثبات نیست.»
در چنین مواردی اغلب زن به خاطر پرهیز از بی آبرویی به دنبال اثبات رابطه ابویت فرزند و والد نمی رود و حتی اگر ادعا کند که صیغه بوده است، در صورت انکار مرد، ادعای زن، به خاطر ثبت نبودن، قابل اثبات نیست.
در این میان فرزندان بی پدر و بی خانواده ای باقی می مانند که نه آن ها از والدین ارث می برند و نه والدین از آن ها. گرچه سایر حقوق این کودکان چون بقیه کودکان است، اما معمولاً کسی حضانت آنان را بر عهده نمی گیرد، مگر اینکه یک پروسه پیچیده قانونی طی شود. در این موارد سپردن حضانت به مادر محتمل تر است و زن چه از نظر روانی و چه از نظر حقوقی شکست خورده و بلاتکلیف باقی می ماند.
این افراد خانواده را نمی شناسند:
سهیلا معروفی روانشناس نیز با انتقاد از رواج سبک جدید زندگی مشترک در جامعه می گوید: «چنین افرادی برداشت درستی از خانواده و کارکردهای آن ندارند، خیلی دیر به بلوغ فکری لازم برای تعهد و مسئولیت پذیری ازدواج می رسند و از آن می گریزند زیرا یک الگوی موفق در مورد ازدواج و خانواده تجربه نکرده اند.»
وی می افزاید: تحقیقات نشان داده است زنان در چنین رابطه هایی بیش از انواع دیگر ازدواج دچار خشونت خانگی می شوند و چنین روابطی زودتر از ازدواج های رسمی و شرعی از هم می پاشد.
این روانشناس معتقد است کسانی که چنین سبکی از زندگی هم خانگی فاقد پیوند را انتخاب می کنند کارکردهای خانواده را باور ندارند زیرا نزد نزدیکان خود آن را تجربه نکرده اند.
http://www.yjc.ir/
همه ما با عبارتهای «ازدواج دائم» و «ازدواج موقت» آشنا و کم و بیش از احکام شرعی آنها اطلاع داریم، اما کمتر پدیده «ازدواج سپید» به گوشمان خورده است. این پیوند بر خلاف ازدواج دائم و موقت نه در شرع و نه در عرف ما ایرانیان جایی ندارد، چون دختر و پسر بدون برگزاری مراسم عقد و به خاطر منافع اقتصادی و عاطفی بدون، زیر یک سقف میروند.
به گزارش ایسنا، دکتر امیدعلی احمدی - جامعهشناس- درباره تعریف «ازدواج سفید» میگوید: در این ازدواج که در غرب رایج است و به معنای «همباشی» نیز شناخته میشود ، پیوندی به مدت زمان نامعلوم بین دو فرد برقرار میشود که فاقد مشروعیت اجتماعی و حقوقی است.
مهدی بیاتی روانشناس و استاد دانشگاه نیز ازرابطه ایجاد شده در «ازدواج سپید» انتقاد کرده و معتقد است: ازدواج واژه مقدسی است، بنابراین زندگی دختر و پسر زیر یک سقف را بدون عقد شرعی نمیتوان ازدواج نامید؛ بلکه چنین رابطهای با اهدافی مانند برآوردن نیازهای جنسی و روانی برقرار می شود و اگرچه ممکن است از زاویهای برای مرد مثبت باشد، ولی اثر ویرانکنندهای بر زن میگذارد، چراکه زنان دارای زیباییهای خدادادی هستند که باید آن را در جای خود هزینه کنند. زمانی که شادابی و نشاط زن به مرور زمان کاهش یابد، ممکن است علاقه مرد به ادامه زندگی با او کم شود و او به زن دیگری گرایش پیدا کند.
علی اصغر نژادفرید- روانشناس- دلیل اصلی ظهور پدیده ازدواج سپید را نبود مسئولیتپذیری حداقل در یک طرف از رابطه میداند و میگوید: نبود مسئولیتپذیری، ریسک فاکتوری اساسی برای زندگی محسوب میشود؛ چرا که در چنین روابطی افراد مسئولیت عملکرد خود را برعهده نمیگیرند.
بیاتی نیز با تاکید بر ضرورت مسئولیتپذیری زن و مرد در یک رابطه میگوید: چنین عاملی میتواند در تداوم زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی داشته باشد این در حالیست که اکنون فضای ازدواج مناسب نیست و افراد به علت مشکلاتی مانند مسائل اقتصادی تمایل به ازدواج و رفتن زیر یک سقف را ندارند.
دکتر علیاصغر نژادفرید- روانشناس- میگوید: فرزندان حاصل از چنین ازدواجی بیشترین لطمه را متحمل میشود، چراکه چنین ازدواجی ثبت نمیشود و سرنوشت آنان پس از تولد مشخص نیست. بارداریهای ناخواسته و عوارض بهداشتی ناشی از سقط جنین غیرقانونی از تبعات دیگر ازدواج سپبد است.
بیاتی هم معتقد است: چنین رابطهای موجب کاهش فرزندآوری میشود، علاوه بر آن سطح زندگی افراد تغییر میکند و خلاء روانی برای دختر را در پی دارد و ممکن است حتی شانس مادر شدن او را کاهش دهد و حتی به آسیبهایی مانند اعتیاد سوق پیدا کنند، این در حالیست که مردان در صورت ترک چنین رابطهای کمتر آسیب میبینند.
نژاد فرید درباره تبعات دیگر ازدواج سپید میگوید: در چنین ازدواجهایی امکان دارد که یکی از طرفین هر لحظه نسبت به ادامه این رابطه اظهار بیمیلی کند و این امر موجب وارد شدن صدمات روحی قابل توجهی به طرف مقابل به ویژه زنان میشود چراکه آنان بر حسب طبیعت خود دوست دارند روی فردی سرمایهگذاری عاطفی کنند که این فرد از ارزش لازم برخوردار باشد.
او به جنبه حقوقی ازدواج سپید اشاره و اظهارمیکند: این ازدواج از نظر قانونی جرم است. از نظر شرعی نیز گناه محسوب میشود و همواره فرد با نوعی ترس و نگرانی از عواقب چنین رابطهای دست و پنجه نرم میکند. این در حالیست که اگر این روابط ثبت شود، امکان اثبات متعلق بودن فرزند به پدر وجود دارد.
علی احمدی هم با بیان اینکه رابطه «همباشی» در ایران پذیرفتنی نیست، تاکید میکند: این رابطه نه از سوی خانواده و نه نهادهای اجتماعی پذیرفته نمیشود. بنابراین میتواند آسیبهای زیادی را به همراه داشته باشد.هرچند که ممکن است ارضای عاطفی و جنسی و سرنوشت یکسان اقتصادی به دنبال داشته باشد، اما به محض آشکار شدن، مردم با آن مخالفت میکنند و حمایتهای اجتماعی از زوجین برداشته میشود. چرا که این پیوند از نظر حقوقی و قانونی هیچ جایگاهی ندارد.
وی افزود: در این شرایط به نظر میآید لازم است از سویی با فراهم کردن زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی و از سوی دیگر با فرهنگسازی و تشویق جوانان به ازدواج دائم از میزان تمایل آنان به روابطی مانند ازدواج سپید کاست و جامعه را از عوارض چنین پیوندهایی مصون نگه داشت.
http://www.asriran.com/
مطالب پیشنهادی:
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
لذت بردن از زندگی
اختصاصی آبیروز: بله یک سفر دور اروپا یا تعطیلات هیجانانگیز کنار دریا یا یک پاداش و درآمد پیشبینی نشده قطعا سبب خوشحالی و احساس سعادتمندی شما میشود. اما همیشه این خوشیهای بزرگ نیستند که میتوانند سبب ایجاد حس خوشبختی در ما شوند درواقع برای بسیاری از ما، امکان تجربه خوشیهای کلان و تجملگرایانه دستکم به طور مداوم وجود ندارد اما این بدین معنا نیست که لزوما باید همیشه احساس افسردگی وحسرت یار ما باشد بلکه برخی مواقع توجه به جزئیات و مسائل روزمره کافی است تا خود را از احساسات ملال انگیز زندگی بیرون بکشیم و احساس شادی کنیم و به جای فکر کردن مدام به اینکه چرا برخی از موقعیتهای ویژه دیگران در زندگی عاید ما نشده است به عنوان انسانهای معمولی از زندگی معمولی خود لذت ببریم. در اینجا ۵ نکته سادهای که میتوانید آنها را به روتین هر روزتان تبدیل کنید تا احساس رضایت بیشتری از زندگی داشتهباشید آمده است. میتوانید با تمرکز چیزهای کوچکی که روزها را برای شما به اوقاتی شادتر تبدیل میکند بر این لیست بیافزایید.
شادی جزئی جدانشدنی از یک سبک زندگی سالم
کمی بیشتر بخوابید
این حرکت شاید مهمترین حرکتی است که میتوانید برای شادی خود انجام دهید. زمانی که خستهاید بدن شما کورتیزول بیشتری تولید میکند که سبب میشود تا بیشتر احساس استرس کنید. بهطور معمول ۶ تا ۷ ساعت میخوابید؟ به ما اعتماد کنید و برای یک خواب ۸ ساعته برنامهریزی کنید تا تاثیر آن را بر حس و حالتان را ببینید.
یکدیگر را در آغوش بگیرید!
کمی شیطنتآمیز به نظر میرسد اما اگر بخواهیم صادقانه بگوییم تاثیرات درآغوش گرفتن را نباید دستکم بگیرید. تماس فیزیکی سبب میشود تا شما احساس راحتی و ریلکسی بیشتری داشته باشید از این روزانه دستکم یکباریک نفر را در آغوش بکشید. اگر مجرد هستید میتوانید به آغوش دوستان و والدین خود فرو روید و در غیر اینصورت هنگامی که در صبح از خواب بیدار شدید با درآغوش کشیدن همسر خود یک روز شادتر و مطبوعتری را تجربه کنید.
5 راز شادی در زندگی
یادداشتی برای قدرشناسی
قدرشناس بودن سبب می شود تا احساس رضایت بیشتری داشته باشید. برای مثال به یکی از دوستانتان که وجودش طی گذر سالها برایتان بسیار خوشایند بودهاست نوشتهای کوتاه ارسال کنید و یا قبل از خواب یک لیست از اتفاقهایی که در آن روز سبب شادی و هیجان شما شدهاند تهیه کنید.
تلفن را کنار بگذارید
دور بودن از تکنولوژی سبب میشود بار دیگر احساس احیا شدن کنید و حس بطالت کمتری داشتهباشید. تلاش کنید روزانه دستکم یک ساعت از تلفن و مبایل دور بمانید.
در تقویم خود زمانی برای «هیچ کاری» اختصاص دهید
برخی مواقع هستند که شما به دنبال زمانی برای اینکه کاری انجام ندهید یا کار دلخواه خود را انجام دهید هستید اما مشغلههای دیگر نمیگذارد از این رو هر روز دستکم نیمساعت برای خود زمانی اختصاص دهید که برای آن برنامهای ندارید و هرطور که مایلید آن را بگذرانید. این کار ضمن آنکه سبب میشود استرس شما کم شود بلکه حس رضایتمندی بیشتری از زندگی در شما ایجاد میکند.
آیا واقعا می توانیم میزان شاد بودنمان را تعیین کنیم؟
انتخاب آهنگی برای خودتان
هر هفته یک آهنگ با مضمون و پیامی که دوست دارید –مانند شادی، در لحظه زندگی کردن- را انتخاب کنید و در مسیر رفتن به سرکار به آن گوش کنید. گوش دادن به یک آهنگ بارها و بارها سبب میشود به شما کمک میکند تا بهتر با ایده اصلی آهنگ ارتباط برقرار کنید.
نوشیدن آب
این یکی از نکاتی است که هر لیست زندگی شاد به آن نیاز دارد زیرا واقعا اثرگذار است. آب سبب میشود بدن روانتر کار کند و ذهن شما نیز شفافتر باشد.
مطالب پیشنهادی:
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
مطالب پیشنهادی:
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
مطالب پیشنهادی:
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها و مراکز پزشکی
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
در این سالها تعریف تنهایی تغییر کرده و این تغییر معنای تنهایی امری تدریجی بوده. از جایی که انسان خودش را به غلط محور کائنات و موجودات و جهان میپندارد و در مورد هر موضوعی خودش را محور تعبیر میکند، حتما حالا هم اگر حرفِ تنهایی است، منظور تنهایی انسان است. انسانِ غارنشین در ابتدا تنها بود، بعدتر انسان کشتگر و انسان شکارچی و انسانهای دیگر برای امرار معاش و احساس امنیت دور هم جمع شدند و دیگر انسان تنها نبود. این داستان تا ۲۰۰ سال پیش ادامه پیدا کرد. از ۲۰۰ سال پیش معنای تنهایی هم به خاطر پیدایش صنعت به کل عوض شد. معنای تنهایی عوض شد، چون انسان غارنشین، شبها که دور آتش جمع میشد یا روزها بالاخره گاهی با اطرافیانش حرفی میزد، اما انسانِ صنعتگر که با همکارانش در سالن صنعتی جمع میشد حتی اگر ۲۰۰ نفر هم کنارش بودند، به خاطر سر و صدای ناشی از فعالیت ماشینها نمیتوانست با آنها حرف بزند، چون صدایشان را نمیشنید و در واقع تمام مدت تنها بود. بعدا که سوت ناهار کشیده میشد و همه میرفتند تا مثلا ساندویچی را که آماده کردهاند بخورند، چون صنعت سرعت کارها را بالا برده بود، این زمان هم زمان کوتاهی برای گپ زدنش با سایرین بود. شب هم که به خانه میرفت، از فرط خستگی و سروصدا و فشاری که تحمل کرده بود، فرصت اندکی برای حرفزدن داشت.
همین طوری به تدریج با پیشرفت صنعت و بالارفتن سرعت تولیدات، معنای تنهایی روز به روز تغییر کرد تا زمانی که تلویزیون اختراع شد. از آن زمان تنهایی هم بیشتر از قبل شد. چون قبل از تلویزیون افراد یک خانواده دور هم مینشستند و چهرههای یکدیگر را میدیدند، اما با آمدن تلویزیون این خانوادهای که شبها دور هم حلقه میزدند و رو به هم بودند، حالا در یک صف رو به تلویزیون مینشستند و نهتنها نگاهشان به خاطر افقی نشستن به هم نمیافتاد، بلکه تلویزیون نگاهشان را خیره به خود کرده بود و دیگر احتمال این که حتی یکدیگر را ببینند خیلی کمتر شده بود. کسی اگر میخواست فوتبال ببیند، اجازه حرفزدن به دیگران را نمیداد و یا مثلا اگر کسی سریال دوست داشت، موقع پخش سریال، دائما به دیگران «هیس» گفت و در نتیجه این تنهایی باز بیشتر و بیشتر شد.
با پیشرفت تکنولوژی باز هم بشر تنهاتر شده و حتی زمانی هم که در جمع نشسته چیزی را در گوشش فرو کرده و چیزی را میشنود که دوست دارد، یا با وسیلهای بازی میکند و یا به یک صفحه خیره شده و دیگر با این که میلیونها آدم علیالظاهر با یکدیگر زندگی میکنند، اما همه بازیچهای دارند که به آن مشغولند و تنهاییشان باز هم عمیقتر شده.
این حتی به بچهها هم که باید در جمع باشند سرایت کرده و مثلا وقتی یک بچه از مدرسه میآید قبل از رسیدگی به درسش، کیف و کتابش را گوشهای پرت میکند و پشت میز کامپیوتر مینشیند و حرکاتی در حین بازی از خودش درمیآورد که اگر کسی نداند که او چه کاری انجام میدهد یقین میکند که حتما دیوانه شده. در تنهایی خودش با یک دشمن فرضی ساعتها میجنگد و نهایتا هم سرش در لاک خودش است و کمتر با اجتماع کاری دارد.
این نوعِ زندگی را دزموند موریس، زمانی که کتاب «باغ وحش انسانی» را مینوشت، پیشبینی کرده بود و گفته بود که علیالظاهر همه ما در کلانشهری مثل نیویورک یا تهران زندگی میکنیم، اما همه در قفس تنهایی خودمان زندانی هستیم.
این تنهایی، با تنهایی انسان اولیه چه فرقی دارد؟ این تنهایی را من تنهایی تلخ میدانم و تنهایی انسان اولیه را تنهایی ناگزیر نامگذاری میکنم. انسان اولیه ناچار به تنهایی بود؛ شاید شنیده باشید این مثل را که حوا میخواست خودش را برای آدم لوس کند و از او پرسید که آیا دوستش دارد یا نه؟ و آدم به طعنه گفت که مگر چاره دیگری هم هست؟
اما خلاصه حکایت انسان امروز همان است که حافظ گفت: «من در میان جمع و دلم جای دیگرست…»
به جز تنهاییِ تلخ و تنهاییِ ناگزیر تنهایی دیگری هم داریم به نام تنهاییِ شیرین. آن تنهایی، تنهاییِ کسی مثل من است که به طبیعت پناه برده و دیگران فکر میکنند که تنهاست، اما من در واقع تنها نیستم. برای آن که هر آنچه که در طبیعت میبینم با من حرف میزند. تمامی پرندهها با من حرف میزنند، درختها با من حرف میزنند، حتی آب و نسیم و باد هم با من حرف میزنند. و حالا اینجا دیگر تنهایی چه معنایی دارد؟
حالا هم جای شما خالی، در دشت قزوین در مزرعهام هستم و ویژگی اینجا این است که اگر نیم ساعت در این مزرعه رانندگی بکنید، به کویر میرسید. شاید هیچ کس باور نکند که در چنین فاصله کمی با تهران یک کویر وجود دارد. این کویر را خیلی دوست دارم و آدرسش را به کسی ندادم تا شلوغش نکنند و بطری پلاستیکی و پوست پفک درآن پرت نکنند. تمیزی و تنهایی اینجا را خیلی دوست دارم و برای چشیدن این تنهایی شیرین اکثرا به اینجا میآیم.
***
غربت و تنهایی انسان معاصر را به طور خلاصه میتوان در شیوع موارد زیر ریشهیابی کرد:
۱- نهضت فردگرایی معاصر: مکتب غرب و تمدن جدید غربی تاکید زیادی بر فردگرایی دارد، اما حکومتهای کمونیستی و سوسیالیستی تاکید فراوانی بر اجتماعگرایی داشتند و مکتب اسلام هم بر هر دو (فردیت و اجتماع) تاکید دارد. فردگرایی توجه به فرد و خواستههای فردی است. آنچه مورد اهمیت است این است که خواستههای فردی تا چه حد به جامعه ضرر میرساند. اینجا اگر خواستههای فردی پیرو منفعت جامعه باشد، این حس تنهایی حتما کمتر خواهد بود.
۲- لذتطلبی: لذتطلبی و دنیاخواهی و عدم توجه به خواستههای دیگران و رفتارکردن بر اساس شعار هدف وسیله را توجیه میکند، سبب از بین رفتن همدلی و همکاری و حمایت اجتماعی و در نهایت رسوخ حس تنهایی در انسان است.
۳- مکتب اصالت انسان: با توجه به همان لذتگرایی، این مکتب نیز با استناد به اصالت انسان معتقد است که نباید سختی کشید و به هر قیمت باید به حس لذت و راحتی رسید. نتیجه این طرز تفکر اولا احساس پوچی است (طرب افسرده کند، چون که ز حد بگذرد) بعد هم افسردگی و تنهایی است. چون وقتی صرفا دنبال لذت بردن باشی، برایت اذیت شدن و درد دیگران بیاهمیت است و به نوعی اینجا انسان با حیوان تفاوت چندانی ندارد. فروید مکتب روانکاوی را مطرح کرد و به او نیروی اول روانشناسی گفته شد. او به انسان بدبین بود و انسان را در دو غریزه پرخاشگری و جنسی خلاصه میکرد. مکتب رفتارگرایی واتسون که نیروی دوم روانشناسی نام گرفت، انسان را به مثابه یک جعبه سیاه میدانست که ما از درونش با خبر نیستیم و محرکی وارد میکنیم تا پاسخی بگیریم. اما افرادی مثل راجرز و مزلو با این دو مکتب مخالفت کردند و آنها را بسیار حیوانی خواندند. آنها این بار نیروی سوم روانشناسی را مطرح کردند که آن اصالت انسان یا انسانگرایی بود که به نوعی تحت تاثیر مکتب هستیگرایی قرار داشت. در این مکتب گفته میشود که هر کسی روش خودش را برای زندگی دارد و راه هر کسی محترم است. اینگونه مجددا شاید روش کسی به دیگران آسیب بزند، اینجا مجددا خودخواهی حرف اول را میزند و انسان را از دیگران جدا میکند.
۴- استفاده نامناسب از فناوری: معمولا برای استفاده از رسانهها و فناوری هیچ برنامه خاصی نداریم و مردم معمولا اکثر وقتشان را پای رسانهها میگذرانند، در حالی که از نزدیکترین اعضای خانواده خودشان بیخبرند و چطور در چنین شرایطی نباید تنها باشند؟ فکرش را بکنید اگر یک ساعت در یک خانه برق قطع باشد، چقدر اعضای آن خانه از تنهایی در میآیند.
۵- بیتوجهی به آموزههای دینی: با توجه بیشتر به آموزههای دینی حتما حس تنهایی کمتر خواهد بود. چرا که دین دائما ما را به کمک به دیگری فرامیخواند و انجامِ همین مسئله تنهایی ما و اطرافیانمان را قطعا کمتر خواهد کرد.
۶- فلسفههای پوچگرایانه که اغلب پیرو اگزیستانسیالیست هستند: اگزیستانسیالیست به معنای هستیگرایی، معتقد است که وجود بر ماهیت مقدم است به این معنا که هر انسان به دنیا میآید و خودش ماهیتش را میسازد. اینجا با نادیدهگرفتن ذات الهی انسان، انسان را از اصل خودش جدا میداند و روحیه جمعی و وحدتگرایی را در انسان از بین میبرد.
چند شب پیش با دوستی صحبت میکردم حرفهای جالبی در رابطه با جامعه مدرن اروپا میزد؛ اینکه مدرنیته در غرب نه تنها موجب تنهایی انسانها شده، بلکه روابط عاطفی طبیعی را به سمت روابط مجازی و غیر طبیعی کشانده و بسیاری از افراد برای گفتگو با دوستان و سر زدن به آنها از رفت آمد و دیدن حضوری یکدیگر اجتناب کرده و صرفا با استفاده از فناوریهای نوین با یکدیگر احوالپرسی خوش و بش میکنند و این موجب دوری از محیطهای واقعی و جمعهای دوستانه مهمانیها و آنچه در کنار هم بودن مینامیم میشود و خود به تنهایی بیشتر انسانها میانجامد.
انسان مدرن ثروت دارد به حد کافی از قدرت بهره میبرد و تکنولوژی و مدرنیتهای که در اختیار اوست، باید موجب آسایش و آرامشش باشد و در همین راستا حرکت میکند، اما درست در همان نقطهای که به اهدافش رسید، احساس (تنهایی) میکند و برای تسکین روح خود به روابط عاطفی زودگذر پناه میبرد، به جستوجوی گمکرده خود به سرزمینهای دوردست پا میگذارد و درنهایت خسته از همه اینها به کنجی مینشیند و به تنهایی خود مینگرد.
نتیجه اخلاقی!
جهانِ تکنوالکترونیک، تنهایی را از انسان معاصر میگیرد و نه برعکس. و اما اصرار از شما و اقرار از من! تنهاییِ من نه از جنس سیزیف و مورسو و گرگوار است و نه بعضا از جنس تنهایی هیچ تنابنده و پناهندهای است. شاید هم معجونی باشد با چند گرم از این و چندین گرم از آن: بچش، چشیدنی است!
از راه تشبیه اگر وارد شوم، میتواند چند وجب از خاک خدا باشد، شاید هم نقطهای، خطی، مربعی، مستطیلی و یا چه میدانم؟ ولی میدانم این که گاه صدای عبور قطار یا قطارهایی مرتعش میکند، مرکز ثقل سکونت مرا. زمینلرزهای گاهی، پیشلرزهای و پسلرزهای! روی مین راه نرفتهای ورنه میدانستی میزان شکر عافیت مرا، وقتی از این همه آسیب، در امان میمانم. چقدر باج بدهم؟ چقدر؟ به ابر و باد و مه و خورشید و ناخورشیدیها؟
مهارتهای زندگی چه مهارتهایی هستد؟
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
انسان برای زندگی مؤفقیت آمیز نیازمند برخورداری از آرامش ، سلامت و کار آمدی در ابعاد زیستی ، روانی و اجتماعی می باشد . تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی تغییر و تحول در ساختار خانواده ، پیچیدگی و گسترش ارتباطات انسانی ، گستردگی و تنوع منابع اطلاع رسانی، افراد بویژه قشر جوان و نوجوان را با چالش ها واسترس ها و فشارهای متعددی روبه رو کرده است . مقابله مؤثر با این فشارها و چالش ها نیازمند توانایی های روانی _ اجتماعی است فقدان مهارتها و تواناییهای عاطفی ، روانی و اجتماعی افراد را در مواجهه ، با مسائل و مشکلات آسیب پذیر نموده و آنها را در معرض انواع اختلالات روانی ، اجتماعی و رفتاری قرار می دهد . در نتیجه مقابله با این مشکلات در سطوح درمانی (پیشگیری ثانویه و ثالث ) نه تنها هزینه های قابل ملاحظه ای را از نظر نیروی انسانی و مالی بر جامعه تحمیل می کند، بلکه اثر بخشی و کار آمدی آن نیز بسیار محدود و در مواردی ناچیز است.
با توجه به هزینه ها ی مالی و انسانی زیاد در سطح پیشگیری ثانویه و ثالث، صاحب نظران و متخصصان حیطه بهداشت روانی جهان سعی کردند تمام کوشش و توجه خود را حول محور برنامه های پیشگیری در سطح اول متمرکز سازند، بر همین اساس برنامه پیشگیری موسوم به "آموزش مهارتهای زندگی " در سال 1993 به منظور ارتقاء بهداشت روان و پیشگیری از آسیب های روانی اجتماعی از سوی سازمان بهداشت جهانی ( WHO) طراحی شده که و در سطح وسیع در کشورهای جهان مورد استفاده قرار می گیرد .
مهارتهای زندگی به مهارتهایی گفته می شود که باعث افزایش توانایی روانی _ اجتماعی افراد می شود و فرد را قادر می سازد که به طور مؤثر با مقتضیات و کشمکش های زندگی رو برو شود . هدف اصلی در واقع افزایش توانایی روانی _ اجتماعی و در نهایت پیشگیری از شکل گیری رفتارهای آسیب رسان به بهداشت و سطح سلامت و روان افراد است . در واقع یادگیری مهارتهای زندگی موجب افزایش " ظرفیت های روان شناختی " شده و توانایی شخص را در مواجهه با انتظارات و سختی های زندگی روزمره افزایش می دهد . هر قدر ظرفیت روان شناختی بالاتر و بیشتر باشد به همان اندازه شخص قادر خواهد بود سلامت روانی _ رفتاری خود را در سطح بهتری نگه داشته و با شیوه ای مثبت ، سازگارانه و کار آمد به حل و فصل مشکلات بپردازد .
مهارتهای زندگی شامل مجموعه ای از تواناییهاست که قدرت سازگاری مثبت و کارآمد را افزایش می دهد . در نتیجه شخص قادر می شود بدون اینکه به خود یا دیگران صدمه بزند مسؤو لیتهای مربوط به نقش اجتماعی خود را بپذیرد و با چالش ها و مشکلات روزانه زندگی به شکل مؤثر رو به رو شود . محققان تأ ثیر مثبت مهارتهای زندگی را در کاهش سوء مصرف مواد استفاده از ظرفیت ها و توانمندیها ی هوشی و شناختی ، پیشگیری از رفتارهای خشونت آمیز، افزایش خود اتکایی، اعتماد بنفس، افزایش خودکارآمدی، ارتباط مؤثر و سایر تواناییهای روانی_ اجتماعی را مورد تأ یید قرار داده اند . این مهارتها به عنوان روش عام پیشگیری از آسیب های فردی و اجتماعی مورد تأکید بوده است . فرایند نقش مهارتهای زندگی در ارتقاء بهداشت روان را به شکل زیر می توان نشان داد.
1- تمرین و تکرار در عمل
2- کسب مهارت های زندگی
3- کسب دانش
4- رفتار کارآمد
5- نگرش و اثرهای مثبت
6- پیشگیری از مشکلات و ارتقای بهداشت روان
یادگیری موفقیت آمیز مهارتهای زندگی که بر اثر تمرین و تکرار حاصل می شود ، نگرش فرد را در مورد خود و دیگران به طور مثبت تحت تأثیر قرار می دهد، علاوه بر این، نگرش دیگران را نیز در مورد فرد تغییر می دهد . و این اصل دو سویه ( تغییر نگرش خود و دیگران ) ارتقای بهداشت روان را شتابی دو چندان می بخشد .
انواع مهارتها
مهارتهای ده گانه ای که سازمان جهانی بهداشت بر آن تأکید داشته است عبارتند از :
1- مهارت خود آگاهی
2- ارتباط
3- روابط بین فردی
4- تفکر نقادانه
5- تفکر خلاق
6- تصمیم گیری
7- حل مسأله
8- مقابله با فشار
9- مقابله با هیجانهای ناخوشایند
10- همدلی
با آموزش این مهارتها و تمرین آنها در عمل افراد یاد می گیرند که زندگی صحیح یک مهارت کلی است که می توان با ماهر شدن در اجزاء آن ( خود آگاهی، همدلی ،مقابله با هیجانهای منفی و ...) به احساس رضایت و آرامش دست یافت.
اثرات کاربرد مهارتهای زندگی
الف: افزایش سلامت روانی و جسمی شامل:
- تقویت اعتماد به خویشتن و احترام به خود
- تجهیز اشخاص به ابزار و روش های مقابله با فشارها محیطی و روانی
- کمک به تقویت و توسعه ارتباطات دوستانه ، مفید و سالم
- ارتقای سطح رفتار های سالم و مفید اجتماعی
ب: پیشگیری از مشکلات روانی ، رفتاری و اجتماعی شامل :
- مصرف سیگار و سوء مصرف مواد مخدر
- بروز اختلالات روانی و مشکلات روانی _ اجتماعی
- خود کشی در نوجوانان و جوانان
- رفتارهای خشونت آمیز
- شیوع ایدز
- بی بند و باری جنسی
- افت و کاهش عملکرد تحصیلی
از آنجا که افراد، بویژه قشر جوان و نوجوان و دانشجویان به لحاظ حساسیت دورا ن رشد و تحول و شرایط بحرانی این دوره با مشکلا ت، فشارها و چالشهای زیادی رو به رو می شوند و در رویارویی با این مسائل فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند، همین امر آنها را در مواجهه با مشکلات زندگی و مقتضیات آن آسیب پذیر می کند؛ دانشگاهها و مدارس و سایر مؤسسات که به نحوی با آموزش و پرورش قشر جوان و نوجوان سر و کار دارند و مسؤولیت
تغذیه ، پشتیبانی و حمایت ذهنی، روانی و اجتماعی آنان را به عهده دارند لازم است که با آموزش و پرورش این مهارتها ،
قدرت سازگاری با مشکلات، رفتار مثبت و کار آمد را در آنان افزایش دهند، تا اینکه قادر شوند بدون اینکه به خود یا دیگران صدمه وارد نمایند مسؤولیتهای مربوط به نقش اجتماعی خود را بپذیرند و در برابر مسائل و مشکلات به شکل مؤثر عمل نمایند.
آیا می دانید مهارت های ده گانه زندگی چیست؟
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
خودآگاهی
خودآگاهی ، توانایی شناخت و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته ها ، ترس و انزجار است. رشد خودآگاهی به فرد کمک می کند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این معمولا پیش شرط ضروری روابط اجتماعی و روابط بین فردی مؤثر و همدلانه است.
همدلی
همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد درک کند. همدلی به فرد کمک می کند تا بتوانند انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنها متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام گذارد. همدلی روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجار رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده ، نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.
ارتباط مؤثر
این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند کلامی و غیر کلامی و مناسب با فرهنگ ، جامعه و موقعیت، خود را بیان کند بدین معنی که فرد بتواندنظرها ، عقاید ، خواسته ها ، نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید. مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران ، در مواقع ضروری، از عوامل مهم یک رابطه سالم است.
روابط بین فردی
این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر فرد با انسانهای دیگر کمک می کند. یکی از این موارد ، توانایی ایجاد روابط دوستانه است.که در سلامت روانی و اجتماعی ، روابط گرم خانوادگی ، به عنوان یک منبع مهم روابط اجتماعی ناسالم نقش بسیار مهمی دارد.
تصمیم گیری
این توانایی به فرد کمک می کند تا به نحو مؤثرتری در مورد مسائل تصمیم گیری نماید. اگر کودکان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصمیم گیری کنند ، جوانب مختلف انتخاب را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنند ، مسلما در سطوح بالاتر بهداشت روانی قرار خواهند گرفت.
حل مسأله
این توانایی فرد را قادر می سازد تا به طور مؤثرتری مسائل زندگی را حل نماید . مسائل مهم زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند ، استرس روانی ایجاد می کنند که به فشار جسمی منجر می شود.
تفکر خلاق
این نوع تفکر هم به مسأله و هم به تصمیم گیری های مناسب کمک می کند . با استفاده از این نوع تفکر ، راه حلهای مختلف مسأله و پیامدهای هر یک از آنها بررسی می شوند . این مهارت ، فرد را قادر می سازد تا مسائل را از ورای تجارب مستقیم خود را دریابد و حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی مطرح نیست ، با سازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد.
تفکر انتقادی
تفکر انتقادی ، توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است . آموزش این مهارت ها ، نوجوانان را قادر می سازد تا در برخورد با ارزش ها ، فشار گروه و رسانه های گروهی مقاومت کنند و از آسیب های ناشی از آن در امان بمانند.
توانایی حل مسأله
این توانایی فرد را قادر می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص دهد ، نحوه تأثیر هیجان ها بر رفتار را بداند و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد . اگر با حالات هیجانی ، مثل غم و خشم یا اضطراب درست برخورد نشود این هیجان تأثیر منفی بر سلامت جسمی و روانی خواهد گذاشت و برای سلامت پیامدهای منفی به دنبال خواهند داشت.
توانایی مقابله با استرس
این توانایی شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است . شناسایی منابع استرس و نحوه تأثیر آن بر انسان ، فرد را قادر می سازد تا با اعمال و موضع گیری های خود فشار و استرس را کاهش دهد.
اجزای مهارتهای ده گانه زندگی
خودآگاهی
· آگاهی از نقاط قوت
· آگاهی از نقاط ضعف
· تصویر خود واقع بینانه
· آگاهی از حقوق و مسئولیت ها
· توضیح ارزشها
· انگیزش برای شناخت
مهارتهای ارتباطی
· ارتباط کلامی و غیرکلامی موثر
· ابراز وجود
· مذاکره
· امتناع
· غلبه بر خجالت
· گوش دادن
همدلی
· علاقه داشتن به دیگران
· تحمل افراد مختلف
· رفتار بین فردی همراه با پرخاشگری کمتر
· دوست داشتنی تر شدن (دوستیابی)
· احترام قائل شدن برای دیگران
مهارتهای بین فردی
· همکاری و مشارکت
· اعتماد به گروه
· تشخیص مرزهای بین فردی مناسب
· دوستیابی
· شروع و خاتمه ارتباطات
مهارتهای حل مسأله
· تشخیص مشکلات علل و ارزیابی دقیق
· درخواست کمک
· مصالحه (برای حل تعارض)
· آشنایی با مراکزی برای حل مشکلات
· تشخیص راه حل های مشترک برای جامعه
مهارتهای تفکر خلاق
· تفکر مثبت
· یادگیری فعال ( جستجوی اطلاعات جدید )
· ابراز خود
· تشخیص حق انتخاب های دیگر ( برای تصمیم گیری )
· تشخیص راه حل های جدید برای مشکلات
مهارتهای مقابله با هیجانات
· شناخت هیجان های خود و دیگران
· ارتباط هیجان ها با احساسات ، تفکر و رفتار
· مقابله با ناکامی ، خشم ، بی حوصلگی ، ترس و اضطراب
· مقابله با هیجان های شدید دیگران
مهارتهای تصمیم گیری
· تصمیم گیری فعالانه بر مبنای آگاهی از حقایق کارهایی که می توان انجام داد که انتخاب را تحت تأثیر قرار دهد.
· تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها
· تعیین اهداف واقع بینانه
· برنامه ریزی و پذیرش مسئولیت اعمال خود
· آمادگی برای تغییر دادن تصمیم ها برای انطباق با موقعیت های جدید
مهارتهای تفکر انتقادی
· ادراک تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر ارزشها ، نگرشها و رفتار
· آگاهی از نابرابری ، پیشداوری ها و بی عدالتی ها
· واقف شدن به این مسئله که دیگران همیشه درست نمی گویند
· آگاهی از نقش یک شهروند مسئول
مهارتهای مقابله با استرس
· مقابله با موقعیتهایی که قابل تغییر نیستند
· استراتژی های مقابله ای برای موقعیت های دشوار ( فقدان ، طرد ، انتقاد)
· مقابله با مشکلات بدون توسل به سوء مصرف مواد
· آرام ماندن در شرایط فشار
· تنظیم وقت
مهم ترین مهارت های زندگی
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
تعریف مهارت های زندگی: توانایی هایی هستند که به ما کمک می کنند در موقعیت های گوناگون، عاقلانه و درست رفتار کنیم؛ به طوری که با خود و دیگران سازگارانه ارتباط برقرار کرده بدون استفاده از خشونت بتوانیم مسایل پیش آمده را حل نماییم و ضمن به دست آوردن موفقیت در زندگی، احساس شادمانی داشته باشیم.
اهداف مهارت های زندگی:
_ تقویت اعتماد به نفس
_ تقویت روحیه مشارکت و همکاری
_ رشد و تقویت عواطف انسانی
_ ایجاد روحیه پایداری در برابر تبلیغ های زیان بار
¬_ کمک به شناسایی و بیان احساسات
_ تامین تندرستی جسمی و سلامتی روانی
_ تقویت مهارت های ارتباطی
_ ساختن یک شهروند متعادل و مورد پذیرش اجتماع
_ تقویت روحیه همزیستی مسالمت آمیز
_ بالا بردن سازگاری فرد با خودش، دیگران و محیط زندگی اش
انواع مهارت های زندگی:
1)مهارت خودآگاهی: توانایی شناخت دقیق و درست از خود؛ به بیان دیگر، شناخت نگرش ها، باورها، اندیشه ها، توانایی ها، هیجان ها، مهارت ها و کاستی های خود(تصویر واقع بینانه از خود) به منظور شناخت بیشتر و بهتر حقوق فردی، اجتماعی و مسئولیت های خود.
ویژگی های افراد خودآگاه:
_ برای خود ارزش فراوانی قایل هستند.
_ از روحیه انتقادپذیر، مسئولیت پذیر و انعطاف پذیر برخوردارند.
_ از ارزش ها و باورهایشان آگاهی کامل دارند و از آنها به گونه ای منطقی و خردمندانه دفاع می کنند.
_ احساس خوشنودی و رضایت خاطر زیادی دارند.
_ در مقابل فشارها و ضربه های اجتماعی و روانی پایداری بیشتری از خود نشان می دهند.
_ به جای کوچک کردن یا سرزنش دیگران با آنها در کمال احترام برخورد می کنند.
_ بیشتر زمان ها از اندیشه مثبت نگری برخوردارند.
_ روحیه همکاری و مشارکت بالایی دارند.
_ از رایزنی و راهنمایی گرفتن از افراد کارشناس استقبال می نمایند.
تمرین های کسب خودآگاهی:
_ فرصتی فراهم کرده سری به خودمان بزنیم و از خود بپرسیم: "من کیستم؟"
_ به این باور برسیم که در جهان هستی وجودی منحصر به فرد هستیم و توانایی هایی داریم که که دیگران آنها را ندارند.
_ بدانیم انسانیت ما در اعماق وجود ما نهفته است، آنها را کشف کرده و در رفتارهایمان به کار گیریم.
_ تلاش کنیم از خود تصویری مثبت، تصویر انسانی موفق و توانا داشته باشیم.
_ گاهی در تنهایی با خود خلوت کرده و به رفتارها و عملکردهایمان بیندیشیم.
_ مهمترین عامل موفقیت و شادکامی در زندگی، باوری است که به خود داریم؛ تلاش کنیم آن را کشف کنیم.
_ انسان ها همان گونه که می اندیشند زندگی می کنند، پس مثبت بیندیشیم.
_ عواملی که موجب نگرانی در ما می شوند را شناسایی کرده و با اولویت بندی در برطرف کردن آنها بکوشیم.
_ با شناخت علاقه ها و تمایلات، شوق زندگی در ما تزریق می شود.
_ کاستی ها و عیب های رفتاری، احساسی و عاطفی خود را شناسایی و فهرست کرده و در جهت برطرف کردن آنها اقدام نماییم.
_ مراقب باشیم! اگر توانمندی های ما با غرور همراه باشند، جزئی از ناتوانی های ما به شمار می روند.
_ موانعی را که در کمین اند تا نگذارند به شخصیت اصلی خود دسترسی پیدا کنیم، بنویسیم و راه های روبرو شدن با آنها را از منابع گوناگون کشف کنیم.
_ از وابستگی ها و هر چیزی که ما را غمگین می کند رها شویم.
_ عشق ورزیدن را در خود گسترش داده و از دشمنی و تنفر که زیبایی ها را زشت و کدر کرده و انرژی درونی انسان را کاهش می دهند، بپرهیزیم.(تمرین: هر روز یکی از کینه هایی را که در دل داریم فراموش کنیم.)
_ گاهی با پناه بردن به سکوت می توانیم نداهای درونی خویشتن را بهتر بشنویم و به آگاهی عمیق تری نسبت به خود دست یابیم.
_ برخی از باورهای اشتباه(باورهایی که با خرد انسان سازگار نیستند و به راحتی زیر سوال می روند) که از پیش در ذهن ما خانه کرده اند، موجب می شوند که شناخت حقیقی از خود نداشته باشیم. چه خوب است که گاهی با خانه تکانی ذهن بتوانیم آن را از این باورهای اشتباه قدیمی خالی کرده و فضا را برای ایجاد آرامش و خودشناسی در وجودمان باز کنیم.ُ
_ پناه بردن به دامن طبیعت می تواند به کسب خودآگاهی عمیق تر ما کمک کند.
_ فرض کنیم تنها یک سال دیگر فرصت زندگی کردن داریم!؛ چه کارهایی را انجام خواهیم داد؟ چرا از هم اکنون انجام ندهیم؟
_ خیلی روشن به این پرسش پاسخ دهیم: "برای چه در این دنیا هستیم و هدف و مقصود ما از زندگی چیست؟"
_ تصمیم های مهم زندگی خود را بنویسیم و پاسخ دهیم که مرکز تصمیم گیری ما چیست.(جسم مان: مقتدر و مسالمت جو هستیم/قلب مان: دوست داشتنی، اهل عمل و نوآور هستیم/ذهن مان: دانا، راستگو، وفادار بانشاط و شاد هستیم.)
_ با گفت و گو با افراد نزدیک به خود، فهرستی از نقاط مثبت و منفی خود به دست آوریم.
2)مهارت همدلی: تمایل پاسخ دهی به حالت عاطفی دیگران با حالت عاطفی مشابه. یعنی این که بتوانیم مسایل دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار نداریم درک کرده و برای دیدگاه ها و احساسات آنها ارزش قایل شویم.
این مهارت موجب می شود تا به دیگران توجه کنیم، آنها را دوست بداریم و خود نیز مورد توجه و دوست داشتن دیگران قرار گرفته با ایجاد روابط اجتماعی بهتر به هم نزدیکتر شویم.
اثرات همدلی:
_عامل پیشگیری بسیاری از رفتارهای ناخوشایند می شود.
_ در طرفین احساس خوشایند و مثبت به وجود می آورد.
_ فرد را از احساس تنهایی نجات می دهد.
_ موجب گرفتن تصمیم های درست تر می شود.
_ از بسیاری تعارض ها و بد فهمی ها جلوگیری می کند.
_ همدلی به جا و مناسب موجب تعدیل و اصلاح شناخت، احساس و رفتار می شود.
