@valentinocake
آشفتگی زناشویی و طلاق، بعداز مرگ ناگهانی در خانواده، شدیدترین فشارهایی هستند که افراد تجربه میکنند. طلاق در ایران نسبت به گذشته افزایش یافته است، به طوری که رشد طلاق تا سال ۱۳۷۹ آرام و تقریباً ثابت بود. اما از سال ۱۳۸۰ تاکنون شاهد سیر صعودی و چشمگیر طلاق بوده ایم به طور کلی کشور ایران چهارمین کشور پرطلاق دنیاست. بررسی ها نشان داده که آمار طلاق در طی چند سال اخیر در ایران روشنگر حقایق تلخ و دردآوری است.
از جمله مهمترین عوامل طلاق عبارتنداز:
– عدم شناخت کافی قبل از ازدواج
– نادیده گرفتن مشاوره قبل از ازدواج
– تفاوت های فرهنگی، اقتصادی، مذهبی
– ماهواره، اینترنت، بخصوص استفاده ناصحیح از شبکه های اجتماعی مجازی
– خیانت و عدم تعهد و پایبندی به قراداد های زناشویی
– نداشتن مهارت های زندگی از جمله مهارت گفتگو و حل تعارض
– نداشتن مهارت های جنسی و ناسازگاری های جنسی
– فقر و مشکلات مالی، بیکاری
– عدم علاقه و صمیمیت
– دخالت اطرافیان به خصوص خانواده ها
– بیماری های روانی و اختلالات شخصیت
– ازدواج اجباری
– سوءظن
– عدم تمکین
– عدم پایبندی به مذهب
– اعتیاد
– زیاده طلبی و فزون خواهی
– ناآگاهی و بی سوادی
– ازدواج در سنین پایین
– ازدواج دوم
و …
طلاق پیامدها و عواقب سوء فراوانی دارد که از آن جمله می توان بزه کاری کودکان و نوجوانان، فحشا، اعتیاد، فرار و ولگردی کودکان، افت تحصیلی، خودکشی زن یا شوهر و حتی کودکان، کاهش به میل ازدواج و کم شدن شانس ازدواج در خانواده و در اطرافیان به خصوص بچه های طلاق، افسردگی، مشکلات شخصیتی و سایر بیماری های روانی تغییرات در دوستی ها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آن ها سر و کار دارند. معمولاً زنان از طلاق بیش از مردان از نظر اقتصادی زیان می بینند، اما فرآیندهای سازگاری روانی و اجتماعی برای مردان و زنان تفاوت چندانی ندارد. بعضی از مردان و زنان ممکن است پس از طلاق به ازدواج مجدد تن در دهند
مهمترین کشمکشی که فرزندان پس از طلاق والدین به آن دچار میشوند، ترس از دست دادن پدر یا مادر با هم است. بزرگترین ترس کودکان از این است وقتی که به محبت پدر و مادر نیاز دارند، والدین آنها را ترک کنند و تنها بگذارند.
بسیاری از والدین نگران اثرات منفی طلاق بر روی کودکان خود هستند و برخی از آنها به همین خاطر از طلاق صر ف نظر می کنند. اهمیت زیادی دارد که والدین از میزان تأثیرات طلاق بر روی کودکان درک روشنی داشته باشند تا بتوانند از تأثیرات منفی آن بکاهند.
این نکات را از یاد نبرید:
۱) تأثیرات طلاق بر روی کودکان تأثیرات بالقوه ای هستند.
۲) این تأثیرات در گروه های مختلف سنی کودکان متفاوت است.
۳) میزان این تأثیرات به عوامل زیادی بستگی دارد که تقریبا تمام آنها در کنترل شما هستند.
طلاق همه اعضای خانواده را دچار اضطراب میکند، ولی برای فرزندان ناگوارتر است. تأثیر مستقیم طلاق بر فرزندان تولید عواطف آزاردهنده از جمله ترس، خشم، گیجی و بهتزدگی است.
خوشبختانه کودکان میتوانند پس از مدتی به حیات طبیعی خود بازگردند. البته در این رابطه نقش والدین بسیار اساسی است. آنان باید کودکان خود را زیر چتر حمایت خود قرار دهند و هدایت صحیح را از آنان دریغ نکنند.
طلاق بهخصوص بر کودکان در دوران ابتدایی تحصیل تأثیر عمیقتری میگذارد.
حس عدم امنیت کودکان را بهشدت آزار میدهد و آنها از بازگو کردن شرایط خانواده خود احساس شرمساری دارند.
حتی پس از مدتی ممکن است که بچهها خود را سرزنش کنند. در این باره، واکنش بچهها متفاوت است. برخی غم و درد نهان خود را ابراز میکنند و بعضی دیگر آن را پنهان میکنند.
۱- ترس و اضطراب:
ترس و اضطراب بهخصوص دامن گیر بچههایی میشود که مدارس ابتدایی را میگذرانند. طلاق با خود حس عدم امنیت را در کودکان میپروراند. پس از طلاق برخی از بچهها از حس عمیق ناتوانی رنج میبرند.
بچههای کوچکتر گاه فکر میکنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید میکند. درگیری والدین نیز استرس و اضطراب بچهها را شدت میبخشد.
امکان دارد که عوارض فیزیکی از جمله سردرد، درد معده و غیره در کودکان نمایان شود.
واکنش بچههای بزرگتر عموماً انزوا و خلوت گزینی است که خود گواه دیگری بر ترس و نگرانی آنهاست.
۲- خشم و از کوره دررفتگی:
خشم نیز یکی دیگر از مظاهر رفتاری است که کودکان بهخصوص در مدارس ابتدایی از خود نشان میدهند. گاه بچهها از والدین خشمگین هستند و آنها را سرزنش میکنند. بچههای بزرگتر گاه آشکارا والدینشان را شماتت میکنند.
خشم بچهها گاه با زیر سؤال بردن قوانین خانه و یا وظایفشان جلوهگر میشود. گاه نیز بهشکل فعال فرزندان طلاق با بچههای دیگر به زدوخورد میپردازند
۳- ایجاد زمینه های وسواس در دختران و پسران:
وسواس تکرار بدون اراده و افراطی اعمال و کارهای روزمره است .
۴- بروز افسردگی در کودکان و نوجوانان:
در این نوع بیماری اجتماعی، فرد فاقد احساس لذت یا درک کمتری از زندگی روزمره است، بی اشتهایی بر او چیره شده و خستگی به طور مداوم در ارگانیسم بدن وی مشاهده می شود.
۵- به وجود آوردن زمینه های اضطراب:
در نوجوانان حالتی شبیه به احساس ترس، نگرانی و تشویش به وجود می آید. در این بیماری علائم بیم از آینده در رفتار نوجوانان مشهود است. نوجوان با توجه به سستی مبانی خانواده از تفکر در مورد برنامه ریزی مدون برای حرکت های دسته جمعی و گروهی وحشت دارد.
۶- ایجاد روحیه پرخاشگری و عصیان در نوجوانان:
نتیجه محرومیت های مداوم از مهر و محبت پدری است. در این نوع بیماری چون نوجوان امکان مذاکره حضوری و مستقیم و متقابل با پدر و مادر خود را نمی یابد و از طرفی سؤال های خود را بی جواب می بیند، روحیه عصیان و پرخاشگری در او به وجود می آید. رفتارهای پرخاشگرانه در اعمال و گفتار نوجوانانی که خانواده های آنان از همدیگر جدا شده اند کاملاً مشهود است.
۷- بی قراری:
این بیماری با شدت و ضعف در نوجوانان خانواده هایی که شاهد جدایی پدر و مادر خود بوده اند مشاهده می شود. حالتی که فرد در مقابل هرگونه عاملی تحریک پذیر است یعنی حتی در مقابل محرک های ضعیف
عکس العمل شدید نشان می دهد.
۸- حسادت، سوءظن و سماجت:
در نوجوانان خانواده هایی که والدین آنها از هم جدا شده اند این حساسیت ها دیده شده است. این گروه از نوجوانان در مقابل همراهان و همسالان خود حساسیت بیشتر و زیاده از حد نشان می دهند.
۹- قربانی روحی و عاطفی:
کودکان اولین قربانی طلاقند، قربانی روحی، عاطفی و حتی گاهی جسمی. کودک پس از طلاق در خانواده گیج و حسرتزده است و کمتر میتواند تعادل خود را حفظ کند، بویژه کودکی که با پدر و مادر بسیار مانوس است و دائما در دامان آنان و نازپروردهشان بوده است.
۱۰- وحشت از زندگی:
کودکی که والدینش از هم جدا شدهاند، خانه را محل وحشت میداند و بیشتر در جستجوی پناهگاهی دیگر است؛ پناهگاهی که برای او تسلیبخش و محل امن و راحتی باشد.
بسیاری از بیاعتناییهای کودک به دنیا و دیگران هنگام جدایی والدین پیش میآید و این از آن جهت است که روح محدود و کوچک طفل، نمیتواند آن را تحمل کند.
۱۱- یتیمی کودکان:
کودکان پس از طلاق و جدایی والدین، حقیقتا یتیم میشوند. مخصوصا اگر خردسال باشند دردشان عظیمتر است؛ چون طفل در هر سطحی از آسایش و امکانات باشد، باز نیاز به مادر دارد. این درد برای کودکان سنگین است که نمیتوانند خود را به مادر یا پدر برساند و برای دیدار آنان باید منتظر اوقات رسمی باشند.
گاهی طفل نیمهشب برمیخیزد و مادر را طلب میکند. پیداست در آن صورت چه حالی به او دست خواهد داد. این که در اثر اختلاف پدر و مادر، مادرش در خانه نیست و مثلا فردا باید او را ببیند دردی عمیق است.
۱۲- دربهدری و نابسامانی:
حاصل طلاق، دربهدر کردن و نابسامانی فرزندان و به خود واگذاشتن آنان یا سپردن فرزندان به دست نامادری یا ناپدری است که ممکن است آنها را زجر بدهند. پس از طلاق، کودک مجسمهای متحرک و عروسکی است که گاهی نزد مادر، زمانی پیش پدر، هنگامی نزد عمه، خاله، دایی و گاهی هم در پرورشگاه است و پیداست این دست به دست شدنها، عادت یافتن لحظهای به خویها و تربیتها و فرهنگهای متفاوت چه تاثیری نامطلوب در روان کودک و در فرم تربیتی او میگذارد.
۱۳- احساس گناه:
گاهی کودک در جدایی والدین احساس گناه میکند. گمان دارد چون شیطان بوده و پدر و مادر را اذیت کرده، والدین آنان جدا شدهاند. این مساله بیشتر از زبان معصومانه آنان شنیده میشود که: «مامان! بیا دیگه تو را اذیت نمیکنم». یا میگویند: «بابا! بیا قول میدهم دیگر شیطنت نکنم» اینان خود را مسوول احساس میکنند و گمان دارند اشتباهی را مرتکب شدهاند.
۱۴- گیجی و بهتزدگی:
پس از طلاق، کودک مات و مبهوت میشود و حتی انگیزه تحصیل را از دست میدهد و با افت تحصیلی مواجه میشود. گاهی بیمار میشوند و در جستجوی پناهی برای مهرورزی، دلجویی و نوازش هستند، اینان به حقیقت بیمار نیستند، بلکه نقطه اتکای خود را از دست دادهاند، بدینسان با دارو نمیتوان درمانشان کرد، بلکه با نوازش میتوان درد آنان را علاج کرد.
۱۵- تاثیر منفی در رشد:
بررسیها نشان دادهاند کودکانی که از مادر جدا شدهاند، رشدشان کمتر از آنانی است که از مادر خود جدا نیستند؛ اگرچه مادر یک مربی پرورش یافته نباشد و در شرایط بهداشتی روانی مناسب تربیت نیافته باشند، فقدان مادر جلوی شکوفا شدن کودک را در تمام زمینهها میگیرد و در شخصیت عاطفی او اثر منفی میگذارد.
۱۶- بدبینی به پدر و مادر:
کودکان پس از جدایی والدین، معمولا به یکی از والدین، پدر یا مادر بدبین میشوند و به او با نظر کراهت مینگرند. معمولا یا طرفدار پدر میشوند یا طرفدار مادر که در هر دو صورت برای فرزند و حتی والدین نامطلوب است. ضروری است والدین لااقل در برابر کودک، عکسالعمل مناسب داشته باشند و در حضور آنان از هم بدگویی یا شکوه نکنند.
۱۷- کمبودهای عاطفی:
کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر و نوازش دو طرف سیراب نیست و اغلب با تشنگی عاطفی مواجه است و بعید نیست در جستجوی محبت، به دام افراد شیادی بیفتد و عفت و پاکدامنی خود را از دست بدهد، امری که در جوامع مختلف به نمونههای بسیاری از آن برخورد میکنیم.
۱۸- نابهنجاری کودکان:
بالاخره کودکانی که والدین آنان از هم جدا شدهاند، کودکانی عادی و بهنجار نیستند. بررسیهای روانشناسان آلمان نشان داده است اینان اغلب محروم از عاطفه و در بزرگسالی افرادی برای شرارت و جنایت خواهند بود.
طلاق در معنای کلی آن در ذهن بسیاری از افراد فی نفسه امری نامطلوب و ناخوشایند تلقی می شود. بسیاری از زوجین پس از ناکامی و با نهایت درماندگی، طلاق را به عنوان تنها راه حل انتخاب می کنند. روند رو به رشد طلاق در ایران به ویژه در سال های اخیر، نشان می دهد که زشتی و قبح این پدیده در جامعه ما کمرنگ شده است.
جالب است بدانیم بیشتر طلاق ها در سال های اول زندگی و به صورت دقیق تر نیمی از طلاق ها در هفت سال اول زندگی رخ می دهد. یعنی دوره ای که زن و مرد بیشتر بر اساس مسائل احساسی و هیجانی تصمیم گیری می کنند و شاید بتوان گفت که هنوز به شناخت درست و منطقی از انتظارات و مسئولیت های زندگی زناشویی دست نیافته اند.
بسیاری از والدین نگران اثرات منفی طلاق بر روی کودکان خود هستند و برخی از آنها به همین خاطر از طلاق صرف نظر می کنند. اهمیت زیادی دارد که والدین از میزان تأثیرات طلاق بر روی کودکان درک روشنی داشته باشند تا بتوانند از تأثیرات منفی آن بکاهند.
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
مرتضی منادی
چند سالی است که اختلافات زندگی زناشویی در جامعة ما بیشتر شده و بدنبال آن, درصد طلاق رو به افزایش است. بنابراین, طلاق به مفهوم دورکیمی (1987) به یک پدیدة اجتماعی تبدیل شده است. بدین معنی که از سویی, قشر یا طبقه و یا گروهی را نمی توان در جامعة امروز یافت
که از اِپیدمی طلاق در امان باشد. از سطح تحصیلکرده ها تا بی سوادها, از سطح ثروتمند ها تا فقیر ها و یا از دیندارها تا بی دین های افراد جامعه از عارضة طلاق مصون نمانده اند. از سوی دیگر, طلاق یک پدیدة چند بعدی و چند علتی است. بنابراین محدود به یک علت خاص نظیر اقتصاد نمی باشد.
چرا طلاق در جامعة ما رو به افزایش است؟ چه عواملی در رشد طلاق دخالت داشته اند؟
مسئلة طلاق هم فکر مسئولین جامعه را بخود مشغول کرده و آنها را نگران کرده است, هم دل مشغولی تعدادی از دانشگاهی ها و پژوهشگران حوزۀ خانواده شده است. و همه در صدد یافتن پاسخی برای این پرسش ها و ارائة راه حل هایی برای خروج از این مقولة آسیب زا هستند.
نگارنده نیز در طی چند سال پژوهش هایی پیرامون خانواده به صورت غیر مستقیم و از زاویه ای دیگر یعنی مطالعه پیرامون عوامل رضایت از زندگی زناشویی (منادی, 1383) به این امر علاقه مند شده است. یقینا نه ادعای پاسخگویی کامل به این پرسش ها را داشته و نه علل مختلفة این موضوع را کاملا شناسایی کرده است. ولی در پی نتایج پژوهش های کیفی (منادی, 1385) صورت گرفته پیرامون خانواده می توان بخشی خاص را از دیدگاهی خاص در سطح طرح مسئله عنوان کرد.
بدین منظور به کمک طرح یک نظریة جامعه شناسی تلاش می کنیم تا حدودی مسئلة طلاق را کالبد شکافی کرده و توضیح دهیم.
پیر بوردیو جامعه شناس شهیر و معاصر فرانسوی معتقد است که هر انسانی دارای یک عادت واره (Habitus) می باشد. (بوردیو, 1989) منظور از عادت واره, مجموعة طرحواره هایی است که یک انسان در طول زندگی خود بر اساس برخورد با محیط های مختلف مانند : خانواده, رسانه ها, نهاد آموزش و پرورش و گروه همسالان کسب می کند. این طرح واره ها مانند : چگونه غذاخوردن, چگونه پوشیدن, چگونگی ارتباطات اجتماعی, ذوقیات, مشغولیات انسان می باشند.
طبق نظریة بوردیو عادت وارة هر فرد، نیروی محرکة اعمال و رفتار روزمرة اوست که در مرکز سرمایه های فرهنگی اش (Capital Culturel) جای دارد. منظور از سرمایه های فرهنگی, طبق نظر بوردیو, ترکیبی از عادت واره, شناخت ها, آگاهی ها, آموزش ها و مدارک تحصیلی می باشد. (بوردیو, 1989) این شناخت ها و آگاهی ها می توانند به صورت کلاسیک و آکادمیک در آموزشگاه ها کسب شده باشند و یا به صورت خود آموزی (Autodidacte) و یا غیر کلاسیک آموخته شده باشند. در هر صورت به زعم بوردیو, سرمایه های فرهنگی و عناصر سازندۀ آنها مقوله هایی اکتسابی و آموختنی هستند. ولی به باور وی عادت واره ها نقش مهمتر و جدی تری در هدایت و کنترل رفتارها و اعمال انسان ها دارند.
اما ضمن اینکه هر فردی عادت وارة مخصوص بخود دارد, ولی عناصری از عادت واره های تعدادی از افراد مشترک و یا یکسان می باشند. در این حالت به زعم وی عادت وارة طبقاتی وجود دارد. مانند عادت واره های ذوقی و انتخاب هایی که عاملان اجتماعی در عرصة متنوع رفتارها همچون، غذاخوردن و نوع آن، ورزش کردن و نوع آن، موسیقی نواختن و سیاست ورزیدن و غیره صورت می گیرد. بنابراین, ما در مقابل عادت واره های طبقاتی قرار می گیریم که مشترکات و هماهنگی های زیادی با یکدیگر دارند. اما چگونه سرمایه های فرهنگی و عادت واره ها می توانند در چگونگی تشکیل ازدواج و فرایند آن نقش داشته باشند, مسئله ای است که در سطور بعدی به آن می پردازیم.
از نظریه تا واقعیت
غالبا ازدواج به دو صورت شکل می گیرد. زمانی که دختر و پسری در محیط های اجتماعی مانند دانشگاه ها, محیط های کاری و مهمانی ها با یکدیگر آشنا شده, و این رابطه به ازدواج ختم می شود. اینگونه ازدواج ها به غلط به «ازدواج خیابانی» معروف بوده که ما آنها را ازدواج مدرن می نامیم. اکثرا, اینگونه ازدواج ها ناموفق هستند و در این بخش است که بر اساس پژوهش های صورت گرفته درصد طلاق بسیار بالا می باشد. دستة دوم آنهایی که به صورت سنتی از طریق معرفی خانواده ها با هم آشنا شده و در نتیجه ازدواج می کنند.
در حالت اول دختر و پسر در ابتدا بیشتر بخش نهادی شدۀ سرمایه های فرهنگی (مدارک تحصیلی و یا مهارت هایی مانند هنر و غیره) خود را به نمایش گذاشته و به یکدیگر نشان می دهند. یعنی, از دیدگاه سرمایه های فرهنگی نهادی شده اشان با یکدیگر برخورد می کنند و خیلی کمتر صحبت از عادت واره های آنها می شود. چون غالبا در این بخش, سرمایه های فرهنگی نهادی شده با یکدیگر تفاهمی بین زن و مرد بوجود می آورد. به دلیل اینکه در یک محیط کاری و یا علمی همسان هستند. برای مثال دانشجویان در حالت کلی و دانشجویان بر اساس رشتة یکسان که در نتیجه دارای سرمایه های فرهنگی نهادی مشابه هستند. در حالت دوم چون خانواده ها ابتدا با یکدیگر برخورد می کنند. آنها بیشتر عادت واره های خود را نشان می دهند. اصلا بر اساس عادت واره های یکسان, خانواده ها غالبا با هم ارتباط برقرار می کنند.
در حالت اول بعد از اینکه دختر و پسر با یکدیگر آشنا شده, و زندگی مشترک را شروع کرده, کم کم عادت واره ها طبق گفتة بوردیو در عمل خود را نشان می دهند و رفتار افراد را هدایت می کنند و سرمایه های فرهنگی به کناری می روند و یا کم رنگ تر می شوند. بدنبال آن, اگر تضادی در عادت واره ها وجود داشته باشد که غالبا دارد, تضادها خودنمایی می کنند و اختلاف ها کم کم خود را نشان می دهند. این در حالی است که همچنان سرمایه های فرهنگی نهادی با یکدیگر هماهنگ هستند. ولی عادت واره ها در زندگی روزمره, بیشتر خود را مطرح می کنند. بدینسان, در این حالت امکان بالا رفتن اختلافات بین زوجین افزون تر شده و طلاق بیشتر می شود.
اما در حالت دوم که والدین غالبا بر اساس هم طبقه بودن یعنی عادت واره های طبقاتی با یکدیگر برخورد کرده اند, فرزندان آنها نیز بر اساس عادت واره های خانواده گی با یکدیگر آشنا شده و برخورد می کنند. در این حالت, ممکن است که سرمایه های فرهنگی زوجین از کمی تا خیلی متفاوت باشند. ولی در ابتدای زندگی نیز این تفاوت ها خود را کم نشان می دهند و در صورت بُروز نیز, قابل اغماض هستند. لذا, تعارض کمی هم در زندگی مشترک بوجود می آورد. ولی چون سرمایه های فرهنگی نهادی بیشتر روبنایی هستند و بیشتر در سطح جامعه و محیط های عمومی و بیرونی, خود را در قالب شغل و حرفة فرد نشان می دهند, به صورت حاشیه در زندگی باقی می مانند و عادت واره ها در مرکز زندگی فعالیت می کنند. در این حالت, تعارضات اساسی بین زن و مرد بوجود نمی آید و فقط در سطح کار و شغل و بحث های علمی و یا شغلی, سرمایه های فرهنگی نهادی خودنمایی می کنند. بنابراین, زندگی را کمتر به خطر می اندازند و امکان جدایی زن و مرد کمتر می شود. بدون اینکه از اهمیت تفاوت بین سرمایه های فرهنگی نهادی زوجین کاسته شود و یا نادیده گرفته شود.
در نتیجه, می توان گفت در صورتی که زوجین بتوانند از دیدگاه عادت واره ها که زیر بنایی تر هستند با یکدیگر آشنا بشوند, خطرات کمتری زندگی آنها را تهدید می کند. با توجه به اینکه سرمایه های فرهنگی نهادی اکتسابی هستند, بعدها زن و مرد می توانند تلاش کنند تا سرمایه های فرهنگی نهادی مشابهی را کسب کنند و بوجود بیاورند. ولی در صورت سرمایه های فرهنگی نهادی یکسان کار سخت و مشکلتری (و نه غیر ممکن) پیش روی زوجین وجود دارد تا عادت واره های یکسانی را بوجود بیاورند.
بنابراین, می توان نتیجه گرفت که به نظر می رسد در جامعة فعلی ما هنوز ازدواج سنتی یعنی با عادت واره های یکسان آغاز کردن, امکان زندگی شادتر و مطمئن تری را نسبت به ازدواج مدرن به همراه می آورد.
فهرست منابع
- منادی مرتضی (1383). تاثیر تصورات و تعاریف مشابهِ زوجین در رضایت از زندگی زناشوئی از دیدگاه زنان. در : مطالعات زنان, دانشگاه الزهرا. سال دوم شماره 4 بهار 1383.
- منادی مرتضی (1385). جایگاه روش کیفی در علوم اجتماعی و علوم رفتاری. فصلنامه حوزه و دانشگاه. پژوهشکده حوزه و دانشگاه. شماره 47 سال دوازدهم، تابستان.
- Bourdieu Pierre (1989). Le sens pratique. Paris, Les éditions de Minuits.
- Durkheim Emile (1987). Les règles de la méthode sociologique. Paris, PUF.
مطالب پیشنهادی
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها و مراکز پزشکی
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
تناسب فرهنگی، بافت طبقاتی، دیدگاهها و برداشتهایی که دختران و پسران دارند، در موفقیت ازدواج آنها موثر است.
این کارشناس علوم اجتماعی در ادامه تاکید کرد: از لحاظ جامعه شناسی افراد به شدت تحت تاثیر طبقه اجتماعی و قشر اجتماعی خود هستند و عدم تناسب افراد در فرهنگ و به طور کلی وجود فاصله طبقاتی برای ایجاد یک زندگی مشترک مناسب نیست.
قرایی مقدم در ادامه افزود: یکی از عوامل بروز طلاق همین مورد عدم تناسب فرهنگی و طبقاتی افراد است. اگر فرض کنیم دختری از یک طبقه بالا با پسری از طبقه پایین یا بهتر است بگوییم قشر پایین ازدواج کند، بعد از مدتی متوجه میشوند که عدم تناسب فکری دارند.
وی در ادامه گفت: دختر و پسر بر اساس طبقه اجتماعی، دیدگاهشان محدود است، چشم اندازشان محدود است، طرز رفتار و سلوکشان، غذاخوردن و پوشاک در آنها متفاوت است.
این کارشناس علوم اجتماعی در پایان تصریح کرد: حتی تحجر فکری موجود در برخی اقشار، مثل اینکه زن را مطیع و فرمانبردار میدانند و تصور میکنند زن باید از اوامر همسرش اطاعت و پیروی داشته باشد، باعث میشود که اختلاف بین این دسته از همسران بالا بگیرد و در نهایت به طلاق منجر شود و ازدواج بین چنین افرادی تایید نمیشود.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
آیا کنترل زندگی زناشویی خود را از دست دادهاید؟ آیا درباره این مسئله با خود فکر کردهاید که برای حفظ زندگیام چه کاری میتوانم انجام دهم؟
به شما مژده میدهم که برای ممانعت از طلاق راهحلهایی وجود دارد که برای حفظ زندگیتان به شما کمک میکند.
اولین کاری که باید انجام دهید این است که خونسرد باشید و شرایط خود را ارزیابی کنید. درباره راهحلهایی فکر کنید که ممکن است در مشکلات رایج زندگی زناشویی شما تأثیر داشته باشند. این مثل معروف که میگوید «در و تخته با هم جورند» مثلی درست و بجاست. زمانی که همسرتان اشتباهی مرتکب میشود، شما هم به همان اندازه مقصر هستید. با اینکه عقیده دارید همسرتان مسبب ایجاد مشکلات است، عکسالعمل شما نیز عامل دیگری برای بهوجود آمدن آن مسئله است.
رفتارها و گفتارهای منفی تنها به ضرر شما خواهد بود. بهمنظور جلوگیری از طلاق و حفظ زندگیتان، باید از واکنش نشان دادن به رفتارهای همسرتان بپرهیزید و دست به انجام اقدامات ضروری که زندگی شما را به حالت اول بازمیگرداند، بزنید. با وجود این دلایل، انتقاد از روی عصبانیت هم فقط اوضاع را بدتر میکند.
تغییر برخورد و رفتار کمک زیادی در مانع شدن از پایان یافتن زندگی زناشویی به شما میکند. عواطف و احساسات شما در برابر همسرتان مطابق با رفتار شما با اوست و احساسات همسرتان در برابر شما براساس رفتاری است که او با شما دارد. آیا تا به حال با دیگران با عشق، مهربانی و روشهای متعهدانه برخورد کردهاید؟ شما نمیتوانید چگونگی تفکرات و احساسات همسرتان را کنترل کنید، اما میتوانید واکنشهای خود را نسبت به همسرتان تغییر دهید. یادتان باشد تنها کسی که میتوانید بر او کنترل داشته باشید، فقط خودتان هستید.
اغلب، زندگی زناشویی بهدلیل گرفتاریهای زن، نظیر کار، فرزندان و مسئولیتهای روزانه در نگهداری خانواده، تازگی خود را از دست میدهد و باعث بیتوجهی به روابط زناشویی میشود. وقتی رابطهای به این نقطه میرسد،به راحتی از همسر خود دلسرد میشوید و اجازه میدهید تا هر چیز پراهمیت دیگری در زندگی جای همسر و زندگی زناشوییتان را بگیرد. همچنین، در زندگیهایی که به این مرحله رسیده باشند، احتمال جدایی زوجها بیشتر است.
برای همسر خود وقت بگذارید. بنشینید و درباره مسائلی که اتفاق افتاده بهطور طبیعی صحبت کنید. درباره آنچه از زندگی مشترکتان میخواهید و به آن نیاز دارید و آنچه عقیده دارید باعث مشکلات میشوند، گفتوگو کنید. گفتوگو کردن، مشاجره کردن و متهم کردن نیست.
به همان اندازه که انسانها دستخوش تغییر میشوند، زندگی زناشویی نیز دائما تغییر میکند. بهمنظور حفظ زندگی مشترکتان باید دلایلی که باعث رسیدن به مرحله جدایی شده است را به درستی مورد ارزیابی قرار دهید؛ مشکل هر چه باشد، امیدی برای حفظ زندگی وجود دارد.
این رهنمودها در صورتی قادر خواهند بود در آغاز مسیری برای حفظ زندگی زناشویی به شما کمک کنند که خود شما هم برای ممانعت از طلاق مصمم باشید و شما در این راه، نیاز به طرحی قابل اطمینان خواهید داشت.
«آیا برای نجات زندگی زناشویی امیدی هست؟» با بازدید از هر محکمهای که مربوط به طلاق یا ازدواج است، سؤال بالا برای شما پیش میآید. وقتی در بحبوحه پریشانی و ناراحتی قرار میگیرید، گاهی یافتن یک راهحل، دشوار خواهد بود. اما پاسخ این سؤال این است که «بله، در بیشتر موارد برای نجات زندگی امیدی هست».
بیشتر مشکلات ریشه در روابط بد یا عدمارتباط دارند، به همین دلیل، بیشتر اوقات در زندگی مشترک وقتی یکی حرف طلاق را به میان میآورد، طرف مقابل کاملا غافلگیر میشود.
اجازه دهید تا مثالی را عنوان کنم. زنی، که ما او را لورا مینامیم، به زمان بیشتری برای گفتوگو با شوهرش نیاز دارد. شوهر او، که او را مایک مینامیم، ممکن است شغلی داشته باشد که احتیاج به اضافهکاری زیادی داشته باشد، همچنین او سرگرمیهایی دارد که در اوقات بیکاریاش به آنها میپردازد، اما لورا در آنها شرکت نمیکند.
لورا به جای صحبت کردن با مایک و به جای اینکه به او بگوید که دوست دارد زمان بیشتری را با هم بگذرانند، انتظار دارد مایک نیاز او را درک کند و وقتی مایک متوجه این موضوع نمیشود، بسیار عصبانی و رنجیده خاطر میشود.
لورا بالاخره به مایک موضوع را گفت در حالی که از او عصبانی بود ولی مایک حتی دلیل آن را هم نمیدانست. چه اتفاقی افتاده بود که یک مسئله کوچک تبدیل به بحثی بزرگ شده بود؟ مایک حتی نمیدانست مسئلهای که برای لورا مشکلی بزرگ است، بهوجود آمده. مشکل لورا و مایک چیزی است که بیشتر زوجها در زندگی مشترک خود با آن دست به گریبان هستند و آن فقدان یک ارتباط ساده است که به طرز غیرقابل کنترلی اختلافات را تشدید میکند.
این یک سناریوی ساختگی بود، اما به شما قول میدهمچنین رویدادهایی همیشه و در همه خانوادهها پیش میآید. وقتی مشکلی کوچک مورد توجه قرار نگیرد، بدون اینکه متوجه شوید تبدیل به مشکلی بزرگ، پیش رویتان میشود.
آیا تا به حال به مشکلی جزئی اجازه دادهاید که آنقدر بزرگ شود که شما در برابر آن عکسالعملی جدی نشان دهید؟ حتی اگر مشکلات زندگی بیش از حد بزرگ شده باشند هم هنوز امیدی برای نجات زندگی مشترک وجود دارد، به شرط آنکه برای حل مشکلات از دیگران کمک بگیرید.
کمک کنید تا زندگیام را حفظ کنم
اگر دریابید که زندگی زناشوییتان در حال از دست رفتن است و آخرین چیزی که شما میخواهید طلاق است، چه کاری میتوانید انجام دهید؟ از شما میخواهم بدانید که امیدی هست. بسیاری از زندگیهای زناشویی، فقط به خاطر اینکه زوجین میخواهند خود را مصممتر از دیگری نشان دهند، به طرز وخیمی به شکست میانجامد و پایان میپذیرد.
این پرسشها را از خود بپرسید:
آیا رابطهای درست برقرار میکنید؟
تنها تصمیمی که در میان مسائلی که زندگی مشترک شما را تهدید میکند، هرگز نمیتوانید آن را عملی کنید، فارغ شدن از برقراری ارتباطی تأثیرگذار است؛ ارتباطی نه با مجادله و تهدید، بلکه با درست گفتوگو کردن. یک ارتباط حقیقی تقریبا همیشه در زندگیهای مشترکی که آشفته هستند، از بین میرود.
آیا به همسر خود احترام میگذارید؟
همیشه بین زوجهای موفق احترام متقابل وجود دارد. رفتارهای پر از نفرت و تعبیرات کوته نظرانه پر شور، باعث اهانت به همسر و ویران کردن عشق میشود. شما نمیتوانید بیاحترامیکردنهای خود را مخفی کنید زیرا این مسئله از سخنان و رفتارهایتان آشکار میشود.در این زمان همسرتان نسبت به شما احساس یأس میکند و هیچ کاری درست پیش نمیرود؛ بدون احترام متقابل زندگی زناشویی سالمی نخواهید داشت.
به چه میزان متعهد هستید؟
کار، دوستان، سرگرمیها، کارهای خانه، خانواده گسترده، همه و همه لیستی از مواردی است که برای افراد متعهد اهمیت دارد. در رأس این لیست باید زندگی زناشویی شما قرار بگیرد. دقت کنید که اجازه ندهید کسی یا چیز دیگری قبل از زندگی زناشوییتان بیاید.
از مشکلات دوری نکنید
هر چه بیشتر از مشکلات دوری کنید، زندگی زناشوییتان بیش از پیش آسیب خواهد دید. زندگیهای مشترکی که در نقطه شکست قرار دارند، همین حالا به یک طرح عملیاتی نیاز دارند. بهمنظور حفظ زندگی، شما به طرحی نیاز دارید که اجازه درک مشکلات و تمرکز بر بازیابی عشق و تعهد را که سابق بر این جزئی از زندگی مشترک شما بوده، بدهد.
بیاموزید چگونه طرحی اثباتشده را به فعل دربیاورید و برای نجات زندگی مشترک خود بار دیگر به همسرتان بپیوندید؛ شما، همسرتان و زندگی مشترکتان شایستگی آن را دارید.
طبق آمارها، نیمی از ازدواجها در ۷سال اول زندگی مشترک پایان میپذیرد؛ این بدین معناست که نیمی از آنها به زندگی ادامه میدهند. آیا زندگی شما هم تداوم خواهد داشت؟
او طلاق میخواهد، اما من نه
همسرتان به شما گفته که میخواهد از شما جدا شود و شما را دچار سردرگمی کرده است.
در درجه اول، سعی کنید خونسردی خود را حفظ کنید و شرایط عادی را به زندگی خود بازگردانید؛ شما به قرار گرفتن در یک وضعیت فکری مناسب، بهمنظور نجات زندگیتان از طلاق، نیازمندید.در درجه دوم، نباید تسلیم شوید.
اگر تا به حال عشقی در زندگی مشترکتان وجود داشته، این ارزش جنگیدن را دارد.برای پیدا کردن راهی برای حفظ زندگی، مسیر همواری در پیش رو نداریم، اما هر تلاش با نفوذی در درازمدت مطمئنا شایسته زندگی زناشویی است
گردآوری : پایگاه اینترنتی تکناز
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
از «نهاد خانواده» و مقدس بودن تشکیل آن و کمک به برپایی این «خیمه عفاف» گفتیم، و از اینکه قانون زوجیت عمومی و کشش متقابل، به برپایی این خیمه کمک می کند و اگر تدبیر نباشد، این کشش به تنش می انجامد. نیز گفته شد که «ازدواج»، سازنده و رشددهنده است و روح تعاون و احساس مسؤولیت را برمی انگیزد و وعده الهی هم به «توسعه رزق» برای اقدام کنندگان به ازدواج، این «سنت نبوی» یادآوری شد.
اینک ادامه بحث:
چنین نیست که هر کس ازدواج کرد، سعادتمند شد. چنین هم نیست که هر کس همسری برگزید، می تواند او را به سعادت و خوشبختی برساند. دلیل آن هم وجود آتشهای اختلاف و زبانه های کینه و کدورت در خانواده های بسیاری است که گاهی هم پایشان به شکایت و دادگاه و پرونده و ... کشیده می شود.
مهمتر از «تشکیل خانواده»، داشتن خانواده ای سالم، استوار، پاک و عاطفی و داشتن همسری همدل و همزبان و همراه و همدرد است. خانواده هایی که پس از تشکیل، خیلی زود از هم می پاشد و طوفان اختلاف، ریشه آن را لرزانده و سقف آن را فرو می ریزد، یا از همان آغاز، میان زن و شوهر و اقوام و بستگان دو طرف، «مسأله» بوده است، یا در اثر لجاجتها، خودخواهیها، نبودن روحیه گذشت و ایثار و نادیده گرفتن خطاهای کوچک و ضعفهای ناچیز، «مسایلی» بروز می کند و رفته رفته بزرگ می شود و «مشکلات»، عرصه را بر «زندگی» تنگ می سازد. اگر از آغاز، بنای ازدواج، سالم نهاده شده باشد، این گونه بحرانها یا هرگز یا دیر به سراغ خانه می آید.
هسته اولیه یک خانواده سالم و مطلوب، از همان آغاز ازدواج، از هنگام خواستگاری و وصلت با خانواده دیگر شکل می گیرد و ریشه آن، شناختن و داشتن «معیارهای مکتبی» در انتخاب همسر است.