_ در محکم کردن روابط همسران می تواند نقش مهمی داشته باشد.
_ احساس آرامش و نیروی ادراک فرد را افزایش می دهد.
_ موجب افزایش اعتماد به نفس می گردد.
_ زمینه شناخت بیشتر و بهتر از دیگران را فراهم می آورد.
_ روابط خانوادگی و اجتماعی را بهبود می بخشد.
_ امنیت روانی و آسایش خاطر را تقویت می نماید.
_ میل به شرکت در فعالیت های گروهی را افزایش می دهد.
_ بیان احساسات خود و درک احساسات دیگران را آسان تر می کند.
راهکارهای تقویت همدلی:
_ در ارتباط با دیگران به آنها فرصت دهیم تا احساس های خود را به راحتی بیان کنند.
_ چون همدلی بر پایه خودآگاهی است، هر چه بیشتر نسبت به احساس های خودمان آگاهی داشته باشیم، بهتر می توانیم احساس های دیگران را درک نماییم.
_ تظاهر به همدل نکنیم و به احساس های دیگران لطمه نزنیم.
_ در زمان همدلی به حالت های چهره و حرکت های طرف مقابل توجه کنیم و با درک احساس هایش به او بفهمانیم که برایش اهمیت و ارزش و احترام قایل هستیم.
_ در ارتباط با دیگران، پیش از اقدام به هر کاری، لحظه ای هم که شده خود را به جای آنها قرار دهیم.
_ هنگام بروز مشکل، احساس های خود را با دیگران در میان بگذاریم.
_ متوجه باشیم که همدلی از سوی دوستان دارای حد و اندازه ای است و زیاده روی در آن امکان سوء استفاده را فراهم می آورد.
_ اطرافیان خود را به خاطر رفتارهای همدلانه شان تشویق کنیم.
_ از افرادی که موجب دلسردی ما شده یا احساس های همدلانه ما را جدی نمی گیرند، دوری کنیم.
_ در همدلی با دیگران از دلسوزی و ترحم، مقایسه کردن، دستور دادن، داوری کردن، نصیحت کردن، سرزنش کردن و مقصر دانستن آنها بپرهیزیم، زیرا با این کارها به احساس ها پر امید آنها لطمه وارد می کنیم.
_ برای تقویت حس همدلی اعضای خانواده، روابط صمیمانه برقرار کرده و به ارتباط های عاطفی آنان بیشتر توجه نماییم.
_ به اواخر دوران کودکی که پیشرفته ترین سطوح همدلی پدیدار می شوند، بیشتر توجه کنیم.
_ در هنگام همدلی، احساس های خود را شمرده بیان کنیم تا طرف مقابل احساس آرامش بیشتری بنماید.
_ به سخنان طرف مقابل گوش داده و به او اطمینان دهیم که تلاش می کنیم مانند او به مشکل نگاه کنیم.
_ با یادآوری تجربه های مشابهی که داشته ایم، در درک احساس های همدلانه دیگران بهتر عمل می کنیم.
_ مشکلات دیگران را کوچک و بی ارزش یا بیش از حد بزرگ جلوه ندهیم.
_ بسیار مهم: تلاش کنیم در همدلی راه حل ارایه ندهیم، چون طرف مقابل دلش می خواهد تنها ناراحتی خود را با کسی درمیان بگذارد و از جانب او درک شود.
3)مهارت روابط بین فردی: فرآیندی است که به وسیله آن آگاهی ها و احساسات خود را از راه پیام های کلامی و غیرکلامی با دیگران در میان می گذاریم.
این توانایی موجب تقویت رابطه گرم و صمیمی ما با دیگران به ویژه اعضای خانواده، تقویت روحیه مشارکت، اعتماد واقع بینانه و همکاری با دیگران می شود و از این راه می توانیم مرزهای روابط گام برداشته و هرچه زودتر به دوستی های مناسب و ناسالم خود پایان دهیم، پیش از آنکه مورد آسیب جدی قرار بگیریم.
عوامل تاثیرگذار در روابط بین فردی:
_ گوش دادن فعال: توجه به پیام های کلامی و غیر کلامی دیگران برای درک دقیق تر معانی و فهم احساس ها
_ پرسیدن سوال های مناسب در زمان مناسب به منظور شفاف سازی پیام و برانگیختن تفکر افراد
_ احترام گذاشتن: پذیرفتن و گرامی داشتن بی قید و شرط دیگران
_ ابراز وجود: بیان افکار، احساسات، باورها و حقوق خویش به گونه ای که در دیگران ایجاد مقاومت و ناراحتی ننماید.
_ "نه" گفتن در مقابل درخواست های نابجای دیگران
_ کار گروهی
کارکرد های روابط بین فردی:
_ موجب به دست آوردن و حفظ جایگاه افراد نزد دیگران می شود.
_ افراد به درستی یا نادرستی عملکرد خود و دیگران بیشتر پی می برند.
_ موجب افزایش توانایی افراد برای روبرو شدن با ناسازگاری ها و مشکلات زندگی می گردد.
_ آرامش روحی و امنیت روانی بیشتر افراد را فراهم می آورد.
_ فرصتی به وجود می آورد تا افراد چیزهای جدیدی یاد بگیرند و افق دیدشان را گسترش ببخشند.
_ موجب احساس مسئولیت بیشتر افراد نسبت به یکدیگر می شود.
_ سبب تقویت احساس همدلی، همکاری، هماهنگی و همفکری افراد با دیگران می گردد.
پیشنهادهایی برای تقویت روابط بین فردی:
_ محیط را آماده برقراری ارتباط نماییم و تلاش کنیم در ارتباط، شروع کننده خوبی باشیم.(یک سلام و احوال پرسی گرم، فشردن دست طرف مقابل و...)
_ در برقراری ارتباط به سن، شرایط، موقعیت اجتماعی و شخصیت افراد توجه کنیم و متناسب با آن رفتار نماییم.
_ هنگام گفت و گو، سخنان یکدیگر را قطع نکنیم.
_ برای تقویت ارتباط از پراکنده گویی، پر گویی و مقدمه چینی زیاد بپرهیزیم.
_ بدانیم، گوش دادن فعال نیازمند به دست آوردن مهارت بوده و به انرژی و تعهد نیازمند است.
_ هنگام حضور در مکان های جدید، نخست به دنبال آشنایان باشیم، سپس افرادی را جستجو کنیم که با آنها راحت تر می توان ارتباط برقرار کرد.
_ در ارتباط بین فردی علاوه بر کلام، از روش های غیر کلامی(گوش دادن، نگاه کردن، استفاده از ژست ها و چهره ها، ایما و اشاره و...) به خوبی استفاده کنیم.
_ برای ادامه یک ارتباط خوب، از خوب گویی و تحسین مناسب و به جا استفاده کنیم.(آفرین، خیلی خوب گفتید، من هم با نظر شما موافقم و...)
_ از کوچک کردن، سرزنش و توهین به دیگران خودداری کنیم.
_ در صورت قطع ارتباط، تنها دیگران را مقصر ندانسته و خودمان در صورت امکان برای ارتباط دوباره پیشقدم شویم.
_ هنگام گفت و گو، از داوری درباره رفتار گوینده پرهیز نماییم.(خب، تقصیر خودت بوده، اگه این کار رو نمی کردی اینطور نمی شد و...). به عنوان نمونه می توانیم بگوییم: "بهتره مساله رو یک بار دیگه مرور کنیم..."
_ با احترام گذاشتن به دیگران، احترام خود را تضمین نماییم.
_ برای برطرف کردن کمرویی و خجالت افراطی، می توان از افراد آگاه و کارشناس(مشاور، روانشناس و...) کمک گرفت.
_ از افراد یا مکان هایی که در آنجا دچار مشکل می شویم، فهرستی تهیه کرده و با کمک گرفتن از دیگران(به ویژه کارشناسان) به فکر حل آنها باشیم.
_ تلاش کنیم با برقراری ارتباط خوب و موثر در خانواده، الگوی مناسبی برای دیگر اعضا باشیم.
_ در روبرو شدن با نظر مخالف دیگران، بهتر است با پذیرش آن به عنوان یک دیدگاه متفاوت، در تقویت رابطه بین فردی خود تلاش نماییم.
_ در زمانهای عدم امکان ارتباط حضوری، از دیگر ابزارهای ارتباطی مانند تلفن، ایمیل، پیام کوتاه و... استفاده کنیم.
_ افرادی را که در برقراری و ایجاد ارتباط دچار کاستی هستند، به کارهای گروهی(ورزشی، فرهنگی، اجتماعی و...) تشویق و راهنمایی کنیم.
_ در مکان های اجتماعی(جشن ها، آیین ها و...) شرکت نماییم.
_ با آگاهی از حقوق خود و دیگران در روابط بین فردی، از سوء استفاده های احتمالی پیشگیری کنیم.
_ توانمندی ها مهارت های ارتباطی خود را شناخته و در عمل به کار بگیریم.(رعایت فرهنگ گفت و گوی درست، شوخی به جا با رعایت حریم دیگران و...)
_ افراد خانواده و دوستان خود را با اسم کوچک و پسوندهای زیبا صدا بزنیم.(عزیزم، گرامی، گلم و...)
_ شنونده خوبی برای دیگران باشیم و آنها را تشویق کنیم درباره خودشان صحبت کنند.(نظر شما چیست؟ شما چه فکر می کنید؟ چه احساسی داری؟ و...)
4)مهارت ارتبط موثر: رابطه ای است کلامی و غیر کلامی میان دو یا چند نفر که در طی آن افراد می توانند باورها، خواسته ها، نیازها و هیجان های خود را بیان نموده و به نوعی احساس رضایت دست یابند.
اثرهای برقراری ارتباط موثر با دیگران:
_ تقویت اعتماد به نفس
_ درک متقابل
_ رضایت خاطر
_ احساس سودمندی و مفید بودن
_ تقویت رشد اجتماعی، روحی، روانی و عاطفی
_ تامین بخشی از نیازهای اساسی انسان
_ انتقال صریح پیام به دیگران
راهکارها و نکته های مهم روانشناختی در ارتباط موثر:
_ بپذیریم که افراد با هم تفاوت دارند: شناخت ویژگی های شخصیتی دیگران و رفتار کردن متناسب با آن.
_ بدانیم که افراد در وضعیت های احساسی متفاوت، رفتارهای گوناگون دارند.
_ نگرش و دنیای هر فرد متفاوت است: زیرا هر فردی دنیا را از دید خود درک می کند. بنابراین باید مقابله با دنیا و نگرش دیگران را کنار بگذاریم، دنیای آنها را بپذیریم، به دنیای آنها پا بگذاریم سپس آنهارا به دنیای خود دعوت نماییم.
_ آدم ها را دوست داشته باشیم: لازم است به اصول دیگران احترام بگذاریم، حتی اگر آنها را قبول نداریم.
_ باور به این که هم من خوبم، هم شما خوبید.
_ کوشش غیر مستقیم برای برقراری ارتباط، بسیار موثرتر است.
_ مقاومت دیگران را درک کنیم.
_ همیشه "برنده-برنده" بیندیشیم: لازمه این کار این است که بپذیریم همه انسان ها در حال تغییر و دگرگونی هستند. باید پیوسته از خود بپرسیم که در این ارتباط، من برای او چه سودی دارم یا چرا بایستی دیگران برای من کاری را انجام بدهند؟
_ شخصیت افراد را از رفتارشان جدا کنیم: اگر رفتار طرف مقابل برای ما قابل پذیرش نبود،تنها همان رفتار ناپسند وی را زیر سوال ببریم نه کل شخصیت وی را.
_ خوب گوش بدهیم: وقتی کسی با ما حرف می زند باید تلاش کنیم در چشم هایشان نگاه کنیم، احساسات بیان شده آنها را درک نماییم، با حرکت های چشم، ابرو و... به آنها نشان دهیم که مشتاقانه به گفته هایشان گوش می دهیم و از ارایه راه حل، نصیحت، قضاوت کردن و دستور دادن بپرهیزیم.
_ دیگران را بدون شرط بپذیریم(همان گونه که هستند) و تلاش نکنیم آنها را در قالب انتظار و خواسته خود شکل دهیم.
_ ارتباط خود را با کلمه "من" شروع کنیم؛ بدون مقصر دانستن یا سرزنش دیگران.(من کمی خسته ام، لطفا صدای تلویزیون را کم کنید...)
_ روشن، کوتاه و گزیده صحبت کنیم.
_ متوجه نیازهای اساسی زیستی، روانی، عاطفی و اجتماعی اطرافیان خود باشیم و آنها را در حد توان خود برآورده سازیم.
_ گفت و گو با دیگران را خوب شروع کنیم.(سلام، احوال پرسی و مقدمه چینی مناسب)
_ مقدمه چینی زیاد و حاشیه پردازی مانع ارتباط موثر است.
_ بتوانیم احساسات و هیجان های خود را کنترل نماییم.
_ در برقراری ارتباط با دیگران موقعیت زمانی و مکانی را در نظر داشته باشیم.
_ از تن و آهنگ صدای مناسب استفاده کنیم.
_ از تماس چشمی و حالت های چهره مناسب استفاده نماییم.
5)مهارت مقابله با استرس: در دنیای امروز، همواره با تغییرات گسترده پیچیده روبرو هستیم و هر تغییری با فشارهای روحی روانی(استرس) همراه است. فراگیری این مهارت به ما کمک می کند تا استرس های گوناگون و اثرها آنها را شناخته و راه های کاهش یا مدیریت بر آنها را به دست آوریم.
استرس: واکنش جسمانی، روانی و عاطفی در برابر یک محرک بیرونی است که می تواند موجب سازگاری فرد با تغییرات شود.
لایه های استرس:
_ استرس کم(مثبت): فشار روانی کم در سازگاری ما نقش موثری دارد و در وجود ما به انگیزه و میل مثبت برای پیشرفت تبدیل می شود. مانند استرس دانش آموز برای امتحان.
_ استرس زیاد(منفی): فشار روانی شدید، پایدار و طولانی موجب بروز خستگی، فرسودگی و بیماری می گردد.
در چه افرادی استرس تاثیر بیشتری دارد؟ افرادی که:
_ با رویدادی بسیار ناگوار روبرو می شوند.
_ نسبت به رویدادها و حوادث برداشت ذهنی و طرز تلقی منفی دارند.
_ وابستگی بیش از حد به خانواده و دوستان دارند.
_ اعتماد به نفس کافی ندارند.
_ به جامعه و آینده خوشبین نیستند.
_ ناراحتی های خود را با دیگران درمیان نمی گذارند.
_ احساس می کنند در برابر رویدادهای آینده ناتوان هستند.
_ سابقه بیماری های جسمی و روانی دارند.
_ از حمایت های اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی مناسب برخوردار نیستند.
_ ذهن خود را درگیر مسایل روزمره می کنند.
_ در گذشته استرس بیشتری را تجربه کرده اند.
_ به طور ناگهانی و بدون زمینه قبلی با رویدادی استرس زا روبرو می شوند.
_ رویداد های استرس زا را به صورت طولانی و مداوم تجربه کرده اند.
_ از خرد و وجدان خود استفاده نکرده و پیرو اخلاق مناسب نیستند.
راهکارهای مقابله با استرس:
_ شناسایی عوامل استرس زا و از میان برداشتن آنها
_ به دست آوردن آگاهی های دقیق تر از محیط پیرامون
_ اطمینان از سلامتی روانی و جسمانی خود و مراجعه به پزشک در صورت لزوم
_ نرمش و ورزش مداوم حتی روزی نیم ساعت، پیاده روی تند، استفاده از رژیم خوراکی سالم، تنفس عمیق شکمی با تمرکز، خواب شبانه و استراحت کافی و...
_ داشتن هدف و برنامه نوشته شده بلند مدت، سالانه، ماهانه، هفتگی و روزانه
_ زودتر حرکت کردن برای رسیدن به محل کار یا قرار ملاقات
_ اولویت بندی کارها و انجام مهمترین آنها در ابتدا
_ پذیرش مشکلات به همان صورتی که هستند و به دنبال راه حل بودن
_ فریاد کشیدن در محیط های سرسبز و هوای آزاد(کوه، دشت، اطراف شهر و...)
_ بازی کردن با بچه ها
_ استفاده از ماساژ، وان آب گرم، مراقبه، یوگا و...
_ پیشقدم شدن در کمک به دیگران و ایجاد یک حس خوب در آنها
_ جنبه مثبت رویدادها را دیدن و به خوبی ها و زیبایی ها اندیشیدن
_ خندیدن(یکی از سالم ترین پادزهرهای فشار روانی) و لبخند زدن
_ تمرکز نکردن بر روی اخبار نا خوشایند به ویژه اخبار رسانه ها(تلویزیون، روزنامه و...)
_ استفاده نکردن از الکل و تنباکو
_ گوش دادن به موسیقی های آرامش بخش(به ویژه موسیقی بدون کلام)
_ نه گفتن به درخواست های نابجای دیگران
_ گفت و گو با دیگران در مورد مشکلات و و نگرانی های خود
_ مصرف ویتامین C
_ ناراحت نکردن خود به خاطر مسایل کوچک(مشکلات بزرگ از مسایل کوچک ناشی می شوند.)
_ شب ها زود و به موقع خوابیدن و سحرخیزی
_ مراجعه به مشاور روانشناس یا روانپزشک در صورت موثر نبودن راهکارهای گفته شده
6)مهارت مدیریت بر هیجان ها: اگر بتوانیم مدیریت مطلوبی بر هیجان های خود مانند شادی، غم، خشم، ترس، نگرانی و... داشته باشیم، رویاها،خاطره ها و ادراک های ما جان می گیرند.
تعریف هیجان: تغییرات جسمانی و روانی که به طور مستقیم به دنبال ادراک یک واقعیت تحریک کننده ایجاد می شوند.
کارکرد های هیجان ها:
_ به زندگی ما تحرک و روح می بخشند.
_ موجب همبستگی بیشتر ما و دیگران می گردند.
_ پایه و اساس هنر و آفرینش آثار هنری هستند.
_ می توانند موجب تولید یا اتلاف نیرو و انرژی شوند.
_ این توانایی را دارند که به کارهای کمک کننده یا آسیب زننده منجر شوند.
مدیریت هیجان ها(هوش هیجانی): این مهارت فرد را توانا می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص داده، شیوه تاثیر آن بر رفتار را بداند و واکنش مناسبی به هیجان های گوناگون نشان دهد. امروزه افراد را به میزانی که توانا باشند از هیجان ها به سود خود و روابط شان استفاده کنند، دارای هوش هیجانی می دانند.
اهمیت هوش هیجانی:
_ در موقعیت های تهدید کننده و خطرناک رفتار مناسبی را از خود بروز دهیم.
_ از خوشنودی و شادی در زندگی خود و اطرافیان مان به شکل شایسته استفاده نماییم.
_ نیازهای دیگران را بهتر درک کرده و ضمن همدلی برای کمک به دیگران پیشقدم باشیم.
_ حس مسئولت پذیری را در ما افزایش می دهد.(پذیرش مسئولیت احساسات خود)
پیشنهادهایی برای افزایش مدیریت هیجان ها:
_ با تشکیل جلسه های گروهی، درباره احساسها و هیجان های خود آگاهی های دقیق تری پیدا کنیم.
_ هیجان ها را مانند میهمان های خود گرامی بداریم، ولی به آنها اجازه ندهیم هر کاری که دوست دارند انجام دهند.
_ تلاش کنیم بر هیجان های مثبت و پسندیده خود مانند شادی، عشق، همدلی و... بیفزاییم.
_ به کودکان کمک کنیم تا واژه ها و جمله هایی را که دربرگیرنده هیجان ها و احساس ها می باشند را بیاموزند، احساس های خود را نقاشی کند،... و خود نیز بهتر احساس های خود را بیان نماییم.
_ ضمن به وجود آوردن محیطی امن و آرامش بخش، درباره احساس های خود به راحتی گفت و گو کنیم و صداقت هیجانی را از راه عشق بدون شرط تشویق نماییم.
_ برای شناخت بهتر احساس های دیگران از دستور دادن، توهین، داوری، نصیحت و تهدید کردن پرهیز نموده و با گوش دادن به آنها و دقیق شدن به زبان بدن(حالت ها و حرکت های اعضای بدن و صورت)، احساس های آنها را شناسایی کنیم.
_ هیجان های خود(به ویژه هیجان های منفی) را بلافاصله ابراز نکنیم.
_ در حالت های هیجانی شدید، مشاجره نکنیم و تصمیم نگیریم، زیرا پیرو احساس های منفی خواهیم شد.
_ در هیجان های مثبت و منفی یکدیگر سهیم شویم.
_ در کنترل هیجان های پر انرژی مانند خشم، تنفر و... از روش های آرمیدگی هیجانی، تنفس عمیق، پیاده روی، نوشیدن آب سرد، دویدن و... استفاده نماییم.
_ هیجان های منفی ما از جمع شدن نیازهای هیجانی برآورده نشده ما به وجود می آیند. پس بهتر است درباره هیجان های ظاهرا منفی مانند خشم گفت و گو کنیم.
_ به جای نامگذاری افراد با صفت های گوناگون(ترسو، دیوانه و...) احساس آنها را نامگذاری کنیم(مثل اینکه خشمگین هستی، به نظر می رسه احساس ترس می کنی،...).
_ هرگاه تصور کردیم که از نظر احساسی و هیجانی نیاز به کمک و تقویت بیشتر داریم، به دوستان با تجربه و یا روانشناس و مشاور مراجعه نماییم.
_ تلاش کنیم رفتارهای هیجانی نامطلوب و خطرناک(خشم، اندوه، افسردگی و...) را به تعویق انداخته با تدریج ترک کنیم.
_ تاثیر افکار بر هیجان ها و احساس ها زیاد است. ضروری است با شناخت افکار و افزایش خودآگاهی، هیجان های خود را بیش از پیش کنترل نماییم.
نکته بسیار مهم: به یاد داشته باشیم که خلاف کاری و جرم و جنایت از احساس ناتوانی، ناکامی، تحت کنترل بودن و احساس زیان کاری به وجود می آید. اسلحه، چاقو، مواد مخدر و...، جانشین احساس محترم بودن می گردند. کسانی که مورد احترام قرار می گیرند نیازی به اسلحه و چاقو برای قدرتمند شدن و یا سیگار برای احساس بزرگی و قدرت ندارند. پس بیاییم با گرامی داشتن، محبت و عشق ورزی به یکدیگر، هیجان های منفی را به مثبت تبدیل کنیم.
7)مهارت حل مساله: ما هر روزه با مسایل فراوانی روبرو هستیم که برخی ساده و برخی پیچیده اند. مهارت حل مساله این توانایی را به ما می دهد که با توجه به تجربه های عملی و توانمندی های ذهنی خود بتوانیم در جهت حل مساله یا مشکل قدم برداشته و به نتیجه دلخواه دست یابیم.
مراحل حل مساله:
_ شناسایی یا طرح مساله: ذهن(فکر یا احساس) فرد با مساله یا مشکلی رو به رو می شود.
_ جمع آوری اطلاعات: برای مشخص شدن دقیق مساله یا مشکل انجام می شود. معمولا از راه گفت و گو با دیگران(به ویژه کارشناسان)، تجربه های قبلی، کتاب ها، اینترنت و دیگر منابع رسانه ای و اطلاعاتی صورت می گیرد و هر چه اطلاعات دقیق تر و مناسب تر باشند، فرد برای رسیدن به "حل مساله" موفق تر خواهد بود.
_ تعریف دقیق مساله: شخص با بررسی اطلاعات جمع آوری شده و دسته بندی مسایلی که از آن مشکل به وجود آمده اند، به ریشه و ماهیت مشکل پی می برد.
_ تولید و آفرینش راه حل های گوناگون: شخص تلاش می کند راه حل های گوناگون را از راه بارش فکر(همه راه حل های ممکن که به ذهن می رسد)، تعامل و هم اندیشی با دیگران به دست آورده آنها را می نویسد. هدف در این مرحله تنها پیدا کردن راه حل های گوناگون است، نه این که کدام یک از راه حل های انتخاب شده بهتر و قابل قبول تر است.
_ بررسی راه حل های گوناگون و برگزیدن بهترین راه حل: شخص هر یک از راه حل های یادداشت شده را با شماره ارزش گذاری می کند تا دریابد کدامیک از راه حل ها کارایی بهتر و قابلیت اجرایی بیشتری دارد و به نوعی زودتر و بهتر می تواند مساله و مشکل را حل نماید. هدف در این مرحله برخلاف مرحله قبلی، قضاوت و داوری است و به بررسی کیفیت و محتوای را حل ها ارایه شده می پردازد، راه حل های نادرست را حذف و بهترین راه حل ارایه شده را انتخاب می کند.
_ اجرا و ارزیابی: پس از برگزیدن بهترین راه حل و اجرای آن، ارزیابی از مشکل یا مساله آغاز می شود. اگر راه حل انتخاب شده موفقیت آمیز باشد، مشکل پایان می یابد. اگر نباشد اولویت(راه حل) دوم را به اجرا می گذارد.
نکته مهم: در صورتی که فرد نتواند با پیاده کردن راه حل های ارایه شده به حل مساله برسد، امکان دارد تعریف درست و دقیقی ا مساله نداشته است. در این صورت بهتر است دوباره مراحل را از تعریف دقیق مساله شروع و ادامه دهد.
راهکارهایی برای تقویت مهارت حل مساله:
_ کمک کنیم تا خود و دیگران به کسب این مهارت در زندگی بیشتر احساس نیاز کنیم.
_ به ویژگی های شخصیتی، احساسی و رفتاری خود و دیگران توجه ویژه داشته باشیم.
_ به شرایط زمان و مکان توجه داشته باشیم که آیا برای بیان آن مساله آماده است یا خیر؟
_ از راه همدلی با دیگران می توانیم آنها را در حل مساله کمک کنیم بدون آنکه در آنان مقاومت ایجاد نماییم.
_ برای حل مساله ضروری است اطلاعات دقیق و لازم را ازمناع مطمئن به دست آوریم.
_ با ایجاد باور و نگرش مثبت می توان در حل مساله گام های موثرتری برداشت.
_ اگر کسی برای حل مساله ای از ما کمک خواست، فوری راه حل ارایه ندهیم، بلکه نخست از او بپرسیم: خودت چه راه حل هایی به ذهنت می رسد؟ و سپس وی را در مسیر حل مساله راهنمایی کنیم.
_ از طرح مساله یا مشکل از سوی فرزندان یا دوستان و نزدیکان استقبال نماییم.
_ از به کار بردن جمله هایی مانند: "مشکل خودت است!" یا "به من ربطی ندارد!" و... بپرهیزیم.
_ بدانیم که همیشه اولین، کوتاه ترین یا سریع ترین راه حل، بهترین راه حل نیست و نیاز به بررسی بیشتر و دقیق تری دارد.
_ در رو به رو شدن با انبوهی از مسایل به هم تنیده، تلاش کنیم آنها را از نظر اهمیت اولویت بندی کنیم.
_ اگر راه حلی را انتخاب کردیم ولی به نتیجه نرسیدیم، ناامید نشده و به دنبال راه حل های دیگری باشیم؛ چرا که شکست یک راه حل، پایان همه راه حل ها نیست.
_ اگر اجازه دهیم کودکان پاسخ پرسش هایشان را خودشان کشف کنند، در سنین بالاتر توانایی حل مساله بیشتری خواهند داشت.
_ از مسخره کردن راه حل های اولیه در کودکان به شدت دوری کنیم، زیرا به دست آوردن توانایی حل مساله را در آنها به تاخیر می اندازد.(اگر از آن جلوگیری نکند!)
8)مهارت تصمیم گیری: موفقیت در زندگی، در گرو تصمیم گیری های درست و منطقی انسان است. این مهارت به ما کمک می کند تا با دانش و آگاهی کافی با توجه به اهداف واقع بینانه خود، از میان راه حل های گوناگون بهترین راه حل را برگزینیم، به کار بگیریم و پذیرای پیامدهای آن نیز باشیم.
تعریف تصمیم گیری: فرآیند بررسی، پیشبینی و ارزیابی نتایج از راه حل های موجود و انتخاب قطعی یک راه حل برای رسیدن به هدف است.
نقش و اهمیت تصمیم گیری:
_ زمینه رشد عاطفی، اجتماعی و روانی بیشتری را در تصمیم گیرنده فراهم می آورد.
_ تصمیم گیری درست و سنجیده، در آغوش کشیدن موفقیت و در نتیجه احساس رضایتمندی هر چه بیشتر را در فرد فراهم می سازد.
_ حس مسئولیت پذیری را در فرد گسترش داده و به او کمک می کند تا پیامدهای تصمیم خود را بر عهده بگیرد.
_ نیاز به خودمختاری فرد را برآورده می کند.
_ موجب افزایش اعتماد به نفس و خودباوری در فرد می گردد.
انواع تصمیم گیری:
_ ساده: تصمیم گیری هایی که درباره مسایل روزمره و عادی زندگی انجام می شود.(مانند خرید کردن برای منزل)
_ اضطراری: تصمیم هایی که در شرایط اضطراری، زمانی که به طور ناگهانی با مساله ای مواجه می شویم، می گیریم.(مانند زمانی که دوستی به ما برای اولین بار سیگار پیشنهاد کرده یا ما را به انجام کاری پرخطر تشویق می کند و...)
_ احساسی: تصمیم هایی هستند که بر اساس واکنش های هیجانی مانند احساس دلسوزی، ترس، نگرانی، غم و... گرفته می شوند.(مانند کمک به دیگران در شرایط بحرانی یا ویژه مانند مرگ بستگان، سیل، زلزله و...)
_ آنی: تصمیم هایی که در شرایط غیر مترقبه می گیریم. در این نوع تصمیم گیری، به طور معمول نخستین راه حلی که به ذهن می رسد، برگزیده و اجرا می گردد.(مانند زمان پدیدار شدن یک خودرو در مسیر حرکت خودروی ما از رو به رو و...)
_ تقدیری: زمانی که فرد از قدرت و مهارت تصمیم گیری کم بهره باشد، تصمیم را به شانس واگذار می کند.(مانند فردی که پاسخ درست پرسش 4 گزینه ای را نمی داند و یکی از گزینه ها را علامت می زند و...)
_ تاخیری: گاهی فرد برای فرار از تصمیم گیری چالش برانگیز، آن را به تاخیر می اندازد.(مانند کار امروز را به فردا انداختن و...)
_ منطقی و اساسی: تصمیم گیری هایی که نیازمند بررسی و ژرف اندیشی بیشتری می باشند؛ زیرا تا مدت های طولانی در زندگی فرد اثرگذار خواهند بود.(مانند گزینش همسر، رشته تحصیلی، کسب و کار و...) این نوع تصمیم گیری به طور عام بر اساس واقعیت ها صورت می گیرد.
عوامل تاثیر گذار در تصمیم گیری:
_ اطلاعات: شامل دانش و آگاهی هایی است که درباره موضوع مورد تصمیم از منابع گوناگون به دست می آوریم.
_ فشارهای اجتماعی: شامل فرهنگ، آداب و رسوم، عادت ها و قوانین جامعه ای است که در آن تصمیم گیری می کنیم.
_ موقعیت اجتماعی: شامل نقش، جایگاه و منزلت اجتماعی(اداری، تحصیلی، اقتصادی و...)تصمیم گیرنده می شود.
_ فشار همسالان و گروه: فشار گروه هایی که به آنها تعلق خاطر داریم نیز می تواند در تصمیم گیری ما دخالت داشته باشد.
_ ویژگی های شخصی: باورها، ارزش ها، احساس ها، منش و شخصیت هر فرد
_ سن افراد: ویژگی های مربوط به هر دوره سنی(کودکی، نوجوانی، جوانی، بزرگسالی و سالمندی)
_ موقعیت مکانی و زمانی: قرار گرفتن در یک شرایط زمانی و مکانی ویژه
_ خواسته ها و آرزوهای پدر و مادر: در تصمیم گیری فرزندان به ویژه نوجوانان، تاثیر بسیاری دارد.(مانند فرزندی که مجبور می شود به خاطر خوشنودی پدر و مادرش رشته تحصیلی و کاری را بر خلاف علاقه خود برگزیند و...)
_ رسانه های همگانی: تبلیغات و پیام هایی که از راه آنها منتشر می شود.
فرآیند تصمیم گیری:
_ مشخص کردن موضوع یا چالش: آن را تعریف و مشخص کرده و در زمان هایی که فرصت لازم وجود دارد، با یادداشت کردن موضوع اصلی و تقسیم کردن به اجزای تشکیل دهنده آن، به بررسی دقیق تر می پردازیم.
_ جمع آوری اطلاعات: همه راه حل های موجود را، چه خوب و چه بد، از راه بارش فکر جمع آوری و یادداشت می کنیم و هر یک را ارزش گذاری کرده یا نمره می دهیم.
_ بررسی پیامدهای هر انتخاب: تلاش می کنیم تا با استفاده از نیروی اندیشه، تجربه های ذهن و همچنین دیدگاه های دیگران، به بررسی و پیشبینی پیامدهای مثبت و منفی هر یک از انتخاب های خود در مرحله پیشین بپردازیم.
_ اجرای تصمیم گیری: بهترین راه حل بررسی شده از میان انتخاب های پیشین را به مرحله اجرا گذاشته و تصمیم خود را عملی می سازیم.
_ ارزشیابی دوباره: تصمیم گرفته شده را پس از اجرا، ارزیابی می کنیم. دستیابی به نتایج مثبت نشان دهنده درست و موفقیت آمیز بودن تصمیم گیری ماست، ولی اگر به نتایج مورد نظر دست نیافتیم، راه حل های پیشین را دوباره بررسی می کنیم تا تصمیم مناسب تری بگیریم.
راهکار های تصمیم گیری درست و منطقی:
_ در تصمیم گیری بهتر است با افراد آگاه، کارشناس و باتجربه در آن مورد ویژه، رایزنی کنیم.
_ در مورد تصمیم های گروهی یا خانوادگی، بهتر است دیدگاه های همه افراد گروه یا خانواده را نیز جویا شویم.
_ تلاش کنیم خودآگاهی خویش را افزایش دهیم.
_ در مورد مسایل شخصی با حفظ و تقویت اعتماد به نفس، اجازه ندهیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند.
_ همواره مسئولیت پیامدهای تصمیم خود را بر عهده بگیریم.
_ با مدیریت و کنترل هیجان های خود، تصمیم های منطقی تری بگیریم.
_ در تصمیم گیری های خود به همه جنبه های موضوع توجه داشته باشیم.
_ تلاش کنیم پیش از اجرای تصمیم خود پیامدهای مثبت و منفی آن را بررسی کرده و امتیاز بدهیم.
_ نگاه مثبت همراه با اندیشیدن و شناخت، سبب می شود که تصمیم های درست تر و منطقی تری بگیریم.
_ فرصت تصمیم گیری را به دیگران به ویژه فرزندان مان بدهیم و به آنها اجازه دهیم در مسایل مربوط به خودشان تمرین تصمیم گیری داشته باشند.
_ شهامت تصمیم گیری را در خود و دیگران با تشویق به جا و منطقی، تقویت کنیم.
_ به عوامل تاثیر گذار در تصمیم گیری توجه ویژه داشته باشیم.
_ به منظور جلب توجه فرزندان به پیامدهای هر تصمیم گیری، در مورد برخی از مخاطره آمیزترین تصمیم های دوره نوجوانی با آنها گفت و گو نماییم.
_ هدف گذاری در تصمیم گیری، مقدمه تصمیم گیری است. افرادی که هدف های کوتاه مدت و بلند مدت خود را در همه جنبه های زندگی مشخص کرده اند، آسان تر و مناسب تر تصمیم می گیرند.
_ خواندن و بررسی زندگی نامه انسان های موفق در زمینه های مورد نظرمان، می تواند زمینه تصمیم گیری های مناسب تر را در ما مهیا سازد.
9)مهارت تفکر نوآور: مهارتی است که شخص به وسیله آن از ترکیب مهارت های حل مساله و تصمیم گیری، از اندیشه ها یا روابط نو برخوردار شده و توانایی کشف و برگزیدن راه حل های تازه را پیدا می کند.
انواع تفکر:
_ تفکر واگرا: افراد با این تفکر تلاش می کنند که پدیده ها، امور و اندیشه ها را آنچنان که هستند به راحتی نپذیرند یا رد نکنند؛ بلکه نگاه متفاوت تری داشته باشند و از قالب های فکری همسان دور شوند. این نوع تفکر با تفکر نوآورانه رابطه مستقیم دارد.
_ تفکر همگرا: اندیشه های نو و تازه کمتری در آن راه پیدا می کند و افراد امور و پدیده ها را آنچنان که هستند می بینند و می پذیرند.
مراحل تفکر نوآور:
_ آمادگی: افراد به امور و پدیده های گوناگون زندگی دقت و توجه بیشتری پیدا می کنند، به حدی که گاهی پدیده های زندگی مدت های طولانی ذهن شخص را به خود مشغول می نماید.
_ مطالعه: فرد با بررسی و مطالعه بیشتر، رابطه میان پدیده ها را بهتر درک می کند.
_ تغییر: شخص به نوع روابط بین پدیده ها که ذهن وی را به خود مشغول کرده پی می برد و با طرح پرسش های گوناگون در ذهن به نقد و بررسی آنها می پردازد.
_ پختگی: فرد با گذار از مراحل پیشین، به درک و شناخت عمیق تری از روابط میان پدیده ها می رسد؛ گویی پدیده ها بخشی از وجودش شده اند.
_ اشراق: شخص به پاسخ های ناگهانی دست پیدا می کند.(آهان، یافتم و...)
_ وارسی: فرد به بررسی بهترین ایده ای که در مراحل پیشین به آن رسیده است می پردازد تا درستی آن را مشخص سازد.
_ اجرا: شخص اندیشه ها و ایده هایی را که به تایید رسیده اند، به مرحله اجرا در می آورد.
ویژگی های افراد دارای تفکر نوآور:
_ راه هایی را جست و جو می کنند که از راه آن بتوانند اندیشه خود را به سوی ایده های نو و تازه هدایت نمایند.
_ به همه جنبه های یک موضوع و مساله توجه دارند.
_ در حل مساله تمرکز حواس بیشتری از خود نشان می دهند.
_ اندیشه های ناب بیشتری از دیگران را از خود نشان می دهند.
_ به راه حل هایی می اندیشند که ممکن است از دید دیگران اهمیت چندانی نداشته باشد.
_ از ربط دادن ایده ها و تجربه های گوناگون، نتایج تازه ای می گیرند.
_ اندیشه ها و باورهای خود را به راحتی مطرح می کنند و از رو به رو شدن با باورهای گوناگون استقبال می نمایند.
_ برای حل کردن مسایل و دشواری ها، راه های گوناگون را بررسی و تا رسیدن به نتیجه های دلخواه تلاش می کنند.
_ خود را محدود با دیدگاه های دیگران نمی کنند و چارچوب هر آنچه بوده و هست را می شکنند.
_ همواره کنجکاو بوده و در جست و جوی دانسته های نو هستند.
_ از قدرت تصویرسازی ذهنی بالایی برخوردارند، تا اندازه ای که به اندیشه های خود واقعیت می بخشند.
_ مثبت نگر و پرانرژی هستند.
_ به طور معمول برای هر پرسشی آمادگی ارایه پاسخ های گوناگون دارند.
_ پرسش ها و پاسخ های غیر عادی و عجیب و غریب در آنها بیشتر دیده می شود.
راهکارهای پرورش تفکر نوآور در خود و دیگران:
_ دانسته ها و تجربه های خود را در موقعیت های گوناگون گسترش دهیم.
_ از دیگران به ویژه کودکان سوال هایی را بپرسیم که پاسخ های گوناگون داشته باشد.
_ اگر پرسش های غیر معمولی از سوی دیگران مطرح می شود، تلاش کنیم تا با همکاری خودشان پاسخ های تازه و نو را کشف کنیم.
_ رفتارها و الگوهای افراد نوآور را سرمشق زندگی خود قرار دهیم.
_ از فنون ویژه تفکر نوآور مانند بارش فکر(حمله ذهنی به یک موضوع) به خوبی استفاده کنیم.
_ تصورهای ذهنی خود و دیگران را تقویت کنیم، زیرا تصویرسازی کمک می کند تا دانسته ها در حافظه بلند مدت بیشتر ذخیره شوند.
_ در نوشتن داستان یا کشیدن نقاشی و... به جای استفاده از نمونه(مدل)، از طرح های نوآور ذهن خود استفاده کنیم.
_ آنچه را که می بینیم، می خوانیم و می شنویم، مهمترین نکته های آن را یادداشت نماییم.
_ هر اندیشه تازه ای که به ذهن ما می رسد، بنویسیم.(اندیشه های خود را بر روی کاغذ بیاوریم)
_ اجازه دهیم دیگران هر پرسشی را از ما بپرسند و پرسش های آنان را جدی بگیریم.
_ بازی های فکری، ساخت چیزها با گل، مجسمه سازی، داستان نویسی و... موجب شکوفایی ذهن و نوآوری می گردند.
_ طرح پرسش های باز و تکمیل جمله ها و داستان های ناتمام
_ به باورها دیگران(به ویژه کودکان و نوجوان) احترام بگذاریم و اجازه دهیم که تا حد ممکن کارهای شان را با ذوق و سلیقه خود انجام بدهند.
_ نوآوری و تخیل را باور داشته باشیم تا زمینه بروز فعالیت های نوآورانه در جامعه فراهم شود.
_ تلاش کنیم پاسخ های ما در برابر پرسش ها دیگران به گونه ای باشد که آنها را به پرسش های تازه تری راهنمایی کنیم.
_ فرصت نوآوری را در خانواده، مدرسه و محل کار به دیگران بدهیم.
_ از موقعیت هایی مانند مسافرت، بازدید از موزه ها، رفتن به مکان های تفریحی و فرهنگی جهت آموزش تفکر نوآور استفاده کنیم.
_ احساس امنیت، شادی و آرامش را به دیگران هدیه بدهیم.
_ هوش، استعداد، مهارت و تلاش جدی، بخشی از عوامل رشد نوآوری است، ولی ضروری است به ایجاد انگیزه نیز توجه ویژه ای داشته باشیم.
_ توانایی های دیگران(به ویژه کودکان) را بپذیریم و باور داشته باشیم که هر فرد موجودی منحصر به فرد است و شبیه و مانند ندارد.
_ هنگامی که کار و اندیشه تازه و و نوآورانه ای را از دیگران دیدیم، با تشویق، خوشحالی و شادی خود را ابراز کنیم.
10) مهارت تفکر نقادانه: یک فرآیند شناختی، فعال، هدفمند و سازمان یافته است که فرد با استفاده از آن به بررسی اندیشه ها و باورهای خود و دیگران و یا شرایط ویژه می پردازد و با ارزیابی و تفسیر ماهرانه خود، به درک و فهم روشن تر و بهتری دست می یابد.
اصول تفکر نقادانه:
_ پرسشگری: پرسیدن سوال های مناسب از خود و دیگران برای فهمیدن دقیق تر مطلب یا مساله مطرح شده.
_ داده ها(آگاهی ها): جمع آوری داده ها از منابع گوناگون درباره مطلب یا مساله مطرح شده.
_ ارزیابی: بررسی و ارزیابی داده های جمع آوری شده و ارزش گذاری آنها.
_ نتیجه گیری: در نظر گرفتن و گزینش بهترین و درست ترین مفهوم یا راه حل.
ویژگی های افراد دارای تفکر نقادانه:
_ داشتن روحیه پرسشگری
_ خودنقدپذیر بودن
_ داوری و قضاوت به دور از تعصب و لجبازی
_ هر چیزی را به سادگی و بدون اندیشیدن و بررسی، نه می پذیرند و نه رد می کنند.
_ به دست آوردن آگاهی های دقیق و مناسب درباره موضوع مورد نقد از منابع گوناگون
_ داشتن دید گسترده و دقیق نسبت به مسایل
_ توجه به جنبه های مثبت و منفی مساله(یکسونگر نبودن)
_ داشتن قدرت تجزیه و تحلیل و بررسی موضوع های گوناگون
_ اظهارنظر نسبت به مسایل با ذهن باز و متفکرانه
_ داشتن توانایی تشخیص درست از نادرست
_ گوینده ای متفکر و منطقی و شنونده ای فعال بودن
_ توجه کردن به جزئیات در عین در نظر گرفتن کل موضوع
_ دانستن این مساله که ممکن است حرف یا راه حل دیگران یا خودشان همیشه درست نباشد.
_ چون به نتیجه کار می اندیشند، اغلب فریب وعده های دیگران را نمی خورند.
_ معمولا به راحتی جذب گروه ها و افراد نمی شوند.
راهکارهای پرورش تفکر نقادانه:
_ نسبت به امور و پدیده های دوروبرمان، حساسیت و دقت بیشتری داشته باشیم.
_ دیده ها، شنیده ها و خوانده های خود را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم و به راحتی آنها را نپذیریم یا رد نکنیم.
_ در مورد هر موضوعی با پرسش های مناسب و مربوط، آگاهی های بیشتری به دست آوریم.
_ بپذیریم که مسایل، راه حل های گوناگون دارند. در نتیجه تحمیل راه حل خود یا تحمل راه حل دیگران به عنوان یک راه حل قطعی، منطقی به نظر نمی رسد.
_ درباره مسایل پیش آمده بیندیشیم، دچار احساس ها و هیجان های شدید و غیر واقعی نشویم و از داوری شتاب زده، تعصب و خودرایی درباره موضوع های مورد گفت و گو بپرهیزیم.
_ پیش از پاسخگویی به مسایل، بیندیشیم؛ سپس تصمیم گیری و عمل نماییم.
_ تشویق کننده خوبی برای مسئولانه اندیشیدن خود و دیگران به ویژه کودکان باشیم.
_ از باورها و دیدگاه های خود دفاع معقولانه و منطقی کرده و زود تسلیم نشویم.
_ به دیگران اجازه گفت و گو و اظهارنظر درباره موضوع های گوناگون را بدهیم.
_ جلسه های گفت و گو درباره مسایل اجتماعی یا روزمره در خانواده و مدرسه ترتیب داده و همه را به شرکت فعالانه در این جلسه ها تشویق نماییم.
_ برای رشد تفکر نقادانه در کودکان و نوجوانان، خواندن زندگی نامه افراد منتقد بسیار مفید و موثر است.
_ فرآیند اندیشیدن کودکان و نوجوانان را بررسی و ارزیابی کنیم و درصورت نیاز از راهنمایی آنها دریغ نورزیم.
_ به هر پرسشی به راحتی پاسخ نگوییم؛ بلکه با سوال کردن مناسب، مخاطب را در رسیدن به پاسخ کمک نماییم.
_ در جلسه های گفت و گو و تبادل اندیشه ها از برچسب زدن، دستور دادن، سرزنش، نصیحت، داوری و مسخره کردن اندیشه دیگران پرهیز نماییم.
_ با برقراری امنیت و آرامش روانی و عاطفی و احترام به باورها و دیدگاه های کودکان و نوجوانان، آنها را به شرکت در گفت و گو و بیان دیدگاه ترغیب و تشویق نماییم.
_ با پرسیدن سوال های مناسب درباره موضوع ها گوناگون در خانه و مدرسه، دیدگاه های دیگران را جویا شده و آنها را نیز در گفت و گو ها شرکت دهیم.
_ با دقت و حوصله به دیدگاه های دیگران در خانه و مدرسه گوش فرا دهیم تا بتوانیم با پرسش های مناسب، آنها را برای نتیجه گیری درست تر راهنمایی کنیم.
_ در صورت مشارکت نکردن دیگران در گفت و گو(که شاید به دلیل درک نکردن موضوع باشد)، بیشتر توضیح دهیم تا بتوانند حضور فعال تری داشته باشند.
_ در برابر پرسشی که از ما می کنند، پاسخ از پیش تعیین شده ای نداشته باشیم تا بهتر بتوانیم به نقد و بررسی و ارزیابی موضوع بپردازیم.
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
مرتضی منادی
چند سالی است که اختلافات زندگی زناشویی در جامعة ما بیشتر شده و بدنبال آن, درصد طلاق رو به افزایش است. بنابراین, طلاق به مفهوم دورکیمی (1987) به یک پدیدة اجتماعی تبدیل شده است. بدین معنی که از سویی, قشر یا طبقه و یا گروهی را نمی توان در جامعة امروز یافت
که از اِپیدمی طلاق در امان باشد. از سطح تحصیلکرده ها تا بی سوادها, از سطح ثروتمند ها تا فقیر ها و یا از دیندارها تا بی دین های افراد جامعه از عارضة طلاق مصون نمانده اند. از سوی دیگر, طلاق یک پدیدة چند بعدی و چند علتی است. بنابراین محدود به یک علت خاص نظیر اقتصاد نمی باشد.
چرا طلاق در جامعة ما رو به افزایش است؟ چه عواملی در رشد طلاق دخالت داشته اند؟
مسئلة طلاق هم فکر مسئولین جامعه را بخود مشغول کرده و آنها را نگران کرده است, هم دل مشغولی تعدادی از دانشگاهی ها و پژوهشگران حوزۀ خانواده شده است. و همه در صدد یافتن پاسخی برای این پرسش ها و ارائة راه حل هایی برای خروج از این مقولة آسیب زا هستند.
نگارنده نیز در طی چند سال پژوهش هایی پیرامون خانواده به صورت غیر مستقیم و از زاویه ای دیگر یعنی مطالعه پیرامون عوامل رضایت از زندگی زناشویی (منادی, 1383) به این امر علاقه مند شده است. یقینا نه ادعای پاسخگویی کامل به این پرسش ها را داشته و نه علل مختلفة این موضوع را کاملا شناسایی کرده است. ولی در پی نتایج پژوهش های کیفی (منادی, 1385) صورت گرفته پیرامون خانواده می توان بخشی خاص را از دیدگاهی خاص در سطح طرح مسئله عنوان کرد.
بدین منظور به کمک طرح یک نظریة جامعه شناسی تلاش می کنیم تا حدودی مسئلة طلاق را کالبد شکافی کرده و توضیح دهیم.
پیر بوردیو جامعه شناس شهیر و معاصر فرانسوی معتقد است که هر انسانی دارای یک عادت واره (Habitus) می باشد. (بوردیو, 1989) منظور از عادت واره, مجموعة طرحواره هایی است که یک انسان در طول زندگی خود بر اساس برخورد با محیط های مختلف مانند : خانواده, رسانه ها, نهاد آموزش و پرورش و گروه همسالان کسب می کند. این طرح واره ها مانند : چگونه غذاخوردن, چگونه پوشیدن, چگونگی ارتباطات اجتماعی, ذوقیات, مشغولیات انسان می باشند.
طبق نظریة بوردیو عادت وارة هر فرد، نیروی محرکة اعمال و رفتار روزمرة اوست که در مرکز سرمایه های فرهنگی اش (Capital Culturel) جای دارد. منظور از سرمایه های فرهنگی, طبق نظر بوردیو, ترکیبی از عادت واره, شناخت ها, آگاهی ها, آموزش ها و مدارک تحصیلی می باشد. (بوردیو, 1989) این شناخت ها و آگاهی ها می توانند به صورت کلاسیک و آکادمیک در آموزشگاه ها کسب شده باشند و یا به صورت خود آموزی (Autodidacte) و یا غیر کلاسیک آموخته شده باشند. در هر صورت به زعم بوردیو, سرمایه های فرهنگی و عناصر سازندۀ آنها مقوله هایی اکتسابی و آموختنی هستند. ولی به باور وی عادت واره ها نقش مهمتر و جدی تری در هدایت و کنترل رفتارها و اعمال انسان ها دارند.
اما ضمن اینکه هر فردی عادت وارة مخصوص بخود دارد, ولی عناصری از عادت واره های تعدادی از افراد مشترک و یا یکسان می باشند. در این حالت به زعم وی عادت وارة طبقاتی وجود دارد. مانند عادت واره های ذوقی و انتخاب هایی که عاملان اجتماعی در عرصة متنوع رفتارها همچون، غذاخوردن و نوع آن، ورزش کردن و نوع آن، موسیقی نواختن و سیاست ورزیدن و غیره صورت می گیرد. بنابراین, ما در مقابل عادت واره های طبقاتی قرار می گیریم که مشترکات و هماهنگی های زیادی با یکدیگر دارند. اما چگونه سرمایه های فرهنگی و عادت واره ها می توانند در چگونگی تشکیل ازدواج و فرایند آن نقش داشته باشند, مسئله ای است که در سطور بعدی به آن می پردازیم.
از نظریه تا واقعیت
غالبا ازدواج به دو صورت شکل می گیرد. زمانی که دختر و پسری در محیط های اجتماعی مانند دانشگاه ها, محیط های کاری و مهمانی ها با یکدیگر آشنا شده, و این رابطه به ازدواج ختم می شود. اینگونه ازدواج ها به غلط به «ازدواج خیابانی» معروف بوده که ما آنها را ازدواج مدرن می نامیم. اکثرا, اینگونه ازدواج ها ناموفق هستند و در این بخش است که بر اساس پژوهش های صورت گرفته درصد طلاق بسیار بالا می باشد. دستة دوم آنهایی که به صورت سنتی از طریق معرفی خانواده ها با هم آشنا شده و در نتیجه ازدواج می کنند.
در حالت اول دختر و پسر در ابتدا بیشتر بخش نهادی شدۀ سرمایه های فرهنگی (مدارک تحصیلی و یا مهارت هایی مانند هنر و غیره) خود را به نمایش گذاشته و به یکدیگر نشان می دهند. یعنی, از دیدگاه سرمایه های فرهنگی نهادی شده اشان با یکدیگر برخورد می کنند و خیلی کمتر صحبت از عادت واره های آنها می شود. چون غالبا در این بخش, سرمایه های فرهنگی نهادی شده با یکدیگر تفاهمی بین زن و مرد بوجود می آورد. به دلیل اینکه در یک محیط کاری و یا علمی همسان هستند. برای مثال دانشجویان در حالت کلی و دانشجویان بر اساس رشتة یکسان که در نتیجه دارای سرمایه های فرهنگی نهادی مشابه هستند. در حالت دوم چون خانواده ها ابتدا با یکدیگر برخورد می کنند. آنها بیشتر عادت واره های خود را نشان می دهند. اصلا بر اساس عادت واره های یکسان, خانواده ها غالبا با هم ارتباط برقرار می کنند.
در حالت اول بعد از اینکه دختر و پسر با یکدیگر آشنا شده, و زندگی مشترک را شروع کرده, کم کم عادت واره ها طبق گفتة بوردیو در عمل خود را نشان می دهند و رفتار افراد را هدایت می کنند و سرمایه های فرهنگی به کناری می روند و یا کم رنگ تر می شوند. بدنبال آن, اگر تضادی در عادت واره ها وجود داشته باشد که غالبا دارد, تضادها خودنمایی می کنند و اختلاف ها کم کم خود را نشان می دهند. این در حالی است که همچنان سرمایه های فرهنگی نهادی با یکدیگر هماهنگ هستند. ولی عادت واره ها در زندگی روزمره, بیشتر خود را مطرح می کنند. بدینسان, در این حالت امکان بالا رفتن اختلافات بین زوجین افزون تر شده و طلاق بیشتر می شود.
اما در حالت دوم که والدین غالبا بر اساس هم طبقه بودن یعنی عادت واره های طبقاتی با یکدیگر برخورد کرده اند, فرزندان آنها نیز بر اساس عادت واره های خانواده گی با یکدیگر آشنا شده و برخورد می کنند. در این حالت, ممکن است که سرمایه های فرهنگی زوجین از کمی تا خیلی متفاوت باشند. ولی در ابتدای زندگی نیز این تفاوت ها خود را کم نشان می دهند و در صورت بُروز نیز, قابل اغماض هستند. لذا, تعارض کمی هم در زندگی مشترک بوجود می آورد. ولی چون سرمایه های فرهنگی نهادی بیشتر روبنایی هستند و بیشتر در سطح جامعه و محیط های عمومی و بیرونی, خود را در قالب شغل و حرفة فرد نشان می دهند, به صورت حاشیه در زندگی باقی می مانند و عادت واره ها در مرکز زندگی فعالیت می کنند. در این حالت, تعارضات اساسی بین زن و مرد بوجود نمی آید و فقط در سطح کار و شغل و بحث های علمی و یا شغلی, سرمایه های فرهنگی نهادی خودنمایی می کنند. بنابراین, زندگی را کمتر به خطر می اندازند و امکان جدایی زن و مرد کمتر می شود. بدون اینکه از اهمیت تفاوت بین سرمایه های فرهنگی نهادی زوجین کاسته شود و یا نادیده گرفته شود.
در نتیجه, می توان گفت در صورتی که زوجین بتوانند از دیدگاه عادت واره ها که زیر بنایی تر هستند با یکدیگر آشنا بشوند, خطرات کمتری زندگی آنها را تهدید می کند. با توجه به اینکه سرمایه های فرهنگی نهادی اکتسابی هستند, بعدها زن و مرد می توانند تلاش کنند تا سرمایه های فرهنگی نهادی مشابهی را کسب کنند و بوجود بیاورند. ولی در صورت سرمایه های فرهنگی نهادی یکسان کار سخت و مشکلتری (و نه غیر ممکن) پیش روی زوجین وجود دارد تا عادت واره های یکسانی را بوجود بیاورند.
بنابراین, می توان نتیجه گرفت که به نظر می رسد در جامعة فعلی ما هنوز ازدواج سنتی یعنی با عادت واره های یکسان آغاز کردن, امکان زندگی شادتر و مطمئن تری را نسبت به ازدواج مدرن به همراه می آورد.
فهرست منابع
- منادی مرتضی (1383). تاثیر تصورات و تعاریف مشابهِ زوجین در رضایت از زندگی زناشوئی از دیدگاه زنان. در : مطالعات زنان, دانشگاه الزهرا. سال دوم شماره 4 بهار 1383.
- منادی مرتضی (1385). جایگاه روش کیفی در علوم اجتماعی و علوم رفتاری. فصلنامه حوزه و دانشگاه. پژوهشکده حوزه و دانشگاه. شماره 47 سال دوازدهم، تابستان.
- Bourdieu Pierre (1989). Le sens pratique. Paris, Les éditions de Minuits.
- Durkheim Emile (1987). Les règles de la méthode sociologique. Paris, PUF.
مطالب پیشنهادی
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها و مراکز پزشکی
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
ازدواج تصمیم حساسی است که اگر با چشمان بسته بگیرید، ممکن است رنج فراوانی برایتان در پی داشته باشد و مهم تر از آن، سرمایه جوانی، سرزندگی، سلامتی و رضایتمندی شما را از چنگتان در آورد. ازدواجی که در آن کفویت و تناسب وجود نداشته باشد مستقیم ترین راه تا بدبختی است.
اختلاف همسران
در اینجا به مهم ترین تناسب هایی که ممکن است در انتخاب و ازدواج نادیده بگیرید اشاره می کنیم. اختلاف هایی که اغلب در حین انتخاب از نگاه شما و خانواده تان جا می مانند یا ممکن است ساده تلقی شوند.
اختلاف در خواسته ها
زندگی زن و شوهری که خواسته های غیر واقعی و متفاوت از یکدیگردارند، رو به نابسامانی می رود. اگر خواسته شما در زندگی ادامه تحصیل و مهاجرت باشد و خواسته او، خانه خریدن در منطقه خوبی از شهر، هیچ وقت آب تان با هم در یک جوی نمی رود. خواسته ها و اهداف زندگی شما باید مشابه هم باشد. این تشابه هر چه بیشتر باشد شانس موفقیت ازدواج شما بالاتر می رود. ازدواج با فردی که اهدافی متضاد با شما دارد اتلاف انرژی است و در نهایت هیچ کدام به خواسته هایتان نمی رسید.
تعداد بچه هایی که در آینده خواهید داشت، محلی که زندگی می کنید، نوع رابطه تان با اقوام و... همه در همین دسته قرار می گیرد. اگر یکی خواستار روابط زیاد و رفت و آمدهای پی در پی باشد و دیگری خواستار روابط محدود و منزوی، بالاخره یک جا این تلاش برای یکی شدن یا تلاش برای رفتار مطابق سلیقه طرف مقابل تمام می شود و شما هر کدام به سمت و سوی خودتان خواهید رفت. تازه این به جز درگیری ها و دعواهای احتمالی شما درباره موضوعات مورد اختلاف تان است.
اختلاف در خلق و خو
اختلاف در خلق و خو
بعضی از افراد بسیار خشن، متکبر، خودخواه و از خود راضی اند و برخی روحیه ای گرم دارند، خوش برخورد، متواضع و مردم دوست هستند. بنابراین توافق اخلاقی، مهم ترین تناسب در ازدواج است. درونگرایی و برونگرایی شما هم می تواند تاثیر زیادی در رابطه تان داشته باشد. ازدواج یک درونگرا با برونگرا اشتباه بزرگی است که به دلیل تغییر نکردن خلق و خوی افراد برای همیشه رابطه شما را دچار بحران می کند. حتی اگر در اوایل ازدواج چنین بحرانی به چشم نیاید و حس کنید که می توانید خودتان را با طرف مقابل هماهنگ کنید و به حدی از تعادل برسید، در آینده و بعد از گذشت چند سال تفاوت ها خودشان را نشان می هند و شما را دچار فاصله عاطی خواهند کرد.
همسر کم هوش هیچ وقت نمی تواند باهوش شود و فرد باهوش هیچ وقت نمی تواند برای همه عمر یک فرد متوسط یا کم هوش را تحمل کند
اختلاف در میزان هوش
این یکی از مهم ترین مواردی است که نباید از آن غافل شوید. اختلاف زیاد سطح هوشِ همسران نسبت به یکدیگر می تواند در زندگی مشکلاتی ایجاد کند. همسر کم هوش هیچ وقت نمی تواند باهوش شود و فرد باهوش هیچ وقت نمی تواند برای همه عمر یک فرد متوسط یا کم هوش را تحمل کند. هوش البته با سطح تحصیلات متفاوت است. اگر شما هر دو تحصیلات دانشگاهی داشته باشید باز به این معنا نیست که هوشتان با هم تناسب دارد. حتی اگر هم رشته هم باشید این تناسب وجود نخواهد داشت. هوش ابعاد مختلفی دارد. افراد باهوش روابط متفاوتی دارند، آینده را پیش بینی می کنند، می توانند با دیگران به شکل مسالمت آمیزی رابطه داشته باشند و مدیریت بهتری دارند. اما همسر کم هوش می تواند همیشه باری باشد روی دوش طرف مقابل و انرژی زیادی از او بگیرد. بهترین راه برای فهمیدن تناسب شما در هوش کلی و هوش اجتماعی و هوش هیجانی، تست دادن پیش یک مشاور امین و باتجربه است.
اختلاف در ابعاد معنوی
مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی متفاوت هستند، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت. اگر فکر می کنید بعد از ازدواج همسرتان را تغییر خواهید داد و مذهبی تر خواهید کرد، یا او را از تقیداتش دور می کنید سخت در اشتباهید. اعتقادات مذهبی بسیار محکم هستند و حتی اگر مدتی به طور موقت تغییر کنند باز دوباره به شکل سابق برمی گردند. بنابراین در امر ازدواج، باید بُعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن، جایگاه مذهب و تقید به آن در خانواده و خود فرد و میزان تناسب در عمل به دین مورد بررسی جدی قرار بگیرد.
مطالب پیشنهادی
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
گاهی پسران و دختران تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند و این تفاوت ها را دیگران نیز به آن ها گوشزد می کنند اما با وجود همه این ها، دوست دارند چشمان شان را روی تفاوت ها ببندند و ازدواج کنند اما عشق به فرهنگ و دیدگاه های همسر تا ابد باقی نخواهد ماند. این عشق از بروز اختلاف ها جلوگیری نمی کند و باورها، اعتقادها و هیجان های انسان غیرقابل تغییرند.
7نکته درباره تناسب فرهنگی در ازدواج
گاهی پسران و دختران تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند و این تفاوت ها را دیگران نیز به آن ها گوشزد می کنند اما با وجود همه این ها، دوست دارند چشمان شان را روی تفاوت ها ببندند و ازدواج کنند اما عشق به فرهنگ و دیدگاه های همسر تا ابد باقی نخواهد ماند. این عشق از بروز اختلاف ها جلوگیری نمی کند و باورها، اعتقادها و هیجان های انسان غیرقابل تغییرند.
این گونه ازدواجها، ناآگاهانه و نابالغانه هستند و ازدواجی که از روی آگاهی نباشد و آشنایی طرفین محدود و عاشقانه باشد و آگاهانه به توافق نرسند، میتواند مشکلات زیادی داشته باشد.
تناسب فرهنگی
او را همان گونه که هست بپذیر
متاسفانه در فرهنگ ایرانی پذیرش آموزش داده نمی شود و فرهنگ تحمل را می آموزیم (اگر شبیه تو نیست تحمل کن)، فرهنگ تحمل فرهنگی است که نهایتا به درگیری و مبارزه ختم می شود و بین زن و مرد فاصله ایجاد می کند.
این که تصور کنید همسرتان به خاطر عشق به شما و نفوذ پذیری تان رفتار و عقایدش را در درازمدت تغییر می دهد، غلط است البته تغییرات اندکی رخ خواهد داد زیرا زن و مرد از یکدیگر تاثیر می گیرند اما مشکل اساسی وقتی است که یکی از طرفین بخواهد به شکل فعال روی دیگری تاثیر گذارد و او را تغییر دهد. آن وقت است که ناخودآگاه مقاومت ایجاد و دردسر شروع می شود.
ببینیم چه می شود!
برخی مردان و زنان آگاهی کاملی از تفاوت ها دارند و می دانند در بعضی از حیطه های مهم با هم اختلاف سلیقه دارند اما جرأت پرداختن و موشکافی موضوع را ندارند و فقط با خود این جمله را تکرار می کنند که ان شاءالله آن چه که من دوست دارم، اتفاق می افتد. مثل پسری که به زندگی با مادرش بعد از ازدواج (زیر یک سقف) ادامه خواهد داد، دختر نیز اعتراض کرده و پسر می گوید حال ببینم چه می شود. سعی کنید به همه مسایل و واقعیت های زندگی جدی نگاه کنید و از آن ها به راحتی نگذرید.
هر کس به کار خود
دختر و پسری که با اعتقادات دینی و اختلاف در نوع اعتقادات ازدواج میکنند، حتی اگر قبل از ازدواج به این توافق رسیده باشند که به مسائل مربوط به مذهب کاری نداشته باشند پس از احساسات پرشور جوانی، در زمینههای مختلف اختلافنظر و احتمالا ناسازگاری خواهند داشت.
برای مثال، ناهماهنگی در انجام فرایض و مراسم دینی میتواند زمینهای برای ناسازگاری باشد. نوع تفریحات و سرگرمیها، نحوه حضور در مهمانیها، مسائل مربوط به طهارت و سایر احکام از مسائلی است که زندگی زوج جوان ما را دچار چالش میکند. تصور کنید در چنین خانوادهای، پای یک کودک هم به میان آید. تربیت و پرورش کودک یکی از زمینههای مهم برای ناسازگاریهای دایمی زن و شوهر خواهد بود.
چهارچوب اعتقادات تا 20 سالگی و تا پایان دوره نوجوانی در فرد شکل میگیرد و در30 تا 40 سالگی به اوج میرسد. بنابراین حتی اگر دختر و پسری در حال حاضر از نظر ظاهری تشابهاتی با هم دارند، نمیتوان مطمئن بود که تفاوتهای اعتقادی آنها در آینده بروز نکند و موجبات ناسازگاری و اختلافات را فراهم نکند. بنابراین در انتخاب همسر باید به خانواده، فرهنگ و محیطی که فرد در آن پرورش یافته است توجه کرد.
متاسفانه در فرهنگ ایرانی پذیرش آموزش داده نمی شود و فرهنگ تحمل را می آموزیم (اگر شبیه تو نیست تحمل کن)، فرهنگ تحمل فرهنگی است که نهایتا به درگیری و مبارزه ختم می شود و بین زن و مرد فاصله ایجاد می کند
خودتان را به آن راه نزنید
گاهی مرد یا زن از پاسخ به بعضی از سوال ها طفره می روند، بحث را به بیراهه می کشانند یا با طنز موضوع را به پایان می رسانند. مثلا نحوه رفت و آمد با خانواده طرف مقابل، نحوه خرج کردن پولی که هر دو درمی آورند یا حق کار کردن زن. با مشاهده چنین جواب هایی از سوی طرف مقابل تان، هرگز به آسانی از آن نگذرید و به طور جدی از او بخواهید در این باره صحبت کند.
فرهنگ گذراندن اوقات فراغت و تفریح خانواده ها با هم تفاوت دارد. خانواده ای در روز تعطیل و اوقات فراغت در خانه می مانند هر کس به اتاق خودش می رود و مطالعه یا موسیقی گوش می کند و خانواده ای دیگر دوست دارند به کشور دیگری بروند و اوقات بگذرانند و... در تعطیلات زن و مرد بیشتر در کنار هم هستند بنابراین مهم است که سرگرمی ها و تفریح ها به هم شبیه باشند.
حیطه بحث برانگیز دیگر، داشتن یا نداشتن فرزند است. لازم است دختر و پسر درباره بچه دار شدن یا نشدن، زمان آن و حتی تعداد فرزندان با هم صحبت کنند تا کمتر دچار مشکل شوند.
وقتی فرهنگ متفاوت است، رفتار اقتصادی هم تفاوت خواهد داشت. برای خانواده ای ممکن است نگهداری و ذخیره پول برای روز مبادا از صرف هزینه های لوکس و سفرهای پرهزینه خیلی مهم تر باشد اما در خانواده ای دیگر پول فقط صرف تفریح و لباس می شود. نباید از بیان نگرش فرهنگی به مسایل مالی هراسی داشت.
زبان مشترک را جدی بگیرید
اگر زن و مرد از دو قوم یا دو ملیت مختلف قصد دارند با هم ازدواج کنند، حتما باید هر دو به یک زبان مشترک مسلط باشند زیرا در غیر این صورت احساسات، افکار درونی، ارتباط کلامی و فکری شان قطع خواهد شد و هر دو آسیب خواهند دید.
رضایت خانواده ها را جلب کنید
در دنیا، ازدواج دو نفر خیلی راحت تر از ما شرقی ها صورت می گیرد. زن و مرد یکی از استرالیا و دیگری از آمریکا هر کدام یک چمدان می بندند، به فرانسه مهاجرت و با هم ازدواج می کنند و رضایت والدین هم اصلا مطرح نیست ولی در فرهنگ ما این موضوع نباید نادیده گرفته شود. رضایت پدر و مادر اصل بسیار مهمی است به خصوص اگر قرار است دو نفر با فرهنگ های مختلف با هم وصلت کنند. باید تلاش کرد رابطه خوبی بین خانواده ها برقرار شود. راضی نبودن خانواده ها می تواند به راحتی ازدواج را به نابودی بکشد.
خانواده جدیدی تشکیل دهید
دختران و پسران جوانی که به شدت به خانواده پدر و مادر وابسته هستند و قصد دارند در دل خانواده های خود خانواده کوچکی تشکیل دهند، در واقع هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده اند و اغلب دیده می شود با بروز کوچک ترین اختلافی، دختر یا پسر با خانواده شان علیه طرف مقابل متحد می شوند تا بتوانند به هدف مطلوب برسند. مهم آن است که زن و شوهر در همه مواقع کنار هم باشند و در سختی ها به کمک یکدیگر بشتابند و از هم حمایت کنند.
فراوری: فاطمه ایمانی
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
ضریب هوش زوجین و عدم ارتباط کلامی مناسب از مهم ترین مسائل تعارضات و اختلافات خانوادگی است.
به گزارش خبرنگار شهریران، گاها زوجین بعد از مدت کوتاهی از زندگی دچار تعارضاتی می شوند که شاید دلیل و علت آن را نمی دانند و برای حل مسائل خود اقدام مناسب نمی کنند و یا وقت کافی برای خود نمی گذارند و مدام به جای حل مشکلات به دنبال مقصر می گردند . اما چه دلایلی باعث بروز تعارضات و اختلافات خانوادگی می شود؟
معصومه کاشانی مشاور و کارشناس مذهبی در این رابطه می گوید: اولین موردی که می تواند در این تعارضات خانوادگی نقش بسزایی داشته باشد، عوامل روان شناختی است، در واقع افراد شخصیت متفاوتی دارند و یا به قول معروف هم خوانی شخصیتی ندارند و در زندگی نمی توانند کنار بیایند و به تبع آن زندگی خوب و با نشاط کمی بر آن ها دشوار می شود، از این حیث به دختران و پسرانی که قصد شروع یک زندگی مشترک دارند، توصیه می شود قبل از ازدواج شخصیت یکدیگر را مورد ارزیابی قرار دهند.
این کارشناس مذهبی در ادامه باز ذکر مثالی مبنی برا ینکه گاهی در زندگی یکی از طرفین یک صحبت معمولی می کند ولی طرف مقابل گمان بر با کنایه صحبت کردن طرف مقابل می کند افزود :این امر نشات گرفته از ضریب هوشی افراد است در واقع اختلاف زیاد ضریب هوشی بین زوجین موجب اینگونه اختلافات است.
گفتنی است؛ این نکته هم باید هنگام ازدواج در نظر گرفته شود و یک تست هوش با مراجعه به یک مشاور می تواند راهگشا باشد.
کاشانی ادامه داد: گاهی اوقات زوجین با بحران هایی در طول زندگی مواجه می شوند و عکس العملهای خاصی ناشی از عدم پختگی انجام می دهند که برای طرف مقابل آن مشکل می تواند بسیار عادی باشد و این ناپختگی در زندگی باعث اختلاف می شود.
وی تصریح کرد:عدم آشنایی کامل از وظایف و حقوق متقابل خود که هر کدام نمی دانند چه حق و حقوقی را قوانین آن کشور ودین اسلام برای زوجین تعیین کرده است و این عدم آگاهی از وظایف در برخی از موارد به طلاق منجر می شود،حتی اگر زوجین دارای تحصیلات عالیه باشند.
عامل دیگر تعارضات و اختلافات در زندگی ،کم سن بودن (زیر 18 سال )ویا اختلافات زیاد سنی زوجین است که درزندگی هنگام بروز مشکل قدرت و توانایی در حل مسائل را نخواهند داشت.
به گفته وی، درصورتی که زوجین خود را در موقعیت های یکدیگر نگذارند در واقع در زندگی خود یکدیگر را درک نکنند با عث بروز تعارض و اختلاف می شود.بنابر این درک متقابل است که می تواند مانع بروزبسیاری از مشکلات شود.
این مشاور و کارشناس مذهبی در ادامه با اشاره به زوجینی که خیلی شخصیت هم را قبول دارند ولی در زندگی دچار مشکل هستند، افزود:در اینگونه موارد زوجین نمی توانند ارتباط کلامی خوبی با یکدیگر بر قرار کنند و از آن جایی که خوب صحبت کردن واستفاده از واژه ها ی مناسب در زندگی افراد بسیار موثراست،عدم رعایت آن باعث رنجش می شود وبا یادگیری این مهارت ،و شناسایی کلمات رنجش آور طرف مقابل می توان بسیاری از مشکلات را به راحتی بر طرف کرد.وی در ادامه اظهار کرد:فخر فروشی زوجین به یکی از خصوصیات خود مثل تحصیلات ،شغل و یا چهره ویا خود محور بودن یعنی فقط قبول داشتن صحبت های خود و جدایی انداختن بین همسر و خانواده او از دیگر مسائل بروز اختلافات و تعارضات است که این معضل را می توان با مراجعه به متخصصین و یاد گیری آموزه های دینی، این قبیل از مشکلات را برطرف نمود.
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
دوران عقد، دورانی است که خانواده جدید تشکیل شده است، اما این خانواده کوچک به دلیل این که هنوز با والدین خود زندگی میکنند و استقلال کامل ندارند، مستقل نشده است. در نتیجه، این دوران زوجین جوان را برای پذیرش مسۆولیت های خطیر زندگی مشترک آماده می کند.
مشکلات دوران عقد
اما بسیاری اوقات مدیریت ناصحیح خانواده ها باعث می شود نه تنها زوج جوان برای این گذار آماده نشوند، بلکه با مشکلات جدیدی مواجه شوند. در این دوران همسران جوان عمدتاً هنوز با خانواده های خود زندگی میکنند. به دلیل اینکه هنوز وابستگی های اقتصادی به خانواده ها وجود دارد؛ مسۆولیت اقتصادی خانواده به طور کامل منتقل نشده و در این دوران ابهاماتی در پذیرش مسۆولیت های اقتصادی و غیر اقتصادی وجود دارد که می تواند منشا مشکلاتی برای زوجین شود. این مشکلات از سوی خانواده ها تشدید می شود.
زوجین ممکن است انتظارات خانواده ها را تأمین نکنند و این دلخوری از سوی خانواده ها به زوجین منتقل می شود. درخانواده های مختلف حدود مسۆولیت ها در این دوران متفاوت است و این می تواند به تعریف انتظارات متفاوت والدین منجر شود و اختلافاتی بین خانواده ها نیز به وجود آورد. این اختلافات وقتی تشدید می شود که هر یک از طرفین بخواهند انتظارات طرف مقابل را براساس فرهنگ خود یا حتی کمبودهای خود تعریف کنند و در برابر تفاوت انتظارات، انعطافپذیری نشان ندهند.
تفاوت در فرهنگ خانواده ها به انتظارات پیشبینی نشده محدود نمی شود و در همه امور، اسباب دخالت خانواده ها را فراهم می کند. حتی درباره حدود روابط زوجین در این دوران در فرهنگ های مختلف اختلاف نظر پیش می آید و زمینه دخالت والدین را فراهم میکند. در این دوران والدین با بحران روحی دیگری نیز مواجه می شوند و آن ترس از دست دادن فرزندشان است. آنان از این که فرزندشان جذب خانواده همسرش شود، وحشت دارند و کشاکشی بین والدین به وجود می آید که برای زوجین نیز ایجاد مشکل میکند.
در این دوران والدین سعی در دیکته فرهنگ خود به خانواده تازه تشکیل شده دارند و آن ها را تحت فشار میگیرند تا در این خانواده جدید فرهنگ خودشان رشد و نمو پیدا کند. این کشاکش غلبه فرهنگی نیز منجر به بروز مشکلاتی بین زوجین میشود.
در دوران عقد فرصت بسیار خوبی برای زوجین فراهم شده تا فارغ از فشار مسۆولیت های زندگی دورانی را با هم سپری کنند تا ضمن شناخت از یکدیگر خاطرات خوشی تولید کنند و تمام عمر از آن بهره ببرند. در این دوران فرصتی فراهم شده است که زوجین به تفاهم هایی دست یابند و برای خانواده جدید خود فرهنگ مستقلی ایجاد کنند. در این دوران می توانند بر سر هنجارهایی که مورد تفاهم هر دو آنهاست، به توافق برسند و بدون تعصب به اینکه ریشه این هنجار در کدام خانواده است، آن را در خانواده خود اجرا کنند.
پس از آغاز زندگی مشترک به دلیل فشار مسۆولیت های زندگی زوجین فرصت این کارها و بسیاری کارهای دیگر مانند تفریحات مشترک و… را ندارند. اما اهمیت و رسالت این دوران به دلیل درک نادرست والدین از آن نادیده گرفته می شود و نه تنها به زوجین در برآوردن آنها کمکی نمی شود، بلکه از سوی آنها موانعی هم فراهم می شود. والدین باید اهمیت این دوران و نقش مهم آن در زندگی مشترک را درک کرده و با مدیریت صحیح روابط خود با فرزندانشان، آنها را در انجام رسالتها و وظایف زوجین در دوران عقد یاری کنند.
در این دوران، والدین باید به مدیریت احساسات خود بپردازند و بپذیرند که با ازدواج فرزندشان خانواده جدیدی تشکیل شده که از حق استقلال برخوردار است و باید استقلال این خانواده را به رسمیت بشناسند و به آنها اجازه دهند که این خانواده جدید برای خود فرهنگ و هنجارهای مستقلی داشته باشد که الزاماً نباید مشابه فرهنگ موروثی و یا خواستههای آنها باشد. والدین باید با مدیریت محیط، فضایی فراهم کنند که زوجین بتوانند بهتر یکدیگر را بشناسند و تعامل مفیدی با هم داشته باشند. مدیریت ناصحیح والدین در این دوران می تواند مولد بحران هایی در زندگی زوجین باشد که بنای این خانواده را سست کرده و امکان ایجاد خانوادهای محکم را از آنان سلب کند.
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
ب: ویژگی های فردی که در امر زناشویی نقش منفی دارد.
1- خسّت:یکی از مواردی که زندگی زناشویی را سخت و مشکل می سازد؛ خسّت است.
در این مورد سه حالت اتفاق می افتد؛ نخست وضعیتی که زن و مرد هر دو خسیس هستند که در این حالت مشکل روانی ندارند؛ ولی زندگی مرفهی نخواهند داشت. دو حالت دیگر آن است که زن یا خسیس باشند. در این دو حالت زندگی هم از نظر روانی و هم از نظر رفاهی برای دو طرف شرایط سختی خواهد داشت.
جوان و ازدواج - مواردی که در زندگی زوجین سبب اختلاف می شود
2- عصبانیت:زن یا مرد عصبانی زندگی را بر دیگری دشوارمی سازد. حساسیت های بی مورد و پرخاش و توهین و بی احترامی صفات مذمومی هستند که علاوه بر آن که طرف مقابل را ناراحت می کنند، به خود شخص نیز زیان می رسانند. در چنین مواقعی باید آرامش خود را حفظ کرد، آنگاه خشم همسر را آرام و توجه او را به امور دیگری جلب نمود و برای پالایش روانی او گفتگویی دو نفره انجام داد تا وی با بیان ناراحتی ها آرام گیرد.3- دورویی:زن و مردی که با دو شخصیت با هم مواجه شوند و در ظاهر و باطن یک رنگ نباشند؛ زندگی مطلوبی نخواهند داشت. زندگی ای که در آن صداقت و صمیمیت نباشد؛ اعتماد و اطمینان از آن رخت بر خواهد بست و اضطراب و تزلزل روانی بر آن حاکم خواهد بود.4- دروغ: فرد دو رو کسی است که تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی می کند ولی در باطن طور دیگری می باشد؛ امّا دروغگو کسی است که هر جا مصلحت و نفع خود را بسنجد واقعیت را تحریف می کند و بنا به میل خود کردار و رفتارش را تنظیم می نماید. دروغ نیز مانند دورویی بنیان خانواده را متزلزل می کند و اعتماد را از بین می برد.5- پنهان کاری: پنهان کاری عبارت از آن است که یکی از زوجین بدون نظر و اطلاع همسر خود و در غیاب او مبادرت به انجام اعمالی بنماید و این اعمال را چه خوب و چه بد از همسر خود پنهان دارد. چنین رفتاری ولو به نفع خانواده باشد ، اعتماد را از بین می برد. گاه این گونه رفتارها در جهتی است که فرد به نفع خود و یا خویشاوندان نسبی و به ضرر همسر و زندگی مشترک انجام می دهد. این گونه اعمال بتدریج بنیان خانواده را به هم می ریزد ، هر یک از زوجین را نسبت به رفتار دیگری بدبین و ناراحت می نماید و به عکس العمل وا می دارد.6- پرخاشگری و خشونت: پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که " هدفش اعمال صدمه و رنج" باشد. مثلاً زنی که غذای مورد علاقه شوهرش را نمی پزد و یا آن را می سوزاند ، یا شوهری که از زنش مرتباً انتقاد می کند و به او غـُر می زند. هر یک از این رفتارها بخشی از عناصر یک رفتار پرخاشگرانه بوده و موجب از هم پاشیدگی بنیاد زندگی زناشویی می گردد. خشونت و عکس العمل های زننده و شدید چه از طرف زن و چه از طرف شوهر قدرت تحمل طرف مقابل را تضعیف می نماید و زندگی را برای هر دو مشکل می سازد. در خانواده ای که خشونت حاکم است ،عاطفه و رفتار انسانی رخت بر می بندد و محیط تربیتی نامناسبی از نظر تربیت فرزندان ایجاد می شود.7- لجاجت: از دیگر عوامل بنیان کن در خانواده لجاجت است. این حالت بین زن و مرد زیاد دیده می شود و گاه به جایی می رسد؛ که حرکات لجوجانه به شکستن وسایل خانه منتهی می گردد. چنانچه این حالت، وضعیت افراطی به خود بگیرد ، چه بسا به طلاق و از هم پاشیدگی خانواده منتهی گردد.8- خودبینی و تحقیر دیگری: خودبینی یا تصویر ذهنی هر کس از شخصیت خویش ، از مجموع تصورهای او درباره توانایی ها ، احساس ها ، اندیشه ها ، آرزوها ، داوری ها ، و کوشش های وی تشکیل می شود.معمولاً کسانی که خود کم بین هستند، گرفتار عقده حقارت اند، و خود را کمتر، بی مقدارتر و زبون تر از دیگران احساس می کنند؛ افرادی که دچار خود بزرگ بینی هستند ؛ مبتلا به تکبر ، نخوت ، خودستایی و جاه طلبی اند ؛ چنین افرادی سعی می کنند با تحقیر دیگران ، بزرگ نمایی کنند. زن یا شوهری که بخواهد همسر خود را تحقیر کند، و خود را بالاتر احساس کند و خوبی های خود را به رخ دیگری بکشد ، با دست خود تیشه به ریشه زندگی زناشویی خویش می زند.9- بی انضباطی: مرد یا زنی که اساس رفتار خود را بر بی انضباطی قرار دهد ، مورد اعتراض همسر خود قرار می گیرد. گاه بی انضباطی منجر به بی اعتمادی می شود و گرمی و شادمانی را از خانواده می گیرد. مردی که شب دیر به خانه می آید و زمانی را برای تفریح ، مسافرت و معاشرت با زن و فرزندان خود در نظر نمی گیرد، موجبات نارضایتی خانواده خود را فراهم می آورد.وجوهی از اختلاف های زناشوییتفاوت هایی فردی یک اصل مسلّم غیر قابل انکار است که برای نظام اجتماع و طبیعت ضروری است. به پیروی از این اصل طبیعی، بین زن و شوهر اختلاف وجود دارد و تا زمانی که این اختلاف ها فاصله زیادی نداشتهباشد و با گذشت و چشم پوشی همآهنگ شود، مشکلی را ایجاد نمی کند.مواردی از اختلاف هایی که ممکن است، منجر به ناهمنوایی و ناسازگاری شود، عبارت است از:1- اختلاف در خواسته ها: یکی از عواملی که در انتخاب همسر و زندگی زناشویی باید مورد توجه قرار گیرد ، خواسته های زن و شوهر است. زن یا شوهری که دارای خواسته های ایده آل و متفاوت از دیگری باشد و در تعدیل آن اقدام نکند ؛ احتمال ناسازگاری در زندگی زناشویی از این جهت وجود خواهد داشت.2- اختلاف در سلیقه ها و علاقه ها: وجود اختلاف سلیقه و علاقه در افراد طبیعی است؛ ولی چنانچه در برنامه های زندگی خانوادگی، این اختلاف در جهت هماهنگی بین زن و شوهر تعدیل نشود؛ احتمال آن دارد که به ناسازگاری منتهی گردد.3- اختلاف در دیدگاه ها: انسان موجودی است با آرزوهای نامحدود ، او هر چه بیشتر داشته باشد ؛ بیشتر هم می خواهد و برآورده شدن هر نیازی به جای کاستن از آرزوهای انسان ، نیازهای تازه ای را هم بر می انگیزاند. چنانچه زن و شوهری با دیدگاه ها و آرزوهای متفاوت که احتمال حصول به آن کم باشد ؛ نتوانند در زندگی زناشویی خود هماهنگی ایجاد کنند ، زندگی شاد و موفقی را نخواهند داشت.4- اختلاف در خلق و خوی:بعضی افراد عصبانی ، خشن ، متکبّر، خودخواه ، از خود راضی ، و بعضی دارای روحیه ای گرم ، خوش برخورد ، متواضع و مردم دوست می باشند ؛ بنابراین توافق اخلاقی در صدر عوامل انتخاب همسر قرار دارد.5- اختلاف در میزان هوش:اختلاف سطح هوشی همسران نسبت به یکدیگر ، ممکن است در زندگی زناشویی آنان مشکلاتی ایجاد نماید. بنابراین در نظر گرفتن بهره هوشی و اختلاف سطح معقول در این زمینه خالی از اهمّیت نیست.6- اختلاف در ابعاد معنوی: مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی اختلاف سطح دارند ، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت. بنابراین در امر ازدواج بُعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن باید مورد توجه خاص قرار گیرد.