همسر ایده آل کیست؟ خصوصیات یک زن یا شوهر خوب کدام است و با کدام «معیار»، باید سراغ انتخاب شریک زندگی رفت، یا به درخواست یک خواستگار برای ازدواج، «آری» گفت؟ و این آری گفتن، که گاهی بلکه اغلب، یک زندگی مادام العمر را بر دوش انسان می گذارد، باید با در نظر گرفته چه ویژگیهایی باشد؟
وصلت با خانواده هایی که نجیب و شریف اند، پسندیده تر است. تدیّن و تقوا، ملاک دیگری در همسرگزینی است. ارزش و اعتبار یک مسلمان در دیدگاه مکتب، به «دین» او است. پس ملاک قرار دادنِ دینداری در ازدواج، نشانه اصول گرایی و مکتبی اندیشیدن و مکتبی عمل کردن است.
اگر کسی مسلمان و مؤمن است و در ازدواج، دنبال همتا، هم شأن و «کُفو» می گردد، لابد می داند که مسلمانی و ایمان، رمز و نشانه آن همتایی است و مؤمن، کفو مؤمن است و زنان پاک و عفیف، لایق مردانِ باتقوا و پاکند (و الطیّباتُ لِلطیّبین)(1) و در آیات قرآن، ازدواج با مشرک و کافر نهی شده است، چرا که همتای مؤمن نیست.(2)
امام صادق(ع) فرمود:
«اَلکُفْوُ اَنْ یَکونَ عَفیفا و عِنْدَهُ یَسارٌ»؛(3)
کفو و همتا در همسری آن است که پاکدامن و توانگر باشد (تا بتواند خرج زندگی را تأمین کند).
پس معیار در «آری» گفتن به همسر آینده یا خواستگاری کردن از یک دختر، آن است که هم «عفاف» داشته باشد، هم «قدرت مالی». در برخی احادیث، دین و امانت مطرح شده است، در روایتی «دین و اخلاق» معیار قرار گرفته است و بی اعتنایی به این معیارها فسادآفرین دانسته شده است.
رسول خدا(ص) فرمود:
«اِذا جاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلقَهُ و دینَهُ فَزَوِّجُوهُ و اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الارض و فَسادٌ کبیرٌ»؛(4)
هر گاه کسی سراغ شما آمد که «اخلاق» و «دیانت» او را می پسندید، پس با او ازدواج کنید و گرنه در زمین فتنه خواهد شد و فساد بزرگ پدید خواهد آمد.
گرچه «زیبایی و جمال» را به عنوان یک معیار و ارزش می توان حساب کرد، اما در صورتی که با تقوا، عفاف و پاکی در تعارض قرار نگیرد. کسی که در ازدواج، تنها به «زیبایی»، یا «ثروت» یا «شهرت» توجه کند و از اصالت خانوادگی و تربیت و اخلاق پدر و مادر و عفاف دختر غافل شود، چه تضمینی وجود دارد که خانواده ای محکم، استوار و پابرجا پدید آید و این کانون، پایگاه صفا و محبت شود؟!
سنتهای دینی و ملی را نباید نادیده گرفت. فرهنگ خودی ما به اصول خوبی آمیخته و بر آنها استوار است، اگر آن را در مقابل فرهنگ بیگانه، به دیده حقارت ننگریم و کنار نگذاریم. در یک خانواده، هر چه نجابت و اصالت و حیا و عفت بیشتر باشد و هر چه معیارهای مکتبی بیشتر حاکم و سرنوشت ساز و تأثیرگذار باشد، نظام و انسجام و قوام آن خانواده نیز، مستحکم تر و بادوام تر خواهد بود.
سستی بنیان خانواده ها را بیشتر در میان کسانی می توان دید که به اصول مکتبی و ارزشهای فرهنگ خودی بی اعتنا و از آنها بیگانه یا گریزان اند.
برای خیلی ها این سؤال که «همسر نمونه کیست؟ زن یا شوهر ایده آل و مطلوب، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟» از سؤالات اساسی در گزینش همسر است. نه تنها در گام نخست و آغاز کار، حتی در مورد کسانی هم که ازدواج کرده اند و مدتی از پی نهادن این بنا و بر پا ساختن این خیمه گذشته و صاحب فرزند نیز شده اند، آشنایی با این «شاخص»ها و «معیار»ها، مناسب و مفید است، زیرا با عینیت بخشیدن به آنها در زندگی مشترک، می توانند به سلامت و استحکام بنیان خانواده خویش، کمک کنند.
پیش از آنکه به خصوصیات مثبت و ارزشی همسر اشاره شود، بد نیست که با چهره منفی و نکوهیده همسرِ ناشایست هم آشنا شویم و خانواده های «مسأله دار» را بشناسیم. در این زمینه روایات بسیار است و در این احادیث، از ازدواج با فاسق، بداخلاق، شراب خوار، عقیم، احمق و سفیه،
مجنون، و دختری که در خانواده بد رشد و نموّ یافته است، نهی شده است. از جمله این حدیث مشهور است که رسول خدا(ص) فرمود: از ازدواج با «خضراء دِمَنْ» بپرهیزید. پرسیدند: یا رسول اللّه ، مقصود از خضراء دمن (سبزه روییده در مزبله) چیست؟ فرمود: «المَرأةُ الْحَسْناءُ فی مَنْبَتِ السّوء».(5) یعنی زن زیبارویی که در خانواده ای پست و فرومایه، به بار آمده باشد.
همچنین از زنانِ نازا، آلوده، لجباز، نافرمان، حقیر و پست در نظر فامیل خود، سرکش در برابر شوهر، رام و تسلیم در مقابل دیگران، ناموافق با شوهر، کینه توز، فخرفروش، بی پروا از کار زشت و ... در روایات نکوهش شده و از این گونه زنان به عنوان «شِرار النساء» یاد شده است.
در مقابل، به ازدواج با دوشیزگان، زیبارویان، فرزندآوران، عفیفان و نجیبان، صاحبان اخلاق نیکو، دیندار و امین، فرمانبرداران از شوهر و حافظان مال و آبروی همسر و ... تشویق و ستایش شده است.
از پیامبر اکرم(ص) روایت است: از جمله عواملی که موجب صلاح و اصلاح مرد مسلمان می شوند آن است که همسری داشته باشد که هر گاه به او بنگرد، خوشحال و مسرور شود و اگر از زنش غایب باشد، حافظ و نگهبان آبرو و حرمت شوهر باشد و اگر به او دستوری داد، اطاعت کند.(6)
و در روایت دیگر چنین است: هیچ مرد مسلمانی پس از اسلام، بهره ای بیشتر از این نبرده است که همسری مسلمان داشته باشد که اگر به او بنگرد، شادمان شود و اگر فرمانش دهد اطاعت کند و هر گاه از همسرش غایب باشد، وی نسبت به خودش و مالِ شوهرش، نگهبان و امین باشد.(7)
و رسول خدا(ص) فرمود: «مِنْ سعادَةِ المرء الزّوجة الصالحه»؛(8)
همسر صالح و شایسته، از جمله عوامل خوشبختی مرد است.
رهنمود این احادیث، عبارت از این است که از معیارهای همسر خوب، «حفظ عفاف»، «مراعات حقوق همسر» و «صیانت از مال و آبرو» است. همین عوامل و مراعات این نکات، از سوی دیگر به قوام و استحکام بنیاد خانواده کمک می کند. روابط مناسب عاطفی زن و شوهر با یکدیگر و آن دو با فرزندان و بستگان و حفظ حقوق آنان و مراعات وظایف متقابل، عامل دیگری برای سلامت خانواده است.
به کار بستن معیارهای مکتب، به انس و الفت خانواده می انجامد و بی توجهی به آنها عامل بروز تشنج و اختلاف در خانواده است سعدی گفته است: «قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.»(9) و چه مصیبتی سخت تر و تلخ تر از بروز اختلاف در یک خانه و خانواده؟
صفای زندگی، نعمت بزرگی است که برخورداران از آن باید پیوسته شکرگزار آن باشند و قدر و قیمت خانه بی اختلاف و نزاع را بدانند. چنین محیطهای گرمی، بهشتی دنیوی برای فرزندان نیز خواهد بود و طعم شیرین زندگی را به آنان خواهد چشاند.
البته گاهی برخی بگو مگوها در حدّ بیان دیدگاهها و انتقال سلیقه ها به طرف مقابل لازم است، تا دو همسر که شریک زندگی یکدیگرند، از نظرات، خواسته ها، توقعات و کاستیها و حتی انتقادها و عیوب خویش آگاه شوند و عقده ای در دل نماند و «انتقاد حضوری» به «غیبت و بدگویی پشت سر» نیانجامد. اما تا حدی که صمیمیت زندگی مشترک و آرامش کانون خانه را بر هم نزند و برای خود زوجین، کینه نیافریند و کودکان را هم که شاهد این گونه مشاجرات یا بحثهای «درون خانگی» می شوند، به نگرانی و اضطراب و آشفتگی فکری و روحی نکشاند.
اگر زوجین، اهل منطق باشند و حرفهای خود را مستدلّ و در فضایی دور از تعصب و لجاجت و پرخاش برای هم بگویند و موضوعاتی را که سبب بروز ناسازگاری شده و بحران آفریده است، ریز و مشخص کنند و برای حلّ آن همفکری جدّی داشته باشند، مطمئنا هیچ خطری خانواده را تهدید نمی کند.
بسیاری از اختلافها، ریشه در «سوء تفاهم» و «بدفهمی» از حرف و عمل طرف مقابل دارد. گفتگوی منصفانه می تواند آشتی آور باشد. نحوه برخورد با یک مشاجره خانوادگی، هم می تواند آمیخته به صحبتی منطقی و معقول باشد و آن مسایل را روشن سازد و گره ها را بگشاید، هم می تواند آن را به یک بحران و مشکله لاینحل تبدیل سازد. اینکه گفته اند: «گِرهی را که با دست باز می شود، با دندان باز نمی کنند» اشاره به همین گونه راه حلهای صحیح و منطقی برای معضلات خانوادگی و رفتاری و ارتباطی هم می تواند باشد.
گفتگوها و نزاعهای لفظی، آسمان خانه و خانواده را ابری و بغض آلود می کند. نباید گذاشت این وضعیت ادامه یابد و ریشه بدواند. حرفهای پشت سر و پیش این و آن، اوضاع را بحرانی تر می سازد و «پرنده آشتی» را از بام و در آن خانه دورتر می کند. تا می توان در خانه به درمان پرداخت، چرا باید به بیرون کشیده شود؟ و تا می توان خود به خاموش کردن شعله اقدام کرد، چرا باید دامنه شعله را گسترده تر ساخت؟
صحبت رویاروی و بی واسطه، خیلی کارسازتر از آن است که پای بیگانگان و حتی اقوام نزدیک که اغلب، کاری هم از آنان در رفع اختلاف ساخته نیست، به میان کشیده شود. زیرا خطر رسوایی و بی آبرویی و عمیق تر شدن اختلاف، بیشتر می شود.
اگر قرآن کریم، فرمان می دهد که خود و خانواده خود را از آتش حفظ کنید: «قُو اَنْفُسَکم وَ اهلیکُمْ نارا»(10)، هم حفاظت از آتش دوزخ به وسیله پرهیز از مفاسد و گناهان است، هم اگر بروز اختلاف در یک خانواده را شعله ای هستی سوز بدانیم ـ که هست ـ باید با رفتار سنجیده و صحیح، خود و خانواده را از سوختن در این آتش نیز نگه داشت.
نعمت «خانواده بی اختلاف» را قدر بدانیم و اگر این شعله در بساط و کانون زندگی ما در افتاده است، هر چه سریعتر آن را با تدبیر و حکمت، با تصحیح رفتار، با گفتگوی منطقی، با ریشه یابی و درمان فوری، خاموش کنیم، پیش از آنکه ما و فرزندانمان را خاکسترنشین کند.
راستی که همسر صالح، نجیب، باتقوا و عفاف، هدیه ای از سوی خداوند است و خوشا آنان که از این موهبت برخوردارند.
ادامه دارد.
1 ـ نور، آیه 26.
2 ـ ر.ک: بقره، آیه 221.
3 ـ بحارالانوار، ج100، ص372.
4 ـ همان، ص373.
5 ـ همان، ص232.
6 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص22.
7 ـ همان، ص23.
8 ـ همان.
9 ـ گلستان سعدی، باب هشتم.
10 ـ تحریم، آیه 6.
http://www.hawzah.net/
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
البته در این خصوص اجازه دخالت را به هیچکس ندهید اما مشورت در هر موردی میتواند به ذهن درگیر و خسته شما کمک کند.
بزرگترین فرآیندی که پس از ازدواج میتواند زندگی هر فردی را دگرگون کند، پدیده ناخوشایند طلاق است و فارغ از علت آن نمیتوان براحتی با پدیدهای که کانون خانواده را از هم میپاشد، کنار آمد اما به هر حال تکلیف آن دسته از افرادی که به هر دلیلی طلاق میگیرند، چیست؟ آیا این افراد دیگر نمیتوانند به زندگی برگردند؟ و چگونه میتوان با این پدیده کنار آمد و بهرغم همه تلخیهایش به زندگی ادامه داد؟
اینکه چرا روند زندگی شما امروز به طلاق ختم شده موضوع بحث ما نیست، آنچه که میخواهیم به آن بپردازیم چگونگی بازگشت شما به زندگی است. بیشک طلاق شالوده زندگی هر فردی را برهم میریزد. در این میان خانمها بیشترین آسیب را میبینند اما میتوان با نوعی مدیریت منطقی و کمی صبر و استقامت، راهی برای خوشبختی پیدا کرد و باز هم به فردی موفق تبدیل شد.
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
به اعتقاد کارشناسان و صاحبنظران، مشکلات اقتصادی و فرهنگی از عوامل مهم کاهش آمار ازدواج در کشور هستند که گروهها و نهادهای مختلف دولتی، علمی و دانشگاهی، اجتماعی و مردمی را در این حوزه وارد عرصه فعالیت کرده است، به طوری که گروههای مرجع و متعهد مردمی، از جمله اساتید دانشگاه و حوزه، مدیران و مشاوران مراکز و موسسات مشاورهای، ائمه جماعات و معتمدان محلی، با دریافت آموزشهای لازم میتوانند به عنوان اولین حلقههای ارتباطی با مردم نقش پررنگی در فرهنگسازی و آگاهی بخشی به جامعه ، درباره حل بحران ازدواج ایفا کنند.
براساس اعلام سازمان ثبتاحوال کشور، سرعت طلاقها در جامعه از ازدواج افزایش یافته است و آمار طلاق 1.5 برابر ازدواج شده است.
سرویس "جوانان "خبرگزاری دانشجویان ایران در میزگردی با حضور پرفسور باهر استاد دانشگاه و رفتارشناس و دکتر بیاتی روانشناس به بررسی چالشهای ازدواج جوانان پرداخته است.
حسین باهر رفتارشناس و حقوقدان در این میزگرد راهحل برون رفت از بحران ازدواج را خروج مسئولان دولتی از تصمیمگیری در مقوله ازدواج دانست و گفت: در حال حاضر نیازمند ساختاری منسجم در مقوله جوانان هستیم، امروزه مسئله جوانان و ازدواج نیازمند یک شورای عالی مردمی است که بدون حضور مسئولان دولتی و با حضور اساتید دانشگاهی، معلمان، نمایندگان فرهنگسراها و مساجد و صدا و سیما و ... و با یک عزم ملی اداره شود.
حسین باهر در میزگرد بررسی «مسائل و مشکلات ازدواج جوانان» که در خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، برگزار شد، افزود: کار خوب باید خوب انجام شود، اگر میخواهیم طرحی به درستی اجرایی شود، باید راهکار اجرایی آن را هم بدانیم و آن را به دست فردی مطلع و کاردان بسپاریم. امروزه بسیاری قوانین نوشته شده است که هر چند ضعفهایی هم دارند، اما همین قوانین هم کامل اجرایی نمیشود بطوری که شاهد هستیم اجرای قانون تسهیل ازدواج هشت سال بلاتکلیف مانده است.
وی با اشاره به اینکه تسهیلات ازدواج باید اساسی و با برنامه باشد، اظهار کرد: تسهیلاتی همچون مسکن ارزان، معافیت سربازی برای جوانانی که ازدواج پایدار خواهند داشت یا اولویت استخدام برای پسران متاهل باید وجود داشته باشد و این مسئله باید در جامعه جا بیفتد که فردی که متاهل است باید از امکانات بیشتری برخوردار باشد. مردی که توانمند است، باید ازدواج کند و این مسئله در اسلام هم مورد تاکید بوده و به عنوان امری واجب توصیه شده است.
باهر با اشاره به اینکه دو زوج باید هم کفو و همگن باشند، افزود: عدهای به غلط اظهار میکنند، دختران باید توقعات خود را پایین بیاورند، در حالی که دختر با تحصیلات کارشناسی ارشد را نمیتوان مجبور کرد با یک کارگر ازدواج کند و این موضوع، پایین آوردن توقعات نیست؛ بلکه اختلافات فرهنگی و طبقاتی است که منجر به مشکلات دیگری خواهد شد و یکی از مهمترین عوامل طلاق، اختلاف فرهنگی و هم کفونبودن زوجین با یکدیگر است.
وی افزود: دختران تحصیل کرده، شایسته این هستند تا با افراد تحصیل کرده هم کفو خود ازدواج کنند و برای این امر باید فرهنگ جامعه را افزایش داد و بر بالا بردن تحصیلات پسران تاکید کرد.
این جامعهشناس و رفتارشناس در این راستا به بحث تفکیک جنسیتی را در دانشگاه اشاره کرد و گفت: در این طرح به این مقوله توجه نشده که دختری اگرنتواند خود را در کنار پسرها در دانشگاه حفظ کند، قطعا در جامعه مورد آسیب بیشتری قرار خواهد گرفت. ضمن آنکه ذات انسان به گونهایست که اگر او را از مسئلهای منع کنی، بیشتر کنجکاو خواهد شد و به دنبال آن خواهد رفت.
وی با اشاره به نگاه اجتهاد در اسلام، افزود: چرا اسلام به اجتهاد و تقلید از مرجع زنده تاکید دارد؟ چون نگاهش رو به آینده است و آینده را معتبر میداند.
باهر با اشاره به مناظره بررسی افزایش سن ازدواج در بین جوانان که اخیرا از صدا و سیما پخش شد و خود نیز در آن حضور داشت، گفت: افرادی که در مناظره حضور داشتند، همگی از مسئولان برتر حوزه جوانان بودند؛ اما نگاهشان به ازدواج جوانان از منظر تجارب شخصی، مطالعه و اعتقاد به گذشته بود و کمتر تجربه مشاوره خانواده و کسب اطلاع از وضعیت جامعه را داشتند. این در حالی است تا زمانی که متولیان امر که در رأس امور تدوین و اجرای قوانین هستند، نسبت به عمق مسائل بیگانه باشند، شرایط تغییر نخواهد کرد.
وی با بیان اینکه برخی مسئولان شناخت زیادی از مشکلات ندارند، ادامه داد: زمانی که مشکلات بیان میشود، مسئولان از کارشناسان سند و مرجع میخواهند اما تا زمانی که مسئولان خود احساس درد نکنند، وضعیت بهبود نخواهد یافت که در این راستا باید نهادهای مردمی تشکیل شود.
این رفتارشناس در مورد انتخاب بین مسائل فرهنگی و اقتصادی موثر در مقوله ازدواج، اظهار کرد: منطق صفر و یک، مدتهاست که از بین رفته است و نمیتوان در مسائل اجتماعی از بین دو گزینه یکی را انتخاب کرد. میان صفر و یک بینهایت عدد وجود دارد و مسئله اقتصاد و فرهنگ نیز حکم همین مسئله را دارد.