تبیان
2- عصبانیت:زن یا مرد عصبانی زندگی را بر دیگری دشوارمی سازد. حساسیت های بی مورد و پرخاش و توهین و بی احترامی صفات مذمومی هستند که علاوه بر آن که طرف مقابل را ناراحت می کنند، به خود شخص نیز زیان می رسانند. در چنین مواقعی باید آرامش خود را حفظ کرد، آنگاه خشم همسر را آرام و توجه او را به امور دیگری جلب نمود و برای پالایش روانی او گفتگویی دو نفره انجام داد تا وی با بیان ناراحتی ها آرام گیرد.
3- دورویی:زن و مردی که با دو شخصیت با هم مواجه شوند و در ظاهر و باطن یک رنگ نباشند؛ زندگی مطلوبی نخواهند داشت. زندگی ای که در آن صداقت و صمیمیت نباشد؛ اعتماد و اطمینان از آن رخت بر خواهد بست و اضطراب و تزلزل روانی بر آن حاکم خواهد بود.
4- دروغ: فرد دو رو کسی است که تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی می کند ولی در باطن طور دیگری می باشد؛ امّا دروغگو کسی است که هر جا مصلحت و نفع خود را بسنجد واقعیت را تحریف می کند و بنا به میل خود کردار و رفتارش را تنظیم می نماید. دروغ نیز مانند دورویی بنیان خانواده را متزلزل می کند و اعتماد را از بین می برد.
5- پنهان کاری: پنهان کاری عبارت از آن است که یکی از زوجین بدون نظر و اطلاع همسر خود و در غیاب او مبادرت به انجام اعمالی بنماید و این اعمال را چه خوب و چه بد از همسر خود پنهان دارد. چنین رفتاری ولو به نفع خانواده باشد ، اعتماد را از بین می برد. گاه این گونه رفتارها در جهتی است که فرد به نفع خود و یا خویشاوندان نسبی و به ضرر همسر و زندگی مشترک انجام می دهد. این گونه اعمال بتدریج بنیان خانواده را به هم می ریزد ، هر یک از زوجین را نسبت به رفتار دیگری بدبین و ناراحت می نماید و به عکس العمل وا می دارد.
6- پرخاشگری و خشونت: پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که " هدفش اعمال صدمه و رنج" باشد. مثلاً زنی که غذای مورد علاقه شوهرش را نمی پزد و یا آن را می سوزاند ، یا شوهری که از زنش مرتباً انتقاد می کند و به او غـُر می زند. هر یک از این رفتارها بخشی از عناصر یک رفتار پرخاشگرانه بوده و موجب از هم پاشیدگی بنیاد زندگی زناشویی می گردد. خشونت و عکس العمل های زننده و شدید چه از طرف زن و چه از طرف شوهر قدرت تحمل طرف مقابل را تضعیف می نماید و زندگی را برای هر دو مشکل می سازد. در خانواده ای که خشونت حاکم است ،عاطفه و رفتار انسانی رخت بر می بندد و محیط تربیتی نامناسبی از نظر تربیت فرزندان ایجاد می شود.
7- لجاجت: از دیگر عوامل بنیان کن در خانواده لجاجت است. این حالت بین زن و مرد زیاد دیده می شود و گاه به جایی می رسد؛ که حرکات لجوجانه به شکستن وسایل خانه منتهی می گردد. چنانچه این حالت، وضعیت افراطی به خود بگیرد ، چه بسا به طلاق و از هم پاشیدگی خانواده منتهی گردد.
8- خودبینی و تحقیر دیگری: خودبینی یا تصویر ذهنی هر کس از شخصیت خویش ، از مجموع تصورهای او درباره توانایی ها ، احساس ها ، اندیشه ها ، آرزوها ، داوری ها ، و کوشش های وی تشکیل می شود.
معمولاً کسانی که خود کم بین هستند، گرفتار عقده حقارت اند، و خود را کمتر، بی مقدارتر و زبون تر از دیگران احساس می کنند؛ افرادی که دچار خود بزرگ بینی هستند ؛ مبتلا به تکبر ، نخوت ، خودستایی و جاه طلبی اند ؛ چنین افرادی سعی می کنند با تحقیر دیگران ، بزرگ نمایی کنند. زن یا شوهری که بخواهد همسر خود را تحقیر کند، و خود را بالاتر احساس کند و خوبی های خود را به رخ دیگری بکشد ، با دست خود تیشه به ریشه زندگی زناشویی خویش می زند.
9- بی انضباطی: مرد یا زنی که اساس رفتار خود را بر بی انضباطی قرار دهد ، مورد اعتراض همسر خود قرار می گیرد. گاه بی انضباطی منجر به بی اعتمادی می شود و گرمی و شادمانی را از خانواده می گیرد. مردی که شب دیر به خانه می آید و زمانی را برای تفریح ، مسافرت و معاشرت با زن و فرزندان خود در نظر نمی گیرد، موجبات نارضایتی خانواده خود را فراهم می آورد.
وجوهی از اختلاف های زناشویی
تفاوت هایی فردی یک اصل مسلّم غیر قابل انکار است که برای نظام اجتماع و طبیعت ضروری است. به پیروی از این اصل طبیعی، بین زن و شوهر اختلاف وجود دارد و تا زمانی که این اختلاف ها فاصله زیادی نداشتهباشد و با گذشت و چشم پوشی همآهنگ شود، مشکلی را ایجاد نمی کند.مواردی از اختلاف هایی که ممکن است، منجر به ناهمنوایی و ناسازگاری شود، عبارت است از:
1- اختلاف در خواسته ها: یکی از عواملی که در انتخاب همسر و زندگی زناشویی باید مورد توجه قرار گیرد ، خواسته های زن و شوهر است. زن یا شوهری که دارای خواسته های ایده آل و متفاوت از دیگری باشد و در تعدیل آن اقدام نکند ؛ احتمال ناسازگاری در زندگی زناشویی از این جهت وجود خواهد داشت.
2- اختلاف در سلیقه ها و علاقه ها: وجود اختلاف سلیقه و علاقه در افراد طبیعی است؛ ولی چنانچه در برنامه های زندگی خانوادگی، این اختلاف در جهت هماهنگی بین زن و شوهر تعدیل نشود؛ احتمال آن دارد که به ناسازگاری منتهی گردد.
3- اختلاف در دیدگاه ها: انسان موجودی است با آرزوهای نامحدود ، او هر چه بیشتر داشته باشد ؛ بیشتر هم می خواهد و برآورده شدن هر نیازی به جای کاستن از آرزوهای انسان ، نیازهای تازه ای را هم بر می انگیزاند. چنانچه زن و شوهری با دیدگاه ها و آرزوهای متفاوت که احتمال حصول به آن کم باشد ؛ نتوانند در زندگی زناشویی خود هماهنگی ایجاد کنند ، زندگی شاد و موفقی را نخواهند داشت.
4- اختلاف در خلق و خوی:بعضی افراد عصبانی ، خشن ، متکبّر، خودخواه ، از خود راضی ، و بعضی دارای روحیه ای گرم ، خوش برخورد ، متواضع و مردم دوست می باشند ؛ بنابراین توافق اخلاقی در صدر عوامل انتخاب همسر قرار دارد.
5- اختلاف در میزان هوش:اختلاف سطح هوشی همسران نسبت به یکدیگر ، ممکن است در زندگی زناشویی آنان مشکلاتی ایجاد نماید. بنابراین در نظر گرفتن بهره هوشی و اختلاف سطح معقول در این زمینه خالی از اهمّیت نیست.
6- اختلاف در ابعاد معنوی: مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی اختلاف سطح دارند ، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت. بنابراین در امر ازدواج بُعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن باید مورد توجه خاص قرار گیرد.
تبیان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
یکی از گفتههای مشهور در زبان ما این است: “زخم شمشیر بهبود مییابد اما زخم زبان نه”. البته یاد ما باشد که این گفته در خلاء به میان نیامده، بلکه برخاسته از تجارب دیرینۀ بشری است. زخمهای جسمی به گونۀ کامل یا ناقص ترمیم میشوند، اما حرفهایی که ما را در سطح عاطفی مورد هدف قرار میدهند، زخمها و احساسات منفیِ ایجاد میکنند که ممکن است به آسانی بهبود نیابند، به راحتی فراموش نشوند، و ذهن و روان شخص را برای مدتها درگیر کنند.
لیکن ما این مسئله را بیشتر اوقات جدی نمیگیریم. عوامل زیادی در پسِ این رفتار ما نهفته است: از تربیت خانوادگی گرفته تا سرخوردگی فردی، تا خشم و عصبانیت ناشی از مشکلات محیطی، شکستهای شغلی و…اما اگر تمام اینها را کنار هم بگذاریم، نمیتوانیم رفتار نامناسب در برابر همسر را به درستی توجیه کنیم، چون قاعده بر این است که دو فرد قرار است با اشتراک و همکاری، زندگی مشترک خود را بنا کرده و به پیش ببرند. حالا اگر این کار برای شان غیرممکن گردیده، یک راهحل میتواند جدایی باشد، اما اگر قرار است تا در کنار هم زندگی کنند، طرح مسئله کاملاً عوض میشود.
داکتر گوتمن از جملۀ مشاورین خانواده است که سالها روی روانشناسی خانواده کار کرده است. نتایج پژوهشهای او نشان میدهد که معمولاً برای هر حرف نامناسبی که برای همسر یا عضو نزدیک خانواده گفته میشود، پنج حرف مناسب و مثبت لازم است تا اثر آن حرف نامناسب را کاهش داده یا از بین ببرد. به این موضوع فکر کرده بودید؟ احتمالاً نه. لیکن کسانی که زندگی مشترک داشته اند میدانند که دل بدست آوردن دوباره کار آسانی نیست.
یاد ما باشد که زندگی مشترک، مسابقه میان دو نفر نیست، بلکه مشارکت و همکاری میان آن دو است. پیروزی یعنی موفقیت مشترک، نه تثبیت تسلط و تحکم با زور و قدرت و خشونت، یا سوءاستفادۀ عاطفی با حرفهای زشت و نامناسب و غیرمودبانه که عزت نفس و حرمت نفس همسر را هدف قرار میدهد. این همان سوءاستفادۀ زبانی است که در قالب خشونت عاطفی میگنجد و گاهی از خشونت جسمی بدتر و وخیمتر است. بارها برایم گفته اند که: ترجیح میدهم همسرم مرا بزند اما فلان حرف را نگوید؛ یا ترجیح میدهم جدا شوم اما از او چنین رفتاری را نبینم.
یاد ما باشد زمانی که با همسر یا عضو نزدیک خانواده حرف میزنیم، دقت کنیم که چه میگوییم.
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
با وجود گذشت بیش از 30 سال از آغاز شیوع بیماری ایدز در دنیا همچنان این بیماری کنترل نشده و آمار مبتلایان به آن در کشورهای جهان سوم (نظیر ایران، عراق، پاکستان، هندوستان، آفریقا و...) رو به افزایش است.
در اینجا قصد داریم علل عدم موفقیت در کنترل ویروس های نسل جدید که سیستم ایمنی انسان را هدف قرار می دهند را مورد بررسی قرار دهیم.
سیستم ایمنی انسان قوی ترین محافظ در برابر ویروس ها، باکتری ها، قارچ ها و میکروب هاست. انسان همواره در تلاش بوده که سیستم ایمنی خود را تقویت نماید تا بیشتر زنده بماند.
جالب است بدانید که ویروس های نسل جدید قادرند سیستم ایمنی انسان را غیرفعال نموده و به آن آسیب برسانند. پس هرچه علم پیشرفت می کند، قدرت ویروس ها نیز افزایش می یابد. این بدین معنی است که خطرات بزرگتری جان آدمی را تحدید می کند.
در جهان، گروهی بوجود آورنده ویروس ها هستند که از طریق فروش آنتی ویروس ها در بازار دارو کسب درآمد می کنند. بازار دارو یک بازار پرسود است که مسلما عده ای از نخبگان و دانشمندان و سرمایه گذاران را به این صنف می کشاند تا در جهت منفی و مثبت ثروت اندوزی کنند. گروهی ویروس می سازند و مدتی نقش منفی و ناشناس دارند و مدتی بعد در نقش مثبت اجتماعی آنتی ویروس ها را به بازار می دهند و به شهرت جهانی می رسند.
در کشور های جهان سوم که ابزار های پیشگیری و مراقبتی مرغوب و موثر کمیاب است و سطح دانش پزشکی در عموم مردم پائینتر است، همواره آمار مبتلایان به ویروس ها بیشتر است.
بازار هدف برای گروهی که یک ویروس پیشرفته را اختراع و منتشر می کنند، مهمترین عامل است که باید توجیح اقتصادی داشته باشد. پس سوال اول، در دنیا چند نفر شرایط ابتلا به آن ویروس را دارند؟
آمار چند دهه اخیر نشان می دهد بازار ویروس هایی که سیستم ایمنی بدن را هدف قرار می دهند (نظیر ویروس ایدز، ویروس ایبولا و...) بسیار گرم تر است. خصوصا اینکه روش های متعددی نیز برای انتشار این ویروس ها وجود داشته باشد.
به عنوان مثال، از ابتدای شروع بیماری ایدز، انتقال آن از طریق فرآوردههای خونی شیوع پیدا کرد. با گذشت زمان و با بالا رفتن آمار اعتیاد در کشور، اعتیاد تزریقی به عنوان عامل اصلی انتقال بیماری ایدز در ایران شناخته شد. روند شیوع انتقال این بیماری از طریق اعتیاد تزریقی پایدار نبود به طوری که از دو سال گذشته این عامل جای خود را به انتقال از طریق تماس جنسی داده است. روندی که به سرعت شیوع پیدا کرده و آمار به شکل نگران کنندهای مبتلایان به ویروس HIV بویژه در بین جوانان را گسترش داده است.
نکته مهم: امروزه در کشورهای صنعتی پیشرفته این بیماری تقریباً کنترل شده و علت کنترل آن سطح بالای آموزش حرفه ای دانش جنسی در مراکز آموزشی (نظیر مرکز مشاوره خانواده دکتر رادمنش و کلینیک سلامت خانواده) و همچنین استفاده از کاندوم طبی استاندارد و مرغوب (نظیر کاندوم طبی ایکس-تایت) به جای کاندوم های تجاری فانتزی چینی که در مارک ها، بسته بندی های شیک، رنگ ها و اسانس های گوناگون در داروخانه ها و سوپر مارکت ها به فروش می رسند، می باشد.
در ابتدا لازم است که زوجین فرق کاندوم طبی با کاندوم تجاری را بدانند تا از این پس با آگاهی کامل در برابر بیماری های مقاربتی مرگبار و بارداری های ناخواسته متعدد، از خود محافظت نمایند.
نکته مهم: خانم ها بدانند که هر بار که سقط جنین انجام می دهند مثل این است که یک خودرو بنز با ارزش دارید که هر بار بر اثر بی احتیاطی راننده تصادف شدیدی می کند. به نظر شما کدام خودرو کارایی بهتری دارد؟ یک خودرو بنز نو یا یک خودرو بنز تصادفی؟ پس در اینجا به بانوان هشدار می دهیم که سقط جنین بیشتر از هر چیز دیگری به شاخص کیفیت سلامتی مادر و کودکی که در آینده به دنیا خواهد آورد، صدمه وارد خواهد کرد. لذا بهترین روش پیشگیری را انتخاب کنید، حتی اگر همسر شما در راه پیشگیری با شما همکاری نمی کند. مسلما قرص های شیمیایی ضد بارداری، بهترین روش برای پیشگیری از بارداری ناخواسته نیستند. در طول زندگی هرچه بیشتر مواد شیمیایی به بدن وارد شود، احتمال ابتلا به سرطان بیشتر است.
آیا می دانید بطور میانگین یک زوج در طول زندگی زناشویی چند بار نزدیکی دارند؟
بطور میانگین سه بار در هفته. دوازده بار در ماه. 144 بار در سال. پس در عرض سی سال عمر مفید ارتباط جنسی یک زوج، 4320 بار نزدیکی بین زوجین صورت می پذیرد.
سوال اینجاست اگر شما هر بار یک کاندوم طبی مرغوب به ارزش 2 دلار هزینه کنید در عرض سی سال حداکثر 10000 دلار هزینه کرده اید. به نظر شما صدمات فیزیکی و روانی و هزینه های ناشی از یک بیماری ایدز یا سرطان یا چندین سقط جنین متوالی کمتر از 10000 دلار است؟ این مبلغ آیا بیشتر از قیمت کل گوشی های موبایلی است که در عرض 30 سال خریداری خواهید کرد؟
بزرگان ما می گفتند که هیچ ارزانی بی علت نیست و هیچ گرانی بی حکمت. اگر جایی دیدید کاندوم تجاری مجانی می دهند، گمان نکنید عده ای دلشان برای شما سوخته است و نیت خیرخواهانه دارند.
اکثر داروهای شیمیایی جدید برای تست های اولیه بالینی، بر روی انسان های ساکن در کشور های جهان سوم آزمایش می شوند. داروهایی که میمون ها و موشهای آزمایشگاهی در برابر آنها دوام نمی آورند. انگار جان این انسان های بدبخت بیچاره در کشور های جهان سوم بی ارزش است. اگر روزی دیدید یک اروپایی داوطلب تست بالینی داروهای شیمیایی شد، تعجب کنید. بله، مرگ خوب است ولی برای همسایه. از خود پرسیده اید که چرا ویروس و آنتی ویروس ابولا (ایبولا) باید اول بر روی میمون ها و انسان های آفریقایی تست شوند؟
هر محصولی دارای یک فرهنگ مصرف است. به عنوان مثال زمانی که خودرو پرشتاب پژو 206 وارد بازار کشور های جهان سوم شد، فرهنگ استفاده از آن به این کشور ها منتقل نشد و هیچ راننده ای در کشور های جهان سوم توسط کمپانی پژو فرانسه آموزش کامل ندیده است. لذا هر ساله می بینید درصد بالایی از رانندگان پژو 206 جان خود را از دست می دهند، نقص عضو می شوند یا بر اثر تصادفات صدمه می بینند.
کاندوم های تجاری نیز دارای یک فرهنگ مصرف هستند و اگر بجا و درست مصرف شوند، کاربرد خوبی دارند (معاشقه و آماده سازی بانوان برای دخول). اما اگر به جا و درست مصرف نشوند، منجر به رشد آمار مبتلایان به بیماری های مقاربتی و رشد جمعیت یا سقط جنین می شود.
مگر اینکه خریدار از این راز با خبر باشد و صراحتا بگوید من فقط کاندوم طبی ایکس-تایت را می خواهم.
پس در فروشگاه های معتبر بین المللی وقتی از فروشنده محصول ریکا را درخواست می کنید. فروشنده دقیقا یک مایع ظرفشویی مرغوب آمریکایی با مارک ریکا به شما می دهد. خریدار نیز قبل از پرداخت وجه کالا مبدا ساخت و مارک مالا را دقیقا بررسی می کند.
فروشنده زمانی می تواند شما را فریب دهد و یک کالای بنجول را به شما بفروشد که خریدار نسبت به آن کالا اطلاعات فنی کافی ندارد. در دارو یا وسایل پزشکی، یک کالای بنجول ممکن است جان شما را بخطر بی اندازد.
سلامتی شما در اولویت است، محصول اورجینال بخرید.
پس هر زمان که می گوئیم ایکس-تایت، منظور ما کاندوم طبی با مارک تجاری ایکس-تایت (X-tight) می باشد که ساخت کارخانه ریچر آلمان است. زیرا کارخانه ریچر آلمان کاندوم های تجاری تولید نمی کند.
آیا مایلید بدانید کاندوم طبی چگونه ساخته می شود. کاندوم طبی از ترکیب نانو مواد طبیعی ساخته می شود. وقتی مواد تحت تکنولوژی های پیشرفته در مقیاس نانو کوچک می شوند و سپس ترکیب می شوند قادرند محصولاتی با بافت غیر قابل نفوذ تولید کنند. لذا کاندوم ایکس-تایت صددرصد در برابر بیماری های مقاربتی، اسپرم و مواد دیگر مقاوم است.
به زبان ساده تر پالتو بارانی شما از الیاف معمولی ساخته شده است و ممکن است آب و سرما نیز به درون آن نفوذ کند و قیمت آن حدود 50 الی 150 دلار است. اما لباس اسکی اورجینال آمریکایی که یک لباس اسپرت و حرفه ای است تحت تکتولوژی نانو تولید می شود و غیر قابل نفوذ در برابر آب و سرماست. قیمت یک دست لباس اسکی بین 300 الی 1000 دلار است. قیمت یک کاندوم تجاری کمتر از یک دلار است (بستگی به کیفیت آن دارد). مثلا قیمت کاندوم های تجاری که بطور رایگان در مراکز آموزشی به شما داده می شوند، حدود یک دهم دلار است و بیشتر جنبه آشنایی، آموزشی و تبلیفاتی را دارند، نه جنبه جلوگیری صددرصد از ایدز و اسپرم. کاندومی که بواقع قدرت جلوگیری صددرصد در برابر ویروس ایدز و اسپرم را دارد، فقط کاندوم طبی ایکس-تایت است که قیمت جهانی آن حدود دو دلار است. سود فروشنده برای کاندوم های طبی فقط پانزده درصد است. لذا فروشنده بیشتر مایل است کاندوم های تجاری با مارک های گوناگون را بفروشد که سود صددرصد را دارند.
پس وقتی می شنوید که در کشور های جهان سوم آمار ایدز، هپاتیت و جمعیت رو به افزایش است، این بدین معنی است که اکثریت مردم از کاندوم های تجاری یا کاندوم های مجانی استفاده می کنند و به خیال این ناآگاهان این کاندوم های تجاری صددرصد در برابر بیماری های مقاربتی و بارداری مقاومند. در صورتیکه واقعیت برعکس است.
بطور خلاصه، در اینجا منظور ما این نیست کاندوم های تجاری را هرگز نخرید. بلکه منظور ما این است که کاندوم های تجاری را برای مرحله معاشقه (قبل از دخول) بکار ببرید و در زمان دخول فقط از کاندوم های طبی (نظیر ایکس-تایت) که در برابر بیماری های مقاربتی و بارداری مقاومند استفاده کنید.
مطالب پیشنهادی
برای داشتن خانه ای سرسبز و زیبا شرایط نگهداری از بامبوها را بدانید و مراقب شان باشید
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
اگر در فکر این هستید که در کنار وسایل ریز و درشت جهیزیه چندگیاه آپارتمانی هم در خانه داشته باشید، یک پیشنهاد خرید گیاه بامبو است که البته نماد خوش شانسی هم هستند. خوشبختانه نگهداری از گل و گیاه در فضای داخلی خانهها بیش از گذشته باب شده که گیاه بامبو در میان این گیاهان ازجمله محبوبترینهاست. مراقبت از این نوع گیاه ویژگیهای خاص خود را دارد که شاید از برخی آنها مطلع باشید اما امکان دارد درباره بعضی دیگر اطلاعی نداشته باشید. در این مطلب برای اینکه از بامبوی محبوبتان به نحو احسن مراقبت کنید شما را راهنمایی میکنیم.
وقتی بامبو به خانهتان میآید
بامبو میتواند برای نو عروس هایی که تا به حال اقدام به نگهداری از گل و گیاه نکردهاند اولین و سادهترین پیشنهاد باشد. دلیلش هم واضح است. نگهداری از این گیاه بسیار بیدردسر خواهد بود. وقتی بامبو را به خانه میآورید اگر همه شرایط را برای نگهداری صحیح آن درنظر بگیرید مطمئن باشید این گیاه مهمان چندین ساله خانهتان خواهد بود و حتی طول آن به حدود یک متر هم خواهد رسید. اولین نکته برای نگهداری بامبو آبی است که بناست گیاه شما در آن قرار بگیرد. هرگز فراموش نکنید که این آب باید بدون کلر باشد. پس از قبل آب را داخل ظرفی ریخته و کناری بگذارید تا کلر آن از بین برود و بعد گیاه بامبو را داخل آن بگذارید. برای نگهداری از بامبو گلدانی شیشهای تهیه کنید طوری که بتوانید ریشههای گیاه را به وضوح ببینید. اینها اولین اقدامات بعد از خرید این گیاه و ورود آن به فضای خانهتان هستند.
نور مستقیم ممنوع
هرگز گیاه بامبو را در معرض نور مستقیم خورشید قرار ندهید. در صورت چنین اتفاقی احتمال آسیب دیدگی گیاه شما بهخصوص بر اثر نور گرم خورشید در روزهای تابستان بسیار زیاد است. البته این بدان معنا نیست که گیاه شما باید در فضای تاریکی قرار بگیرد چراکه چنین وضعیتی هم برای آن زیانآور است. نکته اینجاست که گیاه بامبو باید در معرض نور غیرمستقیم قرار داشته باشد، یعنی نوری که از پشت پنجره و پرده تابیده و شدت و ضرر آن به این طریق فیلتر شده باشد، بنابراین نور مناسب برای گیاه بامبو ، نور غیرمستقیم است.
مناسبترین دما کدام است؟
دمای هوایی که قرار است گیاه بامبوی شما در آن نگهداری شود، باید چیزی بین 17 تا 23 درجه سانتیگراد باشد؛ دمایی که نه خیلی سرد است و نه خیلی گرم. اگرچه بامبوها اصولا گیاهانی سازگار با دمای پیرامون خود هستند و این قابلیت را دارند که در صورت بالا و پایین شدن دمای هوا وضعیت خود را با شرایط جدید تطبیق دهند اما اگر واقعا میخواهید بامبوی شما آنطور که باید و شاید رشد کند و به ارتفاع یک متری برسد بد نیست در اتاقی که بامبو را در آن نگهداری میکنید یک دماسنج داشته باشید تا بتوانید دمای هوای اتاق را بین میزانی که ذکر شد، حفظ کنید. دراینصورت است که میتوانید توقع داشته باشید گیاه شما درست و حسابی رشد کند.
ماه به ماه آب را عوض کنید
همانطور که پیشتر عنوان شد آبی که قرار است بامبو داخل آن قرار بگیرد باید فاقد کلر باشد، بنابراین هر بار که از میزان آب بامبو کاسته میشود یک لیوان آب که کلر آن تهنشین شده و دمای آن با محیط هماهنگ شده را به ظرف بامبو اضافه کنید. این همان کاری است که برای نگهداری بامبو در داخل آب ضروری خواهد بود. نکته مهم تعویض دستکم ماهی یکبار آبی است که گیاه بامبوی شما در آن قرار گرفته است. اگر این آب تعویض نشود احتمال اینکه آب زرد و کثیف شود و نمای ظاهری آن را خراب کند بسیار زیاد است. مشکل دیگری که در صورت تعویض نشدن به موقع آب بامبو پیش میآید بوی بدی است که آب بر اثر مرور زمان به خود میگیرد.
چه بامبویی بخرید، چه بامبویی نخرید...
اگر قصد دارید برای اولینبار گیاه بامبو را خریداری کنید باید نکات کلیدی را بدانید تا بتوانید گیاه سالمی را انتخاب کرده و به خانهتان بیاورید. اول از همه اینکه به ساقه گیاه بامبو دقت کنید. اگر انتهای آن قهوهای رنگ شده بود، بدانید که گیاه سالم نیست و از خرید آن صرفنظر کنید. دوم اینکه باید گیاه بامبو را بو کنید. تشخیص بوی بد کار بسیار سادهای است بنابراین اگر بوی بدی از بامبو به مشام شما رسید هرقدر هم که ظاهرش سالم باشد از خرید آن انصراف بدهید و دنبال بامبویی باشید که بوی بد ندهد. از خرید بامبوی بدون ریشه خودداری کنید و حتما گیاهی را انتخاب کنید که ریشه آن کاملا مشخص باشد. یکی از مهمترین نکات در خرید بامبوی سالم رنگ ساقه آن است. ساقه گیاه بامبو باید سبز باشد و اگر این سبزی به سفیدی بزند یعنی گیاهی که پیشروی شماست سالم نیست و باید بامبویی را انتخاب کنید که سبزی ساقهاش گواهی باشد بر سلامت آن.
چگونه قلمه بزنیم؟
اگر به تکثیر این گیاه محبوب در فضای خانهتان علاقهمند هستید کار سختی پیشروی شما نیست و فقط کافی است به طریق قلمهزنی ساقهای عمل کنید. به این ترتیب که از زیر برآمدگی روی ساقه با وسیله تیزی مثل چاقو قلمه را جدا کنید و بعد آن را داخل آب قرار دهید تا ریشه بدهد. فصل تابستان بهترین زمان ممکن برای قلمه زدن گیاه بامبو است. در ضمن فراموش نکنید قسمت بریده شده گیاه اصلی را با زغال پودر شده مسدود کنید تا راهی برای خروج شیره آن وجود نداشته باشد. به همین سادگی.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
خیلی فرقی نمی کند اسمش را چه بگذاریم، «خیانت»، «بی وفایی»، «کم مهری» یا «ظلم» اسمش هرچه باشد. پیامد ها و آسیب هایش یکی است. آسیبی به بزرگی کشتن یک زندگی. همان زندگی مشترکی که روزگاری نه چندان دور باامید به وفاداری و با آرزوی داشتن روزهایی شاد آغاز شد. اگر پای صحبت ها و خاطرات مشاوران خانواده بنشینیم، اگر سری به دادگاه های خانواده بزنیم و اگر کمی بیشتر زیر پوست شهر برویم ردپای این بی وفایی ها را خواهیم دید و اگر بخواهیم صادق باشیم حتما می پذیریم که این ردپا ها روز به روز بیشتر می شود. ردپاهای جامانده روی بسیاری از زندگی ها که اثر زشت به جامانده از آن به راحتی پاک نخواهد شد.
واقعیت این است که خیلی از زوج ها تعهد در زندگی مشترک را در کارکردن، انجام وظایف معمول و به دست کردن حلقه ازدواج خلاصه می کنند اما «بار بارا دی آنجلیس» می گوید: تعهد واقعی یک حلقه ازدواج. عقدنامه، سند ازدواج یا سال هایی نیست که با یکدیگر زندگی کرده اید. بلکه رفتار شماست در یک یک روزهای زندگی با فردی که دوستش دارید.
گروه خانواده و مشاوره با توجه به چارچوب ها و خط قرمزهای یک رسانه عمومی و فراگیر در این شماره با استفاده از مطالب نشریاتی چون ماهنامه سپیده دانایی، مجله موفقیت و سایت های تبیان، راسخون، livescience و... به زوایایی از موضوع «بی وفایی همسران» پرداخته است که در ادامه می خوانید:
دلایلی که منجر به خیانت می شود
یکی از ویژگی های ازدواج، تعهد و پایبندی هریک از همسران به یکدیگر و حقوق متقابل است به گونه ای که این تعهد شالوده زندگی مشترک است؛ در غیر این صورت اعتماد متقابل بین همسران یا اعضای خانواده کمتر و کمتر خواهد شد.
در سبب شناسی خیانت دلایل متعددی را می توان برشمرد که به دلیل تفاوت های فردی این دلایل یا عوامل، می تواند در افراد مختلف و جوامع گوناگون و حتی در زمان های (شرایط) مختلف، متفاوت باشد.
ویلیام گلاسر، روان شناس نامی، بیان می دارد: زوج ها زندگی مشترکشان را با عشق شروع می کنند اگر از آن مراقبت نکنند رفته رفته، صمیمیت اولیه به تدریج رنگ می بازد. با گذشت زمان زندگی برخی از این افراد به جدایی کشیده می شود اما برخی دیگر از آن ها به زندگی مشترکشان با آهنگی یکنواخت و ملال آور ادامه می دهند و به ارتباطات نامشروع روی می آورند.
به عقیده این روان شناس، مهم ترین انگیزه زن و مرد متاهلی که به سوی روابط نامشروع کشیده می شوند، تجربه مجدد صمیمیت است. چیزی که دیگر آن را در زندگی مشترکشان نمی یابند.
اگرچه هیچ کدام از دلایل پی آمده، خیانت و بی وفایی را توجیه نمی کند و راه حل اساسی برای این مشکلات مشاوره، گفت وگو و صبر است برخی از عوامل اثرگذار بر این موضوع بدین قرار است:
۱ عدم رضایت از ازدواج و برآورده نشدن نیازهای عاطفی و زناشویی:
یکی از عوامل اصلی خیانت، نارضایتی از روابط زن و شوهر است؛ زمانی که بین همسران روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد فرد به همسر خود خیانت کند. اختلالات زناشویی که به مرور زمان برای برخی به وجود می آید و مشکلات شخصیتی باعث می شود فرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانت ها می شود.
همسرانی که به هر دلیلی از محبت و توجه شریک زندگی خود محروم باشند، معمولا وقتی مورد وسوسه و اغوای شخص دیگری قرار می گیرند ممکن است دچار انحراف شوند.
۲ انگیزه ای برای پایان دادن ازدواجی که دیگر رضایت بخش نیست:
رفتارهای زشت، نق زدن های دائمی، نزاع ها و مجادله های فراوان دستورالعمل مناسبی برای ایجاد سردرد و در تصور برخی همسران (البته به نادرست)، خیانت بهترین راه فرار از جهنم خانه است. راهی که البته آن ها را از چاله درمی آورد و به چاه می اندازد.
۳ انتقام:
برخی از زوجین به اشتباه فکر می کنند حال که مورد خیانت قرار گرفته اند آن ها نیز مجاز به مقابله به مثل هستند. برخی تصور می کنند باید طعم تلخ دارویی را که به آن ها خورانده شده، به همسرشان بخورانند تا متوجه اشتباه خود و آنچه که بر سر همسرشان آمده بشوند. غافل از اینکه این کار قبل از هر کسی خودشان را از پا درمی آورد.
۴ برگرداندن حس فردیت و استقلال:
یک نظریه بر این عقیده است که انگیزه چنین عملی تمایل افراد به برگرداندن حس فردیت و استقلالی است که در چارچوب ازدواج تضعیف شده است. فرد ممکن است از نظر عاطفی به حدی از بلوغ هیجانی نرسیده باشد که بتواند در مقابل ناراحتی یا نارضایتی همسر، تمامیت خود را حفظ کند، به همین دلیل با جست و جوی یک رابطه جدید در واقع در جست و جو و بازسازی خود جدید است.
۵ اطمینان خاطر از جذابیت برای جنس دیگر:
برخی از افراد در پی نیاز به اطمینان خاطر از اینکه هنوز برای جنس دیگر جذاب و خواستنی هستند، به رابطه خارج از ازدواج رو می آورند.
به واقع، در روابط طولانی این سوال برای برخی پیش می آید آیا هنوز در بازار خریداری دارند یا خیر؛ که یافتن پاسخ این پرسش ممکن است آنان را به سوی اهداف غیرمشروع سوق دهد.
۶ کسب هیجان و تنوع:
بعضی مواقع هم رابطه خارج از ازدواج، فقط به منظور کسب هیجان و تنوع اتفاق می افتد یعنی هیچ شکایت یا نارضایتی خاصی در ازدواج وجود ندارد فقط برخی افراد به دنبال هیجان رابطه خارج از ازدواج هستند.
آسیب هایی که خیانت به جان خانواده می اندازد
خیانت به همسر عوارض و پیامدهای متعددی را به دنبال خواهد داشت که هم بر فرد هم بر خانواده و هم بر جامعه تاثیر می گذارد. بی وفایی یکی از عمده ترین دلایل ذکر شده برای طلاق است. همچنین نتایج مطالعات زیادی نشان داده است واکنش فرد به خیانت همسر، شبیه علائم استرس پس از ضربه روانی، همچون علائم شوک، سردرگمی، خشم، افسردگی، آسیب دیدن عزت نفس و کاهش اعتماد به نفس است.
نتایج پژوهش های دیگر حاکی از آن است که پس از افشای خیانت همسر، خانواده ها با مسائلی نظیر بحران زناشویی، تضعیف عملکرد در نقش های والدینی و مشکلات شغلی روبه رو می شوند. از دیگر پیامدهای خیانت همسر می توان به مسائلی نظیر ضرب و شتم، قتل همسر و اقدام به خودکشی اشاره کرد.
همچنین از دست دادن اعتماد و اعتبار نزد همسر، اذیت کردن و آسیب رساندن به خود و خانواده، از دست دادن وجهه و احترام خود نزد همسر و دیگران از عمده ترین آسیب ها و مشکلاتی است که متوجه فرد خاطی می شود. هنگامی که ما در مسیر خطا قدم برمی داریم، همیشه احساس اضطراب و ترس خواهیم داشت و آرامش درونیمان از بین خواهد رفت.
انواع و اقسام خیانت
خیانت در رابطه همسران دارای انواع و اقسام مختلفی است که عبارت است از:
۱ خیانت رفتاری:
منظور از خیانت رفتاری این است که یکی از همسران به صورت رفتاری و با ارتباط برقرار کردن با شخصی خارج از سیستم خانواده به همسرش خیانت کند.
۲ خیانت ذهنی:
افرادی که در فکر و تخیلاتشان مدام به شخصی دیگر می اندیشند از آنجا که این شخص، زاده ذهنشان است آن فرد شخصی ایده آل به شمار می آید و در این موقع است که برای زندگی مشترک خطر می آفریند چرا که آن شخص دائم شریک زندگی اش را با فرد ایده آل ساخته ذهنش مقایسه می کند و چون در حال قیاس است، در ارتباط با همسرش به مشکل برمی خورد و رابطه سرد می شود.
۳ خیانت کلامی:
در این نوع خیانت، زن یا مرد به صورت تلفنی یا اینترنتی با یکدیگر صحبت می کنند. متأسفانه این نوع ارتباط های ناسالم با گسترش استفاده غلط از اینترنت، شبکه های اجتماعی، تلفن های هوشمند و... افزایش یافته است.
چگونه به همسر خود وفادار بمانیم؟
تا زمانی که به اصطلاح همه چیز گل و بلبل است و هیچ مشکلی در زندگی مشترک وجود ندارد ماندن در کنار همسر چندان هنر بزرگی نیست. هنر واقعی این است که با وجود مشکلات و در بد ترین شرایط باز هم همسران به یکدیگر وفادار بمانند.
اگر مشکلات و شرایطی دارید که احساس می کنید می تواند شما را به سمت و سوی بی وفایی سوق دهد نکاتی که در ادامه بیان می شود، کمک کننده خواهد بود:
وفاداری در غیاب همسر
شرایط کاری و زندگی بسیاری از زوجین به گونه ای است که ناچارند هر از گاهی از یکدیگر دور باشند؛ پس به یاد داشته باشید هیچ دلیل موجهی برای تخطی از قانون وفاداری به همسر وجود ندارد و شما تحت هر شرایطی باید به همسرتان وفادار بمانید؛ حتی اگر مدتی از هم دور باشید تا زمانی که هنوز پیمان ازدواج میان شما و همسرتان وجود دارد، باید به یکدیگر وفادار بمانید.
صداقت داشته باشید
یکی از مهم ترین عوامل در حفظ وفاداری همسران به یکدیگر، صداقت است. تحت هیچ شرایطی به همسرتان دروغ نگویید و شرایط را به گونه ای پیش نبرید که همسرتان ناچار شود به شما دروغ بگوید. اگر همسرتان بخواهد درباره موضوعی با شما صحبت کند، واکنش شما عاملی بسیار تعیین کننده خواهد بود؛ چرا که موجب می شود او جرأت حقیقت گویی را پیدا کند؛ در غیر این صورت، او دروغ گفتن را انتخاب می کند.
گذشت کنید
اگر می خواهید همسرتان به شما وفادار بماند، باید خودتان همواره به او وفادار بمانید. همسران همواره به یکدیگر درس می دهند و از هم درس می آموزند. زمانی که شما به همسرتان وفادار باشید، او از رفتار شما وفاداری را می آموزد. زمانی که شما از اشتباه او چشم پوشی می کنید، او هم از شما می آموزد که از اشتباه شما بگذرد. همین نکات ساده و کوچک، میزان وفاداری همسران را نسبت به یکدیگر بسیار بالا می برد.
شما دو انسان هستید از دو خانواده متفاوت و با آداب و رسوم گوناگون؛ پس طبیعی است که با هم اختلاف داشته باشید و گاه و بیگاه موجب رنجش و ناراحتی یکدیگر شوید. سعی کنید از هم کینه به دل نگیرید، مشکلات را میان خودتان حل کنید تا در ذهنتان باقی نماند. هیچ مشکلی را حل نشده باقی نگذارید؛ زیرا این قبیل مشکلات در آینده به معضلات بزرگی تبدیل خواهند شد.
با همسرتان دوست باشید
دوستان عیوب یکدیگر را نمی بینند و اگر ببینند، آن ها را نادیده می گیرند و اهمیتی نمی دهند. سعی کنید همواره در زندگی شور و هیجان داشته باشید و اجازه ندهید زندگیتان یکنواخت و خسته کننده شود. همپای هم باشید تا همسرتان نیاز نداشته باشد به فرد دیگری پناه ببرد.
همواره با اعتماد به نفس و قوی باشید
به خودتان برسید، تمیز و مرتب باشید، هیچ عاملی نباید باعث شود که شما خودتان را فراموش کنید؛ پس به خودتان اهمیت دهید تا دیگران هم بیاموزند باید به شما اهمیت دهند.
همسرتان را همان گونه که هست، بپذیرید
شما این فرد را انتخاب کرده اید و روز اول او را با تمام خصوصیاتش دیده و پسندیده اید. هرگز همسرتان را با دیگران مقایسه نکنید. او را همان گونه که هست، دوست داشته باشید و سعی نکنید او را تغییر دهید. کمال گرا نباشید. در دنیا کسی وجود ندارد که از همه نظر بی عیب و کامل باشد. روز اول که همسرتان را انتخاب کردید، مسلماً عیوب او را دیده اید اما به دلیل عشق به او و اشتیاقی که برای ازدواج و شروع زندگی جدید داشتید، سعی می کردید آن عیوب را نادیده بگیرید و آن ها را ساده و بی ارزش تلقی کنید؛ اکنون نیز باید چنین کنید.
بعد از ازدواج، دیگر زمان عیب یابی از همسر سپری شده است؛ پس بهتر است سعی کنید او را با تمام خوبی ها و بدی هایش دوست داشته باشید.
بهسازی یک رابطه زخم خورده
یک فرد سالم از لحاظ شخصیتی در مواجهه با خیانت یا بی وفایی همسرش چه رفتاری باید داشته باشد؟
مشاوران و کار شناسان خانواده در پاسخ به این سوال معتقدند در وهله اول رفتار منطقی این است که این فرد نباید هیچ تصمیمی بگیرد اما لازم است با مراجعه به یک مشاور و روان شناس، خود را تخلیه کند؛ چرا که مشاور او را با شیوه های درست تخلیه هیجانی آشنا خواهد کرد که این کار، بسیار مفید است.
دوم، ریشه یابی علت خیانت بسیار ضروری است؛ البته علت ها را هم باید در خودش و هم در همسرش جست و جو کند. نکته مهم آن است که فرد به خود اجازه دهد تا با گذشت زمان، آرام و تخلیه شود و در ضمن راهکارهای خود را با روان شناس در میان بگذارد. آنچه که منطقی تر و اساسی تر است، آن است که این رابطه را بهسازی کند؛ چرا که ممکن است خودش هم، در این خیانت مقصر بوده باشد؛ زیرا خیانت در بیشتر مواقع یک رابطه دو طرفه است و هر یک از زوجین در بروز آن مقصرند.
بهسازی را چگونه می توان شروع کرد؟
اول باید تصمیمی عاقلانه گرفت. گاهی اوقات فرد تصمیم می گیرد از همسر خود جدا شود. گاهی هم فرد تصمیم می گیرد میدان را خالی نکند. حال اگر قرار بر ماندن شد، خیلی صادقانه باید فرد هم بر روی خود و هم بر روی طرف مقابل، کار کند. استرس ها، تنش ها و درگیری های خودش را پایین بیاورد، جو خانه را آرام نگه دارد تا مشکل برطرف شود.
به این نکته نیز باید توجه داشته باشیم که فرد باید به رفتارهای کنترلی کسی که به او خیانت شده است احترام بگذارد تا این برهه زمانی و این تنش های درونی طرف مقابل حل و فصل شود؛ یعنی، اگر به علت رابطه خارج زناشویی تحت کنترل همسر هستیم، باید به آن احترام بگذاریم و شرایط همسر را درک کنیم، مواردی از قبیل تماس های مداوم و پرسش در مورد اینکه کجا هستی؟ با چه کسی بودی؟ و مواردی از این دست، نباید فرد را عصبی کند. این افراد اتفاقا باید بدانند رعایت این نکات خودش درمان است و باعث ایجاد اعتماد در زندگی می شود.