باهر، اقتصاد را رگ حیاتی جامعه توصیف کرد و گفت: اقتصاد زیربنای خانواده و جامعه است و خداوند در قرآن، اساس دینداری، سلامت جامعه و تشکیل خانواده را بر پایه اقتصاد استوار دانسته است.
وی افزود: در اقتصاد لزوما فقر مطرح نیست و ثروت زیاد و انباشت سرمایه در دست عده قلیلی نیز فساد ایجاد میکند و امروزه 85 درصد از سرمایه کشور، در دست 15 درصد از جمعیت جامعه است و زمانی که جوانی اتومبیل یک میلیارد تومانی سوار میشود، چگونه میخواهد زیر بار مسئولیت تشکیل خانواده برود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه امکان رفع نیاز جنسی جوانان به وفور و ارزان در جامعه وجود دارد، گفت: فردی که 15 سالگی به سن بلوغ برسد و 35 سالگی ازدواج کند، یعنی 20 سال نفس و طبیعت خود را کنترل کرده و ریاضت کشیده است. این فرد یا در درون خود میریزد و دچار افسردگی میشود و یا بیرون میریزد و پژمرده میشود.
باهر، دلیل اصلی گرم شدن بازار سایتهای همسریابی را همین مسئله عنوان کرد و گفت: این سایتها برای دختران راهاندازی شده است تا همسر مناسب پیدا کنند؛ اما متاسفانه این سایتها محیطی برای سوء استفاده عدهای برای اهداف غلط شده است، بنابراین نباید این سایتها حذف شوند؛ بلکه یک متولی معتبر و ناظر دقیق نیازمند است و لزوما نیز نباید سازمانهای دولتی باشند و یک شورای مردمی میتواند این سایتها را به خوبی کنترل کند.
وی درباره ازدواج دانشجویی نیز گفت: من از بنیانگذاران ازدواج دانشجویی در کشور بودهام؛ اما در این طرح متاسفانه جایی برای مشاوره دیده نشده بود و فقط صرفا صیغه ازدواج قرائت شد، در حالیکه اگر مشاوره نیزصورت میگرفت، عدهای سوء استفاده نمیکردند که از امکانات استفاده کنند و در دوران دانشجویی با یکدیگر زندگی کنند و پس از دانشگاه هر کسی سوی زندگی خود رود و از هم جدا شوند.
باهر با اشاره به برخی نگرشها و تفکرات غلط در خانواده، گفت: برخی چشم و هم چشمیها و زیادهخواهیها باعث بروز مشکلاتی در خانواده میشود و وقتی فرزند مشاهده میکند پدر و مادرش بر سر پول دعوا میکنند، طبیعی است وقتی سرمایه کافی هم نداشته باشد، به سراغ ازدواج نرود.
وی با بیان اینکه در جهان امروز زن و مرد برابر هستند، افزود: قانون این ظرفیت را ایجاد کرده تا حین عقد، شروط برابر میان زن و مرد قید شود و امروزه که زنان شانه به شانه مردان در جامعه حضور دارند، بهتر است تمام مسائل اعم از حق طلاق، ارث، مسکن و ... در حین عقد برابر تقسیم شود تا برخی مشکلات پیش نیاید.
باهر با اشاره به غلط دانستن این تفکر که فرزندآوری باعث استحکام خانواده میشود، افزود: زوجی که با هم مشکل دارند، فکر میکنند با بچهدار شدن مشکلات آنان حل خواهد شد؛ اما جز آنکه فرد دیگری را دچار مشکل و بدبختی کنند، نتیجه دیگری نخواهد داشت.
طلاق همیشه مذموم نیست
وی با اشاره به مسئله طلاق درمانی، گفت: گاهی چارهای جز طلاق نمیماند و همیشه طلاق نیز مذموم نیست. امروزه شاهد طلاقهای عاطفی در خانوادهها هستیم و خانواده به جای سازگاری، به سازش کاری میپردازند.
وی در خاتمه افزود: اکثریت طلاقهایی که در سنین بالا و در نسلهای گذشته اتفاق میافتد و یا در سنین کم و نسل جوان رخ میدهد، همگی از عدم مسئولیت و عدم تعهدپذیری ناشی میشود.
دکتر مهدی بیاتی روانشناس نیز در میزگرد ایسنا برای خروج از حل بحران ازدواج بر نقش رسانه و نگرشسازی در جامعه تاکید کرد و گفت: امروزه باورپذیری در ازدواج کمرنگ شده و جوانان هیچ انگیزه و علاقهای برای ازدواج ندارند. این باور از خانواده نشات گرفته و به رسانهها رسیده است، به عبارت دیگر متهمان اصلی بحران ازدواج خانوادهها و رسانهها هستند.
وی افزود: امروزه بیشتر با جوانانی سر و کار داریم که با بزرگسالان بیگانهاند و زمانی که به آنها پیشنهاد ازدواج داده میشود. فرد وقتی در خانوادهاش ببیند ازدواج جز دردسر و درگیری، حاصلی برای او نخواهد داشت، تن به ازدواج نمیدهد.
وی با بیان اینکه عدهای از جوانان بر این باورند که ازدواج سنتی به طلاق نمیانجامد، گفت: در بسیاری از ازدواجهای سنتی، خانوادهها یکدیگر را تحمل میکنند و دچار طلاق عاطفی هستند. مادری که پس از 50 سال به فرزندش میگوید فقط به خاطر تو من این زندگی را ادامه دادهام، طبیعی است آن جوان از ازدواج بیزار شود.
بیاتی با اشاره به برنامههای صدا و سیما در تشویق و تمایل جوانان به ازدواج، افزود: متاسفانه شاهد آن هستیم که در برخی از رسانهها عمده کسانی که الگوی جامعه هستند، همچون فوتبالیستها، بازیگران و ... تمایلی به زندگی مجردی دارند. به عنوان مثال در مناظرهای که اخیرا در مورد علل افزایش سن ازدواج از صدا و سیما پخش شد، مجری برنامه خود مجرد است و چگونه فردی که خود به ازدواج اعتقاد ندارد، یک برنامه مناظره با عنوان ازدواج را مدیریت میکند.
وی با اشاره به سریالی که این شبها از شبکه سوم سیما پخش میشود، گفت: در این سریال بازیگر اصلی به زندگی مجردی تمایل دارد و از بازگشت به محیط خانه خود بیزار است، این مسائل ناخودآگاه فرد را به سمت زندگی مجردی سوق میدهد.
بیاتی با اینکه این نگرشها باید ریشهیابی شود، تصریح کرد: اگر به برنامههای کودک در دهههای 60 و 70 دقت کنیم، متوجه خواهیم شد در اکثر برنامههای کودک شخصیتهای داستان در جستوجوی مادر خود هستند. به عبارت دیگر مجموعهای از تفکرات به حوزه کودک وارد میشود که نگران از فرآیند تشکیل خانواده است و این در ذهنیت او اثر میگذارد و حال این فرد به سن ازدواج رسیده است و این مسائل بر ذهن او تاثیر گذاشته است.
وی با اشاره به اینکه صدا و سیما دائما درگیریها و تنشها را در خانواده به تصویر میکشد، گفت: امروزه در برخی از سریالها نشان میدهد وقتی دختر و پسر داستان با یکدیگر دوست هستند، زندگی خوشی به تصویر کشیده میشود، اما زمانی که با هم ازدواج میکنند. سراسر درگیری و مشکل به نمایش گذاشته میشود که این مسائل بر ذهنیت جامعه تاثیر منفی میگذارد.
وی با اشاره به اینکه مسئله ازدواج یک زنجیره است و محدود به یک و دو مسئول نمیشود، گفت: برخی از مسئولان چرا نگران آن هستند که مسائل نقد شوند. چرا از ارائه آمار میترسند؟ امروزه در تهران از هر سه مورد ازدواج، یکی به طلاق میانجامد. به عبارت دیگر از هر 100 هزار ازدواج، 30 هزار طلاق رخ میدهد و اگر یک سوم این جمعیت در کنار خیابان بایستد. تصور کنید چه فسادی جامعه را دربرخواهد گرفت.
بیاتی با بیان اینکه ازدواج یک امر متولیمدار نیست، افزود: اگر صرفا به فکر افزایش تسهیلات باشیم، آمار طلاق را افزایش دادهایم. مشکل ما تسهیلات نیست، بلکه مسائلی وجود دارد که حتی مسئولان نیز از آن بیاطلاع هستند.
وی افزود: اقتصاد مسئله مهمی است، اما اگر دائما بر آن تاکید شود، مسائل نوظهوری پدید میآید که هیچ برنامهای برای آن پیشبینی نشده است و زمانی که مسئولین به این نتیجه نرسند که مشکلات اساسی در این باره وجود دارد و افرادی که تصمیمگیر هستند، به این باور نرسند که باید قدمی بردارند، وضعیت تغییر نخواهد کرد و اگر مسئولین پای خود را از مسئله ازدواج بیرون بکشند و به نهادهای مردمی بسپارند، تمام مسائل حل خواهد شد.
وی با اشاره به اینکه متاسفانه نیاز جنسی جوان در برخی مواقع ارزان و آسان در حال رفع است، افزود: دراین راستا یک بحران در راه است و یکی از مسائلی که باعث گرایش به ازدواج میشود، مسائل جنسی است و تا زمانی که نیازهای جنسی جوان ارزان و بدون دردسررفع شود و فرد دردسرهای زندگی خانوادگی را ببیند، دیگر ازدواج برای او لذت نخواهد داشت و سودی در آن نمیبیند.
بیاتی مهمتر از اقتصاد، نگرش افراد به ازدواج را عامل مهمی در افزایش سن ازدواج دانست و افزود: اگر بررسی کنیم، شاهد خواهیم بود میزان عدم تمایل به ازدواج در خانوادههای مرفه، بسیار بیشتر از خانوادههای متوسط و فقیر است. فردی که نگرشش به ازدواج، بهرهبرداری از زن است، با تسهیلات سه الی پنج میلیونی، تمایلی به ازدواج پیدا نخواهد کرد.
این روانشناس با بیان اینکه مسائل جنسی همچون بسیاری از نیازهای دیگر زندگی است، افزود: چرا باید این موضوع در جامعه پنهان شود. امروزه 60 درصد از طلاقها از مسائل زناشویی نشأت میگیرد که این آمارها برای طلاقهای ثبت شده است و طلاقهای عاطفی خود مسئله دیگری دارد.
بیاتی افزود: یکی از مراجعهکنندگان عنوان میکرد که پنج سال در طبقه دیگری جدا از همسرش زندگی میکرد، طبیعی است این فرد برای رفع نیازش به سراغ روشهای دیگری برود. متاسفانه این مسائل امروزه در برخی خانوادهها که حتی فکرش را هم نمیکنیم وحشتناکتر است و حتی مسائلی رخ میدهد که نمیشود به راحتی بیان کرد. برخلاف توصیه مذهب ما، در برخی خانوادهها گفتمان عشقورزی وجود ندارد که این امر نیازمند آموزش و فرهنگسازی در جامعه است.
این روانشناس یکی دیگر از عوامل عدم گرایش به ازدواج را وابستگی خانواده به فرزندان دانست و گفت: در گذشته تعداد خانوادهها بیشتر بود و فرزندان پس از سن 18 سالگی تقریبا از خانواده جدا میشد؛ اما امروزه خانوادههای تک فرزندی باعث شده تا وابستگی والدین به فرزندان از وابستگی فرزند به والدین بیشتر شود و حتی خود خانوادهها تمایلی به ازدواج فرزندانشان نداشته باشند.
این روانشناس با اشاره به سایتهای همسریابی، گفت: نکته قابل توجه اینجاست که گروهی از افراد مراجعهکننده به سایتهای همسریابی، متاهلین هستند و این نشاندهنده آن است که مشکل در جای دیگری است.
این روانشناس با بیان اینکه بیشترین آمار طلاق در دو سال اول زندگی و پنج سال اول زندگی رخ میدهد، افزود: کسانی که بعد از پنج سال از هم طلاق میگیرند، کسانی هستند که در زمان ازدواج، هم کفو هم بودهاند و پس از پنج سال از هم کفو بودن، درآمدهاند. به طور نمونه یکی از زوجین به تحصیل می پردازد و سطح اجتماعیاش ارتقا پیدا می کند و احساس می کند دیگر هم کفو همسرش نیست و از او جدا می شود که برای حلی این مشکل باید با تزریق مناسب دانش و فرهنگ به طور مساوی به زن و شوهر در طول زندگی، خانواده را آرام کرد تا فرزندان نیز از ازدواج بیزار نشوند.
وی با اشاره به یک پدیده نوظهور در امر طلاق، گفت: امروزه شاهد پدیدهای هستیم که برخی زوجین از یکدیگر طلاق میگیرند و بعد با یکدیگر دوست میشوند و زندگی میکنند. این مسئله یک بحران جدی است و اساس زندگی ما که بر اساس اسلام است را مورد تهدید قرار داده است.
این روانشناس افزود: عدهای این طلاقها را ناشی از عدم شناخت میدانند، اما وقتی با این زوجها صحبت میکنیم، متوجه میشویم بعد از طلاق به خوبی زندگی خود را ادامه میدهند. این افراد مفهوم زندگی و با هم بودن و مسوولیت پذیری را به درستی درک نکردهاند و رسانه ملی به عنوان یک دانشگاه سراسری باید این مسائل را آسیبشناسی کند و در جهت آموزش درست مفاهیم زندگی گام بردارد. در غیر این صورت در حق مردم ظلم کرده است.
انتهای پیام
یکی از رویاهای بیشتر شهرنشینان این است که روزی فارغ از همه دغدغهها و شلوغیهای شهر، خود را به روستایی خوش آب و هوا برسانند و زندگی آرامی را در روستا آغاز کنند. حال آنکه در رویا، روستا مکانی به دور از مشکلات و گرفتاری هاست اما آمارها نشان میدهد این روزها روستاها نیز متاثر از آسیبهای شهری، با افزایش روزافزون طلاق و کاهش ازدواج دست و پنجه نرم میکنند.
به نوشته روزنامه تهران امروز طی ده سال گذشته به ازای هر 40 طلاق در شهر، یک طلاق نیز در روستا به وقوع میپیوست اما این نسبت در سال 83 به 30 به یک رسید. در حالی که در سالهای اخیر عواملی چون بیکاری، بسیاری از روستاییان را به شهرها کشانده و با مهاجرت نسل جوان، عملا برخی از روستاهای کشور خالی از سکنه شده است اما مهاجرت بیرویه روستاییان به شهرها نیز نه تنها کاهش آمار مطلقههای روستایی را دربر نداشته بلکه بررسی آمارها در سال گذشته نشان میدهد که با ثبت هر 10 طلاق در شهرها، 9 طلاق نیز در روستاهای کشور ثبت شده است. اعداد و ارقامی که به گفته جامعهشناسان به آسانی نمیتوان از کنار آن گذشت. چرا که روستاها گنجینههایی هستند که لقب آخرین بازماندگان از آداب رسوم کهن سرزمینمان را بهدنبال میکشند و همواره اذهان عمومی آنها را عاری از آسیبهای اجتماعی تصور میکند.
آژیر قرمز طلاق در روستاهای مازندران، همدان و آذربایجانشرقی
چند روز پیش بود که رضا آزادی کناری مدیرکل دفتر امور روستایی استانداری مازندران از روند افزایشی آسیبهای اجتماعی در روستاهای این استان ابراز نگرانی کرده و گفته بود: «آسیبهای اجتماعی نظیر طلاق و اعتیاد و.. به روستاها نیز ورود کرده و مدیران ارشد برای کاهش آسیبها باید در این زمینه سیاستهای صحیح اتخاذ کنند.» میزان وقوع طلاق در روستاهای همدان نیز دست کمی از مازندران ندارد. از هر 100 مورد ازدواج روستایی، نتیجه 4 مورد ازدواج، طلاق است و فروریختن سقف آشیانه مشترک. این در حالی است که میزان وقوع طلاق در روستاهای استان همدان بخصوص روستاهای نهاوند با افزایش همراه بوده و بررسیها نشان میدهد که پای طلاق به روستاها بهعنوان نماد سبک زندگی سنتی نیز رسیده است. در سال 90 از مجموع 435مورد طلاق در شهرستان نهاوند 204 مورد طلاق مربوط به روستاها بوده است و در ششماهه نخست سال 91، با اینکه جمعیت شهری نهاوند بیش از جمعیت روستایی آن است،110 مورد طلاق در شهر و 99 مورد طلاق در روستاها به ثبت رسیده است تا آنجا که به نظر میرسد وقوع پدیده طلاق روستایی در حال پیشی گرفتن از شهرهاست.
در مرداد ماه امسال نیز سعید برقی فرماندار بناب در آذربایجان شرقی در اقدامی مشابه روند طلاق در روستاهای بناب را نگرانکننده خوانده و گفته است: «دلیل اصلی افزایش طلاق در روستاهای این شهرستان تاثیر منفی ماهوارههای مبتذل و تهاجم فرهنگ غرب در روستاهاست.» به گفته او «ریشه این مسائل به ضعف فرهنگی جامعه مربوط میشود و متولیان فرهنگی باید آنقدر کار فرهنگی انجام دهند تا از متلاشی شدن کانون خانوادهها جلوگیری کنند.»
کاهش ازدواج روستاییها، معضل دوم
اما این تنها افزایش طلاق نیست که در روستاهای کشور خودنمایی میکند. کاهش ازدواج نیز معضل دیگری است که این روزها در برابر جوانان روستایی قد علم کرده است. چندی پیش مدیرکل ثبت احوال استان اصفهان اعلام کرد که در سالهای 89 و 90، در حالی که شهر اصفهان دارای افزایش 5/1درصد افزایش بوده، در روستاهای این استان کاهش6/9درصدی در ازدواج رخ داده است. طلاق نیز در همین بازه زمانی رشدی 8/3درصدی در شهر اصفهان داشته اما این میزان در روستاهای اصفهان به 8/5درصد رسیده است. شاید به همین دلیل است که سازمان بهزیستی کشور به فکر ارائه طرح ایجاد روستای پاک در برخی روستاهای کشور افتاده است. چرا که بر اساس ماده 194 قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه، دولت مکلف به انجام برنامهها و سیاستگذاریهایی شده است تا بهبود وضعیت روستا و توسعه روستایی حاصل شود. اقداماتی که میتوان افزایش آگاهیهای عمومی در برابر جرایم و آسیبهای اجتماعی را از آن جمله دانست.