امیرسعید صبا
یکی از مباحث مهمی که این روزها در بحث ازدواج و خانواده مطرح شده، بحث تجرد قطعی دختران در جامعه است؛ موضوع مهمی که به نظر میرسد بسیاری از دستاندرکاران بحث ازدواج و جوانان از آسیبهای ناشی از افزایش آمار آن غافل هستند. به تازگی هم آماری از سوی سازمان ثبتاحوال اعلام شده که مقایسه اعداد و ارقام آن با نتایج مطالعات پیشین باعث میشود ذهنها به سمت موضوع «تجرد قطعی دختران» بیشتر از گذشته متمرکز شود. اما آنچه در این باره میتوان گفت این است که چنین نتیجهگیری را شاید نتوان به تمام جامعه تعمیم داد اما به طور حتم تجرد قطعی برای دختران تحصیلکرده اتفاق خواهد افتاد البته به شرط آنکه این قشر از دختران فقط تمایل به ازدواج با زوجی تحصیلکرده داشته باشند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه وطن امروز ؛ یعنی اگر دختر تحصیلکرده منتظر خواستگار تحصیلکرده بماند به طور حتم با پدیده تجرد قطعی مواجه خواهیم شد، چرا که براساس آمار و ارقام دقیقی که از تعداد دانشجویان دختر و پسر در دست داریم، به خوبی میتوانیم متوجه شویم که تعداد دانشجویان دختر چند درصدی از پسران بیشتر است و چند سالی است در رقابتهای دانشگاهی و در آزمونهای سراسری آمار شرکتکنندگان دختر از آمار داوطلبان پسر پیشی گرفته است. بنابراین به طور حتم میتوان گفت در آینده نزدیک به تعداد تمام دختران تحصیلکرده پسر تحصیلکرده وجود نخواهد داشت.
از طرف دیگر سن بلوغ اجتماعی و استقلال یافتن پسران هم بالا رفته، به این معنی که در جامعه فعلی ما زمان برای تبحر یافتن در کار و فراگیری مهارت برای داشتن شغل مناسب بالا رفته و همین موضوع باعث به تاخیر افتادن استقلال پسران و آماده شدن برای پذیرفتن مسؤولیت همسر و زندگی مستقل شده است. باید این موضوع را به اطلاع دخترها رساند تا با واقعبینی هر چه بیشتر موضوع ازدواج را مورد بررسی قرار دهند. آنها باید بدانند که نیازهای عاطفی و روانی خود را نباید فدای شئونات اجتماعی و تحصیلات خواستگاران کنند، بهتر است این موضوع از طرف خانوادهها برای فرزندان بازگو شود که در جامعه همه نمیتوانند به تحصیل و علماندوزی مشغول باشند و برای اینکه چرخ یک کشور بچرخد باید در جامعه کارگر، کشاورز و هزاران شغل دیگر وجود داشته باشد و همه نباید فقط تحصیلات داشته باشند بلکه هزاران هنر و فن دیگر هم در جامعه وجود دارد که ارزشمند است و هر کدام در جای خود فوقالعاده سودمند هستند.
بنابراین به نظر میرسد دخترخانمهای تحصیلکرده باید به طور حتم درباره خواستگار تحصیلکرده تجدیدنظر کنند و به قول معروف کمی کوتاه بیایند و در تصمیمگیریهای خود وزن و امتیاز تحصیلات خواستگار خود را کمی تقلیل دهند تا با پدیده تجرد قطعی روبهرو نشوند. این نکته را هم از یاد نبریم که در صورت بروز پدیده تجرد شاهد آسیبهای اجتماعی گوناگونی در سطح جامعه خواهیم بود که از جمله این آثار میتوان به افزایش فساد و در پی آن تزلزل بنیان خانواده را در نظر گرفت.
انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان باید بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسیترین معیار انتخاب همسر شناخته میشود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم، و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است هر یک از زوجین باید با دید باز اقدام به تشکیل خانواده نمایند. ازدواج نباید به عنوان راهحلی برای دوری از مشکلات خانوادگی جوان در خانواده در نظر گرفته شود، بلکه ازدواج زمانی موفق خواهد بود که با هدف تشکیل خانواده و تعالی روحی زوجین در نظر گرفته شود. با وجودی که والدین در راهنمایی جوانان در انتخاب همسر نقش تعیین کنندهای دارند، این نقش باید به صورت مشاورهای باشد و نباید بصورت تحمیلی و سلب اختیار جوان در تعیین شریک زندگی آیندهاش باشد. در اینجا به چند عامل برای یک ازدواج موفق اشاره میشود.
تناسب فرهنگی – اجتماعی
قدم اول در انتخاب همسر مناسب، تناسب فرهنگی بین خانوادههاست. بایدها و نبایدهای فرهنگی و همچنین سلسلهمراتب ارزشهای یک فرهنگ رفتارهای ما را هدایت میکنند.
باید توجه داشت دو فردی که قرار است با هم زندگی کنند، از نظر طبقه اجتماعی فاصله زیادی با یکدیگر نداشته باشند؛ زیرا فاصله غیرقابل قبول باعث بروز مشکلات میشود. طبقه اجتماعی هر فرد، منش، شخصیت و نگاه خاص او را در زندگی شکل میدهد. گاه در خانوادهای نظام مردسالاری و در خانواده دیگری نظام زنسالاری حاکم است و وصلت این دو گروه با هم مشکلآفرین خواهد بود.
توجه به موقعیت اجتماعی از این لحاظ اهمیت دارد که گاه دیده میشود شخصی به دلایلی به موقعیتهایی رسیده که به تازگی در طبقهای خاص قرار گرفته است. مردم این تغییر را به خوبی احساس میکنند و اصطلاحا به او «تازه به دوران رسیده» میگویند. آنها با مشاهده، رفتار، منش و نوع نگاه وی به زندگی به خوبی متوجه میشوند که او مربوط به طبقهای که در آن قرار گرفته نیست. پس طبقه اجتماعی در رفتار افراد تاثیرگذار است.
در جامعه فعلی ما، متاسفانه کم نیستند افرادی که منزل مسکونی خود را اجاره میدهند و خانهای در شمال شهر اجاره میکنند، به تصور اینکه موقعیت مناسبی برای ازدواج فرزندشان ایجاد کنند؛ غافل از اینکه این کار باعث ایجاد همان اختلاف طبقاتی است که مشکلات بعدی را در پی خواهد داشت.
گاه دیده میشود که مردها به دنبال ازدواج با دختر خانوادهای هستند که از امکانات مالی بالایی برخوردار باشد؛ به تصور اینکه از این ازدواج به عنوان سکوی پرتاب استفاده کنند. در واقع، افراد با این اقدامات خود را در پشت نقابی قرار میدهند تا به موقعیت ایدهآل برسند؛ در حالی که راهی نامناسب را انتخاب کردهاند. پس باید توجه داشت به دست خودمان بنای یک ازدواج اشتباه و نامناسب را نگذاریم.
توجه به سطح اجتماعی و اقتصادی تقریبا یکسان اولین گام برای یک ازدواج سالم و موفق است. گاه افراد به حاشیه شخصیتی طرف مقابل توجه میکنند و از ذات وجودی شخصیت او غافل میمانند؛ به عنوان مثال وقتی از شخصی میپرسیم علت انتخاب شما چه بوده، میگوید به دلیل اینکه فلان مدرک و فلان مقام را دارد یا خانوادهاش دارای موقعیت اجتماعی خاصی هستند؛ در حالی که باید به خصوصیات شخصیتی و واقعی فرد توجه کرد و نوع رفتار و نگرش او را به زندگی سنجید. موقعیت اجتماعی مناسب هرگز شرط ازدواج موفق نخواهد بود. چه بسا افرادی با موقعیتهای بالای اجتماعی، در برخورد با خانواده و در روابط شخصی خود دچار اختلال هستند.
تناسب اعتقادی
تناسب اعتقادی و مذهبی بین دو خانوادهای که با هم وصلت میکنند بسیار مهم است؛ به عنوان مثال دختری از خانوادهای که حجاب معمولی دارد با خانوادهای که از نظر حجاب بسیار سختگیر است ازدواج میکند. آقا در شروع به خانم میگوید فقط منزل مادرم که میرویم حجابت را کاملا رعایت کن و دختر هم بنا به دلایلی حفظ ظاهر کرده و این شرط را میپذیرد؛ اما بعدها متوجه میشود پذیرش این شرط مسائلی به دنبال دارد که از عهده وی خارج است و این خود زمینهای برای شروع اختلاف میشود.
در ابتدا ممکن است یکی از طرفین فشارهای روحی را تحمل کند؛ ولی این امر بهتدریج باعث فاصله گرفتن وی از همسرش میشود. پس با کسی ازدواج کنید که از نظر اعتقادی صادقانه شبیه او هستید.
فاصله سنی مناسب
بهترین فاصله سنی بین زوجین 3-6 سال است. فاصله سنی زیاد (بالای 10 سال) موجب عدم تناسب بین آنها میشود و مشکلات زیادی به وجود میآورد. در این حالت از دست روانشناس هم کاری ساخته نیست. بحث تناسب سن، به خلقت و جنسیت افراد بستگی دارد. افراد در سنین مختلف از نظر جسمی، روانی، اجتماعی و عاطفی حالات متفاوتی دارند. با توجه به اینکه دختران از نظر عقلی، سریعتر از پسران به سن کمال عقل میرسند، رعایت فاصله مناسب کاملا ضروری و مهم است. به عنوان مثال، پسر و دختر هر دو 20 ساله در دانشگاه با هم آشنا میشوند و تصمیم به ازدواج میگیرند، خانواده پسر نیز متعهد میشود که وی را از نظر مالی و... حمایت کند. در حالی که همسن بودن پسر و دختر، خود مسالهساز است و خانوادهها هم در این بین کاری نمیتوانند انجام دهند. یکی از مهمترین نکاتی که باید به آن توجه داشت این است که اولین نیاز مرد، تمکین عاطفی، روانی زن از وی میباشد که اگر فاصله سنی مناسب رعایت نشود و یا در مواردی دختر از پسر بزرگتر باشد، دختر نمیتواند نیاز مرد را که تمکین همهجانبه است، پاسخ دهد.
یکی دیگر از موارد، ضرورت رعایت فاصله سنی، قانون خلقت است. از لحاظ فیزیکی و تغییرات هورمونی، خانمها سریعتر شکسته میشوند. در ازدواجهای همسن، خانم در حول و حوش سن پنجاه سالگی ممکن است احساس کند از همسرش شکستهتر شده که در ابتدا دچار افسردگی و بعد از آن دچار سوءظن نسبت به همسرش میشود و گاه تصور میکند همسرش جذب افراد دیگر میشود و این خود منجر به بروز مشکلاتی در سنین میانسالی خواهد شد. بر اساس آمارها، 9 درصد طلاقها مربوط به تفاوتهای سنیزیاد است. البته علت انتخاب این تفاوت سنی، ریشه در مسائل روانی دارد. گاه مردی به دلیل احساس عدم ارضای نیازهای عاطفی با خانمی بزرگتر از خود ازدواج میکند و یا برعکس دختری که از عواطف پدری محروم بوده، با مردی با سن بالا ازدواج میکند. آموزش رعایت فاصله سنی به فرزندان بایستی از جانب خانوادهها انجام گیرد و باید دانست فاصله سنی نامعقول از هر طرف، مشکلات جدی به وجود خواهد آورد.
من و همسرم 7 سال است که ازدواج کردهایم، بعد از 3 سال زندگی جنجالی، 4 سالی است که با کمی افتوخیز زندگی میکنیم، اما همسرم کوچکترین اشتباهاتم را تا مدتها فراموش نمیکند و تا مدتها پاسخهای متعددی به اشتباهات گذشتهام میدهد، در ضمن گاهی هم اشتباهاتم به جنجال و ضرب و شتم منجر میشود، هر یک از ما چه باید بکنیم؟
بهتر است توجه داشته باشید که رابطه مانند یک گیاه است. روز اول سرحال و سبز است ولی اگر از آن مراقبت نکنید، آسیب میبیند، قیافه گیاه تغییر میکند و هرگز قیافه مثل روز اول را ندارد. باید دقت کنید، سر مسائل کوچک با هم نزاع نکنید تا حریمها شکسته و پردهها دریده نشود زیرا در صورت بهوجود آمدن این مشکل، دیگر احساسات مثل روز اول نیست. باید مراقب باشد و توجه داشته باشد، درست مانند اولین ملاقاتتان، تمامی سعی و تلاش خود را به بهترین وضعیت ممکن در جهت برقراری روابط صحیح و مناسب به کار برید. اما وقتی روابط بد شد، باید به طرف مقابلمان فرصت بدهیم، در غیر این صورت وی فرصت اصلاح کردن را پیدا نمیکند، در صورتی که رفتار گذشته وی را مانند تابلویی مقابل وی قرار دهیم، در واقع انگیزه تغییر رفتار را از وی گرفتهایم. پس توصیه میکنم، کیلومترشمار را صفر کنیم و صراحتا به همسرمان بگوییم، به تو فرصت جدیدی میدهم و منتظرم تا تو را به بهترین شکل ممکن ببینم.
همسر مغرور و خودخواهی دارم، دهنبین است و به حرف مادرش توجه میکند، با او چگونه برخورد کنم؟
این مشکل مستلزم یک پروسه زمانی است. افرادی که مغرور و خودخواه هستند و مایلند در زندگی فقط نظرات خودشان پیاده شود، بهتر است بدانند که هر فردی یک آستانه تحملی دارد، در صورتی که آستانه تحمل وی به حداکثر برسد، دیگر تحمل شرایط نامناسب نیز از توان وی خارج است. توصیه من در این مورد این است که وی باید به مشاور مراجعه کند.
آیا پرسیدن از شوهر، در مورد اینکه کجایی (اگر چند بار در روز باشد) اشکالی دارد؟
مگر شما چقدر فرصت دارید که چند بار در روز وقتتان را فقط صرف این کار کنید. این رفتار به نوعی یک وسواس فکری تلقی میشود. اگر شما با هم ازدواج کردهاید، پس باید به هم اطمینان داشته باشید. احوالپرسی از همسر اشکالی ندارد، ولی پرسیدن این مورد که کجایی؟ اصلا جایز نیست. در صورتی که عادت به انجام این کار دارید، بهتر است بدانید این کار رفتار اشتباهی است و بهتر است خود را اصلاح کنید. اگر هم دچار وسواس فکری هستید، با مراجعه به روانشناس و مشاور، وسواس فکری خود را حل و فصل کنید.
باید توجه داشت دو فردی که قرار است با هم زندگی کنند، از نظر طبقه اجتماعی فاصله زیادی با یکدیگر نداشته باشند؛ زیرا فاصله غیرقابل قبول باعث بروز مشکلات میشود. طبقه اجتماعی هر فرد، منش، شخصیت و نگاه خاص او را در زندگی شکل میدهد. گاه در خانوادهای نظام مردسالاری و در خانواده دیگری نظام زنسالاری حاکم است و وصلت این دو گروه با هم مشکلآفرین خواهد بود.
منبع : هفته نامه سلامت
نویسنده : الهه رضائیان
مدرن یا سنتی
میگفت ما جوانها دو راه بیشتر برای ازدواج نداریم. یا باید مثل قدیم، سنتی ازدواج کنیم و در مراسم خواستگاری به هم معرفی شویم و بلافاصله قرار عقد و عروسیمان گذاشته شود؛ یا اینکه خودمان قبل از شروع زندگی طرف مقابلمان را بشناسیم و انتخاب کنیم. میگفت من آدمی نیستم که سنتی ازدواج کنم، میخواهم امروزی باشم...
قصه از کجا شروع شد؟
تقریبا سه ماه است که با پیام آشنا شدهام. رفته بودم توی پاساژ برای تولد مامانم هدیه بگیرم که شاید برای بار چهارم به طور اتفاقی دیدمش. این بار جلو آمد و خودش را معرفی کرد. گفت این نمیتواند تصادفی باشد که ما تا به حال چند بار در این مکان یکدیگر را دیدهایم. میگفت از همان اولینبار دلبسته من شده و خواسته با او تماس بگیرم. گفت خدا تو را سر راهم گذاشته تا نیمه گشمدهام را پیدا کنم. حرفهایش دلم را لرزاند و آشنایی ما شروع شد. چند بار به رستوران و سینما رفتیم. یک ماه گذشته بود و من شیفته او و کارهایش شده بودم. تا اینکه دوستم با من تماس گرفت و گفت پیام دانشجوی اخراجی است. من حرفهای دوستم را به پای حسادتش گذاشتم اما آنچه مرا ترساند، غیرتی شدن افراطی پیام بود. دیروز برای اینکه فکر میکرد یک راننده به من نگاه کرده، او را کتک زد و طوری شیشه ماشینش را شکست که دست من هم زخمی شد. تا به پیام حرفی میزنم، میگوید: «تو همهش میخواهی رابطهمان را به هم بزنی!»
در حیطه روانشناختی آشناییهای خیابانی را کاملا رد میکنیم چرا که این آشنایی به خاطر ظاهر فرد و تحریک هوس میان دو جنس مخالف بوده و قصد آن اغلب تلاش برای ارضای یک نیاز طبیعی است.
دکتر بهرامی: مشکل عمده ما با شما جوانها دقیقا این است که یا بسیار اهل افراط هستید و یا اهل تفریط. یا میگویید سنتی ازدواج میکنیم و ناگهان و با عجله زیر یک سقف قرار میگیرید و یا از گروهی هستید که چند ماه یا سال با طرف مقابل خود رفت و آمد دارید و بدون اطلاع خانوادهها، به سمت عواطف میروید و تا به خودتان بیایید میبینید مغزتان قفل شده و هیچ منطقی در آن جای نمیگیرد. در حالی که شما میتوانید با شیوهای میانه (بین مدرن و سنتی) با هم آشنا شده و ازدواج کنید، اگر این دوستیها به قول خود شما جوانترها قرار باشد مدتی ادامه یابد تا ببینید به درد هم میخورید یا نه، این سرمنشا همه بدبختیهایتان خواهد شد. چون در همین مدت اندک دلبسته هم میشوید و دلتان، عقلتان را توجیه خواهد کرد. اگر شما دختر خانم یا آقا پسر جوان در خواب هستید ما میتوانیم با آگاهی دادن به موقع شما را از خواب بیدار کنیم اما اگر خودتان را به خواب زدهاید فقط میگوییم یادتان باشد که خودتان انتخاب کردید عقل و فهم و احساستان را به بازی بگیرند.
نیلوفر: ولی پیام این طوری نیست. حتی میگوید به والدینم ربطی ندارد که من چه کسی را دوست دارم. اما اگر الان به پدر و مادرت بگویی، میگویند باید عقد کنید و من آماده عقد نیستم.
خواستگاری
دکتر بهرامی
: مگر میشود که یک دختر یا پسر در بافت خانواده تربیت شده باشد و با شخصیتی سالم و انسانی باشند ولی حتی نظر والدینش را در این مورد نپرسد؟ وقتی این آقا پیام شما منطقی به نظر میرسید که میگفت: لطفا درمورد صحت گفتهها و هویتم تحقیق کنید و در صورت تمایل اجازه بدهید با شما و خانوادهتان آشنا شوم.»اولین گام شما در اولین برخورد با طرف مقابل باید به سمتی باشد که نحوه شکلگیری شخصیت او را جستجو کنید. کسی که با یک تلنگر از جا میپرد، فحش میدهد یا واکنش نشان میدهد، یک ذره عصبی نیست، بلکه مبتلا به بیماری جدی است. رفتارهایی که شما به آن میگویید غیرتی شدن، در واقع ناشی از اختلال شخصیت «مرزی» زندگی بلندمدت با او مرگآور است.رفتارهایی که به دوست داشتن زیاد تعبیر میشود میتواند گویای شخصیت وسواسی طرف مقابل و یا بیماری سوءظن اوست.
نیلوفر: ما که نمیتوانیم بفهمیم یک فرد هویت خودش را درست میگوید یا در حال نقشبازی کردن است!
دکتر بهرامی: بله، ولی میتوانید آن اطلاعات را بررسی کنید. باید در همان هفتههای اول، قبل از آنکه به قول خودتان دلشیفته شوید با یک مشاور ازدواج صحبت کنید. بسیاری از رفتارهای بیمارگونه جذابیت دارند و به همین دلیل مردم برای آنها تعبیر و تفسیر درست میکنند ولی شما که قرار است با او در طولانیمدت زندگی کنید باید نسبت به آن حساس باشید و بررسی کنید.
ما به هیچ وجه توصیه نمیکنیم حتی برای مدت بسیار کوتاه، دختر و پسر مستقلا و بیخبر از خانواده با هم آشنایی داشته باشند ولی مانعی ندارد که با نظارت خانوادهها مدتی یکدیگر را محک بزنند
نیلوفر: من میدانم اگر به پیام بگویم بیا برویم مشاوره و یا دوست دارم به طور اتفاقی یک قرار در پارک یا سینما با پدر و مادرهایمان بگذاریم، قبول نمیکند و بالاخره یک دلیلی میآورد که نباید این کار را بکنیم.
دکتر بهرامی: ولی این کار شما را راحتتر میکند تا به این باور برسید. آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟ ضمنا شما ممکن است اتفاقی در فلان سینما من یا یکی از دوستانتان را ببینید، پس میتوانید با درایت و هوشیاری قراری بگذارید تا والدین شما با هم آشنا شوند. ما به هیچ وجه توصیه نمیکنیم حتی برای مدت بسیار کوتاه، دختر و پسر مستقلا و بیخبر از خانواده با هم آشنایی داشته باشند ولی مانعی ندارد که با نظارت خانوادهها مدتی یکدیگر را محک بزنند. چون دختر و پسرهای مشکلدار که هدف مشخصی از این آشنایی ندارند، با این ترفند (روابط میانه سنتی و مدرن) از میدان به در شده و هویت دروغین خود را فاش خواهند کرد.
منبع : هفته نامه سلامت
نویسنده : الهه رضائیان
امروزه بیش از هر زمان دیگری تعاریف متفاوت از دوران نامزدی در بین خانواده های ایرانی رواج دارد. عده ای نامزدی را به معنای آمادگی دختر و پسر برای تشکیل زندگی مشترک می دانند که بعد از مراسم خواستگاری با رد و بدل کردن حلقه ازدواج آغاز می شود و با عقد رسمی پایان می گیرد و تنها اقوام درجه اول دختر و پسر از آن آگاه هستند. در مقابل نیز برخی از خانواده ها پس از خواستگاری و توافق در امر ازدواج، دختر و پسر را به عقد موقت در می آورند تا در این مدت نسبت به یکدیگر آشنایی بیشتری پیدا کرده و این امکان را داشته باشند در صورت عدم رضایت از یکدیگر پس از انقضای مدت عقد موقت از هم جدا شوند و بعضی نیز نامزدی را دوران عقد دایم و قبل از مراسم عروسی می دانند. با توجه به تعاریف ارایه شده، نامزدی معنای قطعی خود را در هیچ کدام از موارد فوق پیدا نکرده است. در دوران نامزدی با توجه به اینکه شالوده و آینده یک زندگی دایم بنا نهاده می شود اهمیت بسیاری دارد تا آنجا که ضرب المثل «مشت نمونه خروار است» را در این زمان به کار می برند چراکه دوران نامزدی تا حدودی نمونه دوران بلندمدت زندگی مشترک است. در این دوران، دختر و پسر در عین آنکه نسبت به هم شناخت پیدا می کنند خود را آماده ورود به زندگی جدید و مستقل می کنند. مشاوران ازدواج بر این اعتقادند که در این مرحله، سه کارکرد وجود دارد که شامل عمیق تر شدن آشنایی، آمادگی برای ورود به زندگی مشترک و پذیرفتن نامزد به عنوان همسر قطعیت در تصمیم گیری است. در رابطه با تعریف نامزدی، شناخت در این مرحله، مدت زمان و نوع روابط دختر و پسر در این دوران با شمس الدین حسینی، مشاوره ازدواج گفت وگو کرده ایم که در زیر می خوانید.
اولین گام در یک ازدواج عاقلانه، شناخت خود و خودشناسی است. یعنی اینکه فرد با خواسته ها، نیازها و سطح هوش هیجانی اش آشنا باشد و بداند برای چه می خواهد ازدواج کند، هدفش چیست و در این مسیر باید با یک روان شناس که در زمینه ازدواج تخصص دارد، همگام شود و پس از این مرحله فرد آماده است که وارد مرحله نامزدی شود. متاسفانه خیلی از مراجعان دلیل نرفتن شان قبل از ازدواج به مشاوره را این گونه توجیه می کنند که هزینه مشاوره ازدواج گران است؛ اما من هم در پاسخ شان می گویم هزینه طلاق به تبع سنگین تر و گران تر است.
من یک رابطه هدفمند را نامزدی می دانم و تاکیدم بر این است فردی که با عزت نفس بالا و اعتماد به نفس است یعنی به مرحله خودشناسی رسیده هرگز خودش را در یک مسیر ارتباطی که می داند منجر به شکست و آسیب روحی و روانی می شود، قرار نمی دهد.
یعنی رابطه براساس یک چارچوب بین زوج ها جلو برود که با توجه به شناختی که از طرف مقابل مان به دست می آوریم به تعهد ختم شود.
تعریفی که شما ارایه دادید، مقوله نامزدی را از مرحله عقد کاملا جدا می کند اما خانواده ها دوران عقد کردگی تا شب عروسی را غالبا دوران نامزدی می نامند؟
عقد یعنی ازدواج و ما تا زمانی که همسر آینده مان را در دوران قبل از عقدکردگی نشناسیم نباید وارد مرحله عقد شویم، وقتی صیغه عقد جاری شد؛ یعنی ازدواج کرده ایم. در صورتی که نامزدی یعنی مرحله ای که ما به شناخت دست پیدا می کنیم.
فرد با توجه به آنچه که ما از آن به عنوان خودشناسی نام بردیم و با آشنایی با مهارت هایش، می تواند در چند جلسه اول آشنایی ارزیابی های مهم را انجام دهد و ببیند که آیا شخص موردنظر ارزش زمان و انرژی گذاشتن را دارد؟ وجود یک روان شناس برای شناخت کامل و بهتر در این مرحله بسیار کمک کننده است، آنچه که مهم تلقی می شود آن است که شناخت حتما باید قبل از مرحله شیفتگی صورت گیرد.
شیفتگی یعنی احساس جذب شدید نسبت به جنس مقابل که باعث افزایش ترشح آمفیتامین ها در هورمون های عصبی می شود. این تغییرات شیمیایی سبب می شد که فرد دارای تفکر خوشبینانه و غیرواقع گرایانه ای شود و به همین دلیل فردی که شیفته و عاشق می شود، نسبت به نقاط ضعف زوج آینده اش بی توجه می شود. در این دوره فرد دست به رویاپردازی می زند و به شدت هیجان زده می شود و اگر از او جدا شود احساس اضطراب، نگرانی و بی قراری زیادی می کند. فرد شیفته نمی تواند نسبت به همسر آتی خود شناختی پیدا کند، به عنوان مثال اگر به فرد عاشق بگویید که آیا می دانی نامزدت معتاد است، شغل ندارد و از ازدواج قبلی اش بچه هم دارد، او در جواب خواهد گفت: اشکالی ندارد ما با هم از پس مشکلات برمی آییم. نکته مهم این است که رضایت و شادمانی ناشی از شیفتگی تنها شش ماه تا یک سال طول می کشد و سپس فروکش می کند. هرکسی که در این مرحله تصمیم به ازدواج بگیرد در زندگی حتما با چالش های زیادی روبه رو می شود چراکه شیفتگی در دوران آشنایی و نامزدی اجازه شناخت واقع بینانه را به او نمی دهد.
حداقل یک سال و حداکثر یک سال و نیم.
اما مشاهده شده که خیلی از خانواده ها اجازه نامزدی یک سال و یک سال و نیم را نمی دهند.
بله. متاسفانه، خانواده ها معتقدند که ممکن است به دلیل طولانی شدن این مرحله، زوج ها از یکدیگر خسته شوند و نامزدی را به هم بزنند و از دید خودشان موجب آبروریزی شود، اما باید به خانواده ها هشدار داد که گر زوج ها با مشکلات عدیده و بدون گذراندن مرحله نامزدی به سرخانه خود بروند و طلاق بگیرند آبروریزی نمی شود؟ ما باید این فرصت را برای دختران و پسران جوان فراهم کنیم که در کنار یک روان شناس مجرب مراحل نامزدی را سپری کنند.
آیا در دوران نامزدی زوج ها می توانند به تغییر و اصلاح رفتار یکدیگر بپردازند؟
شما نمی توانید رفتار طرف مقابل تان را تغییر دهید، مگر در سه شرایط:
۱) خود فرد بخواهد تغییر کند.
۲) شرایطی که فرد شدیدا تحت فشار قرار دارد (شرایط پادگانی).
۳) خود فرد با یک تحول معنوی عمیق روبه رو شود. این شرایط احتمال تغییر را فراهم خواهد کرد. اینکه ما معتقد باشیم بعد از ازدواج رفتار همسرمان بهتر می شود، غلط و اشتباه است، جوانان باید بدانند که بعد از ازدواج هیچ معجزه ای رخ نمی دهد. آنچه که در نامزدی مهم است این است که آیا ما این فرد را می توانیم با همان ویژگی هایی که دارد، بپذیریم یا نه.
بهتر است که هر کدام از نامزدها با توجه به شناختی که از خود دارند چهار، پنج تا از نیازهای مهم خود را از قبیل؛ نیاز به محبت، نیاز به گفت وگو، نیاز به صداقت، نیاز به حمایت مالی، نیاز به تعهدات خانوادگی و... مشخص کنند و در طی سپری کردن این دوران ببینند که طرف مقابل تا چه حد می تواند نیازهای نامزدش را برطرف کند.
نشانه هایی که در این دوران مهم است و باید در نظر گرفته شود ـ اگر طرف مقابل در این نشانه ها ضعف داشت، بهتر است که فرد وارد مرحله نامزدی نشود و اگر شد و این نشانه را دید باید که ادامه ندهد ـ این نشانه ها شامل؛ عزت نفس پایین، عدم کنترل خشم، پیشینه منفی خانوادگی، اعتیادها، اختلالات رفتاری و جنسی، نابالغ بودن از نظر احساسی سرد وغیرقابل دسترس، از آسیب های ارتباطی گذشته خود التیام نیافته و...
تا زمانی که دختر و پسر در خانه پدری خود زندگی می کنند، باید طبق اصول خانواده رفتار کنند و بتوانند با کمک خانواده بین این دو وضعیت تعادل برقرار کنند، اما بعد از ازدواج اولویت با همسر است. باید خانواده ها تا حد امکان از بیان نظر و تحمیل عقیده دست بردارند و مسوولیت این امر را برعهده روان شناس ازدواج بگذرانند.
به نظر من بستگی به دید دختر و پسر برای ازدواج دارد. اگر شخص بخواهد به دلیل فشار خانوادگی، تنهایی، میل جنسی، احساس گناه و پرکردن خلأهای احساسی وارد مقوله ازدواج و نامزدی بشود با توجه به اینکه این معیارها، معیارهای درست و اصولی نیست و فقط به صرف اینکه ازدواج کند به طبع دوران نامزدی اش به دلیل فشارهایی که روی آن است دوران شیرین تلقی نمی شود.
انسان ها باید ابتدا سطح شادی و آرامش درونی خود را به حد فوران برسانند و به این احساس دست یابند که با ازدواج بتوانند شادی و آرامش خود را با دیگری تقسیم کنند. بسیاری از اشخاص فکر می کنند که با ازدواج است که به آرامش و شادی دست پیدا می کنند اما تا زمانی که شادی در درون فرد نباشد، کسی نمی تواند از بیرون آن را در شما به وجود آورد.
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
همه افراد در حیطه شغلی اهدافی را برای خود معین کرده و به واسطه آن میزان فروش و نهایتاً بازدهی کلی سیستم را افزایش می دهند. این امر در حیطه اجتماعی نیز کاملاً مشهود است؛ افراد و ارگانها برای رسیدن به نتایج موفقیت آمیز اجتماعی هدفگذاری انجام می دهند. باید توجه داشت که مسئله هدفگذاری به ویژه در سطح فردی از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.
تک تک افراد می بایست به منظور بهبود کیفیت زندگی خود اهدافی را برای خود معین نمایند. همه ما از ارزش تلاش برای رسیدن به اهداف با اطلاع هستیم، بدیهی است وقتی ذهن خود را بر روی موضوع خاصی متمرکز می کنیم، طبیعتاً نتیجه بهتری می گیریم. حال چرا برای ازدواج هدفگذاری نکنیم؟
سال ها پیش نیما و فرنوش در سمیناری پیرامون مسئله ی ازدواج شرکت کرده بودند. در این سمینار نحوه ی هدفگذاری در زندگی و بالاخص ازدواج به آنها آموزش داده شد. از آن پس با بکارگیری تکنیک های هدفگذاری این دو نفر به موفقیت های چشمگیری در زندگی فردی و اجتماعی خود دست یافتند. فرنوش در این رابطه می گوید: " واقعاً تنها با انتخاب این گزینه که می توانیم اهدافی را تعیین نماییم و سپس آنها را دنبال کنیم، شکل ازدواج و بطور کلی زندگی ما تغییر پیدا کرد".
تنظیم اهداف با همکاری دو جانبه به زوجین کمک می کند که رابطه خود را استحکام بخشند و به صورت ناخوداگاه مهارت های خود را در انجام کار تیمی برای رسیدن به هدفی خاص ارتقا بخشند. این امر به طرفین ارتباط کمک می کند که هم بهتر خود را بشناسند و هم یکدیگر را و این امر نهایتاً به تکامل هر چه بیشتر طفین ختم خواهد شد. باید توجه داشت که در حین اتمام این پروسه مهارت های ارتباطی طرفین نیز تا حد بسسیار زیادی بهبود پیدا می کند چراکه هر یک از طرفین این فرصت را پیدا می کنند تا در مورد آرزوهای و رویاهای شخصی شان به بحث و گفتگو بنشینند.
فرنوش در ادامه اضافه می کند: "وقتی ما برای ازدواج خود هدف تعیین می کردیم، هر کس آزادانه می توانست نظرهای خود را مطرح کند و دیگری با گوش دادن به حرف های او ارزش و احترام خود را آشکار می ساخت. با این کار بسیاری از سوء تفاهم ها، جر و بحث ها و دلخوری ها از میان می رفت". انجام عمل فوق زوجین را در برابر یکدیگر مسئول و پاسخگو نگه می دارد.
تعیین اهداف برای ازدواج می تواند شما و شریکتان را در مسیر یکسانی قرار دهد، با این تفصیل می توانید دست در دست هم به جلو پیش روید. اما از کجا باید شروع کرد؟
یک جلسه ملاقات بگذارید و در آن کلیه آیتم هایی که در اینجا شرح می دهیم را بدون هیچ گونه وقفه انجام دهید.
۱) افکارتان را روی هم بریزید محیطی را انتخاب کنید که هر یک از شما آزادانه و به دور از استرس به بازگو کردن آمال و آرزوهای درونی اش بپردازد. از یکدیگر بپرسید: "جالب نیست که اگر .....؟" برخی از ایده ها می توانند چیزی شبیه به شرکت کردن در کنفرانس های ازدواج، بازسازی آشپزخانه و یا پس انداز کردن پول برای به تحقق رساندن آن سفر رویایی که در ذهن دارید باشند.
۲) منظور خود را واضح بیان کنید نیما و فرنوش هر دو دوست داشتند تا زمان بیشتری را در کنار یکدیگر سپری کرده و از وجود هم لذت ببرند. فرنوش می گوید: "در جلسه ای که با هم داشتیم قرار شد هر پنجشنبه برای صرف نهار همدیگر را ببینیم و اگر قرار بود یک شب با هم بیرون برویم تاریخ آنرا از قبل در تقویم مشخص می کردیم"
آنها سپس با هم قرار گذاشتند که در آشپزی به هم کمک کنند، و در کارهای خانه از قبیل نظافت، شستشوی لباس ها، تعمیر کردن وسایل و غیره با یکدیگر همکاری و مشارکت داشته باشند تا هیچ کدام از آنها به تنهایی زیر بار مسئولیت های سنگین نرود. همچنین قرار گذاشتند تا اقساط خود را دو برابر پرداخت کنند تا پول خرید خانه ی آنها در عرض ۱۰ سال تمام شود.
آنها در طی گفتگوهای متناوبی که با هم داشتند تصمیم گرفتند خرج های اضافی را کم کنند تا کل بدهی هایشان زودتر تمام شده و از نظر اقتصادی تحت فشار قرار نگیرند.
۳) موارد مهم را یادداشت کنید اگر اهداف خود را بر روی کاغذ بیاورید، خیلی راحت تر می توانید آنها را بررسی نمایید و بعدها هم گیج نخاهید شد. در لیست خود تاریخ نهایی انجام هر یک از کارها را یادداشت کنید تا بدانید برای انجام کاری خاص چقدر زمان دارید. سپس لیست مورد نظر را در جایی قرار دهید که همیشه جلوی چشمتان باشد. مثلاً می توانید آنرا روی میزتان بگذارید یا به دیوار بچسبانید، داخل ماشین قرار داده و یا روی آینه اتاق خواب بچسبانید؛ اغلب زوج ها همین مورد آخر را انتخاب می کنند.
۴) انعطاف پذیر باشید آیا اهدافتان فاقد اصل واقع بینی هستند؟ آنها را باز بینی نموده و تجدید نظر قائل شوید. نیما بنا به تجربه های شخصی اش معتقد است: "اگر احساس می کردیم که به هیچ طریق قادر به رسیدن به هدفی خاصی نیستیم، آن را اصلاح می کردیم و هدف جدیدی را جایگزین آن می نمودیم."
۵) به خودتان حکم ماموریت بدهید راجر بولتون یکی از پیشگامان عرصه روانشناسی ازدواج و خانواده، اظهار می دارد: زمانیکه زوجین با هم ازدواج می کنند اصولاً بدون اینکه هیچ برنامه مشخصی برای زندگی خود داشته باشند در روزمرگی ها غرق می شوند. او معتقد است که زن و شوهر باید برای خود "حکم ماموریت" خلق کنند. به عنوان مثال می توانند از خود سوال کنند که: "برای ۳۰ سال آینده زندگی خود چه برنامه ای دارند؟" سپس با استفاده از حکم ماموریتی که صادر کرده اند، اقدام به تعیین اهداف کوتاه مدت و دراز مدت کنند.
۶) نیم نگاهی به گذشته بیندازید همچنان که در حال عملی کردن اهداف خود هستید و به جلو پیش می روید، هرزگاهی چند نگاهی به گذشته بیدازید و ببینید تا کنون چطور عمل کرده اید و بازدهی شما چگونه بوده است. فرنوش و نیما روز اول سال را به عنوان روزی انتخاب کرده اند که در آن کنار هم می نشینند و کلیه کارهایی که در طول یک سال گذاشته انجام داده اند را بررسی می کنند. روز اول مهر مجدداً میزان پیشرفت خود را بازبینی نموده و اگر لازم دانستند تغییراتی را دربرنامه ریزی خود قائل می شوند.
زمانیکه با تلاش و کوشش فراوان به امیدها و آرزوهای خود جامه ی عمل می پوشانید به خودتان استراحت بدهید و از کامیابی هایتان نهایت استفاده را ببرید. می توانید با صرف شام در رستوران و یا یک مسافرت کوتاه مدت خودتان را تشویق کرده و برای تلاش های آتی آماده کنید. جشن گرفتن موفقیت ها سبب می شود که شما انرژی و دلگرمی لازم برای ادامه راه را پیدا کنید.
اگر هم به مانعی برخورد کردید و نتوانستید مطابق با آنجه از قبل برنامه ریزی کرده بودید پیش بروید، جای هیچ نگرانی وجود ندارد. تسلیم نشوید و مجدداً همه چیز را از سر بگیرید. این بار ابتدا مطمئن شوید که اهدافتان واقع بینانه و قابل دست یابی هستند. سعی نکنید همه چیز را یکمرتبه بدست آورید. حتی اگر بتوانید به بخشی از اهدافی که برای خود لیست کرده اید دست پیدا کنید، باز هم جای امیدواری وجود دارد چراکه موفقیت های بیشتری نسبت به گذشته بدست آورده اید. به تلاشی که در این زمینه انجام داده اید افتخار کنید.
نتیجه ای که شما با انجام این امر به آن می رسید، قابل ستایش است: ارتباط محکمتر، انتقال آسانتر مفاهیم، صمیمت بیشتر، تکامل، و نهایتاً احساس رضایت هنگام نگاه کردن به موفقیت های بدست آمده.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
ازدواج انواع و اقسام مختلفی دارد. وقتی توانستید نوع ازدواج خود را تشخیص دهید، آن وقت بهتر می توانید تصمیم بگیرید که آیا از ازدواج خود راضی هستید یا فکر می کنید باید تغییراتی در آن ایجاد کنید.
وقتی ازدواج کرده اید، همسرتان را از ته قلب دوست می داشته اید. اما، با گذشت زمان و درگیر شدن شما با مسائل و مشکلات روزمره، بچه ها و سایر فعالیت ها، از همدیگر دور شده اید. شما به ندرت همدیگر را می بینید، این اشکالی ندارد، اما آرزو داشتید که می توانستید زمان بیشتری را با هم گذرانده و چیزی بیشتر و فراتر از هزینه های خانه را با هم شریک می شدید.
همانطور که جدا شدن و دور شدن شما از یکدیگر، زمان برده است، نزدیک شدن دوباره به همدیگر هم نیازمند گذشت زمان است. پس نترسید و مطمئن باشید که اگر همه تلاشتان را به کار گیرید همه چیز مثل روز اول خواهد شد.
با پیدا کردن ساعاتی که بتوانید آن را در کنار همسرتان بگذرانید شروع کنید. باید دوباره کشف کنید که همسرتان چقدر موجودی شگفت انگیز است و چقدر دوستش دارید. به چیزهای مورد علاقه همسرتان، علاقه نشان دهید، تا بتوانید زمانی را در کنار یکدیگر به خوبی و خوشی بگذرانید.
به دنبال موقعیت هایی باشید که بتوانید در خلوت کنار همسرتان بگذرانید تا دوباره از نزدیک با خصوصیات عالی او آشنا شوید.
این ازدواج ازدواجی است که در آن شما چه جسما و چه روحا مورد سو»استفاده طرف مقابلتان قرار می گیرید. در بسیاری از موارد، این عادتی است که از دوران کودکی در فرد ایجاد می شود. از این رو، از بین بردن آن نیازمند عشق و مشاوره فراوان است.
هیچ کس نباید تصور کند که به چنین ازدواجی تعلق دارد، همه شایسته یک ازدواج و زندگی زناشویی عالی بدون هیچ گونه سو»استفاده هستند.
باید برای خودتان و فرد سو»استفاده گر از متخصص کمک بگیرید. اگر طرف مقابلتان تمایلی به انجام اینکار نشان نداد، آنگاه باید از متخصص بخواهید که به شما کمک کند که چطور با چنین موقعیتی کنار بیایید. باید بدانید که اگر این سو»استفاده و بدرفتاری ها ادامه پیدا کرد، آنگاه تنها راه چاره شما ترک آن زندگی است.
البته مهم است که با مردی ازدواج کنید که بتواند از عهده نیازهای شما برآید، اما اگر با کسی فقط به خاطر ثروت یا مقام او ازدواج می کنید . هیچ وجه اشتراکی با هم ندارید، خیلی زود متوجه خواهید شد که همیشه هم پول همه چیز نیست.
اگر ازدواج شما یکی از این نوع ازدواج ها باشد، چه باید بکنید؟ مطمئن باشید که هیچوقت دیر نیست و همیشه می توانید چیزهایی جدید درمورد همسرتان کشف کنید که بتوانید او را در قلبتان جای دهید. سعی کنید به کارهای مثبتی که همسرتان برای شما و بچه ها انجام می دهد فکر کنید. از او به خاطر آن نقاط مثبت تشکر کنید و سعی کنید به چیزی فرای مقام یا وضعیت مالی او فکر کنید.
برای شناختن همسرتان وقت بگذارید و رابطه ای عمیق تر با وی بسازید.
در اینگونه ازدواج ها سر همسرتان آنقدر به کار و فعالیت های خارج خانه گرم است که شما هیچ وقت همدیگر را نمی بینید.
شغل هایی هست که فرد مجبور است زمان زیادی را خارج از خانه و خانواده بگذراند. افرادی هم هستند که برای کارشان بیشتر از خانواده شان وقت می گذارند. این مسئله ممکن است به خاطر حس منفی وفاداری به کارفرما باشد یا اینکه بخواهند در کارشان همیشه برتر و اول باشند.
به علاوه، کارها و فعالیت های زیادی وجود دارد که بتواند زمان و حواس افراد را از آن خود کند، اما اگر می بینید این کارها به بهای از دست دادن همسر و فرزندانتان تمام می شود، مراقب باشید چون ارزشش را ندارد.
دلیل این مشکل در زندگی شما هر چه که باشد، دیگر زمانش رسیده است که دست از آن بردارید و ببینید برای کم کردن زمانی که خارج از منزل می گذرانید و اضافه کردن به زمانی که کنار همسر و خانواده تان می گذرانید چه باید بکنید. ممکن است ابتدا شکل قربانی کردن خودتان را داشته باشد. اما اگر همراه با همسرتان تصمیم بگیرید که برای رشد و توسعه ازدواج و زندگیتان چه می توانید بکنید، مطمئن باشید که به لذت عمیقی دست پیدا خواهید کرد.
اینها ازدواج هایی هستند که هر کسی رویای آن را در سر می پروراند. پیرمرد و پیرزنی را که گاهی می بینید دست در دست همدیگر لبخند زنان در خیابان قدم می زنند چنین ازدواجی داشته اند.
این ازدواج ها اتفاقی به وجود نمی آیند. آنها با تلاش های مداوم، روزانه و مثبت به وجود می آیند. برای داشتن یک ازدواج بادوام باید تلاش کرد. ازدواجی که دربرابر مشکلات مالی و اقتصادی، بیماری ها، مشکلات فرزندان، شکستن قلب ها و خیلی مسائل و مشکلات دیگر طاقت بیاورد، ازدواجی بادوام است چون زوجین از تمام این مشکلات با کمک و همکاری یکدیگر گذشته اند. آنها برای گذشتن از سد مشکلات و موانع موجود بر سر راه خوشبختی شان دست در دست همدیگر تلاش می کنند. خنده هایشان، گریه هایشان، شادی ها و غصه ها و کارهایشان با هم و در کنار هم بوده است. آنها می دانند که همیشه می توانند روی همدیگر حساب کنند.
چنین ازدواجی برای تک تک ما امکانپذیر است. فقط باید بخواهیم و هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال برای به دست آوردن آن تلاش کنیم.
ازدواج شما کدامیک از اینها است؟ آیا می خواهید همین وضعیت را حفظ کنید؟ یادتان باشد که هیچ وقت دیر نیست و اگر همدیگر را دوست بدارید و تلاش کنید، می توانید خوشبخت ترین زندگی را از آن خود کنید.
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
امور مربوط به اتباع کشورهای دیگر در تمامی شاخه های حقوقی اعم از ماهوی یا شکلی و نیز حقوق جزا مقررات خاص خود را می طلبد و مقنن در تمامی این حوزه ها مبادرت به وضع مقرراتی ویژه نموده است. به قوانین مربوط به ثبت ازدواج اتباع بیگانه بیشتر در قالب بخشنامه های ثبتی اشاره شده است. تمامی موازین مرتبط با این مبحث را می توان بسته به این که زن تبعه کشور خارجی است یا مرد، در سه بخش مقررات مشترک، مقررات مخصوص و سرانجام، مقررات مختص خلاصه کرد.
مقررات مشترک در ثبت واقعه ازدواج زن
یا مردی که تبعه کشور بیگانه است:
این مقررات درخصوص اتباع بیگانه بدون توجه به جنسیت آنها اعمال می شود. بند 181 مجموعه بخشنامه های ثبتی در این باره مقرر می دارد: <در مواردی که یکی از زوجین تبعه بیگانه است، باید علاوه بر گذرنامه، پروانه اقامت معتبر از شهربانی(1) در دست داشته باشد. مهر اقامت سه ماهه یا بیشتر که در گذرنامه این قبیل اشخاص زده می شود، نمی تواند پروانه اقامت برای ازدواج محسوب گردد.> در همین راستا در بند 184 مجموعه بخشنامه های ثبتی آمده است: <با توجه به ماده 1060 قانون مدنی(2) و آیین نامه زناشویی بانوان ایرانی با اتباع بیگانه و مقررات ماده 17 قانون ازدواج(3)، با بانوان ایرانی بدون کسب اجازه از وزارت کشور مبادرت به ثبت ازدواج ننمایید(4) و شماره و تاریخ اجازه نامه را در ستون ملاحظات دفتر ازدواج قید کرده و از درج موضوع عقد در گذرنامه خودداری نمایید.> بند 187 نیز در مورد ازدواج اتباع ایتالیا با اتباع ایرانی اشعار می دارد: ...< در صورت ثبت ازدواج اتباع ایتالیا با اتباع دولت ایران، یک برگ رونوشت از سند ازدواج با سایر مدارک به اداره اقامت بیگانگان در شهربانی کل کشور ارسال دارند.>
مقررات مربوط به ازدواج
هنگامی که زن تبعه کشور خارجی است
هنگامی که زوجه تبعه کشور دیگری باشد، مقررات مخصوص بر روابط زوجین حاکم است. از قسمت اخیر بند 182 مجموعه بخشنامه های ثبتی این گونه استنباط می شود که مدرک شناسایی بانوان خارجی پس از ثبت ازدواج، اخذ و به شهربانی ارسال خواهد شد. درخصوص دیگر تشریفات مربوط به ثبت ازدواج زنان خارجی با ایرانیان نیز بند 182 مجموعه بخشنامه های ثبتی اشعار می دارد: <پس از ثبت ازدواج نسوان خارجی با اتباع ایرانی، گذرنامه خارجی و مجوز اقامت را از نسوان خارجی که به عقد ازدواج اتباع ایران درآمده اند، اخذ و به ضمیمه اعلامیه حاکی از مراتب ذیل:
1- تاریخ وقوع ازدواج با قید شماره و تاریخ و محل صدور عقدنامه
2- نام و نام خانوادگی قبل از ازدواج با اسم پدر و شماره و تاریخ و محل صدور گذرنامه و جواز اقامت
3- تابعیت زوجه پیش از ازدواج
4- نام و نام خانوادگی و اسم پدر زوج و تاریخ و شماره و محل صدور شناسنامه
5- محل سکونت زوجین
به وسیله ثبت محل به اداره کل شهربانی در مرکز و شهربانی های مربوطه در ولایات ارسال دارند تا موافق مقررات اقدام نمایند.>ماده 1061 قانون مدنی نیز اشعار می دارد که <دولت می تواند ازدواج بعضی از مستخدمان و مأموران رسمی و محصلان دولتی را با زنی که تبعه خارجی باشد، موکول به اجازه مخصوص نماید.>
قانون منع ازدواج کارمندان وزارت امور خارجه با اتباع بیگانه مصوب دی ماه 1345 هم مقرر می دارد: <ماده واحده: از این تاریخ ازدواج کارمندان وزارت امور خارجه با اتباع بیگانه و یا کسانی که پیش از این بر اثر ازدواج به تابعیت ایران درآمده اند، ممنوع است. کارمندان متخلف صلاحیت ادامه خدمت در وزارت امور خارجه را نخواهند داشت.
تبصره یک: از تاریخ تصویب این قانون هیچ فردی که همسرش تبعه بیگانه باشد و یا پیش از این تابعیت بیگانه داشته است، به خدمت وزارت امور خارجه پذیرفته نخواهد شد.
تبصره دو: اعزام کارمندان فعلی وزارت امور خارجه که دارای همسرانی هستند که پیش از این تابعیت غیرایرانی داشته اند، از هر طبقه و مقامی به مأموریت ثابت در کشورهایی که همسران آنها قبلاً تابعیت آن کشور را داشته اند، ممنوع می باشد.>
برابر بند 186 بخشنامه های ثبتی سردفتران ازدواج باید از ثبت واقعه ازدواج کارمندان وزارت امور خارجه با زنان بیگانه خودداری نمایند. این که بخشنامه مذکور با تکیه بر کدام یک از دو مصوبه یاد شده وضع گردیده است، مشخص نیست؛ چراکه در ماده 1061 قانون مدنی از لزوم کسب اجازه مخصوص سخن به میان آمده؛ اما در بخشنامه موصوف صحبت از ممنوعیت است. همچنین قانون منع ازدواج کارمندان وزارت امور خارجه با اتباع بیگانه به موضوع کلی <اتباع بیگانه> اشاره دارد؛ اما در این بخشنامه، موضوع منع ازدواج کارمندان وزارت امور خارجه با <زنان بیگانه> مورد بحث قرار گرفته و ازدواج کارمندان این وزارتخانه با <مردان بیگانه> مسکوت مانده است. بنابراین بخشنامه مذکور با هیچ یک از این دو مصوبه مطابقت ندارد و مناسب است نسبت به اصلاح آن برابر قانون یاد شده اقدام گردد. از سویی بند 188 مجموعه بخشنامه های ثبتی نیز مقرر می دارد: <در مورد ازدواج زنان غیرایرانی با ایرانی باید مجرد بودن زن احراز شود.>
مقررات مربوط به ازدواج
زمانی که مرد تبعه کشوری بیگانه است
هنگامی که زوج تبعه کشوری بیگانه است، مقررات مختص درباره وی به اجرا درمی آید. برابر مفاد صدر بند 180 مجموعه بخشنامه های ثبتی، دفاتر ازدواج مکلف نیستند شناسنامه و گذرنامه ایرانی بانوان ایرانی که با مردان خارجی ازدواج می نمایند را اخذ و ارسال کنند؛ بلکه باید پس از انجام تشریفات مربوط به ثبت ازدواج نسبت به استرداد مدارک شناسایی این گونه متقاضیان اقدام لازم را معمول داشته و خلاصه واقعه ازدواج تنظیمی آنان را به همراه پروانه ازدواج به شهربانی کشور (اداره اقامت بیگانگان) در مرکز و شهربانی های محل در شهرستان ها ارسال دارند.
مطابق ماده 1060 قانون مدنی، ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجی در مواردی هم که منع قانونی ندارد، موکول به اجازه مخصوص از طرف دولت است.
در مهرماه سال 1345 هیئت وزیران آیین نامه ای را با عنوان <آیین نامه زناشویی بانوان ایرانی با اتباع بیگانه غیرایرانی> تصویب نمود و در چهار ماده به ترتیب زیر مقرراتی را وضع کرد:
<ماده یک: به وزارت کشور اجازه داده می شود پروانه اجازه زناشویی بانوان ایرانی با اتباع بیگانه را با رعایت مقررات این آیین نامه صادر نماید.
ماده دو: برای صدور این پروانه، متقاضیان باید مدارک زیر را تهیه و تسلیم دارند:
1- درخواست نامه مرد و زن مبنی بر تقاضای صدور پروانه اجازه زناشویی طبق نمونه وزارت کشور
2- گواهی نامه از مرجع رسمی کشور متبوع مرد مبنی بر بلامانع بودن ازدواج با زن ایرانی و به رسمیت شناختن این ازدواج در کشور متبوع مرد. در صورتی که تهیه گواهی نامه مذکور برای متقاضی امکان پذیر نباشد، وزارت کشور می تواند بدون دریافت این مدرک -در صورت رضایت زن- پروانه زناشویی را صادر نماید.
3- گواهی یا استشهاد تشرف مرد به دین مبین اسلام؛ چنانچه مرد غیرمسلمان و زن مسلمان باشد.
ماده سه: وزارت کشور در صورت تقاضای زن، علاوه بر مدارک مذکور در ماده دو، مدارک زیر را نیز از مرد بیگانه مطالبه خواهد نمود:
1- گواهی نامه ای از مرجع رسمی محلی یا مأموران سیاسی و کنسولی کشور متبوع مرد مبنی بر این که وی مجرد است یا متأهل
2- گواهی نداشتن پیشینه بد و محکومیت کیفری مرد از مراجع رسمی محلی یا مأموران سیاسی و کنسولی کشور متبوع مرد و همچنین گواهی عدم سوء پیشینه کیفری از مراجع کشور در صورتی که مرد بیگانه در ایران اقامت داشته باشد.
3- گواهی از مراجع محلی یا مأموران سیاسی و کنسولی کشور متبوع مرد مبنی بر دارا بودن استطاعت و مکنت و همچنین تعهد نامه ثبتی از طرف مرد بیگانه در این خصوص که متعهد شود هزینه و نفقه همسر و فرزندان و هرگونه حق دیگری که زن نسبت به او پیدا می کند را در صورت بدرفتاری یا ترک و یا طلاق پرداخت نماید.
تبصره: در مواردی که وزارت کشور مصلحت بداند، برای حسن انجام وظایفی که طبق مقررات و قوانین ایران زوج در قبال زوجه دارد؛ از قبیل حسن رفتار و انفاق در تمام مدت زناشویی و ادای واجبات مالی زوجه و اولاد تحت حضانت وی و امثال آن و همچنین در مواردی که تفریق پیش آید، برای پرداخت هزینه مراجعت همسر مطلقه تا محل سکونت زن در ایران می تواند تضمین متناسبی را از شوهر مطالبه نماید.
فرم تعهدنامه و تضمینی که در این قبیل موارد باید اخذ شود و چگونگی استفاده از ضمانت نامه را وزارت کشور تهیه خواهد نمود.
ماده چهار: وزارت کشور می تواند به استانداری ها و فرمانداری های کل و همچنین با موافقت وزارت امور خارجه به بعضی از نمایندگان سیاسی و کنسولی ایران در خارج اختیار دهد که طبق مقررات این آیین نامه پروانه زناشویی را به صورت مستقیم در محل صادر نموده و مراتب را به ثبت احوال اعلام دارند.>
به تبع ماده 1060 قانون مدنی و آیین نامه مربوط به آن و نیز مقررات ماده 17 قانون ازدواج با بانوان ایرانی، بند 184 مجموعه بخشنامه های ثبتی درخصوص تشریفات ثبت ازدواج مرد غیرایرانی با زن ایرانی بار دیگر تأکید می کند که دفاتر ازدواج در این گونه موارد نباید بدون کسب اجازه از وزارت کشور مبادرت به ثبت ازدواج نمایند و لازم است شماره و تاریخ اجازه نامه را در ستون ملاحظات دفتر ازدواج قید کرده و از درج موضوع عقد در گذرنامه خودداری نمایند. بند 185 نیز درباره تشریفات بعد از ثبت ازدواج زنان ایرانی با اتباع خارجی مقرراتی را انشاء نموده است: <در مورد ازدواج زنان ایرانی با بیگانگان پس از رعایت مقررات ماده 17 قانون ازدواج و وقوع عقد و ثبت در دفتر ازدواج، باید اعلامیه ای را حاکی از مراتب زیر:
1-نام و نام خانوادگی
2-تابعیت زوج
3-نمره گذرنامه زوج و محل صدور آن
4-نمره جواز اقامت و اظهارنامه زوج و محل صدور آن (اظهارنامه اتباع خارجی در صفحه اول جواز اقامت آنها مندرج است)
5-نمره و محل صدور اجازه نامه ازدواج که طبق ماده 17 قانون به عمل آمده است
6-جایگاه زوج و زوجه
7-نمره ورقه هویت زوج و محل صدور آن
به وسیله ثبت محل به شهربانی محل ارسال دارند تا شهربانی مطابق مقررات اقدام و مراتب را به دفتر ثبت اطلاع دهد.>
در این بخش به منظور تکمیل بحث به مفاد بخشنامه های مرتبط با این مبحث نیز اشاره می شود.
بند 115: < عقود و معاملات و اقاریر و وصایای اتباع بیگانه در ایران با توجه به ماده 30 قانون دفاتر اسناد رسمی 5 باید مطابق تشریفات ثبت سند -که در قوانین ایران مقرر است- ثبت شود. امتناع از ثبت تخلف محسوب می شود و متخلف مورد تعقیب انتظامی واقع خواهد شد. بدیهی است که از نظر ماهوی رعایت مواد 7، 967 و 968 قانون مدنی6 و سایر موارد نظیر آنها ضرورت دارد.>
بند 118: <در مورد اسنادی که برای استفاده در خارج از کشور تنظیم می شود، باید امضای سردفتر طبق نمونه بوده و از طرف رئیس ثبت محل نیز گواهی شود و نیز سردفتران مکلفند به ذی نفع تذکر دهند که سند باید به گواهی اداره کل امور اسناد برسد.>
بند 119: <اسناد تنظیم شده در خارج کشور با رعایت ماده 1295قانون مدنی7 و با تأیید محاکم معتبر است.>
در پایان به موادی از قانون مدنی درخصوص تابعیت اکتسابی که در اثر ازدواج حاصل می شود و شرایط و آثار آن اشاره می گردد.
برابر بند شش ماده 976 هر زن تبعه کشور خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند، تبعه ایران محسوب می شود. البته مطابق ماده 986 این زنان بعد از طلاق یا فوت شوهر ایرانی تحت شرایطی می توانند به تابعیت اول خود رجوع کنند.
ماده 963 نیز اشعار می دارد: <اگر زوجین تبعه یک دولت نباشند، روابط شخصی و مالی بین آنها تابع قوانین دولت متبوع شوهر خواهد بود.>
در ماده 980 اصلاحی 14 آبان 1370 هم آمده است: ...< و همچنین اشخاصی که دارای عیال ایرانی هستند و از او اولاد دارند... تقاضای ورود به تابعیت دولت جمهوری اسلامی را می نمایند. در صورتی که دولت ورود آنها را به تابعیت جمهوری اسلامی ایران صلاح بداند، بدون رعایت شرط اقامت، ممکن است با تصویب هیئت وزیران به تابعیت ایران قبول شوند.( > شرط تابعیت مذکور در بند پنجم ماده 976 قانون مدنی قید گردیده است.) البته به تصریح ماده 982 اصلاحی قانون مدنی مزایای اشخاصی که تابعیت ایران را از طریق ازدواج کسب می کنند، با مزایای افراد ایرانی تفاوت هایی دارد. همچنین مطابق ماده 987 اصلاحی همان قانون، زن ایرانی که با تبعه خارجی ازدواج می کند، تحت شرایطی بر تابعیت ایرانی خود باقی خواهد ماند. این زنان حق داشتن اموال غیرمنقول که موجب سلطه اقتصادی خارجی گردد را ندارند.
پی نوشت ها:
1-در حال حاضر وظایف شهربانی درخصوص اتباع بیگانه برعهده اداره کل اتباع بیگانه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی می باشد.
2-ماده 1060 قانون مدنی: <ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجی در مواردی هم که منع قانونی ندارد، موکول به اجازه مخصوص از طرف دولت است.>
3-ماده 17 قانون ازدواج: <ازدواج مسلمه با غیرمسلم ممنوع است. ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجی در مواردی هم که مانع قانونی ندارد، موکول به اجازه مخصوص بوده و دولت باید در هر نقطه مرجعی را برای دادن اجازه معین نماید. هر خارجی که بدون این اجازه با زن ایرانی ازدواج نماید، به حبس تأدیبی از یک تا سه سال محکوم خواهد شد.>
[در مجموعه قوانین عنوان این قانون <راجع به ازدواج> قید گردیده است.]
4-به نظر می رسد منظور ماده 17 قانون راجع به ازدواج بوده است.
5-ماده 30 قانون دفاتر اسناد رسمی و کانون سردفتران و دفتریاران مصوب 25 تیر 1354 با اصلاحیه های بعدی: <سردفتران و دفتریاران موظفند نسبت به تنظیم و ثبت اسناد مراجعان اقدام نمایند؛ مگر آن که مفاد و مدلول سند مخالف قوانین و مقررات موضوعه و نظم عمومی یا اخلاق حسنه باشد که در این صورت باید علت امتناع را به صورت کتبی به تقاضاکننده اعلام نمایند.>
6-این مواد عبارتند از:
ماده هفت قانون مدنی: <اتباع خارجی مقیم در خاک ایران از حیث مسائل مربوط به احوال شخصیه و اهلیت خود و همچنین از حیث حقوق ارثیه در حدود معاهدات، مطیع قوانین و مقررات دولت متبوع خود خواهند بود.>
ماده 967 قانون مدنی: <ترکه منقول یا غیرمنقول اتباع خارجی که در ایران واقع است، از حیث قوانین مربوط به تعیین وراث و مقدار سهم الارث آنها و تشخیص قسمتی که متوفا می توانسته است به موجب وصیت تملیک نماید، تابع قانون دولت متبوع متوفا خواهد بود.>
ماده 968 قانون مدنی: <تعهدات ناشی از عقود تابع قانون محل وقوع عقد است؛ مگر این که متعاقدان اتباع خارجی بوده و آن را به صراحت یا به طور ضمنی تابع قانون دیگری قرار داده باشند.>
7-ماده 1295 قانون مدنی: <محاکم ایران به اسناد تنظیم شده در کشورهای خارجی همان اعتباری را خواهند داد که آن اسناد مطابق قوانین کشوری که در آنجا تنظیم شده، دارا می باشند؛ مشروط بر این که اولاً، اسناد مزبور به علتی از علل قانونی از اعتبار نیفتاده باشند. ثانیاً، مفاد آنها مخالف با قوانین مربوط به نظم عمومی یا اخلاق حسنه ایران نباشد. ثالثاً، کشوری که اسناد در آنجا تنظیم شده، به موجب قوانین خود یا عهود، اسناد تنظیم شده در ایران را نیز معتبر بشناسد.رابعاً، نماینده سیاسی یا کنسولی ایران در کشوری که سند در آنجا تنظیم شده یا نماینده سیاسی و کنسولی آن کشور در ایران تصدیق کرده باشد که سند موافق قوانین محل تنظیم یافته است.
سیدمحسن احمدی، سردفتر ثبت ازدواج 163 تهران
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
آیتالله مکارمشیرازی در فتوایی وضعیت مهریههای مشکلساز و نحوه پرداخت مهریه و تمکین زوجه را مشخص کرد و اعلام داشت: هیچ کس را به خاطر مهریه نمىتوان زندانى کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیتالله ناصر مکارمشیرازی در فتوایی وضعیت مهریههای مشکلساز و نحوه پرداخت مهریه و تمکین زوجه را مشخص کرد.
وی در پاسخ به سؤالی در مورد وضعیت مهریههای سنگین که برای جوانان مشکلات متعددی را ایجاد میکند، نظر خود را اعلام کرد.
سؤال مطرح شده محضر آیتالله مکارم شیرازی به شرح زیر است:
این روزها جمعى از جوانان بعد از ازدواج و قبل از عروسى گرفتار مشکلات عظیمى به خاطر درخواست مهریهها به ویژه مهریههاى سنگین از سوى همسر خود مىشوند و تاکنون بسیارى از آنها به سبب عدم توانایی در پرداخت مهریه به زندان رفتهاند و بعد از آنکه اعسار و عدم توانایى آنها ثابت شود آن را تقسیط مىکنند، مثلاً هر سه ماه باید یک سکه به علاوه نفقه بپردازد و تا تمام مهریه را نپردازد، زن تمکین نمىکند و به خانه شوهر نمىآید و اگر مهریه مثلاً 200 سکه باشد قریب به 50 سال و اگر 500 سکه باشد حدود 125 سال طول مىکشد تا زن تمکین کند، آیا واقعاً اینگونه قوانین موافق شریعت اسلامى است؟
آیتالله مکارم شیرازی به این سؤال اینگونه پاسخ داده است:
هیچ کس را به خاطر مهریه نمىتوان زندانى کرد، مگر اینکه توانایى او بر اداى مهر ثابت شود و عمداً خوددارى کند و در موقع «شک در قدرت» اصل بر «عدم یسار» است زیرا هیچکس ثروتمند از مادر متولد نمىشود و استصحاب «عدم یسار» ثابت است و معلوم نیست چرا تاکنون جمعى از قضات محترم عدهاى از جوانان را به زندان انداختهاند تا توانایى نداشتن خود را اثبات کنند.
هرگاه توانایى نداشتن زوج بر اداى مهریه ثابت شد آن را تقسیط مىکنند و با اداى نخستین قسط، زن باید تمکین کند زیرا موضوع «عندالمطالبه» از صورت یک جا، به صورت اقساطى تغییر یافته و اگر زوج به وظیفه خود در پرداخت قسط اول اقدام کند زن باید تمکین کند، همیشه در فقه با تغییر موضوع احکام نیز تغییر مىیابد.
اضافه بر این قاعده «لاضرر» و «لا حرج» در اینگونه موارد حاکم است علاوه بر این قاعده «ما حَکَمَ به العقل حَکَمَ به الشَرْعُ» نیز جارى و سارى است. کدام عقلی قبح و زشتى حکم انتظار کشیدن 50 سال یا 120 سال را براى رفتن زن به خانه بخت را درک نمىکند؟! اینگونه احکام که هنوز متأسفانه در بعضى محاکم ما جارى است، فقه اسلام را زیر سؤال مىبرد و اسباب تعجب مىشود.
سزاوار است قضات محترم بنشینند و هر چه زودتر آن را اصلاح کنند.
نکته دیگر اینکه تفاوت گذاردن میان تعبیر «عندالقدرة و الاستطاعة» و «عند المطالبه» نیز صحیح به نظر نمىرسد، زیرا تعبیر «عندالمطالبه» نیز بر اساس شرایط عامه تکلیف است که یکى از آنها «قدرت» است و طبعاً مقید به آن است، مگر حکمى وجود دارد که مشروط به قدرت و استطاعت نباشد، سزاوار است این قیود نیز از عقدنامه حذف شود، هر کس قدرت داشت باید بپردازد و اگر نداشت با مطالبه زوجه، به مقدار امکان تقسیط مىشود و با نخستین قسط، زوجه باید تمکین کند.
لینک خبر: تابناک
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
کارشناس حقوقی با اشاره به این که عندالاستطاعه شدن مرد زمان ندارد و با توجه به مهریه های سنگین امروزی که مردها حتی تا آخر عمر هم ...
مهریه نشانه صداقت و صمیمیت مرد نسبت به همسرش می باشد و سنتی پسندیده است که پیامبراکرم(ص) نیز به آن عمل می کرده است. در روزگار گذشته رسم معمول قراردادن اشیای غیرمنقول از قبیل خانه، زمین و ملک برای مهریه زنان بوده است. اما در روزگار فعلی پول و سکه جای خود را به اموال غیرمنقول برای اختصاص به مهریه زنان داده است. آن چه که در هنگام عقد به عنوان بدهی و دین بر گردن زوج قرار می گیردتا به محض مطالبه زوجه پرداخت شود، به صورت عندالمطالبه است. اما شرطی هم می تواند با عنوان عندالاستطاعه جزو شروط ضمن عقد باشد و دختر به اختیار می تواند با آن موافقت کند و آن را بپذیرد و یا مخالفت کند و نپذیرد. دکتر شیخ الاسلامی به عنوان حقوق دان عندالمطالبه بودن مهریه را در قانون مدنی این گونه تشریح می کند: مهریه به محض مطالبه زوجه باید پرداخت شود و به عبارتی در اصطلاح حقوقی «حال» است یعنی بدهی که زوج به گردن گرفته و از نظر فقهی و شرعی باید بپردازد و اگر از پرداخت آن طفره رفت می توان از طریق بخش اجرایی ثبت و مراجع قانونی آن را وصول کرد. وی ضمن اشاره به این که با توجه به مهریه های سنگینی که بر عهده مردان گذاشته می شود و آن ها توان پرداخت را ندارند به زندان می افتند، اضافه می کند: با این اوصاف شرط «هنگام استطاعت» عنوان شد که پرداخت مهریه از حالت «هنگام مطالبه» به «هنگام استطاعت» تبدیل می شود. این حقوقدان در مورد این که استطاعت فرد چگونه ثابت می شود؟ می افزاید: در این رابطه ملاک اموال مرد است یعنی اگر زوجه اثبات کرد که شوهرش مالی دارد می تواند از او بگیرد و اگر مرد مالی نداشت و زن نتوانست در محاکم قضایی اموال و دارایی او را اثبات کند به خواسته اش که گرفتن مهریه است دست نخواهد یافت. شیخ الاسلامی در ادامه افزود: باید صبر کنیم تا آیین نامه ای مشخص در این مورد اعلام شود و نقاط مبهمی که وجود دارد روشن و روال تشریفات آن مشخص شود تا محاکم،سازمان ثبت و سایر نهادهای مربوطه تکلیف خود را بدانند. این که آیا مرد باید شاهدی بیاورد که استطاعت ندارد کافی است یا مرد تنها ادعا کند که استطاعت ندارد و زن خلاف آن را ثابت کند و ... همه این ها از جمله موارد مبهم است و باید تکلیفش مشخص شود. کارشناس حقوقی با اشاره به این که عندالاستطاعه شدن مرد زمان ندارد و با توجه به مهریه های سنگین امروزی که مردها حتی تا آخر عمر هم توان پرداخت آن را ندارند، شرطی که گذاشته شده نه به ضرر خانم ها نه به نفع آقایان است ولی شرطی است که پرداخت مهریه را واقعی می کند، یعنی درواقع باعث می شود که به نوعی مهریه های بالا بی اعتبار شود. به عنوان مثال خانم با خودش می گوید بهتر است یک آپارتمان ٤٠میلیونی را الان بگیرم اما هزار سکه مهریه نکنم چرا که استطاعت فعلی مرد همین آپارتمان است ولی هزارسکه را نمی توان گفت که چه زمانی استطاعت پرداختش را پیدا خواهد کرد.او می گوید: این قضیه از این بابت که می تواند مهریه ها را واقعی و به رقم نقد تبدیل کند یعنی مالی همان جا به زن تعلق می گیرد نه این که پرداخت آن به استطاعت داشتن مرد موکول شود مفید است . این حقوقدان علاوه بر محاسن قراردادن شرط عندالاستطاعه، معایب آن را نیز این گونه بیان می کند که اثبات استطاعت مرد کار سختی است و در صورتی که مرد زرنگی کند و اموالش را به نام خودش نکند و یا استطاعتش را مخفی کند، تا آخر عمر ممکن است مهریه پرداخت نشود. او با اشاره به افزایش پرونده های زیادی که در مورد پرداخت مهریه در مراجع وجود دارد و عده زیادی از آقایان به خاطر بدهی مهریه همسران خود به زندان رفته اند می گوید: با گذاشتن این شرط شاید هدف زندان زدایی داشته اند که افراد به خاطر بدهی مهریه زندان نروند و هدف دیگر نیز واقعی کردن مهریه بوده است که خانم ها به دریافت مهریه های زیاد خیلی امید نداشته باشند. البته زمانی که این شرط هم مطرح نبود خانم ها خیلی کم مهریه شان را وصول می کردند.وی در ادامه می افزاید: سازمان ثبت در آیین نامه ای مشخص با اطلاع رسانی دقیق به زوج و زوجه می تواند آن ها را متوجه این قضیه کند که شروط را با دقت و توجه به آن امضا کنند چرا که اطلاع رسانی دقیق قانون ضروری است تا مشکلی پیش نیاید. به عقیده او این شرط نباید باعث نگرانی شود چرا که باعث واقعی شدن مهریه ها می شود و زن می داند که مبلغ بالای مهریه را به زودی دریافت نمی کند. او با اشاره به این که مهریه وقتی مطالبه می شود که در خانواده اختلافی به وجود آمده باشد بنابراین مردها از پرداخت آن طفره می روند و خانم ها تنها می توانند شوهرشان را به زندان بفرستند اما وقتی استطاعت مطرح می شود فقط باید استطاعت مرد اثبات شود و او به زندان نمی رود، عملا اتفاق خاصی نمی افتد و به نظر من با درنظرگرفتن شرط عندالاستطاعه نه مردها امتیاز بیشتری دارند و نه زن ها دچار مشکل می شوند. فاطمه بداغی نماینده شورای فرهنگی اجتماعی زنان در قوه قضاییه نیز این مورد را شرطی خاص که باعث نگرانی زنان شود نمی داند و بیشتر بر روی فرهنگ سازی برای ازدواج و آگاهی دختران و پسران جامعه تاکید دارد. وی در گفت وگو با خبرنگار ما ضمن تاکید بر این مطلب که زنان نباید مهریه های زیاد مطالبه کنند و مردان هم باید پرداخت آن را دین خود بدانند، می گوید: مطلبی که وجود دارد این است که عندالاستطاعه شدن مهر آن را در ابهام قرار می دهد که چه زمانی استطاعت پرداخت آن وجود دارد؟ باید نقاط مبهم آن روشن شود و علاوه بر این شرطی است که طرفین در انتخاب و قبول یا رد آن مختار هستند. در مورد عندالاستطاعه در شروط ضمن عقد، دبیرکل جامعه حضرت زینب(س) در گفت وگو با ایلنا می گوید: پرداخت مهریه با انجام عقد واجب می شود و مرد باید آن را بپردازد اما نکته مهم این است که اگر مردی دین نداشته باشد و نخواهد براساس حکم شرع مهریه را پرداخت کند، به هیچ عنوان زیر بار پرداخت مهریه نمی رود و به شیوه های گوناگون از پرداخت آن طفره خواهد رفت. بهروزی می افزاید: تجربه نشان داده است مردانی که قصد پرداخت مهریه را ندارند حتی به زندان هم می روند اما از پرداخت مهریه امتناع می کنند. وی ادامه می دهد: زندان رفتن مرد برای زن مهریه نمی شود بنابراین بهتر است با اضافه کردن این شرط، حداقل استطاعت مالی مردان برای پرداخت مهریه زنان تعیین شود. او با مثبت خواندن این شرط می گوید: حداقل تکلیف زن و شوهر از ابتدا مشخص می شود و دغدغه خاطری از بابت پرداخت مهریه وجود نخواهد داشت. معاون پژوهشی مرکز مطالعات و پژوهش های جمعیتی آسیا و اقیانوسیه در گفت وگو با فارس درخصوص اضافه کردن ٢ بند «مهریه به صورت عندالمطالبه» و یا «مهریه به صورت عندالاستطاعه» گفت: با توجه به این که در حال حاضر در جامعه رقم اختصاص یافته به مهریه ها به صورت تصاعدی بالا می رود، افزودن این ٢ بند به شرایط ضمن عقد می تواند در حل بسیاری از مشکلات پیش نیامده مثمرثمر باشد. معاون پژوهشی مرکز مطالعات و پژوهش های جمعیتی آسیا و اقیانوسیه افزود: افزودن این ٢ بند می تواند در انتظام بخشیدن به پایه های زندگی یک زوج تاثیر بگذارد و تنش های موجود در زندگی را کمتر کند.شهلا کاظمی گفت: وجود مهریه های سنگین برای مردی که فقط این مهریه را امضا کرده است و هرگز توان پرداخت آن را ندارد، می تواند باعث تزلزل در انسجام خانواده ها شود. وی در ادامه گفت: بیش از ٩٥ درصد خانواده ها قراردادن مهریه سنگین را برای دخترشان امری مهم تلقی می کنند و این رقم مهریه را تضمینی برای خوشبختی فرزندشان می دانند.وی تاکید کرد: مهریه بالا هرگز تضمین کننده خوشبختی یک زوج نیست چرا که آمارها نشان می دهد خیلی از زندگی ها ظرف مدت زمان کوتاهی و بدون دریافت مهریه ای به پایان رسیده است. کاظمی پور می افزاید: به جای رواج مهریه های سنگین برای زوجه، می توان طرحی ارائه کرد که زوج در طول زندگی مشترک حقوقی را به همسرش اختصاص دهد تا رضایت و اطمینان خاطر در زندگی مشترک برای زوجه حاصل شود.منبع:خراسان
------------------------مهریه میتواند هم عندالمطالبه باشد و هم عندالاستطاعه
اضافه شدن دو شرط در دفترچههای نکاح باعث ایجاد تعادل میشود
یک مستشار دادگاه تجدیدنظر با ارزیابی مثبت از اضافه شدن دو قید عندالمطالبه و عندالاستطاعه در دفترچههای نکاحیه، پیشنهاد داد که خانوادهها مقدار خاصی از مهریه را که زوج توان پرداخت آن را دارد به صورت عندالمطالبه تنظیم کنند و مابقی را به صورت عندالاستطاعه. مهدی قلیرضایی در گفتوگو با خبرنگار حقوقی ایسنا، دربارهی اضافه شدن دو شرط جدید به عقدنامهها با محتوای «مهریه به صورت عندالمطالبه میباشد» و «مهریه به صورت عندالاستطاعه میباشد»، عنوان کرد: در قانون و در دفترچه عقدنامه تصریح شده است که زن به محض وقوع عقد مالک مهریه است و میتواند نسبت به آنچه زوج به عنوان مهریه تعهد کرده است، اقدام قانونی کند؛ این مهریه ممکن است عین یا وجه نقد باشد یعنی کافی است که مالیت داشته باشد و از لحاظ قانون، خلاف شرع و قانون نباشد. وی درباره نحوهی مطالبهی مهریه، گفت: آنچه در بین مردم در این خصوص مشهور بود عندالمطالبه بودن است یعنی اینکه در عقدنامههای قبلی این وصف آمده بود که مهریه تا این میزان بین زوجین تعیین شده است و زوجه هر زمانی که بخواهد میتواند آن را از همسر خود مطالبه کند و شوهر مکلف به پرداخت است. این مستشار دادگاه تجدیدنظر، اظهار کرد: این مساله باعث شد که این ذهنیت برای مردم پدید آید که فقط عندالمطالبه بودن بحث مهریه است در حالی که در متون فقهی و در قانون برای مهریه هم وصف عندالمطالبه بودن وجود دارد و هم وصف عندالاستطاعه بودن و یا ممکن است هر دو آنها باشد یعنی ممکن است زن و شوهر توافق کنند که بخشی از مهریه عندالامطالبه باشد و بخشی از آن عندالاستطاعه. وی افزود: در گذشته چون عندالمطالبه بودن قید میشد اغلب به خاطر اینکه خانوادهها دخترشان را توجیه کنند میگفتند این همان چیزی است که دولت در عقدنامهها پیشبینی کرده و ما فقط همین را قبول داریم. به خاطر اینکه تساوی و عدالت پدید آید و این عنوان جدید رسما به مردم معرفی شود بند 14 آمده است تا به همه بگوید که ضمن اینکه مهریه میتواند عندالمطالبه باشد، میتواند عندالاستطاعه هم باشد. رضایی درباره عندالمطالبه بودن، توضیح داد: این مفهوم به این معنی است که به محض امضای عقدنامه، زن اگر بخواهد میتواند با مراجعه به محاکم و دادگاههای خانواده یا مراجعه به اجرای ثبت بخواهد که مهر یا قسمتی از مهریه را بپردازد.اما عندالاستطاعه بودن به این معنی است که زن زمانی میتواند مهریه خودش را مطالبه کند و مرد را ملزم به پرداخت آن کند که استطاعت پرداخت مهریه را به عهده زوج ببیند یعنی مرد توان پرداخت داشته باشد، اگر توان پرداخت نداشته باشد زن این حق را نخواهد داشت. این قاضی مستشار دادگاه تجدیدنظر گفت: چندی بود که به خاطر بخشنامهی رییس سازمان ثبت این شبهه به وجود آمده بود که عندالاستطاعه بودن در حقیقت جایگزین عندالامطالبه بودن شده و به خاطر اینکه مفاد این بخشنامه را در عقدنامهها وارد کردند بدون اینکه اطلاعرسانی لازم به مردم داده شود برخی مشکلات به وجود آمد مردم هم اغلب عادت کردهاند که اعتماد کنند به متونی که از طرف دولت تنظیم میشود و آن را امضا میکنند. وی ادامه داد: ما در محاکم با این مساله مواجه میشدیم که بعضی دخترها مهریه را عندالاستطاعه امضا کرده بودند اما از باب عندالمطالبه بودن اشارهای به آن نداشتند که با این پاسخ دادگاه مواجه میشدند که نمیتوانید مهریه را مطالبه کنید مگر اینکه دلیل کافی یا لیست اموال قطعی زوج را بیاوری که این مرد قادر به پرداخت مهریه مورد درخواست شما هست و اگر نتوانی آن را ثابت کنی حق مطالبه نداری. این شرایط باعث شده بود که این دسته از افراد عملا از دریافت مهریه محروم شوند که این مشکلات باعث شد در نحوهی تنظیم متن عقدنامهها بازنگری شود و این دو شرط به جای آن شرط جایگزین شود. این قاضی مستشار دادگاه تجدیدنظر، اظهار کرد: بر این اساس خانمی که همه مهریهاش عندالمطالبه باشد مثل گذشته است و هر زمان که بخواهد میتواند آن را مطالبه کند چه به صورت دادخواست در دادگاه خانواده و چه به صورت مطالبهی اجرایی از طریق اجرای ثبت و اگر تمام مهریه خانم در عقدنامه جدید از وصف عندالاستطاعه برخوردار باشد دیگر این دختر خانم نمیتواند مهریهاش را بخواهد مگر اینکه ضمن دادخواست مطالبهی مهریه، لیست اموال و دارایی زوج را ارایه کند و به هر نحوی که هست ثابت کند که این آقا تمکن و قدرت پرداخت مهریه درخواستی ایشان را دارد. وی در ادامه پیشنهاد داد: خانوادهها مقدار خاصی از مهریه را که زوج توان پرداخت آن را دارد به صورت عندالمطالبه تنظیم کنند و مابقی را عندالاستطاعه.این حقوقدان ادامه داد: در این شرایط تعادل به وجود میآید و هم خانم به طور کلی از مهریه ساقط نمیشود و هم در مواردی که مرد قادر به پرداخت مهریه نیست اما به دلیل شرایط اجتماعی مهریه ثبت شده، فقط جنبهی صوری پیدا میکند و باعث نمیشود این توقع و انتظار ایجاد شود که زن هر زمان خواست بتواند مهریه را مطالبه کند و با توسل به آن مرد را به زندان بفرستد زیرا اغلب این اقدامات باعث تزلزل بنیان خانواده میشود. وی گفت: اگر بخشی از مهریه عندالمطالبه و بخشی عندالاستطاعه باشد دیگر مشکلی وجود ندارد و تصمیمات فوق قابل اعمال است. اگر شرایط خاصی هم مدنظر است باید پرداخت مهریه را تضمینی کنند که شرط هم اشکالی ندارد و میشود به عنوان یک شرط الحاقی در صفحه دفترچه که برای شروط خاص توافقی است، ثبت شود که برای پرداخت مقداری از مهریه ضمانت میکند. رضایی دربارهی دلایل اصلی تعیین مهریههای سنگین از سوی دختران و پذیرش مسوولیت پرداخت مهریه سنگین از سوی پسران با وجود اشراف کامل به عدم توانایی در پرداخت مهریه، گفت: ریشه این معظل به افراط و تفریط برمیگردد که متاسفانه در جامعه وجود دارد. وی تعیین مهریههای سنگین با وجود آگاهی از نداشتن توانایی در پرداخت آن را مهریههای سفهی نامید و توضیح داد: فردی که میداند توان پرداخت حتی میزان اندکی از مهریه را ندارد اما تعهد تعداد زیادی سکه میدهد جز اینکه سفاهت خود را به اثبات برساند چیزی دیگری به دنبال ندارد. خانواده دختر هم از این موضوع سوءاستفاده میکنند و برای اینکه دخترشان در آینده پشتوانه قوی داشته باشد و ریسک خطر آینده را کم کنند مهریه را بالا تعیین میکنند. وقتی مهریه سنگین گرفته شود لااقل سایر شروط مالی مانند شرط نصف دارایی و اجرتالمثل را باید حذف کنند. رضایی در پاسخ به این سوال که اضافه شدن این دو شرط چقدر میتواند معضل مهریههای سنگین را حل کند، گفت: این مساله باعث میشود که هر دو اصل به عنوان پیشنهاد به طور مساوی در کنار هم بیاید. حالا افراد به طور رسمی میتوانند عندالاستطاعه را در عقدنامهها ببینند و معنی و آثار و تبعات آن را از سردفتر بپرسند یا با شماره 129 اداره آموزش قوهی قضاییه تماس بگیرند و آگاهانه در این خصوص تصمیم بگیرند.
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
لایحه حمایت از خانواده پس از 10بار رفتوآمد بین شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی، سرانجام دیروز مورد تایید اعضای شورای نگهبان قرار گرفت، قانونی که حالا شرایط جدیدی را برای ازدواج موقت و پرداخت مهریه زنان ایجاد کرده است؛ مردانی که به خاطر بیش از 110 سکه دیگر به زندان نخواهند رفت و زنانی که با تصویب این قانون شاید امکان بیشتری برای ثبت رسمی ازدواج موقت داشته باشند.
به گزارش «بهار»، لایحه حمایت از خانواده تیر 1386 به پیشنهاد قوهقضاییه در جلسه هیات دولت محمود احمدینژاد تصویب و به مجلس ارسال شد اما با ورود این لایحه به صحن علنی مجلس و اعلام جزییات بیشتری از آن در رسانهها، فعالان اجتماعی، حقوقدانان و فعالان حوزه زنان انتقادات گستردهای را متوجه آن کردند و گفتند این لایحه نهتنها در راستای حمایت از خانواده نیست بلکه به فروپاشی بنیان خانواده در ایران هم منجر میشود.
جنجالبرانگیزترین پیشنهاد این لایحه مادهای بود که به مردان اجازه میداد بدون اجازه از همسر اول، همسر دیگری اختیار کنند. در لایحهای که به تایید شورای نگهبان رسیده و اکنون حکم قانون دارد، این بند حذف شده اما بند دیگری جایگزین آن شده است که به گفته وکلا به اینکه این قوانین به ازدواج موقت که همواره در ایران امری پوشیده و غیر رسمی بوده رسمیت میدهد اما از سوی دیگر نمایندگان مجلس معتقدند این قانون و مواد آن درباره ازدواج موقت در راستای حمایت از زنانی است که در اثر ازدواج موقت آسیب می بینند و امکان حمایت از حقوق خود را ندارند.
محمد اسفنانی، سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی، درباره آخرین تغییرات و درواقع قانون حمایت از خانواده که به گفته او تا پایان امسال ابلاغ میشود، گفت: «براساس این قانون در ارتباط با ازدواج موقت زوج مکلف شده ازدواج موقت را ثبت کند، در حالی که تا پیش از این الزامی برای ثبت ازدواج موقت وجود نداشت. اما در قانون جدید الزام به ثبت ازدواج موقت برای اولینبار پیشبینی شده است. براساس این قانون مرد ملزم به ثبت ازدواج موقت است؛ از جمله اینکه زن باردار شود و اینکه در هنگام ازدواج موقت توافقی بین زوج و زوجه برای ثبت آن وجود داشته باشد و زن بتواند این توافق را ثابت کند. از نگاه ما این حمایت از زنانی است که ممکن است در ازدواج موقت آسیب ببینند.»
براساس قانون جدید، زنان برای دریافت مهریه بیش از 110 سکه هم با محدودیتهایی مواجه خواهند شد، اسفنانی در اینباره گفت: «در بحث اعمال ماده 2 نحوه اجرای محکومیتهای مالی درباره مهریه، شورای نگهبان موافقت کرده برای مطالبه مهریه بالاتر از 110 سکه امکان بازداشت زوج وجود ندارد، هرچند که امکان مطالبه آن برای زوجه ممکن است اما کسی به دلیل ناتوانی در پرداخت بیش از 110 سکه به زندان نخواهد افتاد.»
او در پاسخ به این پرسش که آیا این قانون عطف به ماسبق و زندانیان مهریه پیش از تصویب این قانون به زندان افتادهاندمی شود، گفت: «بله این قانون مشمول محکومان مهریه ای که الان هم در زندان هستند خواهد شد.»
ماده چالشبرانگیز دیگر در لایحه حمایت از خانواده مادهای بود که به زن اجازه میداد هنگام طلاق هزینههایی را که در خانواده و سالهای زندگی مشترک داشته عینا از زوج مطالبه کند. براساس ماده 30 لایحه حمایت از خانواده اگر زوجه در دوران زندگی مشترک از مال خودش در زندگی شوهر هزینه کرده باشد، از آنجا که نفقه از الزامات شوهر است، زن میتواند در هنگام متارکه و طلاق هزینههایی را که صرف کرده، مطالبه کند.
این ماده که پیش از این مورد اعتراض شورای نگهبان قرار گرفته بود در آخرین دور بررسیها اصلاح شد. شورای نگهبان به ماده 30 دو ایراد گرفت، یکی اینکه اولا اگر مالی از طرف زوجه در زندگی مشترک مصرف شده باید مشخص بشود که با اذن یا فرمان شوهر بوده است یا خیر، زیرا اگر بدون اذن یا فرمان شوهر هزینه شده باشد حقی برای مطالبه وجود ندارد.
نکته دیگر این بود که باید ثابت شود زوجه به قصد تبرع دارایی خود را هزینه نکرده است، یعنی قصد این را نداشته که دارایی خود را رایگان مصرف کند بلکه قصد داشته باشد بعدا مابهازایی در مقابل آن دریافت کند، در چنین صورتی زن حق مطالبه اموال مصرفشده خود را داراست، در غیراینصورت حقی بر ذمه شوهر نیست. http://maktoobshop.com/
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
به منظور رفتار صحیح و توجه به اخلاق و اشائه فرهنگ صحیح اسلامی و به منظور سلامت روحی و روانی جوانان بر آن شدیم تا برخی از سوالات متدوال جنسی و سکسی را که از مراجع تقلید پرسیده اند را در اینجا ذکر کنیم باشد که خداوند همواره راهنمای ما باشد.
احکام جماع و آمیزش - ازدواج موقت
آیا مرد با داشتن همسر دایم، مى تواند ازدواج موقت کند؟ رضایت و اجازه همسر دایمى او چه نقشى دارد؟
مرد با داشتن همسر دائمى شرعا مى تواند ازدواج موقت نماید و اجازه از همسر شرط صحت نیست، ولى اگر در ضمن عقد با همسر اول شرط کرده که بدون رضایت همسرش زن دیگرى نگیرد باید به این تعهد عمل نماید. البته با داشتن زنى که به وظایف خود عمل مى کند مصلحت در ازدواج مجدد نیست.
آیا در ازدواج موقت با دختر باکره، اذن پدر دختر لازم است؟
به نظر بسیارى از فقها ازدواج با دختر بکر چه به طور دائم و چه موقت بنابر احتیاط واجب اجازه پدر یا جد پدرى لازم است - بدیهى است اگر ازدواج با اجازه پدر یا جد پدرى دختر انجام بگیرد هر گونه لذت بردن از او اشکال ندارد.
کمترین و بیشترین زمان ازدواج موقت چقدر است؟
آنچه در ازدواج موقت شرط است این است که مدت ذکر شود و زمان معین باشد ولى این که اکثر و اقل زمان آن چقدر باید باشد مى توان مدت عقد موقت را از یک ساعت تا 99 سال هم قرار داد.
فرزندى که از ازدواج موقت متولد مى شود مربوط به پدر است یا مادر؟
بچه مربوط به پدر و مادر است و به طور کلى فرزندانى که از عقد موقت متولد مى شوند همه حقوق فرزندى را دارند.
آیا ازدواج موقت با دخترى که بکارتش از راه غیر شوهر کردن از بین رفته است نیاز به اذن پدر دارد؟
اگر بکارت به غیر شوهرکردن از بین رفته باشد، باز هم براى ازدواج (چه دائم و چه موقت) اذن پدر یا جد پدرى شرط است.
آیا ثبت ازدواج موقت در دفتر اسناد رسمى ضرورى است؟
از نظر قانونى لازم است. این مسأله از احکام انتظامى حکومتى است و تخلف از آن داراى پیگرد قانونى است ولى مبطل عقد نیست.
ازدواج موقت با اهل کتاب و مشرک چه حکمى دارد و عقد ازدواج به چه صورتى باید باشد؟
صیغه کردن زنان اهل کتاب (یهودى و مسیحى) اشکال ندارد ولى ازدواج با زنان مشرک (مثل بت پرستها) به هیچ وجه (دائم و موقت) جایز نیست. در صورت جمع بودن شرایط صیغه (مثل این که در عده نباشد) احتیاط آن است که صیغه آن به عربى صحیح خوانده شود. اما در صورتى که مرد و زن نتوانند صیغه را به عربى بخوانند مى توانند به زبان خود بخوانند و گرفتن وکیل براى خواندن صیغه به زبان عربى واجب نیست ولى باید لفظى بگویند که معناى همان صیغه عربى را بفهماند.
شرائط ازدواج موقت را بیان فرمائید.
شرایط نکاح غیر دائم همان شرایط نکاح دائم است به اضافه تعیین مدت زناشویى و تعیین مقدار مهر که این دو در متن صیغه عقد باید ذکر شود. بنابراین مجموع شرایط نکاح غیر دائم بدین قرار خواهد شد:
1- اذن ولى در صورتى که دختر باکره باشد و اگر باکره نباشد این شرط لازم نیست.
2- تعیین مدت زناشویى و مقدار مهر در متن صیغه عقد.
3- اجراى صیغه عقد به نحو صحیح به وسیله خود طرفین و اگر طرفین توانایى خواندن صیغه را به عربى نداشته باشند مى توانند وکیل بگیرند.
حکم ازدواج موقت با زن فاحشه و اهل کتاب چیست؟
ازدواج موقت با زن فاحشه جایز است على کراهة خصوصاً اگر از زنان مشهور به زنا باشند که کراهت شدیدترى دارد. ازدواج موقت با زنان کافرى که اهل کتاب نیستند جایز نیست ولى با آنان که اهل کتاب هستند مثل یهودیان و نصرانى ها جایز است و اشکال ندارد،
اگر در مدت ازدواج موقت زن حامله شود آیا فرزندى که بعدا به دنیا مى آیدمتعلق به پدر است و مسئولیتى بر عهده اوست
فرزندانى که از طریق ازدواج موقت به دنیا مى آیند متعلق به پدر و مادر هستند و مخارج آنان بر عهده پدر است و از تمام حقوقى که فرزند بر پدر و مادر دارد برخوردار مى باشند.
متعه نمودن زنان بدکاره چه حکمى دارد و باید شرایط ازدواج موقت از نظرعده و... رعایت شود یا نه؟
اکثریت قریب به اتفاق مراجع متعه در مورد سوال را جایز (ولى مکروه) مى دانند. و آمیزشهاى نامشروع پیشین عده ندارند. اما براى آمیزش بعد از عقد موقت لازم است عده نگه داشته شود.
از نظر شرعى اگر زن و مردى ادعاى زوجیت با یکدیگر داشته باشند ادعا پذیرفته است مگر آنکه قرینهاى بر خلاف و یا فریبى در کار باشد. و خواندن صیغه نیاز به شاهد ندارد.
آیا اگر دختر گفت پدر و مادرم راضى هستند مى شود به گفته او بدون اذن پدربا او ازدواج کرد؟
الف) کافى نیست مگر آن که دسترسى به پدر ممکن نباشد و یا از گفته او یقین به اذن پدر حاصل شود.
ب) این که بگوید خودم مسؤول هستم کافى نیست مگر براساس فتواى مرجعى مانند آیت الله بهجت که در مورد بالغه رشیده اذن پدر را هر چند از نظر تکلیفى لازم مى دانند ولى آن را شرط صحت عقد نمى دانند.
س: آبى که بعد از تحریکات جنسى از مردان خارج می شود و بدون بو و رنگ وکمى چسبنده است پاک است یا نجس؟
آبها ورطوبت هایى که قبل از خروج منى در اثر تحریک جنسى از فرد خارج می شود پاک است و وضو را نیز باطل نمی کند همچنین است آبى که پس از منى خارج می شود. بنابراین جز منى و بول بقیه رطوبت ها پاک است.
س: اگر فرزندى نزدیکى پدر و مادر را ببیند و همین امر باعث استمنا کردناو شود آیا گناهش به عهده کیست؟
از نظر اسلام بر پدر و مادر لازم است که هنگام خلوت کردن کاملاً خود را از دید فرزندان مخفى کنند و سعى نمایند که حتى صداى نفس آنها به گوش فرزندان نرسد و اگر عمداً رعایت این جهات را نکنند گناه کردهاند ولى فرزندان هم باید مواظف رفتار خود باشند و بدون اجازه و سرزده وارد اتاق پدر و مادر نشوند و حتى نگاه کردن از شکاف و یا پنجرهاى که به اتاق آنها مربوط است، گناه می باشد. در هر صورت اگر چنین اتفاقى افتاد، دلیل نمی شود که فرزند خود را به گناه استمنا یا سایر گناهان آلوده نماید بلکه باید از خداوند کمک بخواهد و با نفس و شیطان مبارزه نماید و در اولین فرصت در صورت امکان ازدواج کند و اگر مدتى شیطان بر او غلبه کرد و نتوانست خود را کنترل کند و به گناه آلوده شد، باید توبه کند و به سوى خدا باز گردد.
س: اگر مردى با زنش از پشت نزدیکى کند بر زن نیز غسل جنابت واجب می شود؟
س: نزدیکى از پشت با همسر در مواقعى که حائض یا آبستن است، چه حکمى دارد؟
وطى کردن در حال عادى کراهت دارد و در حال حیض با رضایت زن کراهت شدیده دارد.
س: آیا غسل جنابت فورا بر انسان واجب مى شود و آیا براى چند مرتبه آمیزش یک غسل کافى است؟
غسل جنابت براى نماز واجب می شود و لازم نیست که فوراً بعد از جنابت غسل انجام شود، همچنین براى چندین مرتبه جنابت، یک غسل بیشتر واجب نیست.
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
ازدواج پیوند آسمانی و مرحله ای از تکامل فکری و بلوغ جسمی و اجتماعی فرد است اما متاسفانه خیلی از گزینش های امروز بر اساس ظواهر و مادیات انجام می شود و ازدواج های اینترنتی و خیابانی تا حدودی جایگزین ازدواج های سنتی شده است...
با وجود اینکه در ازدواج، هم سنگ بودن و توازن رفتاری، فرهنگی، فکری، فیزیکی، ظاهری، اقتصادی، دینی، اجتماعی و خانوادگی از ضرورت های اساسی هستند، متاسفانه بسیاری از جوان ها به محض اینکه از جنس مخالفی خوششان می آید و علاقه اندکی به او پیدا می کنند، زمینه را برای ازدواج مناسب و مساعد می بینند. در دوره های اخیر، انواع مختلف ازدواج های غیرمتعارف انجام می شود که در ادامه این یادداشت به بخشی از آنها اشاره خواهم کرد.
این گونه ازدواج ها بیشتر در مورد کسانی که به دلایل مختلف به خارج از کشور رفته اند و نمی توانند به وطن برگردند، دیده می شود. معمولا خانواده این افراد، همسری انتخاب و بعد از گرفتن عقد و مراسم، او را راهی و به اصطلاح «پست» می کنند. بدین ترتیب نادیده و ناشناخته زندگی آغاز می شود اما معمولا این زندگی ها دوام پیدا نمی کند و به اختلاف می کشد. به روایت آمار ۹۸ درصد ازدواج های پستی در ۵ سال گذشته به طلاق منجر شده است. ریسک بالای طلاق در این گونه ازدواج ها به دلیل تغییرهای زیربنایی فرهنگی و عقیدتی و قوانین حاکم بر جوامع میزبان، تا آنجاست که بعضی از ازدواج ها به یک سال هم نمی رسد. امروزه بسته پیشنهادی ازدواج از خارج شامل فیلم و عکس و صداست و اینها برای آغاز یک زندگی و ادامه آن کافی نیست و آزارهای جسمی و روانی عروس تازه وارد در کنار غربت و دوری از خانواده و مشکلات بی همزبانی باعث می شود او به انواع مشکلات و آزارهای جسمی و روانی تن دهد چرا که نه راه های قانونی را می شناسد و نه توان بازگشت به کشور را دارد. از سوی دیگر، دخترانی که تن به چنین ازدواج هایی داده اند، در مواردی به دلیل سخت گیری خانواده یا اینکه روی بازگشت ندارند، سختی و مشقت و حتی کتک ها و آزارهای جسمی و روانی را تحمل می کنند تا جایی که متاسفانه کار به جایی می رسد که کار آنها به بیمارستان های روانی می کشد اما همچنان نمی خواهند طلاق بگیرند. این نوع رفتارها نوعی بیماری رفتاری و روانی به شمار می رود. معمولا در ازدواج های غیابی، گزینش صحیحی صورت نمی گیرد و افراد خیلی شتاب زده و احساساتی برای این امر تصمیم گیری می کنند.
اینترنت به عنوان ابزار ارتباطی دارای امتیازهای مثبت و فراوانی است اما در مورد روابط عاطفی و آشنایی برای ازدواج این ابزار کارایی لازم را ندارد. اخیرا مرسوم شده برخی دختران و پسران در سایت های مختلف با یکدیگر گفت وگو می کنند و با هم قرار ملاقات می گذارند و به هم عشق می بازند و سپس وارد زندگی می شوند. اینگونه ازدواج ها نیز تا امروز کامیابی و توفیق چندانی نداشته است. اولین علت مخالفت با ازدواج های اینترنتی، گنگ بودن هویت کاربران هنگام آغاز آشنایی است یعنی فرد می تواند ویژگی های شخصیتی و اجتماعی خود و حتی جنسیتش را دروغ بگوید کما اینکه بارها اتفاق افتاده فردی مسن خود را جوان تر یا فردی بی سواد خود را دارای تحصیلات عالی معرفی کرده و بعد از استحکام روابط عاطفی و وابستگی طرف مقابل، دروغ وی آشکار شده است. گاهی برخی دختران از شیوه همسریابی اینترنتی برای انتخاب همسر مناسب استفاده می کنند و این در حالی است که پسران بیشتر با هدف سرگرمی وارد «چت روم ها» می شوند. تجربه های به دست آمده در این زمینه نشان می دهد ۹۰ درصد ازدواج های اینترنتی منجر به طلاق می شوند. در واقع نتیجه این تحقیق که در سال ۸۹ و ۹۰ انجام شد نشان داد اغلب ازدواج هایی که با زمینه آشنایی در اینترنت شکل گرفته، با شکست مواجه می شوند؛ تا جایی که ۸۵ درصد ازدواج های پستی و اینترنتی در کمتر از ۳ سال منجر به طلاق و جدایی می شود و عواقب آزاردهنده روانی و رفتاری آنها تا مدت ها با زوج باقی می ماند. از سوی دیگر، نتایج برخی از تحقیق ها نشان می دهد فعالیت در چت روم ها و شبکه های اجتماعی برای کسانی که به این نحو با همسر خود آشنا شده اند، بعد از ازدواج هم ادامه پیدا می کند و این موضوع باعث ایجاد بی اعتمادی در طرفین می شود. این اتفاق باعث می شود همسران در ازدواج های اینترنتی همواره در فضای تردید زندگی کنند و هیچگاه اعتماد کامل به یکدیگر پیدا نکنند.
سومین گروه ازدواج های غیرمتعارف در عصر حاضر، ازدواج پسران با دختران بزرگ تر از خود است. افزایش آمار ازدواج پسران با دختران بزرگ تر از خود به دلایل مختلف، یکی از عوامل نگران کننده در جامعه محسوب می شود. معمولا اختلاف سنی برای ازدواج باید بین ۴ تا ۸ سال باشد و بزرگ تر بودن مرد از زن مورد قبول و مورد توافق است. البته ازدواج خانمی که ۳ ۲ سال بزرگ تر از مرد است هم مانعی ندارد و توصیه می شود والدین با این ازدواج ها مخالفتی نکنند اما اگر پسری با دختری که ۸ تا ۱۵ سال بزرگ تر از او است، ازدواج کند، گاهی اتفاق های تلخی در روابط عاطفی آنها خواهد افتاد و زندگی شان مانند زندگی مادر و پسر خواهد شد، نه زن و شوهر. در چنین ازدواج هایی تبادل رفتاری به هم می ریزد و معمولا موازنه عاطفی در آن به نفع زن است. پسرانی که تمایل به ازدواج با دختران بزرگ تر از خود دارند، معمولا در خانواده های مادرسالار و تحت سلطه عاطفی و رفتاری مادر، بزرگ شده اند و بیشتر به مادر و سرپرست نیاز دارند تا همسر.
مهم ترین دلیل نگرانی درمورد این ازدواج ها ایجاد روابط عاطفی یک طرفه ای است که در نهایت منجر به ازدواج می شود. در بیشتر این ازدواج ها زنان به همسران جوان خود علاقه و وابستگی شدید و افراطی پیدا می کنند اما با گذشت زمان این حس کم رنگ می شود. مطالعه روی تعداد زیادی از پرونده های طلاق این واقعیت را نشان می دهد که یکی از مهم ترین دلایل جدایی همسران از یکدیگر، بروز همین تفاوت سنی است زیرا این پدیده چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما چندان پذیرفته شده نیست. از طرفی، در بسیاری از موارد علت اینگونه ازدواج ها، انگیزه های اقتصادی است. درواقع گروه اندکی از این افراد نیز به دلیل نیاز مالی، با دختران بزرگ تر از خود وصلت می کنند زیرا اینگونه دختران معمولا شاغل هستند و پس انداز، اتومبیل و احیانا خانه ای دارند. در چنین شرایطی دیگر نیازی نیست مرد زحمت زیادی برای تهیه این ملزومات بکشد! متاسفانه پس از مدتی زن در می یابد که تنها دلیل مرد از تن دادن به چنین ازدواجی مسایل مادی است، بدون اینکه عشق و علاقه ای وجود داشته باشد. این گروه از ازدواج ها نیز معمولا به شکست منجر می شوند.
به نظر می رسد هنوز ازدواج سنتی موفق و قابل دفاع است. ازدواجی که با مشاوره والدین و بزرگ ترها یا مشاوران مجرب و متخصص انجام شود، تداوم بیشتری دارد؛ البته مشاورانی که صلاحیت لازم را داشته باشند. مشاوری که خود مجرد است و ازدواج نکرده و فرزندی ندارد، چگونه می تواند در مورد ازدواج و تشکیل خانواده یا حتی طلاق اظهارنظر کند؟ مشاور باید دارای شرایط مطلوب باشد تا بتواند برای امر ازدواج، راه حلی منطقی و کاربردی بدهد
دکتر مجید ابهری
عضو هیات علمی دانشگاه، دکترای علوم رفتاری و پژوهشگر آسیبهای اجتماعی
مطالب پیشنهادی
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
«جوان ها از صیغه استفاده نمی کنند چرا که راه های خودشان را دارند و برای ارتباط با هم دنبال ازدواج موقت نمی روند.»اینها حرف های زنی ۴۶ ساله است. زهرا حق دوست که کارشناس ارشد روان شناسی است، می گوید با چند پسر جوان صحبت کرده و دیده که چطور نشر خبر مربوط به ترویج ازدواج موقت بازخورد منفی در میان آنها داشته است.
او می گوید؛ «دخترها به خاطر مسائلی که تا قبل از این هم با آن مواجه بوده اند تن به چنین کاری نمی دهند و پسران هم همین طور.» به عقیده این روان شناس شاید آنقدر رابطه میان دختران و پسران غیرجنسی و کم رنگ شده است که آنها دلیلی نمی بینند برای آشنا شدن با یکدیگر از چنین ابزاری استفاده کنند.
به گفته این روان شناس با ترویج ازدواج موقت خانواده ها تا مرز فاجعه جلو می روند. برای اینکه بیشترین مشتری های ازدواج موقت مردان متاهل هستند. او با اشاره به مبنای تاریخی ازدواج موقت یا همان صیغه به ضرورت آن در دوران جنگ اشاره می کند و با توجه به بی شوهر ماندن زنان در آن دوران این موضوع را ضرورتی مقتضی آن زمان تعریف می کند.
به عقیده وی باید دید چقدر جوان های جامعه آمادگی پذیرش این موضوع را دارند و شاید این موضوع اصلاً برای آنها جالب هم نباشد. اما زنی ۷۴ ساله و خانه دار می گوید که این مساله را حتی امثال من هم که سن بالایی دارند قبول ندارند. او معتقد است که این کار نوعی بی بند و باری است.
به نظر وی در این کار از زنان سوء استفاده می شود و بعد از مدتی وقتی کار به جدایی کشید این زنان هستند که آسیب بیشتری به آنها وارد می شود و سرخورده می شوند.» اما عقیده این مادربزرگ ۷۴ ساله ، بر خلاف نظر رهام است؛ «ازدواج موقت پیشنهاد خوبی است چون قبل از ازدواج دائم فرد یک تجربه خوب خواهد داشت و این تجربه با یک دوستی معمولی، فرق می کند.» البته رهام نمی خواهد با همان دختری که صیغه می کند، ازدواج دائم کند. ولی در ازدواج موقت هم تعهد برایش مهم است؛ «در دوستی ساده میان دختر و پسر یک تعهد قانونی وجود ندارد اما ازدواج موقت کمی کنترل شده و رسمی تر است.»
احمد آقای ۵۸ ساله که صاحب یک سوپرمارکت است، با صیغه موافق است اما نه برای دختران جوان؛ «ازدواج موقت برای زن هایی است که یک بار ازدواج کرده اند و شوهرشان را به هر دلیلی از دست داده اند و سرپرست و منبع درآمدی هم ندارند.
این زن ها برای اینکه مجبور به تن دادن به هر کاری نشوند می توانند ازدواج موقت بکنند. اما اگر این نظر در جامعه انتشار پیدا کند و قانونی شود ممکن است از برخی از دخترهای جوان و مجرد در این میان سوء استفاده شود.»
زن ۵۰ ساله یی که خانه دار است اما ازدواج موقت را کاملا رد می کند و آن را بی بند و باری رسمی می نامد. او با اشاره به مطلبی که همان روز در یکی از روزنامه های صبح در صفحه ویژه ازدواج موقت* خوانده است، می گوید؛ « امروز در یکی از روزنامه ها خواندم که در دفترخانه یی افراد برای صیغه به هم معرفی می شوند و در این میان زنان یائسه به گفته دفتردار آن دفترخانه به پسران جوان و بی پول معرفی می شوند. این نگاه یک نگاه کاملاً جنسی و کالایی به زنان است که عامل باروری را در آنها حتی ملاکی برای صیغه در نظر می گیرند.
این نگاه، نگاه خیرخواهانه یی نیست و نه تنها حرمت زن را می شکند و پایه های خانواده را سست می کند بلکه بی بند و باری را هم زیاد خواهد کرد.» نگار ۱۹ ساله هم مخالف ازدواج موقت است؛ «مردانی هستند که با وجود داشتن خانواده باز هم به دنبال صیغه هستند و در صورت قانونی شدن این نوع ازدواج آنها نیز به کارشان وجهه قانونی می دهند و به این ترتیب زندگی خانواده های بسیاری از هم می پاشد.»
به عقیده او برای جوانان نیز این طرح چندان نمی تواند کارآمد باشد و البته انتخاب انجام ازدواج موقت در میان جوانان بیشتر به عقیده خود آنها بستگی دارد اما به هر حال در این طرح با زنان مانند یک کالا برخورد می شود و به آنان آسیب وارد می شود و حتی اگر رابطه سالمی هم میان دو نفر وجود داشته باشد نگاه جنسی وارد رابطه شده و تنها کام گرفتن در یک رابطه نمود پیدا می کند.» این نگاه را می توان در روشنک ۲۲ ساله هم دید.
او که با عصبانیت می گوید شدیداً با این کار مخالف است به شدت از مطرح کردن عمومی چنین طرحی گلایه دارد؛ «با قانونی شدن این مساله قبح خیانت به همسر از میان می رود و اگر تاکنون این کار برای عده یی قباحت داشته است از حالا به بعد دیگر مردان متاهل بسیاری نیز جسارت این کار را پیدا می کنند و با خیال راحت دست به ازدواج موقت می زنند.»
مادر ۵۱ ساله روشنک هم معتقد است که ازدواج موقت به هیچ وجه طرح جالبی نیست چرا که فرهنگ ما را ندیده گرفته است. او ادامه می دهد؛ «تاکنون شنیده ایم که قانون باید یک قدم از فرهنگ جامعه جلوتر باشد نه اینکه هنوز اصلاً فرهنگ رابطه دختر و پسر چندان جانیفتاده ما بیاییم و یک دفعه دو پله هم بالاتر برویم و کار را به ازدواج موقت بکشانیم. این چه قانونی است که فرهنگ ما را می خواهد نادیده بگیرد؟»
نگرانی برای سرنوشت کودکان حاصل از ازدواج موقت، مساله دیگری است که یک دانشجوی مددکاری به آن اشاره می کند؛ «ترویج بی بندوباری توسط ازدواج موقت که سر جای خود، اما در این میان با کودکان بی هویتی که احتمالاً حاصل این ازدواج ها خواهند بود چه باید کرد؟ آیا سرنوشت این کودکان مهم نیست؟ چرا تنها به صورت مساله می اندیشیم؟ به فرض هم که مساله نیاز جنسی مرتفع شد برای مساله بعدی که احتمالاً متولد شدن کودکانی است که از هیچ حقی برخوردار نیستند چه راهکاری می اندیشیم ؟» حرف های افرادی که تن به ازدواج موقت داده اند هم شنیدنی است.
گلناز، ۱۸ ساله بود که ازدواج دائم کرد و ۳ سال پیش با داشتن یک فرزند از همسر خود جدا شد. او که حالا ۳۵ سال دارد پس از جدایی از همسر خود به ازدواج موقت یک مرد متاهل درآمده است. گلناز می گوید؛ «همسر اول من هیچ محبتی به من نشان نمی داد. از پول خرج کردن می ترسید. هیچ وقت قدر کارها و زحمت های من را نمی دانست. اما از وقتی که با این آقا صیغه کرده ام، می فهمم که طعم کلام محبت آمیز و عاشقانه چقدر شیرین است.»
او که برای فرار از محیط نامطلوب خانه در سن ۱۸ سالگی تن به ازدواج داده است، اضافه می کند؛ «تنها مساله عشق و محبت نبود که مرا به این کار واداشت، بعد از جدایی از همسر اولم، پدر و مادرم مرا طرد کردند. مگر من چقدر می توانستم در منزل دوستانم زندگی کنم؟ به هر حال باید سر پناهی برای خود می ساختم.»
حسین هم یک مرد ۵۶ ساله با دو همسر دائم و موقت است، مردی که به گفته خودش همسر اولش را دوست دارد اما از لحاظ جنسی با او ارضا نمی شود و برای همین با یک زن دیگر ازدواج موقت کرده، یک ازدواج موقت ۹۹ ساله. او در پاسخ به اینکه چرا به جای عقد دائم، صیغه کرده یی، می گوید؛ «برای اینکه دوست دارم از لحاظ اخلاقی به همسری متعهد باشم که عاشقانه با او ازدواج کردم و نه به کس دیگری.
هر چند که برای همسر موقت خودم هم احترام قائلم اما عشق چیز دیگری است،» و وقتی از او سوال می شود این چه عشقی است که مرز قانونی ندارد؟ می گوید؛ «عشق به سبک خودم،» این روزها، ازدواج موقت بحث داغ همه جمع های بیشتر از دو نفره است. اما آنچه کمتر شنیده شده و منعکس شده سخنان این زنان و مردانی است که ترویج ازدواج موقت در جامعه تاثیر مستقیمی بر زندگی آنها خواهد داشت. چه مجرد باشند و چه متاهل.
پا نوشت
اشاره این خانم به صفحه ویژه ازدواج موقت در روزنامه هم میهن، مورخ یکشنبه ۲۰ خرداد ۸۶ مطلبی با «عنوان ازدواج موقت کسب و کار ما است» است.
نیلوفر انسان
مطالب پیشنهادی
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
جامعه ای را تصور کنید که در آن یک سازمان دولتی برای ازدواج جوانان سیاستگذاری و برنامه ریزی می کند!
نمی دانم شما در هنگام تجسم چنین جامعه ای به چه مسائلی توجه می کنید ولی آنچه ذهن من را به خود مشغول کرده این است که مشکل جوانان این جامعه حتما باید فقط انتخاب شریک آینده زندگی باشد که سازمان های دولتی برای کمک به آنها وارد عمل شده اند. این موضوع وقتی تامل برانگیزتر می شود که بدانید جوانانی که سازمان های دولتی قرار است به آنها در ازدواج شان کمک کنند، جوانان ایرانی هستند!
جوانانی که مشکل آنها در عصر حاضر نه پیدا کردن یک شریک زندگی بلکه بیکاری، ناتوانی در تهیه مسکن و تورم فزاینده ای است که روزبه روز موانع بیشتری بر سر راه آنها در تشکیل خانواده به وجود می آورد. مشکلاتی که اگر جوانانی بتوانند آنها را برای شروع زندگی مشترکشان پشت سر بگذارند هیچ تضمینی وجود ندارد که بتوانند در آینده نیز بر آنها غلبه کرده و در نهایت ممکن است زندگی شان قربانی همین مشکلات شود. در این میان فقط مسئله زمان مطرح است!
می گویند ازدواج یک قرارداد شخصی است که بین افراد مستقل در جامعه برقرار می شود؛ قراردادی که بیشتر در مرزهای خصوصی افراد خلاصه می شود و ارتباط زیادی با حوزه های عمومی که دولت در آن ایفای نقش می کند ندارد. در جامعه ای مثل ایران که جوانان آن نگاهی خاص به مسئله ازدواج دارند اگر دستگاه های اجرایی به وظایف خود در زمینه هایی مانند اشتغال زایی، تامین مسکن، فراهم کردن شرایطی برای ادامه تحصیل حین ازدواج و... عمل کنند، جوانان خودبه خود وارد این جریان می شوند و اقدام به تشکیل خانواده ای برای خود می کنند ولی هنگامی که تمام شرایط برای جوان ایرانی علیه ازدواج است، این موضوع رنگ و بوی متفاوتی پیدا می کند.
در چنین شرایطی اگر قرار باشد یک سازمان خاص (سازمان ملی جوانان) عهده دار تعیین خط مشی در این زمینه باشد، جوانان ممکن است احساس کنند که دولت به جای اینکه سعی در برطرف کردن مشکلات آنها داشته باشد می خواهد مطالبات او را به خودش بازگرداند و در ضمن او را مسئول چیزی کند که درصورت محقق بودن زمینه های آن خودش به طور طبیعی انجام خواهد داد.
در واقع مشکل امروز جوان ایرانی نه ناتوانی در پیدا کردن یک شریک مناسب برای زندگی، بلکه مشکل او ناشی از عدم برنامه ریزی های مناسب دولتی و اجتماعی برای فراهم ساختن زیربناهایی مانند، اشتغال، مسکن و... سایر مسائلی است که هر کدام از آنها ستونی هستند که بنیان خانواده روی آنها شکل می گیرد.
برای مثال جوانی که این روزها می خواهد ازدواج کند وقتی که می بیند پدرش از خود خانه ای ندارد که بتواند حتی درصورت رضایت همسرش با او در اتاقی در خانه پدری اش زندگی کند یا جوان دیگری که وقتی سری به بنگاه های مسکن می زند و خبری از قیمت ها می گیرد می بیند که پول لازم را برای تامین یک منزل مستقل ندارد، چرا باید انگیزه ای برای ازدواج داشته باشد؟ جوان دیگری را در نظر بگیرید که در سن مناسب ازدواج است ولی کارخانه یا اداره ای که او در آنجا مشغول است با وی قراردادی منعقد نمی کند که او بتواند برای تامین زندگی اش روی آن حساب کند.
او که هر روز شاهد تعدیل نیرو در ادارات و کارخانه هاست، چطور می تواند برای آغاز یک زندگی مشترک که اولین شرط آن تامین هزینه است، روی شغلی حساب کند که ممکن است فردا روزی دیگر برای او وجود نداشته باشد.
جوان ایرانی وقتی چنین شرایطی را کنار یکدیگر قرار می دهد چگونه می تواند به برنامه های یک سازمان دولتی برای آغاز یک زندگی حساب کند؟ سازمانی که معلوم نیست چقدر برای عملی کردن برنامه های خود بودجه در اختیار دارد؛ سازمانی که معلوم نیست آیا در برنامه ریزی های آن برای ترغیب جوانان به ازدواج مولفه هایی نظیر شغل، مسکن و... در نظر گرفته شده اند یا خیر؟ و در نهایت سازمانی که حتی درصورت تاسیس آن معلوم نیست با چه معیارهایی قرار است عملکرد آن را در زمینه ازدواج جوانان مورد ارزیابی قرار گیرد؟
چگونه می توان در این شرایط از جوانی انتظار داشت که شاهد نابسامانی ها و مشکلات بسیاری بر سر راه ازدواج باشد، ولی بدون اینکه قدرت بر طرف کردن آنها را داشته باشد (تنها به امید بهبود شرایط و وعده هایی که یک سازمان دولتی می دهد آن هم وقتی هزاران متقاضی برای استفاده از آنها در نوبت هستند) باز تصمیم به ازدواج بگیرد؟ چگونه می توان از جوان امروزی انتظار داشت وقتی که می بیند از هر ۵ ازدواج یکی به دلیل مشکلات معیشتی به طلاق منجر می شود، باز تصمیم به ازدواج بگیرد.
چه تضمینی برای او وجود دارد که او در آینده ای نه چندان دور یکی از همان افرادی نباشد که قرعه به نام او می افتد؟ چنین جوانی وقتی می شنود که مدیرکل پیگیری و هماهنگی امور استان ها و سازمان های قوه قضائیه ترک نفقه را علت ۶۷ درصد طلاق ها در کشور عنوان کرده، چطور می تواند به خود در تامین هزینه های زندگی همسرش اطمینان پیدا کند؟ وقتی به چنین موضوعاتی می اندیشیم، می بینیم معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان ملی جوانان راست گفته که اگر سازمان مستقلی تنها برای ازدواج جوانان ایجاد شود، باز هم کم است.
دکتر عباس محمدیاصل
مدرس دانشگاه علامه طباطبایی
مطالب پیشنهادی
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
شانس فقط یک بار در خانه را می زند! اعتقاد به این باور نادرست باعث می شود فرد در فرایند تصمیم گیری، تحت فشار الزام درونی «شانس» قرار گیرد زیرا داشتن چنین باوری همواره این احساس را در فرد ایجاد می کند که مبادا با رد کردن پیشنهاد ازدواج فرد موردنظر، شانس ازدواج را برای همیشه از دست بدهد...
ترس و اجتناب حاصل از اعتقاد به این باور، باعث می شود فرد عجولانه به کسی که شناخت کافی از وی ندارد، پاسخ مثبت بدهد زیرا نگران است این موقعیت را از دست بدهد و مورد مناسبی هم سر راهش قرار نگیرد.
باورهای نادرست درباره ازدواج، یکی دوتا نیستند و معدودی که به آن اشاره شد، تنها مشتی نمونه خروار است. در «ازدواج و سلامت جنسی» این هفته، نگاهی می اندازیم به برخی از رایج ترین باورهای نادرست درباره ازدواج.
یکی از باورهای نادرست درباره ازدواج این است که ازدواج می تواند به بهبود بیماران روان پزشکی کمک کند. منشاء شکل گیری این باور، این تصور نادرست است که مشکلات جنسی، علت بروز بیماری های روان پزشکی هستند بنابراین اگر فرد از نظر جنسی ارضا و خلاء ناشی از نیاز جنسی او پر شود، شفا خواهد یافت! معمولا خانواده هایی که چنین باور نادرستی دارند، فرزندان بیمار خود را به ازدواج تشویق می کنند و اگر در این کار موفق نشوند، به زور و اجبار متوسل خواهند شد درحالی که بروز بیماری های روان پزشکی علل متعددی دارند؛ عوامل ژنتیکی، تجربه های زندگی، یادگیری و عوامل اجتماعی می توانند دست به دست هم دهند و باعث بروز بیماری شوند. دارودرمانی و روان درمانی بهترین گزینه های درمانی هستند، نه ازدواج. ازدواج نوعی تغییر است و هر تغییری چه مثبت و چه منفی، استرس زاست. ازدواج به عنوان تغییری مثبت و مهم، فشار روانی زیادی به بار می آورد. اگر والدین با این دید به ازدواج نگاه کنند، متوجه خواهند شد ازدواج نه تنها به درمان بیماری های روانی کمکی نمی کند بلکه به عنوان یک عامل استرس زا می تواند این بیماری ها را تشدید کند بنابراین اگر قرار است ازدواجی انجام شود، بهتر است زمانی باشد که بیماری روانی فرد درمان شده باشد. در این گونه موارد برای ازدواج فرد بهتر است نظر نهایی درمورد بهبود بیمار را پزشک اعلام کند، نه خانواده .
خیلی ها به دختر و پسری که در شرف ازدواج هستند، می گویند: «قیافه را جدی نگیر»، «قیافه اصلا مهم نیست چون پس از گذشت زمان برایت عادی می شود». البته این درست است که معیارهای زیبایی نسبی هستند و هرکس بنا به سلیقه شخصی خود معیارهای متفاوتی دارد. این هم درست است که اگر زیبایی و جذابیت جسمانی به عنوان مهم ترین ملاک یا تنها ملاک مدنظر قرار گیرد، انتخاب همسر مشکل خواهد بود. اما نباید منکر این حقیقت شد که زوج ها باید تا اندازه ای برای هم جذابیت داشته باشند و به اصطلاح ظاهر همدیگر را بپسندند تا به ازدواج با هم رغبت پیدا کنند. گرچه این باور که با گذشت زمان، قیافه و زیبایی طرف مقابل عادی می شود، تا اندازه ای درست است؛ اما نکته ای که باید به آن توجه داشت، این است که چهره زیبا و جذاب به مرور عادی می شود درحالی که چنین چیزی در مورد قیافه زشت صدق نمی کند.
بسیاری از والدین در شهرها و روستاهای کشورمان هنوز هم به این باور پایبندند که اگر دختری را با چادر سفید به خانه بخت فرستادند، باید به هر روشی با هر موقعیت دشواری کنار آید و فقط مرگ باید او و همسرش را جدا کند. این اعتقاد نادرست در بسیاری از مواقع باعث می شود عروس در یک وضعیت نابسامان و آزاردهنده، تنها راه نجات خود را خودکشی، خودسوزی، فرار از خانه یا تسلیم و پذیرفتن این نوع زندگی بداند.
ابتدا لازم است بین عشق و علاقه تفاوت قائل شد. عشق، به معنای علاقه شدید و خواستن بی اندازه ، توام با شیفتگی نسبت به طرف مقابل است. چنین چیزی می تواند به احساسات خوشایندی مانند تعلق، لذت، شعف و سرخوشی منتهی شود. توجه بیش ازحد به عشق، مانع دیدن واقعیت ها می شود. افراد عاشق اغلب تحت تاثیر عواطف مثبت و شدید و خطاهای شناختی، دچار تحریف اطلاعات می شوند. در چنین وضعیتی برخی اطلاعات مربوط به معشوق رنگ می بازند، برخی پررنگ تر و برخی کمرنگ می شوند. درنتیجه می توان گفت عشق قبل از ازدواج می تواند تا اندازه زیادی مشکل آفرین باشد درحالی که علاقه مندی قبل از ازدواج مانعی ایجاد نمی کند. چه بسا افرادی که به دیگری علاقه مند هستند اما با وجود علاقه از توانایی قضاوت درست برخوردارند یعنی طرف مقابل را با امتیازها و ضعف هایش در نظر می گیرند. این گروه می توانند انتخاب مناسبی داشته باشند.
دکتر شهربانو قهاری
روانشناس بالینی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
مطالب پیشنهادی
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
وزارت ورزش و امور جوانان در هفته ای که گذشت اعلام کرد مراکز همسریابی که تا حالا با مجوز و بی مجوز کار می کردند به زودی رسما وارد حوزه ازدواج جوانان می شوند.
بالاخره طلسم شکست و وزارت ورزش و امور جوانان آن روی جوانانه خودش را هم نشان داد و با دست گذاشتن روی یکی از بزرگترین مشکلات جوانان ورود خودش به حوزه های جوانانه را خاطره انگیز کرد. در همین هفته ای که گذشت، معاون امور فرهنگی و تربیتی وزارت ورزش و جوانان در ادامه این اسم بلند بالا اعلام کرد: «آیین نامه ایجاد مراکز رسمی و تخصصی ازدواج را نهایی و برای تصویب مسوولان مثل دانش آموزهایی که یاد مشق های ننوشته شان می افتند، هر وقت یاد این آیین نامه نصفه و نیمه می افتادند، خاطرشان مکدر می شد.
به دلیل همین کدورت خاطر هم طی یک اقدام برق آسا، اواسط آذرماه آیین نامه تدوین شد و طبق اصل ۴۳ قانون برنامه پنجم توسعه که می گوید برای صدور هر مجوزی درباره مراکز تسهیل ازدواج، باید همه وزیران موافق باشند، رفت به هیات وزیران تا با یک تیر دو نشان جانانه زده شود. نشان اول که همان افزایش آمار ازدواج است و نشان دوم که گرفتن قانونی حال مراکز بی مجوزی است که سالهاست به صورت قاچاقی و دیمی به امر تسهیل ازدواج جوانان مشغولند.
حالا در این پرونده رفتیم سراغ آمار فعلی مراکز همسریابی الکتروسنتی و بدون داشتن قصد ازدواج، عضو چندتا از این مراکز شدیم تا بفهمیم توی این مراکز چه خبر است و بعدها که این مراکز رسمی تر و قانونی تر شدند و آمار ازدواج هم به شکل فزاینده ای بالا رفت، تغییرات به چشممان بیایند و درود بفرستیم به روان تدوین کنندگان و تصویب کنندگان آیین نامه.
با اینکه آیین نامه ایجاد مراکز رسمی ازدواج هنوز در راه هیات وزیران است، در حال حاضر ده ها سایت در این زمینه مشغول خدمت رسانی به جوانان هستند
اسم مرکز تخصصی تسهیل ازدواج که می آید، آدم یاد یک ساختمان چندطبقه شیک و مدرن می افتد که در همه اتاق های همه طبقاتش چند تا روان شناس زبده در امر ازدواج در حال مشاوره دادن به جوانان بدون نیمه هستند اما واقعیت این است که وقتی از مراکز تخصصی همسریابی اینترنتی نیمه گمشده شان را پیدا کنند، یعنی واسطه هایی در دنیای مجازی که تمام خدمات تخصصی ای که ارائه می دهند، اختصاص دادن یک پروفایل به کاربران است و دیگر هیچ. البته در همه این سایت ها پنجره ای برای چغلی کردن از اعضای بی اخلاق و گزارش خلافی وجود دارد که تنها مورد خدمات پس از فروش سایت هاست.
«اگه خوشبخت بشن، می گن ما کلا بختمون بلند بود، اگه بدبخت بشن، می گن خدا فلانی رو لعنت کنه که باعث و بانی ازدواج ما شد.» درست از همان وقتی که واسطه های ازدواج (شما یادتان نمی آید، یک وقتی توی همه فامیل ها یک واسطه باری جوش دادن وصلت دختر و پسرهای جوان حضور فعال داشت) عطای ثواب «ما برای وصل کردن آمدیم» را به لقایش بخشیدند، آمار ازدواج به بهانه بالارفتن قیمت طلا و نرخ مهریه و کمبود مسکن و کار و این مشکلات پیش پا افتاده پایین آمد. از همان وقت ها بود که واسطه های مجازی احساس کردند باید جای خالی واسطه های سنتی را پر کنند و به این ترتیب سایت های ازدواج با اسم های خوش رنگ و لعاب «در جستجوی نیمه گمشده» و «ازدواج آسان» و «دو همسان» و «چند مرغ عشق» و «همونی که دنبالش می گردی» متولد شدند.
البته تولد سایت ها با هجوم کاربرها همزمان نبود. از اوایل دهه ۸۰ که اینترنت همه گیر شد، آمار اعضای این سایت ها هم روز به روز بیشتر شدند و حالا که دیگر دهه ۸۰ تمام شده (در همین دو سه سال گذشته) تعداد اعضای سایت های همسریابی با اسم های متفاوت به شکل قابل توجهی افزایش پیدا کردند. سایت هایی که قدمت بعضی از اعضایشان و گزارش های ازدواج اعضا که راست و دروغش پای خودشان باشد، نشان می دهد که حسابی مورد اقبال قرار گرفته اند.
ثبت نام آسان مهم ترین دلیل استقبال بالا از سایت های همسریابی است. فرقی نمی کند گذرتان از دور افتاده ترین استان به این سایت ها افتاده باشد یا از وسط تهران فرقی نمی کند ۱۵ ساله باشید یا ۹۰ ساله. اصلا فرقی نمی کند که زن باشید یا مرد. فقط کافی است روی قسمت عضویت کلیک کنید. بعد هم باتوجه به وجدانتان و قصدتان از عضویت مشخصات مورد علاقه تان را در قسمت «مشخصات من» و مشخصات رویایی طرف مقابلتان را هم در قسمت «مشخصات همسان من» بنویسید و تمام. از اینجا به بعد شما عضو یک مرکز تخصصی ازدواج شده اید و باتوجه به مهارت هایتان در رد و بدل کردن پیام در سایت می توانید نمیه گمشده خودتان را پیدا کنید.
البته اکثر سایت ها اعضای جدید را ۲۴ ساعت از بعد از ثبت نام تایید می کنند. دلیلش هم این است که مدیریت سایت در این زمان مشخصات عضو جدید را بررسی می کند که یک وقت خدای نکرده با قوانین سایت مغایرت داشته باشد. ثبت نام رایگان و فوق آسان و گمنام ماندن و البته کنجکاوی برای سرک کشیدن به دنیای داخل سایت های همسریابی از مهم ترین دلایل افزایش آمار کاربران این سایت هاست. البته کاربرانی که بخواهند شرایط ویژه داشته باشند، باید مبالغی را به حساب سایت واریز کنند. شرایط ویژه هم یعنی امکان ارسال پیام قصه اش هم این جوری است که اگر یک کاربر به صورت رایگان عضو شده باشد، فقط می تواند منتظر دریافت پیام باشد و به پیام های رسیده جواب بدهد اما کاربران ویژه می توانند به جای انتخاب شدن، از حق انتخاب کردن برخوردار باشند و با واریز مبلغی بین ۶ تا ۱۰ هزار تومان در ماه عضو ویژه سایت باشند.
اکثر این سایت ها امکان جست و جو دارند. آن هم جست و جو از نوع پیشرفته. باتوجه به آیتم های پروفایل ها کاربران می توانند همسان موردنظرشان را با توجه به سن و تحصیلات و شهر محل سکونت و درآمد و حتی رنگ چشم و قد و وزن طرف جست و جو کنند. اتفاقا همین جست و جوی پیشرفته باعث می شود آمار دقیق کاربران سایت معلوم شود. البته خود سایت ها برای جذب اعضای جدید تعداد کاربرانشان را به صورت لحظه ای اعلام می کنند. بالاخره ۵۰ هزار عضو آماری است که هر مدیر سایتی می تواند به آن بنازد. آماری که اتفاقا واقعی است و می شود با روش ساده انتخاب همه اعضا برای نمایش همزمان به درستی آن و درستکاری مدیر سایت پی برد. در همه سایت هایی بروبرگرد تعداد آقایان دو تا سه برابر خانم هاست. درمورد اعضای ویژه هم همین طور است.
یعنی تقریبا همه آقایان عضو ویژه هستند و فقط تعداد کمی از خانم ها با پرداخت مبلغ عضویت از امکانات اعضای ویژه استفاده می کنند. نکته جالب در مشخصات هم این است که آیتم ها از مشخصات فردی مثل سن و شرایط تاهل شروع می شوند و به مشخصات ظاهری مثل قد و وزن و رنگ چشم می رسند. بعد هم نوبت شرایط مالی ظریف مثل نوع مسکن و اتومبیل و شغل و درآمد ماهیانه و حتی درآمد خانواده ها و شغل پدر و خواهر و برادرها می رسد. بعد از سیر تا پیاز خانواده ها هم مشخصات عمومی تر مثل اعتیاد به سیگار و داشتن و نداشتن اختلالات رفتاری و ابتلا به بیماری های خاص و میزان هوش و استعداد و بی بروبرگرد همه راستش را می نویسند ولاغیر!
همه مراکز تخصصی همسریابی اینترنتی روی سردرشان نوشته اند این سایت به هیچ وجه در زمینه دوستیابی و کارهای خلاف اخلاق و کلاهبرداری و اینها فعالیت نمی کند، حتی به صورت دوره ای بعضی از سایت ها برای هشدار به کاربرانشان اطلاعیه هایی صادر می کنند که در نوع خودشان جالب است. مثلا اطلاعیه هایی با این مضمون که «سایت هیچ گونه مسوولیتی در قبال رد و بدل شدن پول یا شارژ تلفن! بین کاربران ندارد.» به بیان ساده تر مدیران سایت هر چند وقت یکبار اعلام می کنند که کلاه خودتان را محکم بچسبید که باد آن را نبرد، اگر هم برد ما هیچ مسوولیتی نداریم چون قبلا هشدار داده بودیم اما نکته جالب تر این است که مدیران هیچ کدام از این سایت ها در آن ۲۴ ساعتی که به موشکافی اعضا می پردازند، هیچ گونه توجهی به جواب های کاربران به سوال ها نمی دهند.
وضعیت تاهل کاربر موردنظر یکی از موارد مجرد، مطلقه، فوت همسر یا سایر موارد(!) است. نگفته پیداست که این سایر موارد که تعدادش هم در میان آقایان خیلی زیاد است، می تواند یکی از آن بادهایی باشد که کلاه بقیه کاربران را برمی دارد. البته از آنجایی که هیچ سندی برای اثبات مشخصات درج شده نیست، کاربران می توانند به صورت کاملا عشقی مشخصاتشان را پر کنند.
همسر گرمی
اعضای سایت های همسریابی اگر یک ذره استعداد آدم شناسی داشته باشند، می توانند در عرض مدت کوتاهی به یک پیشگو در امور آدم شناسی تبدیل شوند. ابزار کار هم پروفایل های اعضاست، به اضافه پیام هایی که به صندوق پیام می رسند. از روی همین ها می شود فهمید که کاربران سایت از چند دسته خاص خارج نیستند که کاربران سایت از چند دسته خاص خارج نیستند و خداییش با وجود این همه پروفایل تابلو فقط افراد دارای آی کیوی پایین ۲۰ باید گول بخورند.
آنها که می خواهند ازدواج کنند
از آنجایی که همه جا خوب و بد دارد، در سایت های همسریابی هم آدم هایی که واقعا قصد ازدواج دارند پیدا می شوند. این آدم ها گرچه اسم مستعار دارند، اما اسم هایشان معمولی است. بیشترشان عکس خودشان را گذاشته اند و اگر هم عکس نداشته باشند در اولین پیام آدرس ای میل می خواهند که عکسشان را بفرستند. مشخصات این دسته معمولا عجیب و غریب نیست و در کنار خصوصیات خوب حتما خصوصیات منفی شان را هم نوشته اند. توی پیام هایشان در مورد جزئیات حرف می زنند و از جزئیات می پرسند. جزو قدیمی های سایت محسوب نمی شوند و تازه عضو شده اند. خیلی زود بحث را به خانواده ها می کشند.
اولین نشانه اضعای این دسته خالی بودن پروفایل هایشان است. حالا اگر نمی خواهند ازدواج کنند دلیل ندارد که دروغ بگویند. این دسته تا جایی که بتوانند از خودشان چیزی نمی نویسند. در همان پیام اول هم معلوم می کنند که به جای همسر دنبال همدم می گردند. در مشخصات خودشان هم به نکته هایی مثل آزاد، رها، به دور از هر قید و بند و اینها اشاره می کنند.
اگر برای شناخت دسته اول و دوم به چند روز وقت و مطالعه پروفایل ها نیاز است، برای شناخت دسته سومی ها یک نگاه سرسری کافی است. اولین نکته هم اسم های عجیب غریبشان است. اسم های نیست در جهانی که به سرعت توی چشم می آیند، مثلا ریچارد شیردل یا زیبای خفته. شما بخواهید ازدواجکنید، خودتان را این طوری معرفی می کنید؟ همه شان هم بالای ۶ میلیون تومان درآمد دارند و احیانا تبعه یکی از کشورهای اروپایی یا آمریکایی هستند. قدشان بالای ۱۸۰ و وزنشان دقیقا مطابق با معیارهای روز است. در اولین پیام شجره نامه طرف مقابل را می پرسند و در دومین پیام منتظر آلبوم عکس های خانوادگی اش هستند و کلا موجودات تابلویی به حساب می آیند.
مسخره ها از کلاهبردارها هم تابلوترند. کسانی که از روی فضولی آمده اند ببینن چه خبر است و چون مجبور بوده اند پروفایلشان را پر کنند، هرچه به ذهنشان متبادر شده را نوشته اند. مثلا مشخصاتی مثل سن: ۹۹ سال، وزن: ۳۰ کیلو، شغل: بیکار، تعداد فرزندان: بالای ۱۰ و محل زندگی: جزایر قناری بدون شک مربوط به آدم شادمانی است که از سایت همسریابی به عنوان سایت سرگرمی استفاده می کند.
برای اینکه بدانیم پشت این سایت ها چه خبر است، عضو آنها شدیم و خودمان را خریدار جا زدیم
بدترین کاری که می توانستیم بکنیم، این بود که چندتا پروفایل اکازیون زنانه و مردانه بسازیم و عضو به روزترین سایت های همسریابی شویم. پروفایل هایی که مشخصاتشان به مشخصات سیندرلا و پسر پادشاه توی قصه ها طعنه می زند و شاید همین مشخصات بود که باعث شد هرکدام از پروفایل های مذکور در مدت یک هفته بیشتر از پانصد بازدید داشته باشند. اما واقعیت این است که هدف از ساخت این پروفایل ها به هیچ وجه شوخی و خنده نبود و ما می خواستیم بدانیم توی دل کاربران سایت چه خبر است و اصلا اینجا چکار می کنند؟
باید یک بار امتحان کنید. آن وقت است که می فهمید کلاهبردارها چه موجودات عجیبی هستند که می توانند در نهایت آرامش پشت چشمشان را نازک کنند و سوت بزنند و کلاهتان را بدون آنکه بفهمید از سرتان بردازند. اتفاقا همین وقت هم هست که می فهمید خوش خیالی زیادی چقدر می تواند در محیط های مجازی احمقانه باشد.
چون ممکن است آقای محترمی که در حال مطالعه پروفایلش هستید دقیقا شرایطی مثل خود شما داشته باشد، یعنی خانم کنجکاوی باشد درست هم سن و سال و هم قد و قواره خودتان. البته ساختن پروفایل های تقلبی اولین و آخرین تقلبمان بود، آن هم از روی اجبار. چون احتمالا هیچ خانمی برای آقایی با مشخصات معمولی تره هم خرد نمی کرد و آقایان هم برای پروفایل معموی یک خانم سر و دست نمی شکستند. اما بعد از این تقلب فقط چندتا سوال طراحی کردیم و در جواب پیام های درخواست آشنایی فرستادیم. اولین سوال این بود که «به نظرتان دنیای مجازی جای مناسبی برای پیداکردن هسر آینده است؟» سوال بعدی هم اینکه «در دنیای واقعی کسی نبود که دلتان را ببرد؟» و سوال سوم هم اینکه «تا حالا گشت و گذارتان موفقیت آمیز بوده و به مورد مشکوکی برخورد نکرده اید؟» سوال هایی که به تعداد زیادی برای کاربران ارسال کردیم و از آنالیز جواب هایشان هم به نتایج جالبی رسیدیم.
اکثر دخترها در جواب دادن به سوال ها دقیقا همان طوری بودند که در دنیای واقعی به سوال های خواستگارهایشان جواب می دهند. کمی دست و پا شکسته و با احتیاط زیاد. البته تعداد کمی از دخترها هم از جواب دادن طفره رفته بودند یا خواسته بودند بدانند خودمان اینجا کار می کنیم؟ اما در میان جواب ها چند مورد مشابه هم وجود داشت. اکثر دخترها می گفتند بیشتر آقایان خالی بند هستند و فقط تعداد کمی از اعضای مرد قصد ازدواج دائم دارند. در کل نظر خامن ها زیاد مثبت نبود و شاید همین نگاه منفی باعث شده بود که تعداد دخترها خیلیک متر از پسرها باشد. درمورد سوال دوم هم جواب های پرت و پلای زیادی وجود داشت. اما در چندین مورد مشابه خانم ها می گفتند دلشان می خواهد همسر آینده شان را خودشان انتخاب کنند و از اینکه انتخاب بشوند دل خوشی ندارند. یک جور دلیل نیمه فمینیستی نیمه مدرن که البته با عقل جور درمی آمد.
تعدادی هم که خیلی صادق تر بودند یا می خواستند صادق تر به نظر بیایند، دلیل مراجعه شان به سایت های همسریابی را خجالتی بودن در دنیای واقعی می دانستند. دخترهایی که اغلب در شهرهای کوچک تر زنگدی می کردند و تنها راهشان برای تجربه ازدواج نیمه مدرن و دخالت مستقیم در انتخاب نیمه گشمده راه اینترنتی بود. درمورد سوال سوم هم نتیجه نظرسنجی بینخانم ها چندان رضایت بخش نبود. اکثرشان تجربه چندین تماس تلفنی یا دیدار حضوری را داشتند که بی نتیجه مانده بود. اما در کل می شود نتیجه گرفت که ۹۰ درصد خانم هایی که عضو سایت های همسریابی می شوند، قصد ازدواج دائم دارند. برعکس تصور عمومی این خانم ها اصلا هم جزو پرتوقع ها نبودند. خانم های شهرستانی مهمترین ملاکشان شغل دولتی و وفاداری بود و خانم هایی که از شهرهای بزرگتر عضو سایت شده بودند ملاک هایی مثل وضع مالی مناسب و شخصیت اجتماعی و خوش برخوردی هم به ملاک هایشان اضافه می شد.
تکلیف آن دسته از آقایانی که پی حشمت و جاه آمده بودند که معلوم بود. از همان پروفایل ها و پیام های اولشان می شد فهمید که قصد اینها هرچه که باشد، انتخاب همسر آینده نیست. اکثر آقایان با شک و تردید به سوال ها جواب می دادند. تعداد زیادی هم می گفتند ما خودمان روانشناسیم و این کارها که برای شما تجربه است، برای مخاطره ای بیش نیست. نکته جالب هم این بود که آقایان هم مثل خانم ها به پروفایل ها اعتماد نداشتند.
البته بیشتر شک آقایان مربوط به چهره و خصوصیات فیزیکی بود. شک و تردیدی که به خاطر تجربه مندی شان بود. اینطور که آقایان می گفتند، در دیدارهای حضوری مشخص می شد که خانم ها اصلا از چهره خودشان درک درستی ندارند و اکثرا خودشان را زیباتر از آن چیزی که هستند می دانند. البته ضعف آیتم های معرفی چهره دلیل مناسب تری برای این تفاوت به نظر می رسد. به هر حال اقایان که ۹۰ درصدشان به دنبال پیداکردن سیندرلا بودند از دیدارهایی که تا به حال داشتند راضی به نظر نمی رسیدند و مهم ترین مشکل را در جای خالی عکس در پروفایل خانم ها می دانستند. اما در میان آقایان هم تعداد زیادی به سوال ها جواب دادند.
البته این تعداد در میان کاربران بالای ۳۰ سال بودند که بیشتر از زیر ۳۰ ساله ها قصد ازدواج داشتند. یا اگر هم قصد مشخصی برای ازدواج نداشتند، آمده بودند که ببینند چطور می شود. یعنی اگر مورد مناسبی پیدا شد که چه بهتر و اگر پیدا نشد هم که بالاخره تلاششان را کرده بودند.
آقایان برخلاف خانم ها فضای مجازی را استارت خوبی برای مساله ازدواج می دانستند کمتر از خانم ها ترس از گول خوردن داشتند و با اعتماد به نفس بیشتری دنبال نیمه گمشده شان می گشتند. درباره روش های دیگر هم عکس خانم ها ادعای مدرنیته و اینها نداشتند و فقط می خواستند دایره انتخابشان وسیع تر باشد؛ یعنی به جای دخترهای فامیل و دوست و آشنا و در و همسایه بتوانند موردهای بیشتری را بررسی کنند. درمورد سوال سوم هم مثل خانم ها نتیجه زیاد مسرت بخش نبود. با این تفاوت که آقایان اعتراف می کردند اکثر خانم هایی که با آنها ملاقات داشته اند، واقعا قصد ازدواج داشتند، منتها شرایطشان زیاد مقبول نبوده. هیچ کدام از آقایان هم مثل خانم ها به مورد مشکوکی اشاره نکردند.
بین همه مدل کاربرانی که توی سایت ها بودند، یک عده هم کاملا درست آمده بودند. کسانی که به نحوی با بقیه آدم ها تفاوت داشتن دو به خطار همین تفاوت پیداکردن نیمه گمشده در دنیای واقعی برایشان سخت تر از بقیه بود. کسانی که مشکلات فیزیکی یا بیماری های خاص داشتند؛ مثلا برای کسی که مشکل حرکتی خاص دارد و برای ازدواج دنبال کسی مثل خودش می گردد، سایت های همسریابی می تواند جای مناسبی باشد. تعداد کمی از کاربرها در پروفایل هایشان اشاره کرده بودند که فلان بیماری خاص را دارند، یا کسانی که به خطار بچه دارنشدن از همسرانشان جدا شده بودند و دنبال کسانی می گشتند که نخواهند بچه دار شوند.
البته در میان خاص های صدق کسانی هم بودند که مشکلاتشان فیزیکی و جسمی نبود. مثلا آقایی که مدام در سفر بود و دنبال همسری می گشت که بتواند با یک مارکوپولوی معاصر زندگی کند و یا آقایانی که کاملا صادقانه دنبال همسری می گشتند که شرایط مالی مناسبی داشته باشد. در میان خانم ها هم موردهای خاص کسانی بودند که دنبال همسرهایی می گشتند که حکم وزیرا داشته باشند؛ یعنی آقایانی که خیلی سریع قصد مهاجرت داشته باشند.
بررسی ها نشان می دهد شناختی که از این طریق شکل می گیرد چندان کامل نیست، چون ازدواج باید با آگاهی و درک عمیق صورت بگیرد. متاسفانه سوءاستفاده هم در این سایت ها بسیار زیاد است، به گونه ای که معمولا بیش از ۹۰ درصد رابطه هایی که به شکلی در این سایت ها ایجاد می شود، با اهداف جنسی است و اخلاق در بسیاری از موارد زیر پا گذاشته می شود. شکل این سایت ها در خارج از کشور به صورت دوست یابی است، نه همسریابی که هیچ سنخیتی با فرهنگ ما ندارد و باتوجه به پشتیبانی کارهای پژوهشی صورت گرفته، به طور قطع می توانیم اعلام کنیم اکثر کاربارن این ساتی ها صرفا اهدافی برای رابطه های جنسی دارند و نه ازدواج. از طرفی، این سایت ها یکی از مهم ترین مروجان ازدواج موقت هستند فراموش نکنیم که ازدواج در دین اسلام پدیده پسندیده ای است و به عنوان اقدامی نیک و انسان ساز از آن یاد شده، اما باتوجه به خلاءهای اجتماعی موجود در جامعه، بحث های متناقضی در رابطه با ازدواج موقت عنوان شده و سایت های همسریابی به یکی از بزرگ ترین مروجان ازدواج موقت تبدیل شده و اکثرا با اشاعه تصویری نادرست از این مساله به شکل نامتعارفی جوانان را به یکدیگر برای این اقدام معرفی می کنند.
مصطفی اقلیما رئیس انجمن مددکاری ایران
مفت باشه، کوفت می شه!
توی همه جست و جوهایمان برای پیداکردن سایت های همسریابی فقط یک مورد پیدا شد که از دور کمی شبیه مراکز تخصصی همسریابی بود. مرکزی که ما فکر کردیم احتمالا از این به بعد قانونمند شده ها باید یک جاهایی باشند شبیه اینجا.
شکل و شمایل سایتشان مثل همه سایت های همسریابی است. منتها صفحه اصلی شان برخلاف سایت های دیگر که عکس یک گلدان گل و دوتا حلقه طلایی گذاشته اند پر از اخبار و مطالب روان شناسی با موضوع ازدواج است. تفاوت اینها هم با بقیه مراکز همسریابی اینترنتی از همین جا شروع می شود.
غیر از نگاه روان شناختی، مساله رایگان نبودن خدمات یکی دیگر از تفاوت های بارز این سایت است. آن هم نه یک تفاوت قیمت کوچک. تفاوت قیمتی که حسابی هم به چشم می آمد. قصه عضویت هم این طوری است که این مرکز در برابر خدمات واقعی که ارائه می داد، پول خوبی هم می گیرد. هزینه اول عضویت ۵۰ هزار تومان و هزینه های دیگر هم متعاقبا به مشتری اعلام می شود. حالا اگر عضویت معمولی ۵۰ هزار تومان تمام بشود، حتما هزینه های دیدن مشاور و اینها باید خیلی بیشتر باشد. اتفاقا مشتری هایشان هم کم نیست. انگار که جوان ها معتقد باشند همسری که مفت و رایگان به دست بیاید، مفت و رایگان هم از دست می رود.
مشتری باید بعد از اینکه اینترنت ثبت نام کرد با در دست داشتن کارت ملی و شناسنامه و یک عکس تمام قد بدون روتوش برود مرکز و مشاوره بشود. بعد هم منتر بماند تا موردی که می خواسته را برایش پیدا کنند. وقتی هم که موردهای مناسب جفت شدند و هردو برای آشنایی اعلام آمادگی کردند، جلسه اول و دوم مشاوره با حضور نماینده مرکز در همانجا برگزار می شود و هزینه هایش را هم احتمالا عروس و داماد دنگی حساب می کنند. بعد مشاوره ها به ولی مشتری ها اعلام می کنند که ماجرا در فلان مرحله قرار دارد. آنها بعد از سه جلسه می توانند بیرون قرار بگذارند و خودشان کار را تمام کنند.
نکته دیگری که توی این سایت خیلی به چشم می آید، قانون های سفت و سختشان است. اول اینکه به مشتری اعلام می کنند اگر او خیلی عجله دارد اصلا به مسوولان مرکز ربطی ندارد. بعد هم می گویند درصورتی که کسی پیدا نشد، هزینه ای مسترد نمی شود. البته در کنار این تهدیدها گزارش ازدواج هایشان آن قدر زیاد است که دل مشتری ها را گرم می کند.
همانگونه که میدانید از قدیم مرسوم بوده که آقا پسرها به خواستگاری دختر خانمها بروند و این رسم نسل به نسل ادامه داشته و به ما رسیده است، پسرها عادت کردهاند که گل و شیرینی بخرند و با خانواده و اقوام نزدیک به منزل دختر مورد نظر خود بروند و در این راه ممکن است به هدف خود برسند و با شخص مورد علاقه خود ازدواج کنند یا حتی ممکن است درخواستشان مورد قبول نباشد و دختر خانمها هم طبق این رسم در خانه مینشینند و منتظر میمانند تا انتخاب شوند و کسی از آنها خواستگاری کنند و از بین خواستگارانی که دارند فرد مورد نظر و ایده آل خود رابرای ازدواج انتخاب کنند که معمولا این ازدواجها با انواع شروط و مهریه همراه خواهد بود، حالا اگر این روند برعکس شود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
اگر دختر خانمها به خواستگاری پسرها بروند آیا این شروط همچنان باقی خواهد ماند ؟
برای دختری که از پسری جواب نه بشنود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ بد نیست بدانیم چند تن از کارشناسان در مورد خواستگاری دختر خانمها موافقت خود را اعلام کردهاند و برای جا افتادن و فرهنگ شدن این رسم تلاش میکنند. یکی از این افراد دکتر ابهری (متخصص در روانشناسی و رفتارشناسی) است.
ایشان یکی از سر سختترین موافقان این طرح است. او چندوقت پیش در گفت و گو با یکی از خبرگزاریها گفته بود: «در حال حاضر فاصله سن بلوغ تا ازدواج ۱۵ الی ۱۷ سال شده است و با توجه به تغییرات جامعه و حرکت به سوی مدرنیته برای کم کردن این فاصله سنی، دختران نیز در صورت لزوم باید بتوانند از پسران خواستگاری کنند و این مسئله باید در جامعه فرهنگسازی شود.»به بهانه همین موضوع با دکتر ابهری گفت وگوی مفصلی داشتیم که به جزئیات این طرح و نتایج کاربردی برای خواستگاری دختران از پسران برسیم.
چرا باید ازدواج کنیم؟
ازدواج پیوند دو انسان با یکدیگر است و با ازدواج است که از نظر روحی و عاطفی یک فرد کامل میشود و نیمه دیگر خودش را پیدا میکند. وقتی کسی ازدواج نمیکند در روند تکاملی زندگی اجتماعی قرار نمیگیردو همواره خلأیی در زندگی خود احساس میکند و همین خلأ شخص را به انواع آسیبهای اجتماعی و رفتاری سوق میدهد.
ازدواج در طول تاریخ مراحل و بحرانهای زیادی را پشت سر گذاشته است؛ در قدیم ممکن بود یک مرد در آن واحد با چند زن ازدواج کند یا مثلا در هندوستان ازدواج یک زن با چند مرد- که هنوز هم این رسم در آنجا وجود دارد- مرسوم بود اما با گذشت زمان انسان به این نتیجه رسید که بهترین و منطقیترین نوع ازدواج، همان ازدواج یک مرد با یک زن است که تمام ادیان آسمانی آن را تایید میکند.
ماجرای دو عدد قوی وحشی
در این سالها شاید بیشترین فعالیت من در زمینه امضای طلاق بوده که بیشتر آنها مهریههای سنگین و عجیبی داشتند؛ مهریه هایی که بیشتر به لطیفه شبیه هستند تا دلیلی برای شروع یک زندگی مثل : یک کیلو بال مگس، یک تن پوست پیاز، یک خرمن گل سرخ، به ارتفاع کوه دماوند سکه بهار آزادی، دو عدد قوی وحشی یا دو تا آهو. همین شروط کافی است تا آقایان در همان شروع راه وحشتی از ازدواج کردن داشته باشند. با تمام این داستانها بعد از گذراندن مرحله مهریه و توافق دو طرف میرسیم به مراسم ازدواج که بزرگترین مانع ازدواج در بین جوانهاست که لازمه آن هزینههای بسیاری در این رقابتهای ناسالم اجتماعی است؛ شروطی برای مراسم مثل کالسکه سفید با شش اسب سفید، مشعل دارهای پیاده تا سالن و هتلهای مجلل . در حال حاضر کمترین و معمولیترین مراسم ازدواج در تهران ۳۵ میلیون تومان هزینه دارد.
رسوم دست و پا گیر
برای تحقق یک ازدواج مقدماتی لازم است و متاسفانه در دو دهه اخیر در کشور ما این مقدمات متن اصلی ازدواج را تحت تاثیر قرار دادهاند. به عنوان مثال مراسم خواستگاری تبدیل شده به مجلس زورآزمایی و قدرت و ثروت نمایی و اصل قضیه که همان دیدن دختر و پسر و به تفاهم رسیدن است، در این بین گم شده است. بعد از مراسم خواستگاری صحبتهایی پیش میآید که همین مسائل باعث کم شدن آمار ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج شده است، مسائلی مانند شیربها، جهیزیههای آنچنانی و مهریههای غیر منطقی. اگر ما در شهر زندگی میکنیم باید بدانیم این رسوم فقط در اقوام دورافتاده از زندگی مدرن هنوز پابرجاست و اگر میخواهیم با این رسوم زندگی کنیم باید شهر را رها کنیم و در روستاها ساکن شویم زیرا این رسوم در هیچ کجای دنیا در زندگیهای شهری اتفاق نمیافتد. من فکر میکنم خواستگاری دختران از پسران، بتواند تا حدود زیادی این رسم و رسوم مشکلساز را از بین ببرد و در آسان سازی ازدواج موثر باشد.
چرا میگویم دختران به خواستگاری پسران بروند؟
شاید از این حرف هم شگفت زده شوید اما خواستگاری دختر از پسر اتفاق جدیدی در ایران نیست و به نوعی از گذشتهها مرسوم بوده! در قدیم پدر و مادرها با هم مینشستند و برای پسر و دخترهای خود مورد ازدواج انتخاب میکردند. آشنایان دختر و پسرهایی را که میشناختند به هم معرفی میکردند و معمولا ازدواجهای با دوام تری نسبت به حالا داشتند که دوام ازدواجها خیلی کمتر از قبل است، به همین دلیل من طرح خواستگاری دختران از پسران را مطرح کردم زیرا این موضوع قبلا هم در فرهنگ ما ایرانیها بوده است و من حرف تازهای نزدهام. اغلب علمای بزرگ خودشان دخترشان را به عقد بهترین شاگردشان در آوردهاند و پیشنهاد دهنده خودشان بودهاند. مثل میرداماد، شیخ بهایی. همینطور تجار بزرگ که وقتی میدیدند شاگردشان دست پاک و چشم پاک است به پیشنهاد خودشان شاگرد را به دامادی میگرفتند.
چه کنیم که از پسر موردنظر پاسخ منفی نشنویم؟
اگر دخترها از این مسئله ناراحتند که ممکن است از طرف آن پسر جواب منفی بشنوند، باید کمی صبور باشند تا این فرهنگ جا بیفتد. همانطور که این مسئله الان برای پسرها جا افتاده است و شنیدن جواب منفی شاید خیلی هم برایشان سخت نباشد، این فرهنگ هم میتواند برای دختر خانمها جا بیفتد. باید از خودمان شروع کنیم نباید منتظر باشیم تا دیگری این کار را انجام دهد و اگر خوب بود ما انجام دهیم، باید هر کدام برای ساخته شدن این فرهنگ تلاش کنیم. این مسئله کاملا جدی است؛ منظور ما این نیست که برای دوستیهای کوتاه مدت و مسائل غیر جدی دختر پیشنهاد دهنده باشد، منظور ما بر سر اصل زندگی است. شاید در دید اول این ماجرا خیلی قشنگ نباشد و این توهم به وجود بیاید که حتما این دختر روی دست پدر و مادرش مانده است اما اگر این فرهنگ به طور درست و دقیق جا بیفتد، به مرور پسرها هم متوجه میشوند آن دختر خانم واقعا قصد زندگی دارد و طبق معیارها و ایدهآلهایش آن شخص را انتخاب کرده است.
چگونه مرد مناسب را تشخیص بدهیم؟
دختر خانمها نباید این مسئله و بحث را به شوخی بگیرند و اگر از ظاهر هر پسری خوششان آمد به او پیشنهاد ازدواج بدهند، زیرا آمار نشان داده است ۷۹ درصد ازدواجهایی که بر اساس معیارهای ظاهری بوده در کمتر از ۳ سال به طلاق انجامیده است . اما اگر بر اساس معیارهای درست و منطقی انتخاب صورت گیرد بهتر است مدتی او را زیر نظر گرفت تا بیشتر با او آشنا شد. خانمها استاد تشخیص مرد خوب و بد هستند. اینطور هم نیست که هر کسی را در خیابان دیدند بدون شناخت از او خواستگاری کنند، باید یک شناخت اولیه وجود داشته باشد مثل شخصی که در محل کار میشناسیم یا در مهمانیهای خانوادگی یا در دانشگاه. به هر حال باید ۲ نفر یک جایی همدیگر را ببینند. پس در ابتدا دیدن، بعد ارزیابی و مشورت با بزرگترها و بعد اقدام کردن.
اگر پسری مناسب است، از او خواستگاری کنید
این روزها سبک زندگی به کلی تغییر کرده است اما میتوان به راحتی این رسم را جا انداخت. وقتی خانواده دختری پسری را میبیند که متدین و سلامت است و معتاد نیست و خودشان دختری دارند که وقت ازدواجش است چرا نباید پیشنهاد دهنده باشند؟ چه اشکالی دارد اگر پسر خوبی را میشناسیم و میدانیم که استانداردهای یک همسر خوب را میتواند برای خود ما یا فرزندمان داشته باشد، خودمان به او پیشنهاد ازدواج بدهیم. بحث خواستگاری دخترها از پسرها بحثی است که باید برای فرهنگ سازی آن تلاش کرد.
چه کسانی باید این فرهنگ را جابیندازند؟
باید در این مسئله مسئولان، فرهیختگان، اساتید دانشگاه، تجار و افراد فرهنگی جامعه پیشتاز باشند تا مردم عادی بتوانند راحتتر این مسئله را بپذیرند و باید بدانیم آمار نشان میدهد در تهران بیش از ۱۴ هزار ازدواج داریم که در آنها دختر خانمها پیشنهاد دهنده بودند. اگر پیشنهاددهنده دختر باشد به مرور زمان این مراسمهای مجلل و اضافی و مهریههای عجیب از بین میروند و این سنتهای اشرافی و مصرفگرایانه که اصلا برای فرهنگ ما ایرانیان نیست از بین میرود.
روز اول پدرت را دوست نداشتم
شاید بگویید پدران و مادران ما به همین روش ازدواج میکردند و خیلی هم خوب تا آخر عمر عاشق هم بودند و هستند یا این جمله برای شما آشنا نیست روز اول پدرت را دوست نداشتم، ازدواج که کردیم مهرش به دلم افتاد و در آن سو شاید این جمله برای شما آشنا باشد «من به خاطر شما بچهها با باباتون زندگی کردم وگرنه یک لحظه هم تحملش نمیکردم.» شاید به جرات بتوان گفت که حتی ازدواجهای سنتی دیروز هم امروزه رنگ و بوی تازهای به خود گرفته چراکه خانوادهها فهمیدهاند دوران والدینسالاری به سر آمده و بیشتر از سابق به انتخاب فرزندان احترام میگذارند، دختران فهمیدهاند که میتوانند ادامه تحصیل بدهند و شغل مناسب انتخاب کنند و در این بین اگر مرد ایدهآل خود را یافتند با او ارتباطشان را بیشتر و در صورت امکان ازدواج کنند و دیگر لازم نیست نگران بالا رفتن سنشان باشند، در خانه محصور باشند و منتظر بمانند که هر چه سریعتر ازدواج کنند مبادا برچسب پیردختر به آنها بخورد.
زنان با سبک ازدواج مدرن در ایفای نقش در زندگی دارای توانایی بیشتری هستند
در تعریف ازدواجهای امروزی که به ازدواج مدرن باب شده انتخاب همسر بر مبنای عشق، دوست داشتن و با اختیار و انتخاب خود فرد است. نتایج پژوهشها در ایران نشان داده زنان با ازدواج مدرن توانایی بیشتری در زمینه ارتباطی دارند در نتیجه آشنایی زوجین قبل از ازدواج میتواند در چگونگی ارتباط زوجین در ادامه زندگی تاثیر عمیقی گذاشته و موجب بهتر شدن این بعدا ز کارکرد خانواده شود.
همچنین نتایج بهدست آمده نشان میدهد از لحاظ ایفای نقش بین زنان دارای ازدواج مدرن و زنان دارای ازدواج سنتی، زنان با سبک ازدواج مدرن در ایفای نقش در زندگی زناشویی دارای توانایی بیشتری هستند. از دیگر مواردی که زنان با سبک ازدواج مدرن را نسبت به زنان با سبک ازدواج سنتی متفاوت کرده ابراز مهر و محبت به یکدیگر و در نظر داشتن هیجانات عاطفی و احساسی به طرف مقابل است که باز هم تحقیقات نشان داده زنان با سبک ازدواج مدرن بهتر و بیشتر ابراز هیجان میکنند.
منبع : niksalehi.com
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
چند وقت پیش که فرزندانم در تعطیلات تابستانی مدارس بودند، به سفری رفتیم که از قبل برنامه ای برای آن نداشتیم. این سفر اتفاقی باعث شد به آزادی و روابط بیشتر فکر کنم چون خیلی ها فکر می کنند که ازدواج به معنای اتمام همه آزادی ها و لذت هاست. به نظر من و شوهرم چنین سفر بدون برنامه ای برای کل خانواده در مقایسه با زمانیکه بچه هایمان شیرخواره بودند خیلی غیرمنتظره و ناگهانی آمد.
واقعاً اینکه ازدواج کرده باشید یا نه، چقدر بر میزان آزادی شما اثر می گذارد؟ بعد از بررسی وضعیت یکسری از دوستان مجردم به این نتیجه رسیدم که واقعاً آنها آزادی چندان بیشتری ندارند. درواقع در دوستی های پیش از ازدواج که نسبت به رابطه زناشویی بسیار نامطمئن ترند، انسانها از آزادی کمتری برخوردارند. در این مقاله واقعیت هایی را بیان می کنم که نشان می دهد این تئوری به هیچ وجه صحت ندارد که با ازدواج آزادی افراد از بین می رود.
با بالا رفتن سن، مسئولیت ایجاد می شود—چه مجرد باشید و چه متاهل، هر چه سنتان بالاتر می رود، مسئولیت بیشتری روی دوشتان می آید. من کسانی را می شناسم که ادعا می کنند آزادی کامل دارند چون می توانند هر لحظه که بخواهند ساکشان را برداشته و راهی مسافرت شوند چون کسی در خانه نیست که بخواهد جلوی آنها را بگیرد. البته همین آدم ها هم کار و تعهدات دیگری دارند که اجازه نمی دهد اینقدر راحت هر وقت دلشان خواست سوار ماشین شده و مسافرت بروند اما هیچوقت درمورد آن آزادی اضافی به خاطر مجرد بودنشان حرفی نمی زنند.
همه چیز به این بستگی دارد که طرفتان چه کسی باشد – وقتی شوهرم می خواهد با دوستانش بیرون برود، مکالمه ای که بینمان اتفاق می افتد خیلی کوتاه است. او نگاه می کند که برنامه ای نداشته باشیم یا مجبور نباشد که دنبال بچه ها برود و اگر برنامه ای نبود خیلی راحت می رود. من هیچوقت از او نمی پرسم که چرا می خواهد برود چون درک می کنم که لازم است گاهی با دوستانش هم بیرون برود و می دانم که اگر اتفاق ضروری افتاد خیلی راحت در دسترس من است. البته اگر من هم بخواهم با دوستانم بیرون بروم وضع همینطور است یک تلفن به او می کنم و بعد می روم.
ولی زوج هایی را می شناسم، چه ازدواج کرده و چه آنهایی که دوست پسر/دوست دختر هستند که چنین مکالمه ای برایشان تبدیل به یک جنگ و مشاجره اساسی می شود. سوالاتی مثل با کی می روی، چرا می روی و اینکه چرا اصلاً می خواهی وقتت را به جای من با دوستانت بگذرانی پرسیده می شود. حتی بدتر از اینها، خیلی ها قانون گذاشته اند که برای بیرون رفتنشان باید از همدیگر "اجازه" بگیرند و مدام با هم در تماس باشند!
مطمئناً این اصلاً آزادی نیست ولی متاسفانه خیلی از زوج ها گرفتار چنین مشکلاتی هستند. البته خیلی زوج های ازدواج کرده هم قبل از بیرون رفتن همدیگر از هم 20 سوالی می پرسند. پس وقتی صحبت از آزادی به میان می آید، باید بگویم که اگر همسرتان اعتماد ندارد و می خواهد کنترلتان کند، این یعنی هیچ آزادی ندارید چه مجرد باشید و چه متاهل.
برای اعتماد باید اعتماد جلب کنید—در دفاع از آندسته افرادیکه سعی می کنند همسرشان را کنترل کنند باید بگویم که بعضی از آنها واقعاً نگرانیشان به جا است. بعضی مردها و زن ها با دیر آمدن به خانه، مست کردن و حتی خیانت های گاه و بیگاه به همسرشان ثابت کرده اند که قابل اعتماد نیستند. به همین خاطر است که همسر خود را مجبور می بیند مدام طرف مقابل خود را چک کند. آنهایی که قابل اعتماد هستند، چه ازدواج کرده باشند و چه دوست، نسبت به آنهایی که در گذشته علائمی از بی اعتمادی و بی صداقتی نشان داده اند، آزادی خیلی بیشتری دارند.
شاید در ظاهر به نظر برسد که آنهایی که مجرد هستند آزادی بیشتری نسبت به افراد متاهل دارند اما من متوجه شده ام که معمولاً آنهایی که کمترین آزادی را دارند عادت دارند درمورد آزادی بی حد و حصر خود غلو کنند. ازدواج فقط در صورتی پایان آزادی هاست که اجازه بدهید شما جزء این افراد شوید. البته درست است که وقتی بچه دار می شوید دیگر آنقدر برای برنامه ریختن راحت نیستید اما با کمی برنامه ریزی درست باز هم آزادی کامل برای لذت بردن از مسافرت یا هر برنامه دیگری که در زندگی از آن لذت می برید را پیدا خواهید کرد و البته یک امتیاز دیگر هم هست که می توانید این آزادی ها را با کسانیکه بیش از هر چیز در دنیا دوستشان دارید قسمت کنید.