ماهواره عاملی برای افزایش طلاق در روستاها
منوچهر ثابتی جامعهشناس و استاد دانشگاه در اینباره به تهرانامروز میگوید: «در یک نگاه کلی بر ساختار جامعه میتوان گفت که همزمان با برنامههای توسعه و نوسازی در سطح کشور، که هدف آن بیشتر بهبود جامعه است، ناخودآگاه آسیبهای اجتماعی هم رشد پیدامیکنند چرا که جامعه دچار تمایز ساختاری میشود.» به گفته او «این تمایز ساختاری توانمندی افراد و سرمایههای اجتماعی را در پی دارد.» این استاد دانشگاه ادامه میدهد: «در جریان صنعتی شدن و مدرنیسیم، در روستاها کیفیت تحصیلات و درآمد ارتقا یافته و تغییر میکند. همچنین الگوی فعالیت اقتصادی و مشاغل نیز دستخوش تغییر میشود. از طرف دیگر زنان هم به عنوان بخشی از جامعه توانمندیهایی را کسب کرده و با ارتقا دادن جایگاه خود استقلال کسب میکنند و از آن زندگی سنتی و معیشت وابسته فاصله میگیرند. بنابراین در ذات برنامههای توسعهای و نظام تقسیم کار اجتماعی، گسست بین زنان و مردان وجود دارد که میتواند آسیبهای اجتماعی از جمله طلاق را سبب شود.» ثابتی ادامه میدهد: «از طرف دیگر قدرت رسانهها را نیز نمیتوانیم نادیده بگیریم. عناصر فرهنگی نیز در این زمینه نقش دارند و نباید جنبههای آسیبزای ماهواره را نادیده گرفت. این امر در تمامی مناطق وجود دارد و شامل روستاها هم میشود. این روزها ارتباطات مردم روستا از ارتباطات گرم رویاروی و چهرهبهچهره به ارتباط سرد از طریق وسیله ارتباط جمعی مثل ماهوارهها مبدل شده که تماشای آن تغییر نگرشها، هنجارها و ارزشها را بهدنبال داشته است.»
چشم و همچشمی در روستاها بیشتر است
طیبه پورزمان، پژوهشگر و کارشناس ارشد خانواده نیز در گفتوگو با تهران امروز مشکلاتی از قبیل «بیکاری، اختلاف سن و تفاوت سطح تحصیلات، اعتیاد و عدم تمکین» را از جمله دلایل مطرح در طلاق روستایی میداند. او میگوید: «متاسفانه با وجود همه طرحها و برنامههایی که دولتها روی کاغذ دارند ازدواج و طلاق در کشور متولی ندارد. اما موضوع ازدواج و طلاق میکنند و جمعیت روستاها کمتر میشود همین امر حساسیت موضوع را بیشتر میکند چون در جمعیت کمتر، طلاق بیشتری واقع شده است.» او گذشته از عوامل یاد شده، به موضوع چشم و همچشمی در روستاها اشاره میکند: «چشم و همچشمی در شهرها هم وجود دارد اما در روستاها چون جمعیت کمتر است و همه افراد همدیگر را میشناسند و از خانه و زندگی یکدیگر خبر دارند پدیده چشم و همچشمی را بیشتر شاهدیم. این امر در غفلت مسئولان و در خلاءفرهنگسازی برای ایمن ماندن از آن در میان روستاییان رواج یافته است.»
جلوی ضرر از هر کجا گرفته شود منفعت است و به نظر میرسد ثبت یک طلاق در روستاهای کشور به ازای هر 10 طلاق در شهرها؛ زنگ خطر طلاق در روستاهای کشور را به صدا در آورده است. زنگ خطری که اگر مسئولان به آن توجه نکنند، شاید کاهش شدید جمعیت روستایی کشور و افزایش آسیبهای اجتماعی در این مناطق را در پی داشته باشد.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
در این نوع طلاق فرض بر این است که زن و شوهر با جدایی موافق اند ، در این صورت دادخواست طلاق توافقی را به دادگاه تسلیم می کنند .
دادگاه معمولا" از میان افراد نزدیک خانواده های زن و شوهر دو داور بر می گزیند و اگر آنها نتوانند میان زن و شوهر سازش برقرار نمایند بایستی توافق آنها را در مورد مسایل مالی ، حضانت و ملاقات اطفال مشترک جلب و به دادگاه ارایه کنند تا دادگاه گواهی عدم امکان سازش را صادر کند .
در صورتی که در مورد مسایل یاد شده توافق نشود ، دادگاه از صدور حکم عدم امکان به عنوان طلاق توافقی خودداری می کند و کسی که خواهان طلاق است باید به روش دیگر اقدام کند .
بیشتر بدانیم....
ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم
ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح
دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی
نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست
پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
ازدواجهایی که با سبکهای جدید مانند دوستیهای خیابانی، اینترنتی و...صورت میگیرد؛ همه بر مبنای ارتباطهایی است که در اسلام، حرام شمرده شده است و همین ارتباطها سبب به وجود آمدن یک عشق کور در دل فرد میشود که فوقالعاده سطحی و زودگذر است و غالباً هم به طلاق منجر میشود.
گروه فرهنگی - اجتماعی برهان؛ طلاق مانند هر پدیدهی دیگر اجتماعى داراى ریشههاى مختلفى است که بدون بررسى دقیق آن جلوگیرى از بروز چنین حادثهاى امکانپذیر نمیباشد. لذا قبل از هر چیز باید به سراغ عوامل طلاق برویم تا بتوانیم ریشههاى آن را در جامعه بخشکانیم. در این خصوص گفتوگویی ترتیب دادهایم با خانم «دکتر مریم معینالاسلام»، کارشناس امور تربیتی و مباحث زنان که در ادامه میخوانید.
از نگاه شما اصلیترین عواملی که سبب بروز طلاق در جامعهی ما میشود چیست؟
طلاق یکی از مسائلی است که علتهای متعددی میتوان برای آن در نظر گرفت. کارشناسان تا به حال تقریباً حدود 20 علت را برای طلاق مطرح کردهاند که بخشی از آنها به مسائل اقتصادی، روانی، اخلاقی و خانوادگی مربوط میشوند، اما از بین این 20 عامل 5 عامل مهمتر از بقیه است و وقتی پروندههای طلاق را بررسی میکنیم، درمییابیم که بیشتر طلاقها به این 5 عامل برمیگردند.
مهمترین دلایل طلاق:
1. ضعف مهارتهای ارتباطی؛
متأسفانه در این زمینه مردم کشور ما بسیار مشکل دارند و در واقع با مهارتهای زندگی آشنا نیستند.
2. ناهمسانی در انتخاب همسر یا همان کفّیتی که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است؛
متأسفانه در زمان انتخاب همسر به بحث کفّیت، که بسیار جدی در اسلام بر آن تأکید شده است، توجه نمیشود.
3. خشونت؛
دلیل دیگر عسر و حرج ناشی از رفتارهای خشن است که البته این مسئله چندان فراگیر نیست، ولی برخی به خاطر رفتارهای خشن همسرشان ناچار به طلاق میشوند.
4. اعتیاد؛
5. بدرفتاریهای عاطفی.
در بررسی عوامل مختلف در افزایش طلاق، این موارد مهمترین عوامل هستند. حال اگر بخواهیم این دلایل را ریزتر کنیم، به عوامل زیادی برمیخوریم از جمله:
- توقعات نامحدود زن و مرد
در حال حاضر جوانهای ما بسیار ایدهآلنگر و بلندپرواز هستند. آنها احساس میکنند با ازدواج میتوانند به تمام آرمانها و آرزوهایشان برسند و مدینهی فاضلهای از ازدواج در ذهن خود ترسیم میکنند، اما وقتی ازدواج میکنند، میبینند واقعیت موجودی که با آن مواجه شدهاند کاملاً با آن چیزی که در ذهنشان تصور میکردند تفاوت دارد. در واقع تصوری که جوانان ما از ازدواج دارند با واقعیت ازدواج تفاوت زیادی دارد. لذا این مسئله باعث میشود که توقعات نامحدودی پیدا کنند، اما وقتی وارد زندگی میشوند و میبینند که هیچ کدام از توقعات و رؤیاهایشان تحقق پیدا نمیکند، تصور میکنند که باید طلاق بگیرند.
- تجملگرایی
تجملپرستی یکی دیگر از عواملی است که سبب ایجاد اختلاف بین زن و شوهر و در نتیجه طلاق میشود. اسراف و تبذیر و نبودن قناعت در بین خانوادهها عامل بسیاری از مشکلات است. بحث اخلاقی قناعت در خانوادهها خصوصاً در نظر جوانها فراموش شده و به جای قناعت، اسراف و تبذیر رواج یافته است. نیازهای کاذب و درخواستهای غیرواقعی از همسران به بحث طلاق دامن میزند.
- دخالتهای برخی از خانوادهها
پدران و مادران برخی عروسها و دامادها متأسفانه از تدبیر لازم برای مواجهه با مشکلات میان فرزندشان و همسرش برخوردار نیستند و نمیدانند وقتی دخترشان با همسرش دچار مشکل میشود، با دامادشان چگونه برخورد کنند یا وقتی پسرشان با همسرش دچار مشکل میشود با عروسشان باید چگونه برخورد کنند.
گذشتگان ما در مواجهه با مشکلاتی که فرزندانشان با همسرانشان پیدا میکردند، تدابیر بسیار خردمندانه و عاقلانهای داشتند، اما امروزه در بین پدر و مادرها این تدابیر اصلاً وجود ندارد. لذا به محض اینکه کوچکترین اختلافی بین فرزندانشان با همسرانشان ایجاد شود، به جای اینکه راهحلی مدبرانه روی این مسائل داشته باشند، برعکس به مشکلات دامن میزنند و نمیتوانند آنها را حل کنند.
در واقع وجود مشکلات طبیعی است. این بزرگترها هستند که باید مدبرانه با این مشکل برخورد کنند و بنابراین پدر و مادرها باید به صورت جداگانه در این زمینه آموزش ببینند. این مسئلهای است که ما از آن غافل شدهایم، اما در حقیقت بخش زیادی از طلاقها به همین موضوع برمیگردد.
- بیاعتنایی زن و مرد نسبت به خواستههای یکدیگر
بیاعتنایی به مسائل عاطفی و جنسی یکی دیگر از مسائل مهم و دلیل بسیاری از طلاقهاست. به هر حال، مرد از همسرش انتظارات خاصی دارد و متقابلاً زن نیز از شوهرش انتظاراتی دارد. متأسفانه مهارت پاسخگویی به انتظارات جنسی و عاطفی در زنان و مردان ما وجود ندارد. از یک سو، محرکهای موجود در جامعه به نیازهای جنسی دامن میزند و از سویی دیگر، همسر پاسخگوی این نیازهای جنسی نیست. همین مسئله سبب میشود که اختلاف و درگیری به وجود بیاید و نهایتاً هم به طلاق منجر شود.
- عدم تناسب فرهنگ خانوادهها
عدم تناسب فرهنگ خانواده و روحیات زن و مرد به ویژه در ازدواجهای دانشجویی دیده میشود. دانشجویان بعضاً کمترین توجهی به تناسب فرهنگی ندارند و دختر و پسر با فرهنگهای کاملاً متفاوت فقط به ازدواج میاندیشند، ولی بعداً متوجه عدم تناسب روحیات و مسائل فرهنگیشان میشوند و این موضوع میتواند مشکلزا باشد و منجر به طلاق شود.
بحث اخلاقی قناعت در خانوادهها خصوصاً در نظر جوانها فراموش شده است. و به جای قناعت اسراف و تبذیر قرار گرفته است. در واقع نیازهای کاذب، درخواستهای غیرواقعی از همسران، به بحث طلاق دامن می زند.
اینها بخشی از عواملی است که به نظر میرسد که اگر بخواهیم همهی آن را در یک عامل خلاصه کنیم، به این حقیقت میرسیم که متأسفانه ازدواجها بسیار سطحی شده است و انتخابها بر اساس ظاهر فرد صورت میگیرد و بر اساس یک عشق زودگذر و عواطف هیجانی ازواج صورت میگیرد. در روایات داریم که این هیجانها فرد را کور و کر میکند. آن لحظه اصلاً فرد به این مسئله فکر نمیکند که آیا عیبهای فرد مقابل بعداً برای او مشکل ایجاد میکند یا نه؟ در واقع شناخت 2 طرف نسبت به یکدیگر اصلاً عمیق نیست. این مسئله باعث میشود به همان میزان که شناختها سطحی و انتخابها بیپایه و اساس است، زندگیها هم بیپایه و اساس شود.
خانم دکتر، شما به یک سری از علل و عوامل اشاره فرمودید که برخی از آنها واقعاً نیاز به آموزش دارد و در واقع کمبود آموزش مهارتهای خانواده در مراکز آموزشی و به خصوص در دانشگاهها سبب بروز مشکلات بسیاری برای زن و مرد میشود، اما عامل دیگری هم وجود دارد و آن کمرنگ شدن اعتقادات و به دنبال آن اخلاقیات در جامعه است. به نظر شما، این مسئله چه تأثیری میتواند در ناپایداری نهاد خانواده داشته باشد؟
این موضوع یکی از عوامل جدی است که من فراموش کردم به آن اشاره کنم. متأسفانه در جامعهی ما سبک زندگی غربی جایگزین سبک زندگی دینی شده است. در سبک زندگی غربی طلاق به راحتی اتفاق میافتد و اگر میبینید قبح طلاق از بین رفته به خاطر این است که سبک زندگی اسلامی ما تبدیل به سبک زندگی غربی شده است.
در زندگی غربی طلاق امری کاملاً عادی و معمولی و بدون قباحت است و چون سبک زندگی ما غربی شده است، ذهنیت و سلایق و به دنبال آن، خواستههای ما نیز متناسب با این سبک شکل گرفته است. این در حالی است که وقتی زوجین وارد زندگی مشترک میشوند، هنوز تا حدودی آن فرهنگ بومی و دینی خودشان را حفظ کردهاند و در حالی که بسیاری از مردان همان تصور سنتی و بومی از یک زن در ذهنشان وجود دارد، اکثر دختران سبک زندگی غربی را در پیش گرفتهاند و لذا یک تعارض جدی بین آنها به وجود میآید.
زن طور دیگری فکر میکند و متناسب با آن سلایق دیگری دارد، در حالی که مرد ذهنیت و تصویر دیگری از زن در زندگی دارد. سبک زندگی غربی انسان را به سمت فردگرایی، لذتگرایی و این رویکرد میکشاند که فقط خودت را ببین و با هر چیزی که خواستههای تو را محدود میکند مقابله کن.
این در حالی است که وقتی زن و مرد وارد زندگی زناشویی میشوند، باید فردیت و خیلی از خواستههای خود را فدای مصالح زندگی کنند، نه اینکه خواستههای فردی خود را جایگزین مصالح زندگی نمایند. متأسفانه این مسئله در بین خانمها بیشتر وجود دارد، زیرا تفکرات فمنیستی واقعاً بر زنان جامعهی ما تأثیرگذار بوده است و آنها با همان ذهنیت وارد زندگی مشترک میشوند، در حالی که توقع و انتظار مردان چیزی متفاوت با آن تفکرات است و این تعارض جدی زندگی را از هم میپاشد.
عدهای نگاه منفی به این قضیه ندارند و یکی از علل افزایش آمار طلاق را بالا رفتن آگاهیهای زنان از حقوق خودشان میدانند و این امر را تا حدودی مثبت تلقی میکنند. نظر شما در این زمینه چیست؟
اگر آشنایی به حقوق بدون توجه به اخلاق باشد، به مشکلات موجود دامن میزند. اگر ما صرفاً از حقوق حرف بزنیم، ولی مسائل اخلاقی یا موازنهی بین حقوق و تکالیف را که در اسلام مطرح شده است مد نظر نداشته باشیم، بر مشکلاتمان افزوده میشود.
در سالهای نه چندان دور، ازدواجها با دخالت مستقیم خانواده و انجام مراسم خواستگاری صورت میگرفت؛ اما امروزه میبینیم که این مسئله نسبت به گذشته کمرنگ شده و جای خود را به آشنایی و خواستگاریهای اینترنتی، خیابانی، دانشجویی و... میدهد. آیا از نگاه شما ازدواج هایی که با این سبکهای مدرن شکل میگیرند قابل اطمینان هستند؟
این یک تهدید جدی است، زیرا ازدواجهایی که بر اساس روابط اینترنتی و راههایی از این قبیل شکل میگیرند بر پایهی شناختی سطحی هستند. بنده چندین پروندهی طلاق را بررسی کردهام که غالباً ازدواج آنها بر مبنای شناخت و احساسات زودگذر و بر مبنای دوستیهای خیابانی یا اینترنتی و... شکل گرفته بود. در واقع ازدواج آنها بر مبنای ارتباطهایی بود که در اسلام هم حلال شمرده نشده است و همین ارتباطهای حرام سبب شده بود یک عشق کور در دل فرد ایجاد شود که فوقالعاده سطحی و گذراست.
متاسفانه جوانان کمترین توجهی به تناسب فرهنگی نمیکنند. دختر از یک جای دیگر و پسر از جای دیگر، با فرهنگ های کاملاً متفاوت تنها فقط به ازدواج میاندیشند، اما بعد از ازدواج میبینند از لحاظ فرهنگی با یکدیگر تناسب ندارند و این میتواند مشکلزا باشد و منجر به طلاق بشود.
این عشق کور باعث میشود که فرد دیگر حقایق را نبیند و شرایطی را ایجاد کند که حتی پدر و مادر نتوانند در مورد این ازدواج نظر بدهند. لذا چون انتخابها از سبک سنتی به سبک مدرن رفتهاند، انتخابها کاملاً سطحی شدهاند و هر چه انتخاب سطحیتر و روبناییتر باشد، زندگی هم به همان میزان متزلزل میشود.
در دههی 70 اکثر کارشناسان ریشهی اصلی طلاق در جامعه را دوستیهای خیابانی میدانستند و در مقابل برای درمان، ازدواج به سبک سنتی و ازدواجهای دانشجویی را توصیه میکردند، ولی در سالهای اخیر میبینیم که ازدواجهای سنتی و دانشجویی هم از دوام مطمئنی برخوردار نیست. ریشهی این مسئله را در چه چیزی ارزیابی میکنید؟ چرا آمار طلاق در ازدواجهای سنتی و دانشجویی هم بالا رفته است؟
همان طور که اشاره کردم عوامل مختلفی بر افزایش آمار طلاق تأثیر میگذارد. نمیتوانیم بگوییم که قبلاً مهمترین دلیل دوستیهای خیابانی بوده است، چون امروز هم این مسئله وجود دارد، اما مسلماً این امر دلایل دیگری هم داشته و دارد.
دلیل اینکه امروز ازدواجهای سنتی و دانشجویی هم به طلاق منجر میشوند این است که در انتخاب سنتی هم شناخت عمیق وجود ندارد. در ازدواجهای سنتی هم گاهی تنها به صرف اینکه پدر یا مادر فرد را میپسندند، جوانان به خواستگاری میروند و همسرشان را انتخاب میکنند. این انتخاب هم درست نیست، زیرا عمیق و کامل نیست.
در زندگی غربی طلاق یک امر بسیار راحت، بدون قباحت، بدون سختی و خلاصه یک امر کاملاً عادی و معمولی شده است. لذا چون سبک زندگی ما غربی شده است، ذهنیت و سلائق و به دنبال آن خواسته های ما نیز متناسب با این سبک شکل گرفته است .
لذا اگر واقعاً میخواهیم درصد آمار طلاق پایین بیاید، باید جوانان را به این مسئله دعوت کنیم که قبل از ازدواجشان به شناخت عمیق از یکدیگر برسند؛ یعنی این تفکر را در ذهن جوانها جا بیندازیم که شناختهای سطحی و زودگذر زندگیهای ناپایدار را به دنبال دارد. باید شناخت افراد عمیق باشد، کانالهای شناختشان متعدد باشد و حتماً مسائل را قبل از ازدواج با مشاور در میان بگذارند تا بتوانند به شناخت عمیقی برسند.
چه راهکارهایی را برای کاهش طلاق در جامعه پیشنهاد میکنید؟
راهکارهایی که به نظرم میرسد، تیتروار بدین شرح است:
- شناخت عمیق و همهجانبه از یکدیگر قبل از ازدواج.
- استفاده از مشاورهی قبل از ازدواج: به نظرم مشاوره در انتخاب صحیح فوقالعاده تأثیر دارد. وقتی 2 نفر که قصد ازدواج دارند به مشاوره میروند و تمام مسائل خود را مطرح میکنند خیلی بهتر و راحتتر متوجه میشوند که آیا میتوانند با هم زندگی کنند یا خیر.
- آموزش مهارتهای زندگی به جوانان: نکتهی مهم دیگر این است که نسل جوان ما بسیار بد تربیت شدهاند؛ یعنی ما فقط آنها را وادار به درس خواندن و دانشگاه رفتن کردهایم و تمام امکانات را برایشان فراهم کردهایم، ولی در عوض هیچ یک از مهارتهای زندگی را به آنها آموزش ندادهایم. جوانی که به این شکل تربیت یافته است به هیچ عنوان قدرت تصمیمگیری و حل مسائل و مشکلات را ندارد و نمیداند زمانی که در زندگی با مشکل مواجه شد، چگونه باید با آن برخورد کند و در بحرانها چگونه باید تصمیم بگیرد.
در واقع این نسل برای زندگی آینده تربیت نشدهاند. ما در واقع دخترانمان را برای همسری و مادری و پسرانمان را برای پذیرش مسئولیتهای زندگی تربیت نکردهایم و بدون تربیت کافی، آنها را در جریان ازدواج قرار دادهایم و آنها هم در این شرایط احساس غرق شدن و ناکامی و شکست میکنند و زندگیشان به طلاق کشیده میشود.
ما واقعاً باید از سالها قبل از ازدواج به این مسئله فکر کنیم که باید فرزندانمان را برای زندگی و پذیرش مسئولیتهای آینده مثل مسئولیت مادری و همسری پرورش دهیم، اما متأسفانه این مسئله اصلاً در زندگیهای امروز وجود ندارد. علاوه بر این، امروز پدر و مادر هم در جایگاه خودشان قرار ندارند که از تعامل میان آنها دختران و پسران بتوانند همسرداری را بیاموزند. در واقع الگوی مشخصی در این رابطه وجود ندارد.
اگر ما میخواهیم آمار طلاق کم شود، باید از سالها قبل فرزندانمان را برای زندگی مشترک آماده کنیم. پدر و مادر باید الگوهای خوبی برای فرزندانشان باشند و مکرراً فرزندان خود را به خوشرفتاری، گذشت از تخلفات همسر و تسلط بر نفس و خشمهای آنی توصیه کنند تا در مواقع بروز مشکل تصمیم عجولانه نگیرند. همچنین در مواقع بروز مشکلات، به جای طلاق باید به پیشنهاد قرآن عمل کنند و محکمههایی در درون خانواده تشکیل دهند. اینها همه مسائلی است که دقیقاً برگشت مجدد به اسلام و دستورات و آیینهای زندگی اسلامی است. به میزانی که ما از دستورات اسلامی فاصله میگیریم آمار طلاق در کشورمان بیشتر میشود.
ما در مؤسسهمان در این رابطه تحقیقات و پژوهشهای زیادی انجام دادهایم و نهایتاً به این نتیجه رسیدهایم که جز از طریق آشنا کردن دختران با وظایف یک زن در زندگی مشترک و آشنا کردن مرد با وظایفش در زندگی و در واقع جز ارائهی اطلاعات و مهارتهای لازم و پرورش اعتقادی نسل جوان، راهی برای نجات خانواده وجود ندارد. آموزش این مسائل را باید از سالها قبل شروع کرد تا نسلی آماده برای ورود به زندگی مشترک تربیت شود. اگر این کار صورت نگیرد، همچنان با مشکل طلاق مواجه خواهیم بود.
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
وقتی ارزشهای مدرن جایگزین ارزشهای مذهبی و سنتی شود؛ دیگر حفظ کیان خانواده برای جوانان چندان اهمیتی پیدا نمیکند و به راحتی، با بروز مشکلات هرچند کوچک و قابل حل، طلاق را به عنوان راه حل مشکلات خود بر میگزیند.
گروه فرهنگی – اجتماعی برهان؛ متأسفانه در سالهای اخیر طلاق در کشور ما سیر صعودی پیدا کرده است و اگر کارشناسان و مسئولین کشور در حل این معضل اجتماعی چارهای نیندیشند، این مسئله به زودی تبدیل به یک بحران جدی خواهد شد. در خصوص بررسی علل افزایش آمار طلاق به سراغ «دکتر امیرحسین بانکیپورفرد»، کارشناس مسائل اجتماعی و استادیار دانشگاه اصفهان رفتیم تا از نظرات ایشان در این خصوص جویا شویم. از نظر ایشان تغییر نگرش جوانان، گستردگی روابط اجتماعی زن و مرد در بیرون از منزل و مصرفگرایی از عوامل اصلی افزایش طلاق به شمار میروند.
طی سالهای اخیر شاهد روند رو به رشد طلاق و کاهش طول عمر زندگی مشترک و همچنین کاهش قبح جدایی در بین افکار عمومی جامعه هستیم. مهمترین دلایل این مسئله را در چه میبینید؟
چند مورد را میتوان به عنوان مهمترین دلایل این مسئله نام برد:
- تغییر نگاه و بینش نسل جوان در مسائل فرهنگی که مستقیم یا غیرمستقیم به ازدواج مربوط میشود. در حقیقت این تغییر نگرشها سبب بروز و افزایش مشکلات بین زن و شوهر میشود و عوامل دیگر میتواند زاییدهی این تغییر نگرش و تغییر رفتار باشد.
- یکی از عوامل اصلی در این مسئله گستردگی روابط زن و مرد در فضای اجتماعی است، چه قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج. طبعاً وقتی فضاهای ارتباطی برای مقایسه، سوءظن و اعتمادزدایی در خانواده باز باشد و همچنین وقتی فرد چیزهای دیگری معادل خانواده داشته باشد و انرژیاش را جای دیگری تخلیه کند، زمینهای فراهم میشود تا فضای ارتباط خانوادگی لوث شود.
به نظر بنده، روابط باز اجتماعی عامل بسیار جدی و مهمی در بحث طلاق است. بعضی از این روابط از قبل، آثاری روی فرد میگذارند که بعداً تأثیر مستقیمی در حین ازدواج یا بعد از ازدواج بر فرد دارند.
- عامل اصلی دیگر تجملگرایی و روآوری به فضاها و رقابتهای مادی و چشم و همچشمی است. اگر فضاهای رقابتی بیشتر جنبهی مادی، ظاهری و تجملگرایی داشته باشند، وقتی افراد از نظر خود چیزهایی را بهتر میبینند، انگیزهشان نسبت به ادامه دادن به زندگی مشترک خود به مراتب کمتر میشود و آن زمینههای مقایسهای فراهم میشود یا بعضاً هزینههایشان بالا میرود، فشارهای اقتصادی بر آنها وارد میشود و فضای سردکنندهای بر زندگی حاکم میشود.
تجملگرایی سبب میشود فرد احساس کند که دیگر نمیتواند به خواستههای خود برسد و در نتیجه، دیگر نمیتواند از زندگی مشترک خود احساس رضایت کند، زیرا توقعات خود یا همسرش بسیار بالا رفته است.
روابط باز اجتماعی عامل بسیار جدی و مهمی در بحث طلاق است. بعضی از این روابط از قبل، آثاری روی فرد میگذارند که بعداً تأثیر مستقیمی در حین ازدواج یا بعد از ازدواج بر فرد دارند.
به طور کلی، میتوان گفت نتیجهی این 3 مسئله در اکثر مواقع جدایی و طلاق است:
1. تغییر نگرش نسل جوان نسبت به ارزشهای اخلاقی؛
2. گسترهی روابط اجتماعی زن و مرد نسبت به همدیگر، چه روابط مشروع و چه نامشروع؛
3. تجملگرایی و دنیاطلبی.
آقای دکتر شما به گستردگی روابط اجتماعی زن و مرد اشاره کردید، آیا میتوان اشتغال را از عوامل مؤثر در تغییر نگرش زنان دانست؟ آیا میتوان گفت این مسئله به افزایش ناسازگاریها و طلاق در زندگی زناشویی میانجامد؟
بله، اشتغال، تحصیل زنان و مسائل دیگری از این قبیل، همه زمینهی فضاسازی گسترده برای تغییر نگرشها را ایجاد میکنند. البته ما با خود اشتغال مخالف نیستیم، اما اگر اشتغال و فضای تحصیلی طوری مدیریت و راهبری میشد که فضای ارتباطی این قدر گسترده نشود، آسیبها به حداقل میرسید. مثل دورکاری و کار در منزل به عنوان اشتغال زن یا محیطهای اختصاصی زنان در محیطهای اجتماعی.
اشتغال چند تأثیر منفی در ازدواج دارد:
1. روابط اجتماعی که روز به روز بین دخترها و زنان و آقایان گستردهتر میشود.
2. احساس استقلالی که به زنان دست میدهد و خود این احساس تهدیدی برای پیمان خانوادگی به شمار میرود.
3. انرژی خانمها بیشتر در فضای اجتماعی مصرف میشود و دیگر آن توانایی رسیدن به مسائل داخل خانه را ندارد و خود این مسئله تخریب سومی است که در زندگی اتفاق میافتد.
4. مسئلهی بعد روحیهی مردانه پیدا کردن زنان است. چون محیطهای اشتغال ما هم اغلب محیطهای مردانه است و برای زنان در این محیطها حالت رقابتگونه و تغییر نقش رخ میدهد.
پس میتوان گفت آسیبهایی که اشتغال زنان متوجه خانواده میکند بسیار بیشتر از فواید آن است.
بله، مگر اینکه روی مسئلهی اشتغال زنان بازنگری کنیم و الگویی برای اشتغال ارائه دهیم که این مضرات را به حداقل برسانیم. مثلاً:
- الگوی کارهای پارهوقت و نیمهوقت، نه کار تماموقت.
- الگوی کار در خانه، نه کار در شهر.
- الگوی محیط اختصاصی، نه محیطهای مشترک.
اگر این 3 عنصر رعایت شود، تا حدودی اثرات تخریبی اشتغال زن به حداقل میرسد.
جایگزین شدن اخلاق مدرن با اخلاق اسلامی در جامعه چه تأثیری بر نهاد خانواده دارد؟
این مسئله همان تغییر نگرشی است که توسط فضای مدرن صورت میگیرد و بنا به نوع ارزشهای فرد و چیزهایی که برایشان جذابیت دارد و یا برایشان ارزشمند است و باید از آنها حفاظت کنند، متفاوت میشود.مثلاً برای جوان امروز حفظ کیان خانواده چندان مثل قبل مهم نیست، مثلاً میگوید چه عیبی دارد ما از هم خوشمان نیامده است و میخواهیم جدا شویم. در واقع ارزشهای مدرن برای او جایگزین ارزشهای سنتی میشود که این مسئله بسیار مضر است. در واقع این ارزشهای سنتی است که باعث حفظ خانواده میشود.
آیا میتوانیم ازدواجهای به سبک مدرن را، که بیشتر بر پایهی احساسات شکل میگیرند، از دلایل افزایش طلاق بدانیم؟
بله، ازدواج به سبک مدرن بر اساس عشقهای رمانتیک است. عشقهای رمانتیک هم وقتی وارد فضای عمل میشود، کاهش پیدا میکند و لذا دیگر آن ضریب مسئولیتها و نگه داشتن 2 نفر در یک مدت طولانی در کنار یکدیگر امکانپذیر نمیشود.
چرا مسئلهی طلاق در بین خانوادههای سنتی هم در حال افزایش است؟ این مسئله از کجا نشئت میگیرد؟
ببینید ما الآن چیزی به نام خانوادهی سنتی کامل یا خانوادهی مدرن کامل نداریم و در واقع چند درصد فضایمان سنتی است و چند درصد مدرن؛ یعنی در جامعهی ما اینها در هم تنیده شدهاند. در همان خانوادهی سنتی، شما آثار مدرنیسم را میبینید. این آثار در چیزهای دیگر نمایان شده است و همین تعارضی که بین فضای مدرنیسم و سنتی درون خانواده رخ میدهد،عامل عمدهی طلاق است.
اما با این حال، طلاق در خانوادههای سنتی کمتر از خانوادههای مدرن است، مانند نسبت طلاق در روستاها به شهرها. البته در روستاها هم آمار طلاق نسبت به گذشته بیشتر شده است. الآن در شهرهای کوچک نسبت به قبل طلاق خیلی افزایش پیدا کرده است، اما هنوز اگر بخواهیم وضعیت شهرهای کوچک را با شهرهای بزرگ مقایسه کنیم، طلاق در شهرهای کوچک بسیار کمتر از شهرهای بزرگ است.
مثلاً در تهران به ازای هر 3 ازدواج یک طلاق ثبت میشود، اما در شهرهای کوچک به ازای 14 یا 16 یا حتی 20 ازدواج یک طلاق رخ میدهد. اما همین مقدار هم که در شهرهای کوچک وجود دارد، نسبت به آمار گذشتهی همان شهرها بسیار بد و نگرانکننده است، زیرا به هر حال نسبت به قبل این میزان افزایش پیدا کرده است. در واقع به همان اندازه که مدرنیسم توانسته اثر بگذارد، طلاق افزایش پیدا کرده است و چون تأثیر مدرنیسم بر خانوادههای سنتی کمتر بوده است، به همان اندازه میزان آمار طلاق در بین آنها کمتر است.
الآن چیزی به نام خانوادهی سنتی کامل یا خانوادهی مدرن کامل نداریم و در واقع چند درصد فضایمان سنتی است و چند درصد مدرن؛ در همان خانوادهی سنتی، شما آثار مدرنیسم را میبینید. و همین تعارضی که بین فضای مدرنیسم و سنتی درون خانواده رخ میدهد عمده عامل طلاق است.
آقای دکتر، از دههی 70 اکثر کارشناسان ریشهی اصلی طلاق را دوستیهای خیابانی میدانستند و راه درمان آن را روی آوردن به ازدواجهایی به سبک سنتی میدانستند. اما متأسفانه میبینیم که در حال حاضر طلاق در ازدواج های سنتی و دانشجویی هم افزایش پیدا کرده است. دلیل این مسأله چیست؟
بله، نسبت به قبل بیشتر شده است و این مسأله همانطور که گفتم به تغییر نگرشها و باورهای جوانان بر میگردد. اما به هر حال طلاق در ازدواجهای سنتی نسبت به ازدواجهای خیابانی به مراتب کمتر است. در حال حاضر ضریب طلاق در آشناهاییهای خیابانی به مراتب بیشتر از آشناییهای خانوادگی یا سنتی است.
فرق اساسی این 2 نوع ازدواج در این است که در ازدواجهای سنتی ابتدا خانوادهها با یکدیگر مرتبط میشوند و جوانها در دل خانواده با هم آشنا میشوند، به خواستگاری میروند و در نهایت ازدواج میکنند، اما در ازدواجهایی که از طریق آشناییهای خیابانی صورت میگیرد، 2 جوان در بیرون از خانواده با هم آشنا میشوند و یکدیگر را انتخاب میکنند. در واقع نقش خانوادهها در این نوع ازدواجها کاملاً تشریفاتی است. کاملاً مشهود است که در این ازدواجها میزان طلاق بسیار بالاتر از ازدواجهای سنتی است.
آیا میتوان از تجملگرایی به عنوان یکی از عوامل اصلی طلاق نام برد؟
بله، همین طور است. حتی در خانوادههای سنتی هم تجملگرایی بسیار زیاد شده است. یکی از عوامل طلاق همین تجملگرایی بالاست. متأسفانه حتی خانوادههای سنتی و مذهبی که بسیار مراقب این مسئله هستند که ارزشهایی از جمله روابط محرم و نامحرم درونشان نادیده گرفته نشود، آن طور که باید روی مسئلهی تجملگرایی حساس نیستند. لذا تجملگرایی مختص خانوادههای مدرن نیست و در خانوادههای سنتی هم دیده میشود که همین مسئله یکی از اصلیترین عوامل افزایش آمار طلاق است.
وقتی صحبت از طلاق به میان میآید، اولین مسئلهای که به ذهن ما میرسد ناسازگاری زن و شوهر است. متأسفانه در جامعه میبینیم که تحمل مشکلاتی که بین زوجین وجود دارد بسیار پایین آمده است و طرفین به محض به وجود آمدن مشکلات کوچک، جدایی را به عنوان راهحل انتخاب میکنند. دلیل اصلی این مسئله چیست؟
دلیل آن، نوع تربیت نسل جوان است. روش تربیتی نسل حاضر در واقع بردباری جوانان را بسیار کم میکند. آنها همه چیز را خیلی زود میخواهند به دست بیاورند و استقامتشان خیلی کم است. مثلاً در تحقیقات علمی، فرد میخواهد با رفتن به اینترنت، چند مطلب را پیدا کند و به عنوان کارهای علمی خودش عرضه نماید. این را با تحقیقی مقایسه کنید که مثلاً ماهها وقت صرف انجام آن شده است. همین مسئله جوانهای ما را خیلی راحتطلب بار آورده و حلم و بردباریشان را کم کرده است.
به همین دلیل، قدرت درگیری و تحمل مشکلات زندگی را ندارند. خیلی از خانوادههای ما، نسل گذشتهی ما، پدر و مادرهای ما در زندگی سختیهای بسیاری را تحمل کردهاند. جنگ و انقلاب را تجربه کردهاند و در مجموع دوران بسیار دشواری داشتهاند. اما متأسفانه همین خانوادهها امروز لطف و محبت به فرزندانشان را در این میبینند که آنها دیگر سختی نکشد و در ناز و نعمت پرورش پیدا کنند و همین بزرگترین ضربه به نسل جوان است.
جوانی که در ناز و نعمت بزرگ شده است و تمام مشکلاتش را پدر و مادر حل میکردند و همیشه در خاستگاه وی پدر و مادر حاضر بودند تا او را به علایق و آرزوهایش برسانند، مطالبهگر بار میآید و همیشه باید دیگران خود را با او وفق دهند و زمانی که 2 جوان این گونه تربیت شدهاند و تصمیم به ازدواج با یکدیگر میگیرند، هر کدام انتظار دارند که طرف مقابل خواستههای او را برطرف کند. به همین دلیل است که با هم درگیر میشوند و دیگر نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند.
تجملگرایی مختص خانوادههای مدرن نیست و در خانوادههای سنتی هم دیده میشود که همین مسئله یکی از اصلیترین عوامل افزایش آمار طلاق است.
آیا از نظر شما تنها خانوادهها در تربیت نسل جوانان اثر گذارند؟ و تنها نهاد خانواده را مقصر میدانید یا عوامل دیگری هم در این مسأله دخیلند؟
اصلیترین عامل همان فضای داخل خانواده است. بقیهی عوامل هم در واقع اثری است که در خانواده گذاشتهاند. اگر رسانه کوتاهیهایی صورت داده باشد، در خانواده اثر خود را میگذارد. آن محیطی که نهایتاً این آثار را جمع کرده فضای خانواده است. خانواده متأثر از رسانههای مختلف از جمله صداوسیما است. اینها آثارشان را در یک فاصلهی دیگری میگذارند.
البته تأثیر برخی چیزها هم مستقیم است. تغییر نگاهها و ارزشها، رسانههای دیجیتالی، اینترنت، ماهوارهها و در مجموع وسایل تکنولوژی جدید به شدت جوانها را فردگرا بار آورده است. خانواده بر اساس جمعگرایی است، در حالی که تکنولوژیهای نسل نو فردگرایی را تقویت میکنند. قبلاً تلفن برای خانواده بود، اما موبایل برای شخص است، کامپیوتر شخصی است و... در واقع تمام وسایل زندگی در عصر حاضر فردیت را در فرد تقویت میکند. وقتی فردیت در فرد تقویت شود، دیگر آن روح جمعی درون خانواده به حداقل میرسد.
آقای دکتر، برخی افزایش آمار طلاق را نشان از بالا رفتن آگاهیهای زنان از حقوق خودشان میدانند و این امر را تا حدودی هم مثبت تلقی میکنند. نظر شما در این خصوص چیست؟
چه مرد و چه زن، هر انسانی اگر آگاهیهایش از تعقل و پختگیاش بیشتر شود، آسیبزننده میشود. در حقیقت همیشه باید بین عقلانیت و آگاهیهای ما تناسب وجود داشته باشد. لذا به آن میزان که بر آگاهیبخشی این افراد در مسائل مختلف کار شده است، بر میزان بالا بردن تعقل و جنبهی پختگی آنها کار نشده است تا بتوانند آن آگاهیهایی را که به دست آوردهاند کنار پختگی قرار دهند و به نحو صحیح از آنها استفاده کنند. در نتیجه دچار استدلالهای غلط میشوند.
چه راهکارهایی را برای کاهش میزان طلاق در جامعه پیشنهاد میکنید؟
ما باید ابتدا باید سن ازدواج را پایین بیاوریم تا جوانهای ما قبل از ازدواج به روابط جنسی دیگری دست نزنند که این مسئله خود سبب ایجاد مشکلات بعدی در ازدواجشان نشود.
در حقیقت قبل از اینکه نیاز به ازدواج سبب شود که خود جوانان به طور مستقیم و بدون درگیر کردن خانواده دست به انتخاب همسر بزنند، باید شرایط ازدواج را برایشان فراهم کنیم. لذا اولین پیشنهاد ما پایین آوردن سن ازدواج است تا پاسخ مناسب و به موقعی به نیاز جنسیاش داده شود تا از مسیرهای غلط وارد نشود. لذا تنها اهرم ما در برابر این همه جاذبههای جنسی که برای جوانان ما ایجاد کردهاند ازدواج به موقع است.
اما متأسفانه اکثر خانوادهها وقتی جوان به سن 27 یا 28 سالگی میرسد برای ازدواجش اقدام میکنند، در حالی که تا این سن اکثر جوانهای ما فاسد میشوند، دچار مشکلاتی میشوند و آن مشکلات به بعد از ازدواج آنها نیز سرایت میکند.
در این زمینه باید به موارد زیر توجه کنیم:
- ما باید سن ازدوج را پایین بیاوریم تا همزمان با بلوغ عقلی و اجتماعی، امکان ازدواج برایشان فراهم باشد و آن را با مسئولیتپذیری و قدرت استقلالشان بسنجیم. لذا باید وضعیت مدیریت در خانواده و فضای جامعه به نحوی باشد که شرایط ازدواج برای دخترها از سن 16 سالگی و پسرها از سن 19 سالگی فراهم باشد.
- باید نوع انتخاب همسر برای فرزندانمان را جدی بگیریم و در این راه از همهی امکانات آموزشی بهره ببریم.
- باید یک یک عزم ملی برای نهضت خانوادهسازی راه بیندازیم.
- آموزش تخصصی برای روحانیون بگذاریم که بتوانند به طور تخصصی مشاوره بدهند، چون روحانیون مطمئنترین گروه اجتماعی هستند که در دسترس جوانها قرار دارند و برای خانوادهها قابل اعتماد هستند؛ یعنی روحانیون علاوه بر قدرت مشاورهای که دارند، در حل مشکلات میتوانند بسیار کمک کنند.
- بهرهگیری از منابر و مساجد و خطبههای نماز جمعه و فرصتهای تعریفشده برای بحث خانواده و ازدواج.
- گسترش رشتههای مطالعات خانواده در محیطهای دانشگاهی.
- توسعههای خوابگاههای متأهلین دانشجویی برای دانشجویانی که قصد ازدواج دارند.
- آموزش همگانی و عمومی مهارتهای زندگی خانوادگی از دبستان تا دانشگاه، حتی در سربازخانهها و...
- مدیریت خانواده و مسائل زناشویی باید قبل و بعد از ازدواج آموزش داده شوند تا جوانان به دلیل عدم آموزش مسائل جنسی، آنها را از طریق اینترنت و... نگیرند، چون این مسئله بسیار برایشان مشکلآفرین میشود.
- قرار دادن شرط قانونی گواهینامهی مهارتهای زندگی برای ازدواج و حتی برای طلاق.
- فرهنگسازی صحیح و گسترده در امر ازدواج بههنگام، آگاهانه، آسان و پایدار از طریق رسانههای جمعی و ارائهی تسهیلات هدفمند.
- پخش تولیدات فرهنگی مفید در امر ازدواج و خانواده و در اختیار قرار دادن آنها برای عموم مردم.
- تقویت فعالیتها و حرکتهای مردمی در امر ازدواج. در واقع باید مانند مجمع خیرین مدرسهساز، خیرین ازدواج و خانواده تشکیل بدهیم.
- فضای مجازی را در این زمینه به خدمت بگیریم.
- متولی مناسبی باید پیدا شود که نظام و دولت را به این سمت سوق بدهد که وضعیت خانواده باید درست شود. برای اصل 10 قانون اساسی که مربوط به حمایت از بخش خانواده است باید مثل اصل 44 کتابی نوشته شود که برنامهها، سیاستها و موانع اجرایی قوانین تکریم خانواده بررسی شود.
- ما باید یک رصدخانهای داشته باشیم که وضعیت ازدواج و خانواده را به عنوان یک شاخص مهم فرهنگی و اجتماعی مرتب رصد کند و با ارائهی گزارش ملی سالیانه و ارزیابی برنامهها و عملکردها بر اساس آن قضاوت کند.
- یک ردیف مشخصی برای تحکیم دادن به نهاد خانواده در اعتبارات دولتی دیده شود. افراد متأهل باید سربازیشان کمتر باشد و تسهیلات ویژهای برایشان در نظر گرفته شود.
- ما نیاز به مراکز مشاوره داریم که باید در همهی شهرهای بزرگ و کوچک به راحتی در اختیار همه قرار بگیرد و افراد با هزینهی کم بتوانند از خدمات مشاورهای استفاده کنند.
- صدور دفترچهی بیمه برای خدمات مشاورهای یا راهاندازی مشاورههای تلفنی یا مجازی در سطح کشور که در شهرهایی که مراکز مشاوره در آنها کمتر است افراد از این طریق مشکلاتشان را حل کنند.
- ما نیاز به مراکز همسریابی مطمئن و معتبر داریم. خیلی وقتها جوانها راهی برای پیدا کردن فرد مناسب برای زندگی خود را ندارند و به همین خاطر خودشان مجبور میشوند اقدام کنند.
- باید پژوهشهای کاربردی تطبیقی در این زمینه داشته باشیم که بتوانیم مشکلات ازدواج را با مداخلهی علمی حل کنیم.
آقای دکتر شما در بررسی راهکارها به پایین آمدن سن ازدواج اشاره کردید. اما برخی معتقدند که فرد در سن پایین از پختگی لازم برای تشکیل زندگی مشترک برخوردار نیست.
باید در زمینهی رشد عقلی و اجتماعی فرد کار کنیم. باید در خانواده، رسانه و مدرسه در راستای بالا بردن رشد عقلانی و بلوغ اجتماعی نوجوانها کار کنیم، اما متأسفانه در حال حاضر میبینیم که رسانهها بیشتر به رشد و بلوغ جنسی فرد میپردازند، در حالی که آنها نیاز به بلوغ عقلی و اجتماعی دارند.
آقای دکتر، در آخر اگر نکتهی خاصی باقی مانده است، بفرمایید.
امیدوارم طبق آیهی شریفهی «وانکحوا الایامی منکم» که به آحاد جامعه از حاکمان گرفته تا بقیه اقشار جامعه امر کرده است که نسبت به ازدواج مجردها اقدام کنند، جامعهی بفهمد که این مسئلهی اول نظام است و مسئولین ما در این زمینه اهتمام ویژهای داشته باشند. همهی افراد جامعه، از مدیران گرفته تا مردم، باید بدانند که این مسئله چشم اسفندیار جامعهی ماست و اگر دشمن بخواهد به جامعهی ما ضربه بزند، از این نقطه ضربهپذیر هستیم. امیدوارم این درک عمومی ایجاد شود و یک عزم جدی و ملی برای ازدواج به وجود آید.
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
حق و تکلیف همراه یکدیگر در جامعه معنا مییابد تا جامعه به تعادل برسد، نمیتوان جامعه را فقط حق مدار نمود و نسبت به ادای تکلیف بیتفاوت بود. در شرایطی که زنان جامعه فقط تک بعدی به آزادی و حق بنگرند و توجهی به تکالیف و ادای وظایف و مسئولیتها نداشته باشند، تعارض میان زن و مرد در خانواده افزایش مییابد.
گروه فرهنگی- اجتماعی برهان؛ در بنیش اسلامی، طلاق مورد نکوهش قرار گرفته است و جز در شرایط اضطرار و به عنوان آخرین راه حل پسندیده نمیباشد. در خصوص واکاوی علل و پیامدهای طلاق و همچنین بررسی راهکارهای مقابله با آن با «دکتر کبری خزعلی» رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید.
در طول سالهای اخیر شاهد چه تغییراتی درخصوص طلاق در ایران میباشیم؟ آیا کاهش قبح طلاق در گسترش آن در جامعه مؤثر بوده است؟ چه عواملی را در این جریان مؤثر میدانید؟
در چند دههی اخیر، طلاق در جامعهی ایران آهنگ رو به رشدی داشته به طوریکه نرخ طلاق دو رقمی گردیده و تبدیل به مسئلهی اجتماعی شده است. از سوی دیگر در شیوههای طلاق نیز تغییراتی رخ داده به گونهای که طلاقهای توافقی افزایش یافته است.مسلماً زمانی که در جامعهای طلاق تقبیح شود، بدان مفهوم است که ازدواج و پیوند زناشویی، پیمان و میثاقی غلیظ است که نمیبایست به سهولت و به آسانی این پیمان را شکست، اما هنگامی که طلاق به امری عرفی و عادی تبدیل شود و از قباحت آن به عنوان امری ناپسند و مکروه کاسته شود؛ نرخ طلاق بالا خواهد رفت، البته افزایش وقوع طلاق نیز به عرفی شدن آن کمک میکند.
در خصوص عوامل مؤثر بر گسترش چنین نگاه سهلگیرانه نسبت به طلاق و قبحزدایی از آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- نفوذ جریان مدرنیته در ایران؛
- روند جهانی شدن و تلقی گریزناپذیری جامعه و خانواده از آسیبهای آن؛
- جایگزینی اخلاق مدرن و فرهنگ غربی به جای اخلاق اسلامی؛
- تغییر سبک زندگی اعضای جامعه به سمت سبک زندگی غربی؛
- غلبهی گفتمان حقوقی بر گفتمان اخلاقی در جامعه و خانواده؛
- نفوذ و ترویج اندیشههای فمینیستی؛
- تقدسزدایی از نهاد خانواده؛
- تغییر و تحول در نظام ارزشها؛
- تضعیف کارکردهای نهاد خانواده؛
- گسترش رسانههای عمومی و بینالمللی؛
- اولویت دادن به نقشهای اقتصادی و اجتماعی زنان و عدم تأثیر بر اولویت خانواده و مدیریت صحیح آن.
تأثیر جایگزینی اخلاق مدرن به جای اخلاق اسلامی بر تعاملات خانواده و طلاق را چگونه ارزیابی میکنید؟
اخلاق مدرن نقطهی مقابل اخلاق اسلامی است. آنچه در اخلاق اسلامی و دین رذیلت شمرده میشود در اخلاق مدرن فضیلت است. اخلاق مدرن خوشبختی فرد را در دستیابی به آرزوهای مادی خود میبیند و ابعاد معنوی انسان و اخلاق ایثارگرانه را مورد غفلت قرار میدهد. نفوذ اخلاق مدرن که مبتنی بر نسبیتگرایی اخلاقی است، فرد را به سمت حسن و قبح افعال بر اساس ملاکهای بشری و تمنیات فردی سوق میدهد. اخلاق مدرن، اندیشه، میل و تعهد فرد را به سمت لذتطلبی، منفعتجویی و آسایش خواهی هدایت میکند و روابط اعضای خانواده بر مدار حفظ منافع فردی میچرخد.
در این اخلاق، فرد ملزم به فداکاری نمیباشد و سعادت دیگران را سعادت خویش نمیشمارد، لکن در اخلاق اسلامی تعلق و دلبستگی فرد به خدا او را به ایثار، فداکاری و گذشت برای اعضای خانواده سوق میدهد و انحلال کانون خانواده جهت رسیدن به کامجوییهای فردی، امری ناپسند شمرده میشود زیرا کارآمدی نظام خانواده و تضمین آن در گرو فضایل اخلاق و عمل به دستورات دینی است و بر اساس تکلیف مداری و حق مداری استوار گردیده است، به همین انگیزه تحمل مسائل و مشکلات زندگی زناشویی در راستای انجام تکلیف دینی و فرمان الهی محسوب میشود.
در خصوص گسترش مطالبات حقوقی و غلبهی گفتمان حقوقی بر گفتمان اخلاقی در جامعه و خانواده و ارتباط این موضوع با طلاق توضیح دهید.
حق و تکلیف همراه با یکدیگر جامعه را به تعادل میرساند، نمیتوان جامعه را فقط حق مدار نمود و نسبت به ادای تکلیف بیتفاوت بود. در شرایطی که زنان جامعه فقط تک بعدی به آزادی و حق بنگرند و توجهی به تکالیف و ادای وظایف و مسئولیتها نداشته باشند، تعارض میان زن و مرد در خانواده افزایش مییابد.
وقتی زنان متأثر از فرهنگ مدرن، حق و آزادی بیشتری را مطالبه کنند، اما هنگام ادای تکلیف و وظیفه از خود سلب مسئولیت کرده و مردان را بیشتر موظف بدانند، زن و مرد به دو رقیب تبدیل شد و دو معامله گ در زندگی خواهند بود که هر کدام به منافع خود فکر می کند و نهایتاً فدای سود شخصی خواهند کرد. در حالی که چنانچه زن و مرد بخواهند به گفتمان مطلوب در خانواده دست یابند میبایست، به حقوق و تکالیف خود توأمان واقف شوند و متعهدانه تر عمل کنند وگرنه افزایش آگاهیهای حقوقی زنان و گسترش آموزشهای حقوقی فارغ از پایبندیهای اخلاقی، فضای خانواده و جامعه را از روح اخلاقی تهی مینماید.
پیامدهای نفوذ جریان مدرنیته در ایران بر خانوادهی ایرانی و ارتباط آن با گسترش طلاق را چگونه میبینید؟
یکی از رویکردهای اصلی مدرنیته تجدیدنظر در تمامی جنبههای زندگی انسان است. انسان مدرن به بازاندیشی در همهی نظامهای تکوینی، عقیدتی و اخلاقی میپردازد . این تجدیدنظر در باورها و تردید در حقانیت و درستی آنها منجر به نسبیتگرایی اخلاقی در جامعه و خانواده میشود. نسبیتگرایی در امور مقدسی چون پاکدامنی و وفاداریهای جنسی زوجین، موجب میگردد روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده اولاً عادی شده ثانیاً افزایش یابد و در نهایت منجر به بیتوجهی به مرزهای خانوادگی و حریم خانواده میشود.
روند تقدس زدایی از خانواده باگسترش ارتباطات و توسعهی ابزارهای جدید تکنولوژیکی شدت مییابد زیرا زمینههای تحریک جنسی را در جامعه افزایش داده و به دنبال آن آستانهی رضایتمندی جنسی زوجین را به شدت افزایش میدهد و با تنوع طلبی روابط آنها را به خارج از خانواده میکشاند که این خود به گسترش نرخ طلاق دامن میزند.
تغییر خانوادهی ایرانی از گونهی سنتی به مدرن، به تربیت نسلی مدرن انجامید که با اندیشه و ایدههای جدیدش نظیر انکار تفاوتهای جنسیتی، اختلاط نقشها، فردگرایی و اصالت لذات فردی، سلامت، ثبات و کیان خانواده را با خطر مواجه نموده و مهمترین جلوهی آن افزایش طلاق است. زنان نسل مدرن در تعارض قهری با اندیشههای نسل سنتی، پیروزی خود را در تغییر ارزشهای گذشته و فاصله گرفتن از نقشهای زنانه و تمایل به ارزشهای مردانه میبینند و برای دستیابی به برابری به عنوان اصلی حیاتبخش، تفاوتهای جنسیتی را نادیده میگیرند؛ بنابراین نقشهای همسری و مادری را مزاحمی برای توفیقاتشان قلمداد میکنند و از آنها بیزاری میجویند.
تغییر خانوادهی ایرانی از گونهی سنتی به مدرن، به تربیت نسلی مدرن انجامید که با اندیشه و ایدههای جدیدش نظیر انکار تفاوتهای جنسیتی، اختلاط نقشها، فردگرایی و اصالت لذات فردی؛ سلامت، ثبات و کیان خانواده را با خطر مواجه نموده و مهمترین جلوهی آن افزایش طلاق است.
پیرامون پیامدهای اجتماعی و روانشناختی طلاق توضیح دهید.
پیامدهای اجتماعی و روانشناختی طلاق به بحثهای موضوعی، علمی و پژوهشی نیاز دارد که در اینجا تنها میتوان به هر یک اشارهای کرد. عزیزان خواننده را به تحقیقی که از سوی شورای فرهنگی اجتماعی زنان تحت عنوان «طلاق در ایران» به قلم استاد دکتر «عبدالحسین کلانتری» و «پیام روشنفکر» انجام شده است، ارجاع میدهم.
پیامدهای اجتماعی طلاق
در خصوص پیامدهای اجتماعی طلاق بنده باید عرض کنم که طلاق ماهیتاً پدیدهای فردی، خانوادگی و اجتماعی است؛ زیرا تبعات آن نه تنها فرد را با مشکلاتی مواجه میکند بلکه عوارض آن همهی افراد خانواده، حتی خویشاوندان و در نهایت جامعه را درگیر کرده و هزینههای اخلاقی، روانی و مالی زیادی بر جامعه تحمیل میکند. پیامدهای اجتماعی طلاق بسیار زیاد است و همواره اندیشمندان اجتماعی را به تحقیق و درمانگری واداشته است. از نگاه صاحبنظران مهمترین آسیبهای اجتماعی طلاق را میتوان در این موارد نام برد.
آسیبهای اجتماعی کودکان و جوانان
از آنجایی که خانوادهی سالم امنترین و مناسبترین فضا برای پرورش یک انسان سالم و ایمن است. فروپاشی این کانون، بیشترین آسیبها را از هر حیث بر اعضای آن به خصوص کودکان و جوانان دارد. فرار نوجوانان و جوانان، بزهکاری کودکان، خودکشی، مصرف مواد مخدر یا واسطگی خرید و فروش آن، از جمله آسیبهای اولیه و فراگیر در میان خانوادههای فروپاشیده است. در روانشناسی جنایی، بروز انحرافهای اجتماعی یا جامعهزدگی و تشکیل گروههای آسیب دیدگان اجتماعی، ثمرهی جراحت عاطفی کودکان در خانوادههای طلاق تشخیص داده شده است.
این گونه کودکان خیلی بیشتر از دیگر همسالان خود مورد سوءاستفادهی جنسی قرار میگیرند و اعتیاد نیز در میان آنان شیوع بیشتری دارد. کودکان طلاق علاوه بر آسیبهای اخلاقی، از امنیت روانی و عاطفی برخوردار نیستند و وجود جانشین مادر، منجر به ناسازگاری بیشتر و انحراف و فرار آنان از محیط خانواده میشود. (کاملی، 1386) بنا بر اظهارنظر مدیرکل امور آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی، 95 درصد دختران فردی از فرزندان خانوادههایی هستند که پدر و مادر آنها طلاق گرفتهاند.
کودک آزاری
اشاره شد که طلاق از عوامل مهم ناامنی در خانواده است. با وقوع طلاق کودک به طور قطع یکی از حامیان اصلی و حقوقی، خود یعنی پدر یا مادر را از دست میدهد. اولین آزاری که کودک در اثر طلاق میبیند این است که شاهد نزاع و بعد طلاق والدین است و یا حداقلی با این شوک جدّی در زندگی خود مواجه میشود.
آزارهای روانی، تنهایی، بیحوصلگی، قهر و عصبانیت والدین، از شایعترین آسیبهای بعد از طلاق برای کودکان است و در بسیاری از موارد آسیبهای جسمانی از جمله ضرب و شتم، سیلی خوردن، گرسنه ماندن، حبس شدن در مکانی محدود، بیتوجهی به درمان کودکان و نوجوانان طلاق را آزار میدهد این آسیبها در مرحلهی اول فردی است اما مقدمهی آسیبهای خانوادگی و اجتماعی برای کل جامعه است زیرا کودک و نوجوان آسیب دیده هیچگاه فردی طبیعی و سالم برای جامعه نخواهد بود.
خودکشی کودکان
از عوارض بسیار ناگوار طلاق، خودکشی کودکان است که شرایط پیش آمده پس از طلاق برایشان قابل تحمل نیست و آخرین مقاومت آنها را میشکند و آنها را وادار به خودکشی میکند.
مصرف مواد مخدر
مردان و زنان مطلقه به دلیل آسیبهای روانی و عاطفی ناشی از طلاق، اگر در شرایط مناسب تربیتی و مذهبی نباشند، بیش از افراد عادی گرایش به مصرف مواد مخدر و الکل دارند. البته مصرف مواد مخدر و الکل خود از مهمترین عوامل طلاق هستند.
ناامنی زنان
با فروپاشی خانواده، زن که در چارچوب ازدواج، تحت حمایت مالی، روانی، عاطفی همسر خود بوده است و شرع و قانون از این حق او حمایت میکرده است، این سرمایهی بزرگ را از دست میدهد. (البته طلاق خود وسیلهای است برای رهایی زنان که خانواده و وجود همسر، امنیت آنها را به طور جدّی تهدید میکند.) بعد از طلاق زنان عموماً از سوی همسر خود تهدید میشوند، در برخی موارد هم مورد خشونت فیزیکی قرار میگیرند. بسیاری از مردان مشکلات شغلی برای همسران شاغلشان ایجاد میکنند و از همه مهمتر آبرو و شأن اجتماعی آنان را مستقیم یا بهوسیلهی دیگران مورد تهدید قرار میدهند.
آسیب دیگری که زنان مطلقه را تهدید میکند و آنان را به انزوا میکشاند، پرهیز اجتماعی از آنان است. زنان دارای همسر آنان را رقیبی برای خود تلقی میکنند و سعی در کناره گیری از آنان دارند و از آنجا که بسیاری از طلاقها مورد مخالفت خانوادهی زن است، برخی خانواهها نیز او را مثل گذشته پذیرا نیستند به خصوص اگر فرزندان نزد او باشند.
پیامدهای روانشناختی طلاق
آسیبهای روانی بر اعضای خانوادههای از هم گسیخته از شایعترین آسیبهاست. زن و مرد گرچه راه گریز مقطعی خود را در طلاق دیدهاند و ممکن است احساس رهایی و خلاصی از مشکل را داشته باشند، اما به هر حال فرازی از زندگی خود را با ناکامی پشت سر گذاشتهاند و این احساس ناکامی خواه ناخواه روان پریشی و عدم تعادل روحی مرد و زن را در پی خواهد داشت. البته آسیب بیشتری متوجه زنان و فرزندان آنان خواهد بود و آیندهی آنها را بیشتر متأثر خواهد کرد زیرا طلاق برای کودکان، تنها یک حادثه نیست بلکه فرآیندی است که ظرف چند سال اثراتش را به فرد میدهد. (گوودمن، امری و هاگارد، 1998)
از چندین تحقیق انجام شده، به دست میآید که طلاق پیامدهای روانشناختی زیر را در پی دارد: «اختلال هویت، احساس سرخوردگی، احساس ناامنی، عقدهی حقارت، پرخاشگری، ضعف سلامت روانی، اعتیاد، فقر، بیاعتمادی، ضعف اعتماد به نفس، تمایل به بزهکاری، ترک تحصیل، اجتماع ستیزی و نافرمانی اجتماعی، ضعف کنترل رفتاری، حس انتقام جویی، بیمیلی به تحصیل و رشد اجتماعی و ...»
روانشناسان آسیبهای طلاق را از حیث جنسیتی نیز تفکیک میکنند، برخی تأثیر آسیبها و رنج زنان را بیشتر از مردان برمیشمرند و معتقدند زنان بیشتر از مردان از مشکلات عاطفی روانی طلاق رنج میبرند (اخوان تفتی، 1382) و بیشتر از
مردان از برخورد جامعه ابراز ناراحتی کرده و نگران آیندهی خود و فرزندانشان هستند. برخی تحقیقات نیز به فشارهای بیشتری بر روی مردان تأکید دارند و نشان داده است که مردان بعد از طلاق بیشتر احساس وابستگی و درماندگی میکنند.
چه قوانینی در حمایت از خانواده و پیشگیری از طلاق وجود دارد؟
آسیب دیگری که زنان مطلقه را تهدید میکند و آنان را به انزوا میکشاند، پرهیز اجتماعی از آنان است. زنان دارای همسر سعی در کناره گیری از آنان دارند و از آنجا که بسیاری از طلاقها مورد مخالفت خانوادهی زن است، برخی خانواهها نیز او را مثل گذشته پذیرا نیستند به خصوص اگر فرزندان نزد او باشند.
در تمامی قوانین نظام جمهوری اسلامی مانند قانون اساسی، سند چشمانداز سیاستهای کلان مصوب نظام و سیاستهای تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده (که دهها مصوبه و راهبرد اختصاصی داده است) بر ضرورت استحکام خانواده و پیشگیری از تزلزل اشاره شده است.
علاوه بر آن، قانون مدنی بر مسائل حقوقی حامی زوجین و بقای خانواده تأکید نموده و حتی در عرصهی اخلاقیات، با تدوین مادهی 1103، تأکید بر حسن معاشرت را به عنوان یک وظیفهی واجب مطرح مینماید که برگرفته از آیهی «عاشرون بالمعروف» است یعنی داشتن رفتار نیکو با همسر بهعنوان دستور واجب قرآن است که علاوه بر ادای حقوق واجب اقتصادی، اجتماعی، حفظ سلامت و نرمش رفتاری و گفتاری که سبب دوام و شیرینی زندگی مشترک شده، باعث شکوفا شدن استعدادهای اعضای خانواده میشود و از عوامل مهم پیشرفت جوامع است و اکثر مواد قانون مدنی در جهت تحقق این رفتار نیکو و حمایت از استحکام خانواده به مواردی از جمله ادای وظایف زوجیت، پرداخت نفقه و ... اشاره میکند.
یکی از این قوانین آگاهی بخش در مورد خانواده، قانون «حقوق و مسئولیتهای زنان در نظام جمهوری اسلامی » است که با الهام از شریعت معتدل اسلام و برای ایجاد زمینهی رشد هماهنگ، متعادل و متوازن در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی انسانها با توجه به آزادی مسئولانه و کرامت انسانی زنان و با توجه به تناسب و تعادل تعالیگرا بین حقوق زن و مرد و تناسب میان حقوق و مسئولیتها میان زن ومرد تنظیم شده است و در 3 بخش و 5 فصل و 148 بند در شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 83 به تصویب رسیده است و در سال 85 برای تحقق قوانین مورد نیاز به عنوان قانون لازمالاجرا در مجلس شورای اسلامی تصویب شده است و دستگاههای اجرایی موظف به ارائهی گزارش سالانه در جهت تحقق آن هستند.
یکی دیگر از مهمترین قوانین بازدارنده از طلاق و حمایت کننده از استحکام خانواده، لایحهی حمایت از خانواده است که در راستای تحقق بهینهی اصل 21 و بند 2 اصل 158 قانون اساسی و اجرای بهینهی سیاست قضازدایی و برای کاهش مشکلات موجود در اجرای قوانین حقوقی خانواده و رفع ابهام و تعارض و خلأ از قوانین و مقررات آیین دادرسی برای نزدیک شدن به وحدت رویهی بیشتر درد دادگاهها تهیه شده است.
داشتن رفتار نیکو با همسر بهعنوان دستور واجب قرآن است که علاوه بر ادای حقوق واجب اقتصادی، اجتماعی، حفظ سلامت و نرمش رفتاری و گفتاری که سبب دوام و شیرینی زندگی مشترک شده، باعث شکوفا شدن استعدادهای اعضای خانواده و از عوامل مهم پیشرفت جوامع است.
برای بررسی وضعیت اجتماعی فرهنگی طلاق چه پژوهشهایی انجام شده، منابع، اصول و روشهای به کار گرفته شده کدام است؟
با توجه به جامعیت و کلان نگری سیاستهای برگرفته از آیات و روایات، رهنمودهای حضرت امام(رحمتاللهعلیه) و مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) و نیز با دقت در رویکرد علما و متخصصین و نخبگان در حوزهی نظر و عمل تحقیقات انجام شده در موضوع طلاق و فراتحلیل آنها، حداقل 300 پروژهی تحقیقاتی احصاء شده است و با بررسی مطالعات انجام شده به نتایج جالبی دست یافتهایم که علیرغم شیوع تحلیلهای موجود اجتماعی که اکثراً علت اصلی طلاق را مشکلات اقتصادی عنوان میکنند، این بررسی عامل مهم را تحولات فرهنگی و تغییر نگرش و سبک زندگی میداند و عواملی چون اعتیاد و مشکلات اجتماعی- اقتصادی به عنوان معلول و یا عوامل بعدی محسوب میشود.
ممکن است به شاخصها و حوزههای بررسی و تحلیل وضعیت اشاره بفرمایید؟
بله؛ همانطور که میدانید بعد از بررسی مبانی نظری با طراحی شاخصهای سنجش وضعیت براساس تحلیل وضعیت صورت میگیرد تا براساس این تحلیل رویکرد استراتژیک را اتخاذ و عوامل مؤثر و موانع را شناسایی و برای تغییر وضعیت اقدام نمود که برخی از شاخصها برای این برنامهریزی عبارتانداز: 1- بررسی باورها و ارزشهای مذهبی خانواده؛ 2- تحولات فرهنگی و رفتاری؛ 3- الگوی مصرف به ویژه مصرف فرهنگی، رسانهای و نیز شاخصهای اجتماعی مانند الگوی تحصیل و اشتغال، نقش خانواده در مدیریت اقتصاد، نقش خانواده در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی، آسیبهای اجتماعی و آثار خانوادگی و فردی آن.
نقش قوانین و حقوق در تأمین امنیت خانواده اعم از حقوق اساسی- مدنی و حقوق اعضای خانواده، حقوق اداری و قوانین کار- نقش کار و اشتغال در ثبات و تزلزل خانواده و سنجش تناسب کار با ویژگیهای ذاتی، روحی و تربیتی هر یک از زن و مرد، میزان آشنایی و افتخار هر یک از زن و مرد به جنسیت خود، میزان آشنایی به نقشها و کار ویژهی هر یک از اعضای خانواده و میزان تحقق عملی کارکردهای اختصاصی اعضای خانواده.
ممکن است در رابطه با این شاخصها به برنامهها و سیاستها و راهبردهایی که تدوین و تصویب نمودهاید یا در دست تهیه دارید، اشاره بفرمایید؟
بله؛ همانطور که میدانید، شورای عالی انقلاب فرهنگی در تمامی عرصههای مورد نیاز اقدام به سیاستگذاری و برنامهریزی راهبردی نموده است اما برای تحقق عملی و اجرایی آن نیازمند نهادی برنامهریز و اجرایی بود که با تصویب ستاد ملی زن و خانواده این مهم جامهی عمل پوشیده و هم اکنون برنامهها همراه با نگاشت نهادی و تقسیم کار ملی ارائه شده است و یکی از مهمترین این مصوبهها، برنامهی جامع تحکیم خانواده و پیشگیری از تزلزل و فروپاشی آن بود که دقیقاً برای تمامی مسائل فرهنگی، اجتماعی، حقوقی، قانونی، آموزشی، پژوهشی و اقتصادی و حمایتی سیاستها و راهبردها، اقدامهایی پیشبینی و تدوین شده است.
از جمله:
- تبیین راهکارهای التزام به حفظ و تعالی جایگاه خانواده در تمامی برنامهریزیها و سیاستگذاریها؛
- تبیین و نهادینه سازی نقشهای اصولی اعضای خانواده با رعایت تناسب و عدالت در تفاوت نقشهای زن و مرد؛
- ارائهی الگوی عملی خانوادهی اسلامی با تبیین نقشهای هر یک از اعضا و تقویت کارکرد آنها؛
- ارتقای امنیت و سلامت خانواده و مصون سازی آن از تهدیدهای نرم و فرهنگهای التقاطی و مهاجم؛
- نهادینه سازی هماهنگی حقوق و تکالیف و اخلاق محوری در آموزشها و فرهنگ سازی برای تحکیم خانواده.
برای فرهنگ سازی چه برنامههایی دارید؟
اگر منظور برنامههای اجرایی و عملی است به عنوان نمونهبه چند مورد اشاره میکنم؛ ارائهی الگوی کامل سیمای خانوادهی موفق، مؤمن، شاداب و بانشاط، امیدوار و مسئول در قالب فیلم و سریالهای جذاب.
- حمایت از برنامههای سازمانهای مردم نهاد، فعال در زمینهی آموزش و مشاوره برای همسریابی و هدایت جوانان در تشکیل خانواده و حمایتهای مادی و معنوی از خانوادهها؛
- ارائهی الگوهای متنوع از خانواده متناسب با انواع فرهنگهای بومی و عرف اقشار مختلف متناسب با ارزشهای اسلامی؛
- ارائهی الگوهای متنوع از مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان هماهنگ با حفظ حریم خانواده و متناسب با نقشهای اصولی زنان به ویژه همسری و مادری و به دور از اختلاط بیضابطه نظیر تله ورکینگ، فعالیتهای پروژهای و دورکاری و کارهای شیفتی نظیر شغل خطیر و مقدس پرستاری؛
- ترویج فرهنگ مهرورزی، گذشت، عفو و رحمت، صداقت و اعتماد در بین اعضای خانواده از راه تولیدات رسانهای و محصولات فرهنگی، فیلم و سریال؛
- ترویج حق سالاری و رویکرد قانونمند و تربیتی و نظاممند بر روابط اعضای خانواده به جای زن، مرد، جوان یا کودک سالاری؛
- برنامهریزی برای افزایش احساس تعلق و مسئولیت اعضای خانواده نسبت به یکدیگر با ایجاد سیستم نظاممند اجرای صله رحم جهت پشتیبانی و حمایت از اعضای نیازمند معنوی و مادی خانواده؛
- ترویج آداب و روشهای دقیق روابط خواهر و برادر و والدین و فرزندان و توسعهی نقش حمایتی، هدایتی و نظارتی والدین بر فرزندان به ویژه در امر ازدواج؛
- فرهنگ سازی رسانهها و مراکز آموزشی و فرهنگی جهت تسهیل امر ازدواج با کاهش توقعها، تشریفات و آداب ازدواج و توجه به تحقق مهرالسنه؛
- ترویج انتخاب آگاهانه و مسئولانه و به موقع ازدواج مبتنی بر اصول مودت، رحمت و تولید نسل صالح و سالم.
شما اشارهای به بخش حقوق یا آموزش داشتید، چه مصوبههایی در این زمینه داشتهاید؟
مصوبههای نظام در سطح سیاستگذاری در شورای عالی انقلاب فرهنگی و در برنامههای اجرایی در ستاد ملی زن و خانواده بسیار وسیع است.
از جملهی آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تشکیل کمیتهی ویژهی کاهش و پیشگیری از جرایم و مفاسد اخلاقی تهدیدکنندهی نهاد خانواده؛
2. تأسیس مراکز امداد و ارشاد خانواده و تأمین امکانات حمایتی لازم در جهت پیشگیری، درمان و بازتوانی اعضای خانواده؛
3. بازنگری دقیق در قوانین و مراحل دادرسی طلاق و ایجاد تضمینهای قانونی در جهت اجرای بهینهی قانون در راستای تحکیم خانواده؛
4. اصلاح نظام آموزشی که در سند تحول بنیادی آموزش و پرورش، زمینهسازی آن انجام شده است، در راستای آموزش ویژگیها و مشترکات نقشهای زنان و مردان در خانواده و جهتدهی آموزشها با محوریت تناسب نقشها؛
5. ایجاد مهارتهای سبک زندگی اسلامی و ارتقای تواناییهای دختران و پسران در ایفای بهینهی نقش مادری و پدری و زوجیت مطلوب؛
6. توسعهی روحیهی تعاون، همکاری، ایثار و فداکاری اعضای خانواده برای حفظ ثبات و پایداری خانواده و در صورت ورود آسیب، سعی بر همیاری اعضا برای اصلاح و جبران آسیبها و اجرای بهینهی تصریح به احسان که مورد تأکید اسلام است؛
7. تدوین و تصحیح کتب درسی، متون آموزشی و فرهنگ عمومی در جهت حفظ و توسعهی اخلاق اسلامی و همزیستی ملاطفت آمیز و تعالی بخش اعضای خانواده؛
8. ایجاد رشتههای تخصصی در جهت آموزش مهارتهای خانوادگی و گنجاندن واحدهای درسی مدیریت خانواده و دانش خانواده در مراکز آموزشی؛
9. توسعهی گفتمان خانواده محور و عدالت طلب در مقابل فردیت و تساوی طلبی مادی غرب و دیدگاههای حق محور اعضای خانواده که حاکی از تعارض و تقابل فمینیستی است؛
10. تجزیه و تحلیل و نقد آسیب شناسانهی شکاف نسلی و راهکارهای اصلاح آن برای خانوادهها؛
11. تضمین اجرای قوانین در راستای تأمین امنیت همه جانبهی ارتقای سلامت روحی و جسمی زنان؛
12. مبارزهی همه جانبه با عوامل تزلزل یا انحطاط خانواده که باعث کاهش تعهد و تعلق اعضای خانواده و وفاداری زوجین میگردد و سعی در رفع شقاق و ایجاد وفاق حداکثری در خانواده؛
13. ایجاد و توسعهی سازمانهای مردم نهاد داخلی، منطقهای و بینالمللی حامی ازدواج و توسعهی خانواده به منظور افزایش نسل صالح و سالم؛
14. توسعهی سیاستهای تشویقی و امکانات رفاهی متناسب با تحقق معیارهای تحکیم خانواده برای کارکنان.
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت