(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

انواع خانواده ها از نظر تربیت کودک ( 2 - خانواده سهل گیر)


در یادداشت اول 4 نوع خانواده از نظر تربیت مشخص نموده و نوع اول آن را (‌ خانواده سخت گیر )‌ را شرح دادیم و اکنون بخش دوم :

 

ب )‌ خانواده سهل گیر و آسان گیر

1 - پدر و مادر به دنبال نیازهای ارضاء نشده خودشان هستند. دنبال جوانی و نوجوانی و دل مشغولی های خود هستند.

2 - به امر تربیت و ارضاء نیازهای جسمی و روانی کودک نمی پردازند و چون آسانگیر هستند ،‌ برای خاموش کردن صدای بچه ،‌ هر چه کودکشان از آنها می خواهد ، آنها انجام می دهند . لذا کودک پرتوقع تربیت می شود.

3 - هدفها و انتظارات برایشان روشن نیست و به همین دلیل ، در تربیت فرزندان خود از روش  ، فلسفه یا دیدگاه خاصی پیروی نمی کنند.

4 - هیچ نوع کنترلی بر رفتار فرزندان خود ندارند و آنان را کاملا آزاد می گذارند تا به هر نحوی که خود مایل هستند ‍،‌ شیوه های خاص زندگی خود را انتخاب و به کار گیرند.

5 - هیچ نوع انتظار و توقع خاصی از فرزندان خود ندارند و فرزندان نیز به نوبه خود می آموزند که والدین نباید از آنان انتظار خاصی را داشته باشند.

6 - نسبت به رفتار فرزندان خود ‍،‌ حتی در مواردی که مورد آزار و اذیت خود آنان و دیگران قرار می گیرند ‍،‌ توجه خاص نشان نمی دهند و در این موارد ، بی تفاوت عمل می کنند.

7 - اگر فرزندان خانواده از دستورات آنان اطاعت نکنند ، ناراحت نمی شوند و چنان رفتار می کنند که گویی عدم اطاعت از دستورات والدین امری طبیعی ، عادی و متداول است.

8 - در پاداش دادن - وقتی از فرزندان رفتار پسندیده ای سر می زند - یا تنبیه آنان - در هنگامی که کار خلاف از آنان سر می زند - اهمال می کنند و بی تفاوت هستند (‌به یاد داشته باشیم که منظور از تنبیه کردن در معنای روانشناختی آن ،‌ محروم کردن فرزند از پاداش است و تنبیه بدنی مورد نظر نمی باشد).

9 - شیوه های رفتاری والدین چنان است که در فرزندان اعتماد لازم را نسبت به آنان ایجاد نمی کند.

10 - نسبت به تکالیف و نمرات درسی فرزندان خود توجه نشان نمی دهند و علاقه ای نیز به همکاری با معلمان و مدیریت مدرسه محل تحصیل آنان ندارند.

11 - آنچه را که فرزندان اراده کنند یا بخواهند ، برای آنان تهیه می کنند و در این مورد ،‌ سلیقه خاصی را اعمال نمی کنند.

12 - هیچ گونه تلاش خاصی را در زمینه استقلال فرزندان خود انجام نمی دهند و چنانچه یکی از فرزندان شدیدا به آنان وابسته باشد ،‌ کار خاصی را در زمینه کاهش این نوع وابستگی که بعدا برای آنان مشکل ساز خواهد بود ،‌ انجام نمی دهند.

13 - نظم و ترتیب را در محیط خانواده رعایت نمی کنند و از فرزندان خود نیز انتظار خاصی در این زمینه ندارند.

14 - فرزندان خود را برای انجام هر کاری آزاد می گذارند و حتی در مواردی که مداخله آنان لازم به نظر می آید ، دخالت نمی کنند.

15 - این بچه ها چون در زندگی با موانع مواجه نشده است ،‌ لذا وقتی وارد جامعه می شود به خاطر عدم تجربه کافی ، زود تسلیم میشود و شکننده هست.

 

ادامه دارد......


مطالب پیشنهادی:

ورزش  چه اثری برکاهش بیماری های قلبی و بیماریهای استخوانی دارد؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟

چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟

تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم کدامند؟

 

 

دسترسی به تمامی این مطالب در سایت

http://maktoobshop.com

 

انواع خانواده ها از نظر تربیت کودک (قسمت اول)



به طور  خلاصه از نظر نحوه تربیت کود ک و بطور کلی نحوه اداره سیستم خانواده می توان 4 نوع خانواده را :مشخص کنیم که عبارتند از

 

الف - خانواده خشک و سخت گیر ( والدین سخت گیر و مستبد )

 

ب -   خانواده سهل گیر و آسان گیر

 

ج -   خانواده گسسته (‌ خانواده پریشان )

 

د  -   خانواده دمکرات (‌ خانواده سالم ) 

 

به علت مهم و مبسوط بودن این مبحث ،  هر یک از این  4 دسته خانواده را در یادداشتی جداگانه شرح خواهیم داد.

و اما اینک دسته اول :

 

الف  - خانواده خشک و سخت گیر:

1 -  پدر و مادر ها با بچه ها همان طور رفتار می کنند که والدین خودشان رفتار کرده اند.

2 -  تصمیم گیری با یکی از والدین ( خصوصا پدر )‌ انجام می گیرد. معمولا پدر خانواده حاکم بر رفتار و اعمال فرزندان است و هیچ یک از اعضای خانواده اجازه اظهار نظر ندارند.

3 - والدین چنان رفتار می کنند که فرزندان می آموزند حق هیچ گونه ابراز عقیده ای را - حتی در مواردی که می تواند مانع از بروز بعضی مشکلات برای خانواده گردد - ندارند.

4 - اگر فرزندان از فرمان والدین اطاعت نکنند ‍ ، والدین آنان ناراحت  ، خشمگین و آزرده خاطر می شوند.

5 - فرزندان جرات سئوال کردن در مورد انجام دادن یا انجام ندادن کارها را ، از والدین خود ندارند.

6 - والدین بر رفتا و کارهای فرزندان خود کنترل شدید دارند و همه تصمیمات را شخصا اتخاذ می کنند.

7 - والدین دلیلی را - برای دستوراتی که صادر می کنند - برای فرزندان خود ارائه نمی دهند و از آنان می خواهند بدون چون و چرا از این دستورات اطاعت کنند.

8 - نسبت به رعایت نظم و انضباط  ،‌ ارزشی افراطی قایل هستند و والدین توانایی تحمل هیچ گونه بی نظمی را از طرف فرزندان خود ندارند.

9 - به سخنان کودکان خود  گوش نمی دهند و اگر هم سخنی را بشنوند برای آن است که با آن مخالفتی را نشان دهند.

10 - در مواردی که فرزندان خود را نصیحت یا آنان را از انجام دادن کاری منع می کنند ،‌ دلیل خاصی را ارائه نمی دهند.

11 - برای تصمیات فرزندان خود ،‌ حتی اگر این تصمیمات معقول و مستند باشد ،‌ احترام قائل نیستند.

13 - معتقدند که چون سن ‍، تجربه و دانش آنان بیشتر از فرزندانشان است ‍، بنابراین ، حق دخالت در همه امور و حتی در خصوصی ترین کارهای فرزندان خود را دارند.

14 - برخورد آنان با فرزندان خود احترام آمیز نیست و حتی از تحقیر فرزندان خود در حضور دیرگان نیز ابایی ندارند.

15 - غالبا نیازهای عاطفی کودکان ارضاء نمی شود.

16 - ممکن است که والد ضعیف در چنین خانواده ای با کودکان ائتلاف کند در چنین حالتی ارزش هر دو والد نزد کودک شکسته می شود . اگر بنا باشد یکی از والدین به عنوان منبع قدرت خانواده آسیب ببیند می توان تصور کرد والد دیگر نیز ارزش پیشین خود را نخواهد داشت.

17- چنین کودکانی احتمالا جذب گروه های بیرون شده و با عزت نفس پائین که دارند دچار بزهکاری می شوند. 

18 - بسیاری از این والدین ممکن است به خاطر کمال گرایی که دارند ، کودکان را تحت فشار قرار دهند و از آنها بالاترین انتظارات را داشته و پیوسته به شکل نوین بر آنها سخت گیری کرده و برنامه های سخت گیرانه برایشان تدارک ببیند.

19 - احتمال دروغ گویی و ریا کاری در کودکان چنین خانواده هایی به علت ترس از تنبیه و سرزنش افزایش می یابد.

20 - چنین کودکانی به علت اینکه مرتبا علایقشان سرکوب شده و موجب تحقیر قرار گرفته اند و همچنین دیگران برای اموراتشان تصمیم گرفته اند ،‌ از خلاقیت کمی برخوردارند . اگر چه ممکن است به علت سخت گیری والدین از نظر آموزش بعضی از مهارتها ، پیشرفتی کرده باشند.

21 - اضطراب ،‌ افسردگی ،‌ همچنین وسواس و کمال گرایی ،‌ نا امیدی و بسیاری از مشکلات روانی ممکن است دامنگیر کودکان خانواده های سخت گیر گردد.

22 - غالبا والدین سخت گیر ، خود را منطقی نیز تصور می کنند. و برای هر کارشان دلیل تراشی می کنند. ولی غیر مستقیم به خاطر سختی گیری آنهاست که کودکان فرمانشان را اجرا می کنند نه منطقشان.

 

ادامه دارد ....


مطالب پیشنهادی:

ورزش  چه اثری برکاهش بیماری های قلبی و بیماریهای استخوانی دارد؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟

چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟

تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم کدامند؟

 

 

دسترسی به تمامی این مطالب در سایت

http://maktoobshop.com

المپیک کودکان:

1. نیاز به عشق و تعلق: عشق بدون قید و شرط، دوست داشتن کودکان بدون هیچ قید و بندی است که می گوید: «تو هرکاری بکنی، من همیشه تو را دوست خواهم داشت». 
2. نیاز آزادی: آزادی دادن حق اختیار و انتخاب به کودکان است. این که او به گونه ای پرورش یابد تا در آینده برای تعیین نحوه زندگی خود حق انتخاب داشته و برای بیان خود آزاد باشد.
3. نیاز به پیشرفت: انسان ها به مانند درخت تا زمانی که رشد می کنند باطراوت و شاداب هستند اما به محض اینکه از رشد بایستند از درون شروع به پوکیدن می کنند و در مقابل کوچکترین بادها می شکنند.
4. نیاز به تفریح: کودک در این ایام می بایست مسلح به 2 «ت» شود. تفریح و تعلیم. و اگر تعلیم بدون تفریح باشد از عمق لازم برخوردار نخواهد شد و جنبه ی زور و اجبار به خود می گیرد. 
5. نیاز به بقا: مسکن، پوشاک، امنیت و ... می توانند سنگ بنای سایر نیازها محسوب شوند.

دسترسی به مطالب علمی  در سایت

اختلالات یادگیری

بسیارند کودکانی که ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوششان کمابیش عادی است، به خوبی صحبت می‌کنند، مانند سایر کودکان بازی می‌کنند و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار می‌کنند، در خانه نیز خود یاریهای لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار می‌کنند به خوبی انجام می‌دهند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. لیکن وقتی به مدرسه می‌روند و می‌خواهند خواندن و نوشتن و حساب یاد بگیرند دچار مشکلات جدی می‌شوند. بیش از یک قرن است که متخصان علوم تربیتی و روانشناسی و گفتار درمانی در پی تشخیص و درمان مشکلات این قبیل کودکان بوده‌اند.

بیش از شصت تعریف برای اختلالات یادگیری وجود دارد که معروفترین آنها عبارتست از:
اختلال در یک یا چند فرآیند روانی پایه به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط می‌شود و می‌تواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن ، فکر کردن ، صحبت کردن ، خواندن ، نوشتن ، حجمی کردن یا انجام محاسبه‌های ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی ، آسیب دیدگیهای مغزی ، نقص جزئی در کار مغز ، ریس ‌لکسی یا نارسا خوانی و آفازیای رشدی را در بر می‌گیرد. از سوی دیگر ، اصطلاح یاد شده آن عده را که اصولا بواسطه معلولیتهای دیداری ، شنیداری یا حرکتی همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی ، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شده‌اند را شامل نمی‌شود.
علل بروز اختلالات یادگیری
ثابت شده است که علل بروز اختلالت یادگیری نسبتا مهم است. با این حال در پژوهشهای مختلف تاثیر عوامل زیر در بروز این اختلالات مورد تائید بوده‌اند. هر چند همواره تاثیر متقابل عوامل مورد نظر بوده است.
عوامل فیزیولوژیک موثر در بروز اختلالات یادگیری
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده اختلالات یادگیری آسیب دیدگی مغزی شدید یا جزئی و صدمه وارده به دستگاه عصبی مرکزی است.
عوامل موثر در بروز اختلالات یادگیری
شواهدی در دست است که نشان می‌دهد اختلالات یادگیری احتمالا در برخی خانواده‌ها بیش از دیگران دیده می‌شود. مطالعات انجام شده بر روی دوقلوها به گونه‌ای حاکی از نشانه‌های عمل ژنتیکی است. واکر ، “کول” و “ولف” به الگوهای خانوادگی پی برده‌اند که با اختلالات یادگیری پیوند دارند.
عوامل بیوشیمیایی موثر در بروز اختلالات یادگیری
گفته شده است که اختلالات گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب اختلالت یادگیری می‌شوند. برخی از عوامل بیوشیمیایی که در ارتباط با اختلالات یادگیری از آنها نام برده شده است عبارتند از: هایپوگلیسمی ، عدم توازن استیل کولی نستروز و کم کاری تروئید.
عوامل پیش هنگام و قبل از تولد در بروز اختلالات یادگیری
اختلالات یادگیری برخی کودکان می‌تواند بواسطه مشکلاتی باشد که پیش از تولد ، هنگام تولد و بلافاصله بعد از تولد وجود داشته است.
از جمله عوامل پیش از تولد عبارتند از:
عدم تناسب نوع خون مادر با جنین
اختلالات در ترشحات داخلی مادر
قرار گرفتن در برابر اشعه
استفاده از دارو
از عوامل هنگام تولد می‌تواند به مواردی چون:
کم وزنی هنگام تولد
آسیب وارده بر سر
آمدن جفت پیش از نوزاد
تولد با پا ، اشاره کرد.
از عوامل بعد از تولد عبارتند از:
مسمومیت سرب
نارساییهای تغذیه‌ای
محرومیتهای محیطی و …
عوامل آموزشی موثر در بروز اختلالات یادگیری
به عقیده برخی متخصصان تدریس ناکافی و ناصحیح می‌تواند در بسیاری از اختلالات یادگیری عامل به حساب بیاید. به نظر می‌رسد که شماری از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری مرکز تحت آموزش کافی و مناسب قرار نگرفته‌اند.
انواع اختلالات یادگیری
کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری ممکن است در یکی یا چند مورد از زمینه‌های زیر دچار مشکل باشند: اختلال در زبان گفتاری ، اختلال در زبان نوشتاری ، اختلال خواندن و اختلال در حساب. به عبارتی ممکن است کودکی در همه زمینه‌های فوق به جز یک زمینه عملکرد خوب و مناسبی داشته باشد، ولی در یک زمینه دچار مشکل شود و به این ترتیب همپوشیهای مختلفی در زمینه‌های یاد شده ممکن است اتفاق بیافتد.
درمان اختلالات یادگیری:
هر چند اختلالات یادگیری اصولا مساله‌ای آموزشی است، اما از چندین جنبه مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. بسیاری تلاشها در این زمینه آشکار از فرضیه نقص جزئی در مغز سود می‌جویند و بدین ترتیب می‌کوشند تا با ارزیابی مسائل فرض شده مربوط به این نقص زیستی مشکل را برطرف کنند. از جمله شیوه‌های درمانی رایج بر این اساس می‌توان به درمان رایج بر نگرشهای “ادراکی” – “حرکتی” اشاره کرد.
در این شیوه تلاش می‌شود تا موقعیتهایی برای کودک فراهم شود تا بتواند اطلاعاتی را از محیط دریافت دارد، به یکدیگر ارتباط دهد و آنها را دریابد. استفاده از روروک ، بازیهایی برای آموزش حرکت ، تمرینات روی تخته سیاه برای رشد هماهنگی حرکت و ادراک دیداری ، حل معما در این شیوه کاربرد دارد.
از روشهای درمانی دیگر می‌توان به روش “دیداری” – “حرکتی فراستیگ” و شیوه‌های رفتاری اشاره کرد. برخی از متخصصان حرفه پزشکی نیز معتقدند باید به این دسته کودکان دست کم به طور آزمایشی دارو تجویز کرد. با این حال درباره تاثیرات دارو درمانی روی دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری مطالعات انجام شده بسیار اندک است. “مگا ویتامین درمانی” اولین بار توسط کوت برای درمان این اختلالات پیشنهاد شد که به استفاده از ویتامینها تا حداکثر یک هزار برابر میزان مورد نیاز بدن گفته می‌شود.
از سوی دیگر در نظر گرفتن امکانات آموزشی ویژه برای کودکان مورد توجه قرار گفته است مثلا استفاده از اتاق مرجع یا کلاسهای ویژه. با این حال مساله جای دهی مبتلایان به اختلالات یادگیری در کلاسهای مختلف هنوز مورد بحث بسیاری از متخصصان آموزش و پرورش است.

دسترسی به مطالب علمی  در سایت



به جا به موقع به فرزندتون بگید تو خوبی

تا هجده سالگی روزی پنجاه بار به جا به موقع به فرزندتون بگید تو خوبی (نه تو باهوشی، تو خوشگلی، تو زرنگی، تنها بگید تو خوبی). روزی یکبار بهش بگویید نمی دونید تا بفهمه ندونستن بد نیست و حداقل هفته ای یکبار ازش معذرت بخواید تا بدونه تنها او نیست که کار اشتباه میکنه.

دکتر هلاکویی

اضافه شد:
گفتن تو زیبایی باهوشی زرنگی به کودک اشتباه نیست تاثیر بد هم نداره اما اون تاثیر مد نظر که کودک به این نتیجه برسه "من خوبم" و دنیا جای خوبیه رو نداره. وقتی بهش میگیم زرنگ باهوش خوشگل و او به مدرسه میره و به نحوی یا به خاطر دیدن افراد بهتر و زرنگ تر از خودش یا وقتی احساس حماقت میکنه از نفهمیدن یک مطلب، به این نتیجه میرسه که این حرفها در مورد من خیلی هم درست نیست. در این صورت حتی ممکنه حسش به خودش بدتر هم بشه. کودک انسانی به خاطر ناتوانی، نیازمندیش، اشتباهاتش و افکار بدش و اینکه به اینها واقفه، ته وجودش نوشته "من بد هستم". این مورد تمام کودکان تا سه سالگی رو شامل میشه. فرد در بزرگسالی میتونه بدونه خوشگله باهوشه اما باز هم حس کنه من خوب نیستم من کافی نیستم و حتی من بدم. اگر هجده سال اول زندگی فرزندمون این سه کار رو انجام بدیم، به مرور این حس بد رو تبدیل به این حس می کنیم که من خوبم. و وقتی انسان به این نتیجه برسه که من خوبم، از خودش خوب مراقبت میکنه، مهرطلب، عزلت طلب یا خودخواه نمیشه. ادمها رو دوست داره و دنیا رو جای خوبی میبینه. به خودش و در نتیجه به دیگران احترام میذاره و در زندگیش تصمیمات درست میگیره. در حالی که بسیاری از زیبارویان که کاملا به زیباییشون واقف بودن تنها به خاطر اون حس که من بد هستم زندگیشون رو با خودکشی یا مواد مخدر یا الکل به باد دادند.

دسترسی به مطالب علمی  در سایت

از چه سنی به کودک بیاموزیم بدون اجازه وسایل دیگران را برندارد؟


تحت هیچ شرایطی از تنبیه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .
یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران، رعایت این حقوق از سوی والدین است پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .
بچه ها تقریبا از چهار سالگی با مفهوم مالکیت آشنا می شوند. حتما دیده اید که کودکان خردسال تمایلی به دادن اسباب بازی خود به کودکان دیگر ندارد. در 4 تا 5 سالگی ، خود را محور جهان می پندارند و حتی تصور می کنند که والدین بیشتر متلعق به آنها هستند تا خواهران و برادرشان .در این سنین بچه ها با مفاهیمی مانند خوب و بد ، جریمه و پاداش و راست و دروغ آشنا می شوند .
کودکان کم سن و سال که هنوز به مدرسه نمی روند اغلب بدون آن که ارزش مادی اشیا را درک کنند، دست به این کار می زنند، آنها حتی گاه از این که برداشتن چیزی بدون اجازه از صاحب آن اشتباه است مطلع نیستند. 3 تا 6 سالگی کودک ، مرحله شخصیت طلبی نامیده می شود. این مرحله نیز به سه زیر مرحله تقسیم می شود:
1 - تضاد و وقفه : در 3 سالگی ، به تدریج فعالیت هایی که مبتنی بر نفی و امتناع است در او مشاهده می شود. برای مثال لجبازی که یک حالت تضادورزی می باشد در 4 سالگی به وجود می آید که انگیزه کودک به دست آوردن استقلال عمل می باشد.
2 - سن لطف : در این مرحله کودک سعی دارد دیگران را مجذوب خود سازد و ارزش خود را از چشم دیگری ببیند.
3 - سن تقلید الگو : تقلید الگو نقش اساسی در درک جهانی بیرونی دارد و کودک به تدریج یاد می گیرد که برای شکل گیری هر چه بیشتر شخصیت های خود از الگوهای دیگر تقلید کند. برای مثال کودک نقش پدر را در بازی های خود تقلید می کند.
بد نیست اکنون که با این مرحله مهم از رشد شخصیت کودک آشنا شدید با ما همراه شوید تا راهکارهای پیشنهادی مان در این موضوع را امتحان کنید.
در ابتدا بررسی کنید تا دریابید چه مشکلی باعث شده تا کودک شما این رفتار را انجام می دهد. مثلا گاه کودک واقعا به چیزی احتیاج دارد اما والدین این نیاز کودک را نادیده می گیرند و او مجبور می شود خود راه حلی برای مشکلش پیدا کند و چه روشی آسان تر از استفاده از وسیله شخص دیگری که در دسترس او قرار دارد.
پیشگیری از این رفتار ها بهترین روش ممکن است. از همان دوران کودکی تلاش کنید تا مفهموم مالکیت را به او آموزش دهید .مثلا به او بگویید که باید برای برداشتن وسایل دیگران اول اجازه بگیرد و برای او تشویق هایی در نظر بگیرید. دوران کودکی زمان خوبی برای آموزش مفهموم مالکیت بر اموال شان دارند و برداشتن چیزی که به شخص دیگری تعلق دارد اشتباه است. برای مثال از کودک بپرسند : « اگر کسی ماشین قرمز تو را بدون این که دوست داشته باشی برداره، چقدر ناراحت می شی ؟»...
یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران ، رعایت این حقوق از سوی والدین است. پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .زمانی که پی بردید بچه چیزی را برداشته است، به هیچ عنوان نباید واکنش شدید نشان دهید . در آن لحظه باید رفتاری مناسب و سنجیده از خود نشان دهید . باید بکوشید آرامش خود را حفظ کرده و روشی منطقی اتخاذ کنید.
تحت هیچ شرایطی از تنبه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح ، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .
مثلا محروم شدن از کارتون مورد علاقه اش در همان روز می تواند یک جریمه مناسب با سن کودک می باشد.
بلافاصله رفتارش را اصلاح کنید و به نوعی درصدد جبران برآیید. از طرف کودک عذرخواهی نکنید، به کودک آموزش دهید تا از کودکی که اسباب بازی اش را برداشته عذر خواهی کند 
به کودک یاد بدهید چطور آنچه را می خواهد درخواست کند. برای مثال ، اگر کودک از اسباب بازی دوستش خوشش آمده است و می خواهد یک شب آن را از دوستش قرض بگیرد، این موضوع را با شما در میان بگذارد تا شما چاره ای برای او بیندیشید.
تحسین و تشویق یادتان نرود. پدر و مادر باید از رفتار های شایسته، مناسب و صادقانه کودک حمایت و قدردانی کنند. پیشگیری از این رفتارها بهترین روش ممکن است. در صورت عمل به کودک به کسب اجازه از دیگری برای استفاده از وسیله او، برای این رفتار او تشویق هایی در نظر بگیرید. البته تشویق های کلامی ارجحیت دارند .
نکته پایانی این که ، ممکن است دلایلی پیچیده تر از آنچه ذکر شده نیز در بروز این رفتار در کودکان و نوجوان دخیل باشد . مثلا علت این رفتار می تواند خشم بچه ها یا تمایل آنها به جلب توجه دیگران باشد یا برعکس چنین رفتاری می تواند منعکس کننده مشکلات و استرس های آنها در محیط زندگی شان باشد. در این صورت ضرورت دارد که از مراجعه به روان شناس یا روان پزشک نیز استفاده کنید

دسترسی به مطالب علمی  در سایت

از چه سنی به کودک بیاموزیم بدون اجازه وسایل دیگران را برندارد؟


تحت هیچ شرایطی از تنبیه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .
یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران، رعایت این حقوق از سوی والدین است پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .
بچه ها تقریبا از چهار سالگی با مفهوم مالکیت آشنا می شوند. حتما دیده اید که کودکان خردسال تمایلی به دادن اسباب بازی خود به کودکان دیگر ندارد. در 4 تا 5 سالگی ، خود را محور جهان می پندارند و حتی تصور می کنند که والدین بیشتر متلعق به آنها هستند تا خواهران و برادرشان .در این سنین بچه ها با مفاهیمی مانند خوب و بد ، جریمه و پاداش و راست و دروغ آشنا می شوند .
کودکان کم سن و سال که هنوز به مدرسه نمی روند اغلب بدون آن که ارزش مادی اشیا را درک کنند، دست به این کار می زنند، آنها حتی گاه از این که برداشتن چیزی بدون اجازه از صاحب آن اشتباه است مطلع نیستند. 3 تا 6 سالگی کودک ، مرحله شخصیت طلبی نامیده می شود. این مرحله نیز به سه زیر مرحله تقسیم می شود:
1 - تضاد و وقفه : در 3 سالگی ، به تدریج فعالیت هایی که مبتنی بر نفی و امتناع است در او مشاهده می شود. برای مثال لجبازی که یک حالت تضادورزی می باشد در 4 سالگی به وجود می آید که انگیزه کودک به دست آوردن استقلال عمل می باشد.
2 - سن لطف : در این مرحله کودک سعی دارد دیگران را مجذوب خود سازد و ارزش خود را از چشم دیگری ببیند.
3 - سن تقلید الگو : تقلید الگو نقش اساسی در درک جهانی بیرونی دارد و کودک به تدریج یاد می گیرد که برای شکل گیری هر چه بیشتر شخصیت های خود از الگوهای دیگر تقلید کند. برای مثال کودک نقش پدر را در بازی های خود تقلید می کند.
بد نیست اکنون که با این مرحله مهم از رشد شخصیت کودک آشنا شدید با ما همراه شوید تا راهکارهای پیشنهادی مان در این موضوع را امتحان کنید.
در ابتدا بررسی کنید تا دریابید چه مشکلی باعث شده تا کودک شما این رفتار را انجام می دهد. مثلا گاه کودک واقعا به چیزی احتیاج دارد اما والدین این نیاز کودک را نادیده می گیرند و او مجبور می شود خود راه حلی برای مشکلش پیدا کند و چه روشی آسان تر از استفاده از وسیله شخص دیگری که در دسترس او قرار دارد.
پیشگیری از این رفتار ها بهترین روش ممکن است. از همان دوران کودکی تلاش کنید تا مفهموم مالکیت را به او آموزش دهید .مثلا به او بگویید که باید برای برداشتن وسایل دیگران اول اجازه بگیرد و برای او تشویق هایی در نظر بگیرید. دوران کودکی زمان خوبی برای آموزش مفهموم مالکیت بر اموال شان دارند و برداشتن چیزی که به شخص دیگری تعلق دارد اشتباه است. برای مثال از کودک بپرسند : « اگر کسی ماشین قرمز تو را بدون این که دوست داشته باشی برداره، چقدر ناراحت می شی ؟»...
یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران ، رعایت این حقوق از سوی والدین است. پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .زمانی که پی بردید بچه چیزی را برداشته است، به هیچ عنوان نباید واکنش شدید نشان دهید . در آن لحظه باید رفتاری مناسب و سنجیده از خود نشان دهید . باید بکوشید آرامش خود را حفظ کرده و روشی منطقی اتخاذ کنید.
تحت هیچ شرایطی از تنبه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح ، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .
مثلا محروم شدن از کارتون مورد علاقه اش در همان روز می تواند یک جریمه مناسب با سن کودک می باشد.
بلافاصله رفتارش را اصلاح کنید و به نوعی درصدد جبران برآیید. از طرف کودک عذرخواهی نکنید، به کودک آموزش دهید تا از کودکی که اسباب بازی اش را برداشته عذر خواهی کند 
به کودک یاد بدهید چطور آنچه را می خواهد درخواست کند. برای مثال ، اگر کودک از اسباب بازی دوستش خوشش آمده است و می خواهد یک شب آن را از دوستش قرض بگیرد، این موضوع را با شما در میان بگذارد تا شما چاره ای برای او بیندیشید.
تحسین و تشویق یادتان نرود. پدر و مادر باید از رفتار های شایسته، مناسب و صادقانه کودک حمایت و قدردانی کنند. پیشگیری از این رفتارها بهترین روش ممکن است. در صورت عمل به کودک به کسب اجازه از دیگری برای استفاده از وسیله او، برای این رفتار او تشویق هایی در نظر بگیرید. البته تشویق های کلامی ارجحیت دارند .
نکته پایانی این که ، ممکن است دلایلی پیچیده تر از آنچه ذکر شده نیز در بروز این رفتار در کودکان و نوجوان دخیل باشد . مثلا علت این رفتار می تواند خشم بچه ها یا تمایل آنها به جلب توجه دیگران باشد یا برعکس چنین رفتاری می تواند منعکس کننده مشکلات و استرس های آنها در محیط زندگی شان باشد. در این صورت ضرورت دارد که از مراجعه به روان شناس یا روان پزشک نیز استفاده کنید

دسترسی به مطالب علمی  در سایت

آنچه که نباید به کودکان گفت


Photo: ‎آنچه که نباید به کودکان گفت

  گذاشتن اسم روی بچه ها

گذاشتن اسم روی بچه ها " لال " یا " بچه بد "

اگر کودکان را نامهایی مانند احمق و تنبل و... بنامید باور می کنند که دارای این صفات و خصوصیات است. به علت آسیبی که به کاربردن این نامهای منفی به شخصیت بچه ها وارد می کند اعتماد به نفس او از بین می برد. اگر کودکی به صفت « زشت » نامیده شود ممکن است از حضور در جمع و بازی با دیگران خودداری کند اگر بگویید:‌ « کمرو» از ارتباط با همسالان و بزرگترها پرهیز می کند. چه باید گفت: با جمله ای مثبت توجه بچه را به رفتاری معطوف کنید که باید تغییر دهد. « این اتاق نامرتب و به هم ریخته است » یا « کاغذ و مدادهایت روی زمین پخش شده و باید جمع شود.

تشویق کودکان با جمله آفرین به بچه تلاشگرم

Photo: ‎

"آفرین به بچه با هوشم" یا "آفرین به بچه تلاشگرم" ؟ این دو جمله هر چند یک مخاطب دارند و مفهوم شان تشویق است ، دو نتیجه متفاوت به بار می آورند.
دانشگاه استنفورد تحقیقی انجام داده است که خلاصه اش این است که چند گروه از دانش آموزان که در یک آزمون موفق شده بودند را با تعابیر مختلفی از جمله دو جمله فوق مورد تشویق قرار دادند.
در مقایسه نتایج این دو جمله ، کسانی که با تعبیر "باهوش" مورد تشویق قرار گرفته بودند در آزمون های بعدی، نتایج ضعیف تری نسبت به گروهی که "پرتلاش" خوانده شده بودند، کسب کردند.
تفاوت به دست آمده این گونه توضیح داده می شود که وقتی به دانش آموزی گفته می شود که تو باهوش هستی و این ویژگی در او پر رنگ جلوه داده می شود (حتی اگر او واقعاً باهوش باشد) ، اندک اندک او تصور می کند که نیازی به کار و تلاش ندارد و هوش سرشارش همه کارها را انجام خواهد داد!
اما وقتی به دانش آموزی تلاشگر گفته می شود، او این گزاره را در وجود خود می پذیرد که اگر موفقیتی به دست آورده ، مرهون تلاش های اوست

مطالب پیشنهادی:

خرید کردن در فروشگاه با کودکان



Photo: ‎موارد ذیل نکاتی است که هنگام خرید کردن در فروشگاه باید به آن توجه شود:

**خرید کردن در فروشگاه باعث تقویت مهارت یادآوری کودکان می گردد. کودکانی که دو و نیم ساله هستند می توانند کالاهایی را که تبلیغ آنها را در تلویزیون مشاهده کرده اند، بشناسند. یافتن کالاهایی که درباره آنها تبلیغ شده است نوعی بازی لذت بخش برای کودکان محسوب می شود.

** کودکان با مشاهده این که شما براساس نیاز و قیمت اجناس آنها را انتخاب می کنید، می توانند به مفهوم میزان مصرف پی ببرند. از سن سه و نیم سالگی به بعد می توانید درباره پس از انداز کردن پول با آنها صحبت کنید.

** اگر به کودکان اجازه دهید از بین دو محصول یکی را انتخاب کنند، قدرت انتخاب و تصمیم گیری آنها را تقویت خواهید کرد.

** اگر درباره کیفیت مواد غذایی فروشگاه با آنها صحبت کنید، خوردن غذاهای سالم و مقوی را به آنها خواهید آموخت.

** اگر به کودکان بگویید که به دلیل گران بودن وسیله ای که او از شما درخواست کرده است نمی توانید آن را بخرید و به همین خاطر احساس ناراحتی می کنید، کودک شما، احساسات صادقانه شما را درک خواهد کرد.‎

**خرید کردن در فروشگاه باعث تقویت مهارت یادآوری کودکان می گردد. کودکانی که دو و نیم ساله هستند می توانند کالاهایی را که تبلیغ آنها را در تلویزیون مشاهده کرده اند، بشناسند. یافتن کالاهایی که درباره آنها تبلیغ شده است نوعی بازی لذت بخش برای کودکان محسوب می شود.

** کودکان با مشاهده این که شما براساس نیاز و قیمت اجناس آنها را انتخاب می کنید، می توانند به مفهوم میزان مصرف پی ببرند. از سن سه و نیم سالگی به بعد می توانید درباره پس از انداز کردن پول با آنها صحبت کنید.

** اگر به کودکان اجازه دهید از بین دو محصول یکی را انتخاب کنند، قدرت انتخاب و تصمیم گیری آنها را تقویت خواهید کرد.

** اگر درباره کیفیت مواد غذایی فروشگاه با آنها صحبت کنید، خوردن غذاهای سالم و مقوی را به آنها خواهید آموخت.

** اگر به کودکان بگویید که به دلیل گران بودن وسیله ای که او از شما درخواست کرده است نمی توانید آن را بخرید و به همین خاطر احساس ناراحتی می کنید، کودک شما، احساسات صادقانه شما را درک خواهد کرد.

قانون خرید رفتن با کودکان

Photo: ‎قانون خرید رفتن با کودکان 
وقتی به کودکان ثابت شود که گریه و فغان آنها باعث تغییر نظر شما نخواهد شد، رفتارشان اصلاح می شود. اما هماهنگی بین والدین در برخورد با کودک عامل مهمی برای آموختن می باشد. همچنین رعایت یک سری مسائل در هنگام بیرون بردن کودک، این کار را برای شما آسانتر خواهد نمود. مثلا:

هیچ گاه فرزندان خود را قبل از ناهار یا شام به فروشگاه نبرید. رعایت نکردن این اصل سبب می شود که کودک هر غذایی را که ببیند از شما بخواهد تا برایش بخرید، کسی هم نمی تواند او را سرزنش کند. در چنین مواقعی حتما کمی شکلات یا آب میوه همراه خود داشته باشید تا قند خون کودک را بالا برده و از بی تابی او بکاهد.

نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که بعضی از کودکان علاقه ای به خرید کردن ندارند، بنابراین اگر آنها را به همراه خود برای خرید به فروشگاه می برید، با آنها صحبت کنید و مطمئن شوید که حالشان خوب است.

اگر در محیطی سرپوشیده هستید کاپشن فرزندتان را از تن او خارج کنید. اگر در حال رانندگی هستید با خواندن شعر او را سرگرم کنید و برایش داستانی تعریف کنید.‎

وقتی به کودکان ثابت شود که گریه و فغان آنها باعث تغییر نظر شما نخواهد شد، رفتارشان اصلاح می شود. اما هماهنگی بین والدین در برخورد با کودک عامل مهمی برای آموختن می باشد. همچنین رعایت یک سری مسائل در هنگام بیرون بردن کودک، این کار را برای شما آسانتر خواهد نمود. مثلا:

هیچ گاه فرزندان خود را قبل از ناهار یا شام به فروشگاه نبرید. رعایت نکردن این اصل سبب می شود که کودک هر غذایی را که ببیند از شما بخواهد تا برایش بخرید، کسی هم نمی تواند او را سرزنش کند. در چنین مواقعی حتما کمی شکلات یا آب میوه همراه خود داشته باشید تا قند خون کودک را بالا برده و از بی تابی او بکاهد.

نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که بعضی از کودکان علاقه ای به خرید کردن ندارند، بنابراین اگر آنها را به همراه خود برای خرید به فروشگاه می برید، با آنها صحبت کنید و مطمئن شوید که حالشان خوب است.

اگر در محیطی سرپوشیده هستید کاپشن فرزندتان را از تن او خارج کنید. اگر در حال رانندگی هستید با خواندن شعر او را سرگرم کنید و برایش داستانی تعریف کنید.

مطالب پیشنهادی:

لبخند نوزادان

لبخند نوزادان

 نویسنده: دکتر سیدحسین فخرایی*


در ماه دوم زندگی، فرزند شما بیشتر اوقاتش را صرف تماشا و گوش کردن به اطرافیان می‌کند و یاد می‌گیرد که اطرافیان می‌توانند او را تغذیه کنند، به او آرامش بدهند و موجبات راحتی و آسایش او را فراهم آورند. وقتی اطرافیان به کودک لبخند می‌زنند، کودک احساس آرامش و لذت می‌کند و می‌فهمد که می‌تواند بخندد. 

کودک در ماه اول نیز لبخند می‌زند ولی لبخندهای او هدف‌دار نیستند اما در طول ماه دوم از خندیدن به‌عنوان علامتی برای نشان دادن خوشحالی و ابراز دوستی استفاده می‌کند. در این زمان، او یاد می‌گیرد که 2 راه برای ارتباط با دیگران وجود دارد؛ گریه و لبخند. او احتیاجات و رضایت خود را از طریق همین 2 راه به دیگران نشان خواهد داد.

در ماه دوم زندگی، در شروع لبخندزدن‌های هدف‌دار، کودک ممکن است خنده‌های گذرا و بدون توجهی به نگاه شما داشته باشد اما این امر نباید باعث ناراحتی و ناامیدی‌تان شود. این پدیده به آن علت است که خنده کودک نشانه توجهی است که او به مجموعه حالات و احساسات شما از جمله حالت چهره، تون صدا و گرمای بدن شما (و نه فقط نگاه شما) دارد.

به تدریج که شما و کودک بیشتر با هم انس می‌گیرید، او مدت طولانی‌تری به نگاه شما خیره می‌شود و شما به تدریج می‌آموزید که با نگه داشتن او در فاصله‌ای مناسب و حرف زدن با او و لمس مناسب، چگونه توجه او را بیشتر جلب کنید.


خنده‌های 3 ماهگی

 


در 3 ماهگی، کودک در ایجاد ارتباط از طریق خندیدن، بسیار ورزیده‌تر می‌شود و حتی گاهی با صدا درآوردن و قهقهه‌ زدن، توجه شما را به خود جلب می‌کند. گاهی اوقات او به چهره شما خیره می‌شود و منتظر اولین خنده از طرف شماست تا با تمام وجود، به خنده شما عکس‌العمل نشان دهد که این کار را با باز کردن دست‌ها و تکان دادن پاها نشان خواهد داد. حرکات صورت او ممکن است تقلیدی از شما باشد. به‌عنوان نمونه، کودک ممکن است ضمن صحبت شما، دهانش را باز کرده و چشم‌هایش را گشاد کند و اگر شما زبانتان را بیرون بیاورید او نیز همین کار را انجام دهد. البته فرزند شما این رابطه دوستانه را ابتدا فقط با شما خواهد داشت چون او نیز مانند بزرگسالان، افراد مطمئن و شناخته‌شده را به غریبه‌ها ترجیح می‌دهد و طبیعتا این ارتباط را فقط با والدین خود برقرار می‌کند. 

ارتباط‌های 4 ماهگی

 


در حدود ماه‌های سوم و چهارم، کودک با سایر کودکان، به خصوص با خواهر و برادرهای خودش شروع به صحبت و ایجاد ارتباط می‌کند. اگر صدای کودکی را از تلویزیون یا بیرون از خانه بشنود، ممکن است برای پیدا کردن صدا سر خود را برگرداند و این تمایل به سایر کودکان به تدریج افزایش می‌یابد. پدربزرگ، مادربزرگ یا سایر افراد آشنای فامیل وقتی با کودک بازی می‌کنند، ابتدا با یک لبخند تردیدآمیز همراه با سروصدا و حرکات بدن مواجه می‌شوند؛ در حالی که کودک در مقابل افراد غریبه ممکن است نگاهی کنجکاوانه یا یک لبخند سریع و گذرا نشان دهد. این رفتار انتخابی کودک نشان می‌دهد که او حتی در سنین خیلی پایین نیز می‌تواند افراد را شناسایی کند و در هر صورت او به نزدیکان خود خیلی وابسته است. این روابط اولیه نقش مهمی در رشد و تکامل اجتماعی – عاطفی کودک بازی می‌کند. وقتی شما با شور و علاقه و به سرعت به لبخندهای کودک پاسخ می‌دهید او متوجه اهمیت وجود خود می‌شود و به شما اعتماد می‌کند. در مورد رشد عاطفی – اجتماعی کودک علایم هشداردهنده‌ای وجود دارد که والدین باید از آنها اطلاع داشته باشند و در صورت مشاهده با پزشک مطرح کنند.

لبخند نوزادان


علایم هشداردهنده

 به علایم هشداردهنده زیر توجه کنید و اگر هر کدام از آنها را در کودکتان مشاهده کردید، فورا آنها را با پزشک کودکتان در میان بگذارید:

• کودک به صداهای بلند عکس‌العمل نشان نمی‌دهد.

• تا 2 ماهگی به دست‌هایش توجه نمی‌کند.

• تا 2ماهگی در برابر صدایتان لبخند نمی‌زند.

• تا 3ماهگی به اشیا چنگ نمی‌زند و آنها را نمی‌گیرد.

• تا 3 ماهگی به دیگران لبخند نمی‌زند.

• در 3ماهگی گردن نمی‌گیرد و نمی‌تواند سرش را نگه دارد.

• در 3 تا 4 ماهگی به طرف اسباب‌بازی دست دراز نمی‌کند.

• تا 4 ماهگی نمی‌تواند اشیا را به طرف دهانش ببرد.

• تا 4ماهگی نمی‌تواند از صداهای شما تقلید کند.

• وقتی پاهایش را روی سطح صاف و محکمی قرار می‌دهید، تا 4 ماهگی نمی‌تواند پاهایش را به طرف پایین فشار دهد.

• در 4ماهگی نمی‌تواند چشم‌هایش را در جهات مختلف حرکت دهد.

• بیشتر اوقات چشم‌هایش به حالت لوچی درمی‌آید.

• توجهی به چهره‌های جدید نمی‌کند یا به شدت حالت وحشت‌زده به خود می‌گیرد.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

کودکان را می توان هوشمند ساخت.

 نوزادان دانشمند


کودکان بسیار پیش از آنکه راه رفتن و سخن گفتن را بیاموزند، می توانند بطور منطقی فکر کنند! آنها به مثابه پژوهشگرانی کوچک جهان خویش را کشف می کنند. ولی بسیاری از آنان خیلی زود کنجکاوی خویش را از دست می دهند زیرا حس کشف در آنها به اندازه کافی تقویت نمی شود.زندگی چیزی نیست جز حل مشکلات! و انسان از بدو تولد سخت با این مشکل درگیر است. دانشمندان دریافته اند که انسان از هفت ماهگی درباره علت و معلول می اندیشد. هر روز در سراسر جهان دانشمندان زیادی لحظه به لحظه بر روی کوچکترین حرکات و نگاه نوزادان تحقیق و تأمل می کنند و فعالیت مغزی آنها را می سنجند. روانشناسان، زبانشناسان، پزشکان و کارشناسان مغز در جستجوی یکی از پیچیده ترین معماهای بشری هستند: یک کودک چگونه رشد می کند؟ چگونه به جهان ملحق می شود؟ از چه زمانی دست به طبقه بندی می زند، و کی در می یابد که برای مثال کفشدوزک همزمان یک حیوان، یک حشره و یک جاندار است؟ چه زمانی پیچیدگی های زبان مادری را می آموزد؟ چگونه استعدادهایی را که از وی یک انسان هوشمند می سازد، کسب می کند؟


والدین و کسانی که می خواهند پدر یا مادر شوند پرسشهای مشابهی را مطرح می کنند و خود را دچار مشکل می سازند. آنها می خواهند همه چیز را در رابطه با فرزندشان درست و به بهترین شکل انجام دهند. ولی موضوع اینجاست که آنچه را که درست است، معمولا دیگران می دانند! ماماها با بروشورهای اطلاعاتی پیش از تولد اینسو و آنسو می روند، دوستان آهنگهای مختلف برای خوشامد جنینی که تازه تولید شده هدیه می کنند و صنعت غول آسای اسباب بازی هر چه ابتکار دارد به خرج می دهد: ویدئو مغز نوزادان برای اینکه پدر و مادر بتوانند تمامی امکانات را در برابر او بگسترانند! و سرانجام کتابهایی که پر از راهنمایی های ریز و درشت است.


یک چیز اما مسلم است: کودکان به انگیزه و بزرگسالانی که از آنان مراقبت کنند نیاز دارند. ولی دقیقا چه چیزی و چه مقدار به آنها یاری می رساند؟ چگونه والدین و مربیان می توانند در رشد کوچولوهای خود پشتیبان آنان باشند و در عین حال از آنها توقع زیادی نداشته باشند؟ پاسخ محققان در این زمینه آدمی را به یاد شعار «یاری برای خودیاری» می اندازد. یک کودک در حال رشد بیش از هر چیز به دنبال موضوعاتی است که بتواند او را بارور سازند تا مطابق سن خود شکوفا شود. بزرگسالان تنها باید پشتیبان او در این فراگرد یادگیری باشند. تا پنجاه سال پیش گمان می رفت که یک نوزاد شیرخواره درست مانند یک روح بدون نقش و یک صفحه کاغذ نا نوشته است. نه می تواند پیرامون خود را تشخیص دهد و نه توانایی درک درد را دارد. کم نبود مواردی که جراحان نوزادان را بدون بیهوشی عمل می کردند! امروز اما در دهه پژوهشهای مربوط به نوزادان بسر می بریم و یک نقطه عطف کپرنیکی را ازسر می گذرانیم: ایده های گذشته ما دیگر معتبر نیستند. 



دانشمندان آلمانی می خواهند دقیقا بدانند که کودکان در چه دوره ای زبان آلمانی را می آموزند و از ژانویه 2001 تا کنون بطور مرتب حدود 200 کودک شیرخواره را مورد آزمایش قرار می دهند. یکی از نخستین نتایج این است که نوزادان از همان زمانی که مانند کبوتر بغ بغو می کنند و حروف نا مشخص بر زبان می آورند و جیغ می زنند، دارند خودشان را برای بیان نخستین کلمه آماده می کنند و همه چیز نشانگر آن است که نوزاد تلاش می کند تا لحن زبان مادری را تقلید کند. به این ترتیب نخستین گامهای سرنوشت برداشته می شود. نوزادان دختر چینی از همان ابتدا با شرم اجباری خاور دور بغ بغو می کنند و شیرخوارگان آلمانی و فرانسوی از آغاز لهجه های متفاوت دارند و بر حروف معینی تأکید می کنند. نوزاد بلافاصله پس از تولد می تواند صدای مادرش را تشخیص دهد زیرا در زهدان مادر آموخته که آن را تشخیص دهد. در چهار ماهگی می تواند نام خود و پس از چندی کلمات «مامان» و «بابا» را بشناسد. نوزاد در پایان یکسالگی می تواند نه تنها تمامی صداهای مربوط به زبان را تشخیص دهد بلکه می تواند زبان مادری را از زبان بیگانه تمیز دهد. او متوجه می شود که یک کلمه کجا آغاز و کجا پایان می یابد و معنای حدود 60 کلمه را می فهمد. به نظر می رسد که از همان آغاز تولد نوزاد زبان را توسط نیمه چپ مغز می آموزد. تمامی شواهد نشان می دهد که کودکان و شیرخوارگان بسیار بیش از آنچه بزرگسالان حدس می زنند، می دانند و می توانند. یک نوزاد پیش از آنکه نخستین کلمه را بر زبان آورد، کلی پژوهش و آزمایش پیچیده انجام می دهد! نوزادان تنها با تقلید والدین خود نیست که یاد می گیرند، بلکه جهان را مانند دانشمندان کوچکی به سرعت و با مهارت فتح کرده و هر روز عالم جدیدی را کشف می کنند. 



در عین حال آنان چاره دیگری ندارند، چرا که در نخست همه چیز را به مثابه هرج و مرج در پیرامون خود می بینند: یک گنجه، یک بوسه، یک «نه!». هر چیزی، هر وضعیتی و هر کلمه ای نو و منحصر بفرد است. برای غلبه بر این آشفتگی و ارتباط دادن هر آنچه در پیرامون هست به یک قدرت فکری بسیار بالا نیاز است: گنجه جزو اثاثیه خانه است که درهایش باز می شود و می توان در آن لباس گذاشت. بوسه عبارتست از تماس مرطوب لب که مهربانی و محبت را نشان می دهد. یک «نه!» یعنی وجود یک مرز که می تواند از پرتاب شدن از پله ها جلوگیری کند! والدین نمی توانند تصور کنند که نوزادانشان هر روز چه توانایی انتزاعی فوق العاده ای از خود نشان می دهند. یک کودک یکساله می تواند سگ و گربه و مرغ را از هم تمیز دهد. در هفت ماهگی که نشستن می آموزد می تواند طبقه بندیهای کلی تر در مورد اثاثیه خانه، حیوانات و اتومبیل انجام دهد. در همان زمان شروع می کند به شناخت جمله سازی. برای مثال می داند که: «علی شیرینی خورد» درست است و نه «علی خورد شیرینی». در زبانهایی که مانند آلمانی حرف تعریف دارند، نوزاد نه تنها انواع حرف تعریف را تشخیص می دهد بلکه قید مانند «بالا» و «پایین» را می تواند بفهمد. تحقیقات نشان می دهد که کودک پیش از آنکه زبان به سخن بگشاید، خود را به اصول اولیه دستور زبان مجهز می کند! نوزاد مرتب در حال ارزیابی هر آن چیزیست که می شنود، می بیند و یا احساس می کند و آنگاه آنها را بر اساس احتمالات طبقه بندی می کند: کلماتی که اغلب تکرار می شوند، پس باید مهم باشند! کلماتی که با هم می آیند، مانند صفت و موصوف، به یک نوعی به هم تعلق دارند. درست مانند یک کیمیاگر که مرتب مواد را با هم ترکیب می کند و تنها آنچه را نگه می دارد که آزمایش شده است، کودکان نیز تنها آنچه را به خاطر می سپارند که مغزشان آن را ارزشیابی کرده باشد. 



ولی دانشمندان اینها را از کجا می دانند؟ ممکن است آنها متدهای علمی ارزشمندی داشته باشند ولی آنان که نمی توانند بدانند در کله نوزاد چه می گذرد! مطمئنا دانشمندان از آنچه در درون یک نوزاد می گذرد هرگز مطلع نخواهند شد. ولی همین تحقیقات در آزمایشگاههایی صورت می گیرد که با عکس و فیلم و نمایش و نور و حرکت و شیئی، فعالیت مغزی و کوچکترین حرکت و نگاه نوزادان توسط کارشناسان مغز و روانشناسان ثبت می شود.


این همه به برنامه ژنتیک انسان باز می گردد که از دهها هزار سال پیش در هر کودک سالمی در کمال اطمینان عمل می کند. بر همین اساس است که انسان هیچ خاطره ای از سه سال و نیم آغاز زندگیش به یاد نمی آورد. تا این سن هنوز حافظه انسان برای یاد سپاری طولانی و آگاهانه به کار نیفتاده است. نوزادان تنها از پس مسائل کوچک و در عین حال اساسی بر می آیند. آنها چهره های نزدیکان را باز می شناسند و نسبتا خوب به یاد می آورند که اگر از ته دل جیغ بزنند، بلافاصله کسی به سراغشان می آید! ولی ژن به تنهایی از یک کودک، برنده نوبل علمی و یا کاهل نمی سازد. دانشمندان معتقدند که همواره پیرامون است که بر روی تکوین اطلاعات ژنتیک تأثیر می گذارد. اگر نوزادی از عصر حجر به جای اینکه در غار بزرگ شود، به دنیای ما منتقل شده و با کتاب و کامپیوتر و اسباب بازیهای الکترونیک رشد کند، آنگاه درست مانند ما بزرگ خواهد شد. ساختار ژنتیک انسان در چند ده هزار سال اخیر تغییرات نازلی داشته است. یک دانشمند آمریکایی مدعی است: چند نوزاد سالم به من بدهید و من تضمین می کنم که از هر کدام از آنها بدون توجه به علایق و استعدادشان یا متخصصانی در رشته پزشکی و حقوق و تجارت بسازم و یا گدا و دزد! 



برخی دیگر از دانشمندان نیز معتقدند که کودکان را مانند خمیر یا موم می توان شکل داد و آنها را هوشمند یا هوشمندتر ساخت. برخی از کسانی که تازه می خواهند بچه دار شوند این در و آن در می زنند تا آموزش فرزندانشان را هنوز به دنیا نیامده آغاز کنند! برخی از مادران ژاپنی بر روی شکم شش ماهه خود بلندگو می گذارند تا جنین نخستین درس انگلیسی خود را بیاموزد! در آمریکا زنان باردار تلاش می کنند تا شمارش یک تا پنج را به جنین یاد بدهند! مؤسسات متعددی در ژاپن و آمریکا برای تربیت دانشمندانه نوزادان رقابت می کنند. لیکن برخی دیگر از دانشمندان این تلاش را به حرص و آزی تعبیر می کنند که ربطی به علم ندارد، چرا که هیچ کودک شیرخواری نمی تواند آن استعداد و توانی را از خود نشان دهد که بزرگسالان از او انتظار دارند!


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

چگونه کنجکاوی طبیعی کودک خود را تحریک کنید؟

کودکان به طور طبیعی کنجکاو هستند، زیرا هر چه در این دنیا می بینند برای آن ها جالب و تازه است: خواه یک مورچه باشد که خرده نانی را که چند برابر خودش است به سمت لانه می کشد، یا حلزونی باشد که در گوشه یک پیاده روی باران زده به راه خود ادامه می دهد. البته این حس کنجکاوی طبیعی کودک شما، در صورتی که با یکی از کارهای فوری شما(مثلا رساندن کودک به مهدکودک در اول صبح برای این که به موقع در محل کارتان حاضر شوید) هم زمان شود، ممکن است حواس شما را از کارهای اصلی تان غافل کند؛ علاوه بر این شاید توجه به این نکته که در دنیای کودک، راه رفتن یک حلزون از کارهای شما مهم تر است، برای تان چندان خوشایند نباشد! در این جا چند راه برای بهره بردن از کنجکاوی کودک و تبدیل کردن آن به یک تفریح شاد و هیجان انگیز، ارائه شده است:


سفرهای اکتشافی ترتیب دهید


وقتی می خواهید برای خرید یا انجام کاری از منزل بیرون بروید، به همراه بردن کودک ممکن است برای تان مصیبت باشد، اما از همین فرصت هم می توانید استفاده کنید و یک سفر اکتشافی هیجان انگیز و مفرح ایجاد کنید. نانوایی، میوه فروشی، قصابی، فروشگاه کفش و هر جای دیگر می تواند برای کودک دنیای تازه ای باشد که در آن افراد و موضوعات جالب را تجربه کند. می توانید از قبل او را برای رفتن به چنین جایی آماده کنید و بایدها و نبایدها را مشخص کنید؛ زمانی که در صف ایستاده اید یا منتظر تمیز کردن گوشت یا مرغ هستید، می توانید در مورد آن چه در محیط اتفاق می افتد با کودک خود حرف بزنید. باران می آید؟ لازم نیست بداخلاقی کنید! بارانی و چکمه های پلاستیکی کودک تان را به او بپوشانید و برای خرید از خواروبار فروشی با هم بروید؛ در بین راه در چاله های آب لگد بزنید، شاخه های درختان را تکان دهید تا قطرات باران که روی آن ها مانده اند بر سر و روی تان بپاشند و به کودک تان نشان دهید که چگونه می تواند قطره های باران را با زبانش بگیرد و به دهان ببرد! با هم به ابرها نگاه کنید؛ او ممکن است برای شما بگوید که چه شکل های جالبی در ابرها می بیند و شما را شگفت زده کند. بعد به خانه بیایید، کاکائو درست کنید و با خامه هایی که به شکل ابر درآورده اید، روی آن را بپوشانید. برای شام هم می توانید پوره سیب زمینی ابری به او بدهید! می توانید با تبدیل گردش های بیرون شهر در پایان هفته به مسافرت های هیجان انگیز و پرماجرا، حس ماجراجویی کودک خود را ارتقاء دهید. لباس های مخصوص گردش بپوشید(می توانید کلاه ایمنی بچه گانه یا چراغ قوه به کودک خود بدهید) و خوراکی های سبک مخصوص سفر را همراه ببرید(با به نخ کشیدن دانه های آجیل می توانید یک دستبند خوراکی درست کنید). اجازه دهید که کودک تان نیز یک عروسک را به عنوان همراه با خودش بیاورد. می توانید از سفر کوتاه خود، سوغاتی و یادگاری بیاورید(می توانید از این جعبه سوغاتی ها برای سرگرم کردن کودک در یک روز بارانی استفاده کنید تا مجبور نشوید با او به خیابان بروید و خیس خیس برگردید!). پدر و مادران شاغل معمولا از این که نمی توانند گردش ها و فعالیت های شاد و خلاقانه با کودک خود داشته باشند، بیشتر احساس گناه می کنند؛ ممکن است بگوئید من فقط دخترم را بعد از ظهرها می بینم، و ما دیشب تنها توانستیم برای شام و حمام در کنار هم باشیم. اما با قدری تخیل، همه پدر و مادرها(حتی آن هایی که خسته از سر کار بر می گردند) می توانند میز شام را به کلبه خوراکی ها یا وان حمام را به یک اقیانوس پرهیجان تبدیل کنند! و در واقع، آن چه کودک شما بدان نیاز دارد، فقط همین است.


 

 


 


برای بوئیدن گل ها، کمی تامل کنید


همان گونه که احتمالا خود شما هم متوجه شده اید، بچه ها زیاد وقت تلف می کنند. این بدان خاطر است که آن ها در همین لحظه زندگی می کنند(به قبل و بعد کاری ندارند) و تنها به چیزهایی که جلوی رویشان قرار دارد، توجه می کنند. طبیعی است که شما نتوانید همواره پا به پای کودک راه بروید و در هر کاری که او دوست دارد، همراهی اش کنید؛ اما بهتر است هر وقت می توانید، کمی بیشتر برایش وقت بگذارید. او یک کفش دوزک دیده است؟ کفش دوزک را روی دست او(یا اگر او می ترسد، روی دست خودتان) قرار دهید. خال های سیاه رنگ او را بشمارید. درباره این که کفش دوزک چه می خورد، کجا زندگی می کند و شب ها کجا می رود، با هم حرف بزنید. اگر باغبانی می کنید و به یک کرم یا حشره برخورد کردید، آن را به کودک خود نشان دهید. اجازه دهید با آرامی با آن بازی کند، یا این که آن را در یک شیشه بگذارید تا کودک شما بتواند برای چند دقیقه آن را ببیند. سپس با کمک کودک، کرم یا حشره را در باغچه رها کنید. اگر با کودک خود در حال قدم زدن در خیابان های شهر هستید و به یک تابلوی تبلیغاتی یا دیوار نوشته برخورد کردید، چند لحظه صبر کرده و به آن نگاه کنید. می توانید یک بازی ساده را شروع کنید: از او بپرسید که آیا می تواند مردی را که کلاه خنده دار دارد پیدا کند؟ ماشین قرمز را چطور؟ سگ بزرگ را چطور؟ ممکن است گاهی اوقات چیزهایی برای کودک جذاب باشند که برای شما جذاب نیستند. شما ممکن است در یک باغ وحش، شتر یا فیل را به او نشان بدهید، اما توجه او به کبوترها و موش هایی که به قوطی های کنسرو در زباله ها حمله می کنند، جلب شود. اشکالی ندارد. اجازه دهید تا به کبوترها و موش ها نگاه کند. این حیوانات کوچک تر از فیل و شتر هستند(با قد و اندازه خود کودک متناسبند!) و بالاخره بخشی از طبیعت محسوب می شوند که می توانند همانند شتر یا فیل، علاقه او را به طبیعت تحریک کنند.


به تغییرات موجودات و محیط اطراف، توجه کنید


کودکان به تغییراتی که در دنیای اطراف ایجاد می شوند، علاقه نشان می دهند؛ که این شاید بدان خاطر است که خود آن ها نیز به سرعت در حال تغییر هستند. از چیزهایی که در دسترس هستند شروع کنید: وقتی اولین ستاره شب در آسمان ظاهر شد، یک آرزو بکنید؛ یا ماه را در طول شب های یک هفته، هر شب نگاه کنید و در مورد تغییر شکل آن با همدیگر صحبت کنید. اما شما می توانید خودتان نیز چیزهایی را در خانه تولید کنید که دائم تغییر کنند. یک دانه لوبیا یا نخود فرنگی را که به سرعت رشد می کند در یک گلدان کوچک بکارید و تعداد روزهایی را که طول می کشد تا آن سبز شود، بشمارید. یا این که نور یک چراغ قوه قوی را داخل گلدان شیشه ای بیندازید تا او بتواند رشد ساقه و حرکت ریشه ها به سمت آب را ببیند. ساقه کرفس را در فنجانی که پر از آب است قرار دهید، رنگ قرمز خوراکی را به آب اضافه کنید و مدت زمانی را که طول می کشد تا رنگ قرمز به همراه آب وارد ساقه کرفس شود، اندازه گیری کنید. نشاسته ذرت را به آب اضافه کنید تا یک خمیر صدادار ایجاد شود، یا سرکه را به مایه کیک اضافه کنید و ایجاد حباب های زیبا را در آن مشاهده کنید. با این حال بهتر است که خمیر کیک را به کیک تبدیل کنید؛ زیرا نتیجه آن برای کودک دوست داشتنی تر و خوشمزه تر است! وقتی هنوز شام آماده نیست بعضی از والدین، از حقه قدیمی ژلاتین استفاده می کنند: یک بسته پودر ژله یا دو ورقه ژلاتینی ساده را در آب حل می کنند، و آن گاه به کودک می دهند تا آن را آنقدر تکان دهد که ژله خودش را بگیرد. سپس کودک می تواند با دست یا قاشق به آن ضربه بزند و لرزش آن را نگاه کند! احتمالا در این مدت شام آماده می شود. اگر بتوانید یک جوجه را در حال بیرون آمدن از تخم، یا یک پروانه را در حال پاره کردن پیله اش، به کودک تان نشان بدهید، فوق العاده خواهد بود. اما اگر امکان این کار را ندارید، نگران نباشید. آب شدن یک قالب یخ در یک پیاده روی گرم هم می تواند همان قدر هیجان انگیز باشد.


طعم فصل ها را به کودک بچشانید


به کودک خود کمک کنید تا با کمک آن چه می بیند، می شنود، لمس می کند و بو می کند، تغییر فصل ها را درک کند. هنگام برگشتن به همراه کودک از مهدکودک به خانه، برگ هایی را که روی پیاده رو ریخته اند کنار بزنید و صبح که دوباره به مهدکودک می روید، برگ هایی را که تازه روی زمین ریخته اند بشمارید. حباب های آب صابون را به هوا بفرستید و با کمک آن ها، جهت حرکت هوا را تشخیص دهید. یک جعبه در حیاط یا بالکن خانه بگذارید و با کمک یک تکه چوب یا یک خط کش، مقدار برف یا باران را اندازه گیری کنید. به او کمک کنید تا صدای اولین پرنده های مهاجر بهاری را بشنود و به اولین کرم های شب تاب تابستانی نگاه کند. البته تنها دلیل مهم بودن فصل ها، تغییراتی نیست که با خود به همراه می آورند؛ بلکه کارهای مختلفی که ما در آن ها انجام می دهیم، نیز قابل توجه هستند. شروع بهار با عید نوروز، مهمانی و شکلات و شیرینی همراه است. تابستان با طولانی شدن روزها، هنگام رفتن به پارک و سفر است و زمان دریا و ماسه بازی. پائیز با ریزش برگ و باران شناخته می شود و زمستان با برف بازی و جشن یلدا. البته ممکن است کودک شما هنوز آنقدر بزرگ نشده باشد که همه کارهایی را که پارسال انجام دادید، به یاد بیاورد؛ اما بچه ها از این گونه مراسم خوش شان می آید و بسیاری از متخصصین بر این باورند که حافظه بسیار زود شروع به فعالیت می کند. خواندن کتاب و آواز خواندن دسته جمعی، به کودک کمک می کند تا چیزهای بیشتری در مورد این مراسم یاد بگیرد و او هم به نوبه خودش، این مراسم(کریسمس برای مسیحیان، پسح برای یهودیان، یا رمضان برای مسلمانان) را جشن بگیرد. البته غذاهای هر فصل هم می توانند موجب جرقه زدن کنجکاوی او پیرامون بوها، مزه ها و بافتهای جدید این غذاها شوند.


اجازه دهید دنیای کوچک خودش را داشته باشد


بچه ها از چیزهای کوچک خوش شان می آید: دکمه ها، مهره ها، سنگریزه ها. کسی علت این را نمی داند(شاید این بدان خاطر باشد که کودک در دنیای خودش نمی تواند چیزهای بزرگتر را ببیند و درک کند). البته، اشیا بسیار کوچک هم خطرناک هستند. اشیا کوچکتر از 3 در 6 سانتی متر(اشیائی که از اندازه دهان کودک کوچک تر باشند)، خطر خفه کردن کودک را به همراه دارند. اما زمانی که خطری وجود نداشته باشد، شمردن و قرار دادن مهره های چوبی یا دکمه های پلاستیکی بزرگ در جعبه های مختلف(و یا شمردن و قرار دادن سنگریزه ها یا صدف ها در سطل های مختلف) می تواند برای مدتی طولانی، کودک شما را سرگرم کند. هم چنین شاید مشاهده کرده باشید که کودک شما از فضاهای کوچک و دنج(که احساس خلوت، تنهایی و مالکیت را به او منتقل می کنند) خوشش می آید. می توانید چند پتو را از بالای تخت خواب او آویزان کنید تا محل خواب او به یک غار کوچک تبدیل شود، یا چند صفحه بزرگ را دور میز آشپزخانه قرار دهید تا آن را به یک چادر مسافرتی تبدیل کنید. یا این که اگر حیاط دارید، می توانید شاخه های پایینی چند درخت یا بوته را ببُرید تا یک مخفیگاه کوچک در وسط آن ها درست کرده باشید؛ سپس اجازه دهید که کودک تان، مخفیگاه کوچکش را با چند بشقاب کوچولو یا اسباب بازی های دیگر تزیین کند. کودکان از اشیا کوچک که بتوانند آن ها را به راحتی نگه داشته و جابجا کنند خوش شان می آید و این کار می تواند نهایتا به انجام کارهای آشپزخانه یا ساخت و ساز منتهی شود.


آن چه را برای کودک تان جذاب است، دنبال کنید


ممکن است برای صدمین بار از خودتان بپرسید: "چرا تراکتور؟" (یا چرا بازیکنان فوتبال، چرا لوازم پزشکی، چرا اسب ها؟). شما پدر و مادر یک کوچولو هستید و البته توجه این کوچولو ممکن است به چیزهای مختلفی جلب شود. هیچ کسی به درستی نمی داند که چرا برخی چیزها توجه کودک را جلب می کنند؛ اما نکته مهم این است که این مسأله طبیعی است و هم چنین فرصت مناسبی را برای یادگیری در اختیار کودک قرار می دهد. آیا کودک شما دائما در مورد آتش نشان ها سوال می پرسد؟ او را به یکی از ایستگاه های آتش نشانی در نزدیکی محل سکونت تان ببرید؛ یا او را به فروشگاه تجهیزات آتش نشانی ببرید تا این وسایل را از نزدیک ببیند؛ یک کلاه آتش نشانی و یک شلنگ باغبانی برای او تهیه کنید تا بتواند در تابستان و در حیاط خانه از آن استفاده کند. اگر کودک شما هر روز صبح به محض این که از خواب بیدار می شود، به سراغ کمد لباس هایش رفته و دامن چین دار محلی اش را می پوشد، می توانید او را برای تماشای تمرین یکی از گروه های رقص محلی ببرید. کتاب های عکس دار بزرگ در انواع مختلفی وجود دارند که می توانند اطلاعات کافی در مورد زندگی یک آتش نشان یا پرستار در اختیار کودک قرار دهند. اگر کتاب های مخصوص کودکان در زمینه ای که مورد توجه کودک شما قرار گرفته است وجود ندارد، نگران نباشید. یک کتاب که عکس های بزرگ و رنگی داشته باشد نیز کافی است. به عنوان مثال، اگر کودک شما به زندگی نهنگ ها علاقه پیدا کرده است، به دنبال یکی از کتاب های علمی که عکس های جذابی از این حیوان داشته باشد، یا یکی از کتاب های عکس دار مربوط به دریانوردی، بگردید. یا می توانید برای صدمین بار، یکی از برنامه های مربوط به زندگی ماهیان دریایی را که برای کودکان تهیه شده است، ببینید!


سوال های او را به یک پروژه تحقیقاتی علمی تبدیل کنید!


کودکان ممکن است سوالات متعددی از قبیل این که«چرا آسمان آبی است؟» یا«چرا وقتی آب می جوشد، بخار از دهانه کتری بیرون می آید؟» و یا صدها سوال دیگر بپرسند که والدین آن ها هم جواب این سوالات را ندانند. اگر کودک شما با سوالاتش شما را از پا درآورده است، نگران نباشید؛ به او بگویید که دونفری با هم می توانید جواب سوال را پیدا کنید. سوالات او را بر روی یک برگه کاغذ بنویسید و به گونه ای این کار را بکنید که او هم بتواند نوشتن شما را ببیند. سپس به همراه او، لیست سوال های تان را به کتابخانه یا کتابفروشی ببرید. کودکان درباره موارد بسیار زیادی سوال می پرسند؛ در نتیجه امروزه صدها کتاب به طور اختصاصی طراحی و آماده شده اند که به والدین کمک می کنند تا به این گونه سوالات کودکان شان پاسخ دهند.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

بهترین هدایا برای کودکی که کمتر ما را می ‏بیند


بهترین هدایا برای کودکی که کمتر ما را می ‏بیند


هدیه اول: شام، یک رویداد خانوادگی: زمان شام، تنها زمانی است که تمام افراد خانواده دور هم جمع می ‏شوند و حس ارتباط و پیوند واقعی در بین آن ها به وجود می‏ آید که مسلما بدون آن، کودکان احساس انزوا و تنهایی می‏ کنند. برای دست یافتن به نتیجه بهتر، هنگام صرف شام تلویزیون را خاموش کنید و تا همه سر سفره حاضر نشده‏ اند، غذا را شروع نکنید. اگر فرزند نوجوانی دارید که مشغول صحبت با تلفن است و شما بدون حضور او شام تان را صرف کنید، در واقع نشان داده‏اید که وی ارزش منتظر شدن را نداشته است. به همین ترتیب همه باید صبر کنند تا آخرین عضو خانواده نیز غذا را تمام کند زیرا شام یک رویداد خانوادگی است. اگر راهی برای شام خوردن دسته‏ جمعی وجود نداشته باشد، یک وعده غذای بیرون در روزهای تعطیل راه ‏حل خوبی است.


هدیه دوم: کتاب خواندن برای کودکان یا همراه آنان: همراهی با کودک در مطالعه کتاب، علاقه شدیدی در او به وجود می ‏آورد. کودکان عموما در طول تعطیلات تابستانی، فرصت ‏های یادگیری را از دست می‏ دهند اما والدین می‏ توانند به راحتی از این بطالت وقت جلوگیری نمایند. مثلاً می ‏توانند هر شب برای کودکان خود کتاب بخوانند و حتی بعد از آن که کودک توانایی خواندن را کسب کرد، این کار را ادامه دهند. یکی از متخصصان روانشناسی معتقد است«برای کودکان برنامه کتابخوانی در نظر بگیرید که طبق آن هر هفته یک کتاب برای آن ها بخوانید یا آنان را به کتابخانه ببرید. هم چنین می ‏توانید در انتخاب موضوع مورد علاقه به کودک کمک کنید و در پایان هفته در مورد کتابی که مطالعه نموده، به بحث و گفتگو بپردازید.»


 

هدیه سوم: تماشای جمعی تلویزیون: تماشای تلویزیون به همراه سایر اعضای خانواده می ‏تواند راه را به منظور بحث و گفتگو در مورد موضوعات پیچیده و دشوار اما مهم با کودکان هموار سازد. برنامه‏ هایی را انتخاب کنید که امکان تماشای آن ها به همراه کودک وجود داشته باشد که البته این انتخاب به سن کودک بستگی دارد. هنگامی که برنامه‏ای را نامناسب تشخیص می ‏دهید، می‏ توانید بحثی را با کودک آغاز کنید و از او بپرسید در مورد آن چه که در تلویزیون دیده است، چه نظری دارد. مادری می ‏گفت که نگاه کردن به برنامه ‏های تلویزیونی حتی آن ها که مورد علاقه او نیستند، روش مناسبی برای انتقال ارزش ‏ها به کودک می ‏باشد.


هدیه چهارم: گوش کردن به اظهارنظرهای کودکان: گوش کردن به صحبت‏ های کودکان به عمیق ‏ترین شکل ممکن چنین می‏ رساند که به آن چه می‏ گویند ارزش قائل هستید و به آنان علاقه ‏مندید. تحقیقات اخیر نشان می ‏دهد که نخستین راه برای جلوگیری از بروز رفتارهای پرخطر در سنین نوجوانی، ایجاد نوعی رابطه است، به طوری که نوجوان احساس می ‏کند که می ‏تواند به راحتی با شما صحبت کند. اگر همه مشکلات کودکان برای آنان حل شود، هرگز نخواهند آموخت که مستقل فکر کنند و برای خود تصمیم بگیرند. بهترین روش برای تضمین ارتباط و اتحاد خانوادگی، تنظیم برنامه‏ای است که بر اساس آن هر هفته یک نشست خانوادگی تشکیل شود. به عنوان مثال تبادل نظر در مورد مقررات موجود در خانواده و تصمیم‏گیری در زمینه فعالیت ‏های هفته آتی و نیز گفتگو در مورد تعیین جایی برای رفتن به تعطیلات، می ‏توانند موارد خوبی برای نشست خانوادگی باشند.


هدیه پنجم: رعایت انضباط: همه بچه‏ ها تصور می‏ کنند که می‏ خواهند مسئول باشند و قدرت داشته باشند، اما در اعماق وجودشان واقعا نمی‏خواهند. کودکی که به اندازه کافی با مقررات انضباطی مواجه نیست، قلبا نگران است که اگر همه کارها را خراب کند، چه کسی جوابگو خواهد بود. کارشناسان می ‏گویند بسیاری از والدین ناآگاهانه و بیش از حد، سهل ‏انگار و آسان‏ گیر هستند. آن ها لازم است بدانند که گاهی«نه» گفتن به بچه‏ها نه تنها صحیح است، بلکه برای رشد سالم آن ها ضرورت دارد. برخی والدین در مقابل رفتارهای نامطلوب کودکان متوسل به تنبیه بدنی می ‏شوند، بسیاری از کارشناسان بر این عقیده‏اند که این روش، بالاخص در درازمدت نمی ‏تواند مفید واقع شود. وقتی ما از راه تنبیه بدنی وارد عمل می ‏شویم، به کودکان یاد می ‏دهیم که خشونت تنها راه حل مشکلات است. کودکانی که تنبیه بدنی می ‏شوند، در مدرسه بچه ‏های دیگر را کتک می ‏زنند و در آینده نیز همسران شان را آزار می ‏دهند.


هدیه ششم: مهر ورزیدن: پدر و مادر خوبی بودن، مستلزم فراهم کردن سخاوتمندانه و بی ‏دریغ هدایای عشق و محبت، توجه، انرژی و منابع برای کودک، طی مدت زمان طولانی است. بچه‏ ها تا حد زیادی با دلبستگی عاطفی رشد پیدا می ‏کنند که اغلب هدیه یک پدر یا یک مادر است، نیروی سحرآمیزی است که اساس عشق به خود را تشکیل می ‏دهد. زمانی که بچه‏ها بیاموزند خود را دوست بدارند، احساس عاطفه و علاقه عمیقی را نسبت به دیگران پرورش می‏ دهند.


هدیه هفتم: دیدگاه مثبت و خوش‏بینانه به جهان: اگر همواره تصویری که از جهان ترسیم می‏ کنید، مکانی بی ‏روح و بی ‏رحم باشد، فرزندان تان کم کم دید مثبت و طبیعی خود را نسبت به زندگی از دست می ‏دهند. لازم است بچه‏ ها احساس خوبی نسبت به جهان داشته باشند تا بتوانند به آینده خود امیدوار باشند. به کودکان کمک کنید تا درک کنند با وجود خطرات زیاد، زندگی یک تجربه تلخ نیست. البته اگر نگران آلوده شدن کودک به مواد مخدر یا فسادهای اخلاقی هستید، می توانید از او بخواهید که با طرح نگرانی‏ هایش به آرامش دست یابد.


هدیه هشتم: به کودکان کمک کردن به دیگران را بیاموزید: انجام کارهای داوطلبانه، حس همدلی را در کودک ایجاد می‏ کند و او را فردی مسئول بار می‏ آورد. کودکانی که حس همدلی در آن ها قوی‏تر است، در مدرسه بهتر عمل می ‏کنند، روابط سالم‏تری را برقرار می ‏نمایند و بیشتر از دیگران پای‏بند اصول اخلاقی خواهند بود. این که فقط در باره کمک به دیگران صحبت کنید، کافی نیست. مانند بسیاری دیگر از جنبه‏ های تربیتی، شما باید خودتان الگوی این رفتار باشید. به عنوان مثال کار کردن در کنار هم در محلی که برای فقرا غذا تهیه می ‏شود، به کودک درس ‏های ارزشمندی خواهد داد. اما شیوه ‏های دیگر نیکوکاری را که کمتر حالت تشریفاتی دارند نباید از یاد برد. کارهایی نظیر کمک به پیرزن همسایه در انجام کارهایش، می ‏تواند نمونه‏ای از این نوع شیوه‏ ها باشد.


هدیه نهم: کودکان و نوجوانان خود را در آغوش بگیرید و نوازش کنید: تحقیقات جدید نشان می‏ دهند که نوازش و در آغوش گرفتن بچه ‏ها، مغز را تحریک می کند و موجب آزاد شدن هورمون ‏های اساسی رشد می ‏شود. در دوران آغازین زندگی، لمس و تماس، ماده‏ای حیاتی برای بچه‏ هاست. دریافت تماس ‏های عاطفی و محبت‏آمیز از والدین و دیگران به اندازه دریافت ویتامین و انرژی اهمیت دارد. در صورت دریافت نشدن آن، مغز بچه به درستی رشد نخواهد کرد. بنابراین از زمان تولد به کودک خود توجه بسیار مبذول دارید. وقتی نوزادی به هنگام گریه کردن با واکنش سریع و محبت‏آمیزی روبه‏رو می ‏شود، یاد می ‏گیرد که کمتر گریه کند و شب ‏ها بهتر بخوابد. از ساعت زنگ ‏دار صرف‏نظر کنید و به جای آن، فرزند خود را با نوازش مختصر بیدار کنید. فقط دو دقیقه طول می ‏کشد و روش خوبی برای شروع روز است. به خاطر داشته باشید که هر روز، روز جدیدی در تربیت و کار پرورشی است. بنابراین هر کاری را که سال قبل یا دیروز انجام نداده‏اید، می ‏توانید از امروز شروع کنید.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

بچه را از لولو نترسانید



بیست و چند سال از آن روزها می گذرد. ما دو نفر بودیم. من و مجید. دو تا پسربچه که همه چیز و همه جا را به هم می ریختیم و از دیوار راست بالا می رفتیم. کل خانه از دست ما عاصی بودند... یک روز سرظهر من و مجید در حیاط بازی می کردیم. چند بار گفتند ساکت باشید ولی ما ساکت نشدیم. چند دقیقه ای گذشت. پدرم از پله ها پایین آمد. صدای مان کرد. بعد با دست ته زیرزمین را نشان مان داد و گفت: «آن جا را می بینید؟» تاریک بود. چیزی دیده نمی شد. بیشتر دقت کردیم. کمی خرت و پرت کهنه را می شد دید. پدرم گفت: «آن جا یک پیرزن یک دست خوابیده که اگر شما از خواب بیدارش کنید، هردوی شما را می دزدد.» ما بچه بودیم. باورمان شد. ترسیدیم. من تا مدت ها می ترسیدم تنها به حیاط بروم. بیست و چند سال از آن روزها می گذرد. ما بزرگ شدیم. مجید ازدواج کرد. او الان یک پسر ۲ ساله دارد ولی هنوز از زیرزمین خانه ما می ترسد. راستی چرا ما بچه هایمان را می ترسانیم؟! 

ترساندن بچه ها از لولو، بچه دزد، پلیس، پزشک و... بین والدین، کار رایجی است. برای این که بچه ها را مجبور کنند که از دستورات شان اطاعت کنند یا بتوانند روی برخی از بدرفتاری های آنان کنترلی به دست بیاورند به این روش ها متوسل می شوند. برخی از والدین چون به روش های درست کنترل رفتاری کودکان واقف نیستند، تصور می کنند که نمی توانند از روش های معمول و رایج رفتار کودک را کنترل نمایند. بنابراین متوسل به روش های دیگری مانند ترساندن می شوند. جالب این که این ترس از چیز یا کسی خارج از خانواده است. چون برخی خانواده ها فکر می کنند که خود از پس رفتارهای کودک شان برنمی آیند. برای همین، او را از افراد دیگر بیم می دهند. در بسیاری از خانواده ها دیده می شود که والدین به کودک می گویند«مربی مهد» با دوربین رفتار تو را در خانه کنترل می کند و کارهای بد تو را می بیند. این کار یعنی والدین خود قدرتی برای کنترل رفتارهای کودک ندارند و به این دلیل به یک قدرت خارجی متوسل می شوند. بیشتر این روش ها از نظر روان شناختی برای کودک مضر هستند و از نظر روانی به او آسیب وارد می کنند. ما با این کار کودک را دچار نوعی هراس و اضطراب می کنیم که این هراس و اضطراب در نهایت به نفع کودک نخواهد بود. در عین حال والدین این نکته را در نظر نمی گیرند که اگر بعد از مدتی آن قدرت هم در نظر کودک کوچک شد، برای کنترل رفتارهای او چه باید بکنند! نمونه های بسیاری از این نوع رفتار در اطراف ما دیده می شود. گاهی والدین کودک را با ترساندن از یک موجود خیالی به کاری وادار یا از انجام کاری منع می کنند. نمونه دیگری نیز از این ایجاد هراس در کودک در خانواده ها وجود دارد که او را از ابتلا به بیماری ها و دردها می ترسانند. مثلا به او می گویند که اگر فلان کار بد را انجام بدهد، او را می برند دکتر تا به او آمپول بزند.


 

صحبت من به این معنی نیست که کودک را در مقابل بیماری ها آگاه نکنیم. این که والدین کودک خود را که بیش از حد بستنی می خورد از گلودرد و عواقب آن آگاه کنند یا این که عوارض عدم شستشوی دست را به او تذکر دهند خوب است ولی نباید در این مورد بیش از حد بزرگنمایی شود. برخی خانواده ها کودک را به دلایل مختلف از پزشک و آمپول می ترسانند. این عمل شاید در آن مقطع بتواند تا حدودی رفتار کودک را کنترل کند ولی در آینده اگر این کودک به هر دلیلی نیاز به مراجعه به پزشک داشته باشد، از این کار دچار هراس و وحشت می شود و از این کار سرباز می زند. کودکی که پیش تر از آمپول و دکتر ترسیده، گمان می کند مراجعه به پزشک، تزریق آمپول یا مصرف دارو یک نوع تنبیه است. حتی در مورد خدا نیز باید توجه داشت که کودک در این سن بیشتر نیاز دارد با لطف و مهربانی خدا آشنا شود. در بسیاری از موارد خانواده ها کودک را از خشم و غضب خداوند می ترسانند و ذهن کودک را به نوعی با قهر خداوند شکل می دهند تا با مهر او. کودک در این سن خدا را بیشتر به عنوان یک پناه می خواهد و رفتار ناآگاهانه ما ممکن است شکل گیری این حس را نیز در کودک مختل کند. والدین نباید در این موارد به نتیجه های مقطعی و کنترل رفتار کودک در آن موقعیت استناد کنند. در واقع ممکن است در شرایطی استفاده از این ابزار بتواند برای مدتی رفتار و کارهای کودک را تحت کنترل درآورد ولی در نهایت بدرفتاری ها را در کودک افزایش خواهد داد. این شیوه ها ترس و اضطراب را در کودک افزایش می دهند و چسبندگی او را به والدین بیشتر می کنند و کودک مشکلات رفتاری جدیدی را بروز خواهد داد. این نوع برخورد علاوه بر این که عدم قدرت والدین در تربیت کودک را به او نشان می دهد او را همواره در معرض ترس از کنترل شدن توسط پلیس و معلم و... قرار می دهند و تازه این عوارض پیش از آن است که کودک بداند والدین در این مورد به او دروغ گفته اند. برای تنبیه کودک باید توجه داشت که در او ایجاد ترس و اضطراب نکنند. تنبیه باید متناسب با رفتار کودک در نظر گرفته شود و نباید تنبیه های فیزیکی و کلامی را در این مورد به کار برد.


ایجاد ترس و دلهره در کودک یکی از انواع کودک آزاری به شمار می آید. شاید پدر و و مادر واقعا قصد آزار کودک را نداشته باشند ولی با ناآگاهی از روش هایی استفاده کرده اند که کودک آزاری محسوب می شده است. ایجاد ترس در کودک تنها در مقطع کوتاهی می تواند روی کودک اثر گذارد اما بعد از آن تاثیر خود را از دست می دهد. این نوع دلهره و اضطراب در کودکان موجب می شود که آن ها در حوزه های دیگر بدرفتاری بیشتری از خود نشان دهند. وقتی ترس و اضطراب در کودک زیادتر شود مشکلات او نیز بیشتر می شود. وقتی کودکی با دوست خود دعوا می کند و پدر و مادر برای بهبود رفتار به او می گویند: «اگر این کار را بکنی شب آقا دزده تو رو می بره.» در واقع یک مشکل دیگر هم به مشکلات او اضافه کرده اند. حالا این کودک این مشکل را نیز پیدا می کند که دیگر نمی تواند شب ها تنها در اتاقش بخوابد. او مدام به یک دزد فکر می کند که شب می آید تا او را ببرد. وقتی ما ترس و اضطراب در کودک ایجاد می کنیم ممکن است این اضطراب در او حل نشود و در او ادامه داشته باشد. البته تاثیر ترس در کودک به آستانه آسیب پذیری، سرشت و ذات کودک هم بستگی دارد. کودکی که زمینه های ترس در او وجود دارد اگر با تقویب محیط نیز روبه رو شود دچار آسیب پذیری بیشتری نسبت به کودکان دیگر خواهد بود که عوارض آن ممکن است تا مدت ها در او باقی بماند.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com



تربیت کودک قانون می خواهد



والدین زیادی هستند که این مشکل را با بچه ‌های خود دارند و همواره دنبال راه‌ حلی هستند که بتوانند آن ها را از پای کامپیوتر بلند کنند. وقتی شما والدین با این مشکل مواجه می ‌شوید شروع به سرزنش یکدیگر می ‌کنید و یا خود را مواخذه می ‌کنید که ای کاش کامپیوتر نمی ‌خریدید! حق دارید که نگران بچه‌ ها باشید چون نشستن طولانی ‌مدت جلوی کامپیوتر موجب می‌ شود آن ها آموزش ‌های مهمی را که لازم است در سنین خاص دریافت کنند از دست بدهند. حتی ‌امکان دارد بچه‌ ها توانایی برقراری ارتباطات اجتماعی را نداشته باشند و مهارت ‌های لازم را در این زمینه فرانگیرند…. بچه‌ های کوچک‌ تر باید حتما ساعاتی را به بازی کردن و فعالیت بدنی و جنب ‌و جوش اختصاص بدهند و ساعاتی هم خود را با اسباب ‌بازی ‌هایی که به رشد فکری و جسمی آن ها کمک می‌ کند، مشغول کنند بنابراین نه تنها استفاده زیاد از کامپیوتر بلکه تماشای بیش از حد تلویزیون هم مضرات مشابهی دارد. به جای آن که در مورد خریدن یا نخریدن کامپیوتر بیندیشید و یا دغدغه داشته باشید که از چه سنی اجازه بدهید فرزندتان با کامپیوتر بازی کند، بهتر است به مطلب بهتری فکر کنید یعنی محدود کردن ساعات کار با کامپیوتر و قانون گذاشتن برای تماشای تلویزیون و اجرای جدی آن قوانین. شما باید یک تا دو ساعت در روز اجازه بدهید بچه ‌ها با کامپیوتر کار کنند.


 

این یک ساعت، کارهای او را مختل نخواهد کرد و می‌ تواند به بازی، استراحت و انجام تکالیف مدرسه برسد. هر خانواده‌ای باید قوانین ساعات تماشای تلویزیون برای خود داشته باشد. بچه‌ ها حق ندارند از هر لحظه‌ای و به ‌طور نامحدود برای تلویزیون دیدن استفاده کنند. برای مثال وقتی شما اجازه می ‌دهید او تا ساعت ۱۱ شب بیدار بماند و فلان سریال را ببیند چه توقعی دارید که بتوانید او را تحت کنترل بگیرید. اگر او با گریه و اصرار بتواند شما را متقاعد کند که در آن ساعت بیدار بماند و تلویزیون ببیند و یا پای کامپیوتر باشد، به‌طور عملی یاد می ‌گیرد که خواهد توانست با گریه هر آن چه را می‌ خواهد به دست آورد. هرگز از قوانینی که به اتفاق همسرتان وضع می ‌کنید کوتاه نیایید و برای مثال اگر به او اجازه می‌ دهید یک ساعت برنامه مورد علاقه‌اش را تماشا کند، قبلا باید او را متوجه کنید که تا شروع آن برنامه تکالیف خود را باید به اتمام رسانده باشد. تخطی کردن او یا اهمال کاری ‌اش در انجام تکالیف به طور قطع مساوی است با محروم شدن از تماشای آن برنامه دلخواه و انجام ادامه تکالیف در آن ساعت مذکور. بچه‌ ها باید جدیت شما را در اجرای قانون ببینند. پیش از شروع اجرای قوانین، همه موارد را با صبر و شکیبایی و حتی چند بار به بچه‌ ها تفهیم کنید تا حق آن ها ضایع نشود.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

خیالبافی کودکان


برخی از روانکاوان خیالبافی را عبارت می دانند از من رانده شده که به این مخلوق ذهن او ارتباط یافته است و هم برخی دیگر آن را نوعی رجعت روانی ذکر کرده اند که در آن بازگشت خیالی و عاطفی به دوره کودکی مطرح است. در کل خیالبافی نوعی گریز روانی است که در آن تماس با واقعیت و یا روبرو شدن با مساله برای افراد مشکل است و تن دادن به این حالت برای فرد جنبه کامجویی و ارضای روانی دارد. بحقیقت روح انسانی با تخدیر خود و گریز از واقعیت می کوشد از ادراک رنج و درک ناکامی سرباز زند و از شدت احساس شکنجه و حسرت در خویش بکاهد. طبیعی است این حالت در مواردی پدید می آید که آدمی از مقابله با مشکل خود را ناتوان احساس کند.


جلوه های آن در افراد


کودکان خیالباف این حالت خود را به صورت های گوناگون متجلی می سازند. شرح و بیان همه آن چه که در این رابطه قابل ذکرند میسر نیست، آن چه با رعایت اختصار می توان مطرح کرد بدین شرح است:


۱) بصورت تصورات: افرادی که مبتلا به خیالبافی هستند تصوراتی دارند که برخی از آن ها بدین قرارند: تصور یک قهرمان شجاع، فردی ماهر با چهره ای قابل تحسین، بی نظیر و فوق العاده که همه مسایل و مشکلات او حل شده است و از عهده همه مسئولیت ها بر می آید. تصور فردی مهم از تیپ مثلاً شاهزادگان که قادر به انجام فلان کار است و با این که می داند این تصور غیر واقعی است. گاهی تصور فردی متهم که دیگران می خواهند بحساب او برسند. تصور فردی مظلوم که مورد ستم و اجحاف قرار گرفته است. تصور فردی که اگر مثلاً خرجی خود را خرج نکند و به کار اندازد صاحب میلیون ها پول و مال خواهد شد. تصور فردی مهم که همه کار از او برمی آید و می تواند به موقعیت های مناسبی برسد و قدرت همه کارها را دارد. تصور خلبانی که در آسمان در حال پرواز و مانور دادن است و دارد به نقاطی دور دست و رویایی سفر می کند. تصور فردی محبوب که همه دوست دارند او را در کنار بگیرند و وجود او را سبب سرور و شادمانی می دانند و برای او عظمتی قایلند.


 

۲) احساس آن ها: افراد خیالباف برای خود احساس ویژه ای دارند. از جمله: احساس این که بیمارند و دیگران باید از او احوال پرسند و از او مراقبت نمایند. گاهی احساس می کند که مرده است و در عالم دیگری در حال سیر است و مستحق رحمت. زمانی در عالم خیال خود را صاحب درد می داند و عملاً خویش را از جنب و جوش افتاده می یابد. گاهی در عالم خیال دچار احساسات خصمانه نسبت به همه کسانی است که نسبت به او بی مهری کرده اند. زمانی احساس ترس دارند و خیالبافی شان آن ها را تحریک می کند که شبح هایی را در ذهن مجسم کرد و از ترس آن بگریزند. گاهی این احساس را دارد که همه حیوانات و گاهی همه کفش ها و لباس ها بصورت حیوان در آمده و می خواهد آن ها را ببلعند. در مواردی احساس پرواز دارد که روی ابرها نشسته و در حال حرکت است.


۳) حالات آن ها: کودکان خیالباف حالت عادی ندارند. گاهی چنان در خیال فرومی روند که با خود می گویند، می خندند، حرف می زنند و در این راه نیروی زیادی را مصرف می کنند. در عالم خیال به دیگران پرخاش کرده و یا در ذهن خود کسی را تنبیه می کنند و در حال انتقام گرفتن از او خود را در می یابند. در عالم خیال گاهی حالت امر و نهی می گیرند و زمانی حالت دلسوزی و حالت هیجان آمیز در این رابطه و از خود احساس رضایت دارند. در مواردی این حالت را بخود می گیرند که به ارضای امیال و تمنیات خود مشغولند و اسیر دنیای خویشند تا حدی که پذیرش واقعیت برای شان دشوار است. گاهی آن ها حالت معاشرت و سخنگویی با دیگران را یافته و در عالم خیال سرگرم صحبت و معاشرت با فردی موهوم می شوند.


۴) روحیه آن ها: در حالت عادی کسلند ولی در عالم رویا و خیالبافی شادند و خرسند. خیالبافی برای آن ها پناهگاهی است که در سایه آن خود را شادان می سازند. بسیاری از آن ها روحیه کودکانه دارند، به دروغگویی معروفند در حالی که دروغ شان نوعی خیالبافی است که به صورت مرضی در آمده است. گاهی حالت خودستایی و بخود بالیدن دارند و کارها و افتخاراتی که ندارند بخود نسبت می دهند. روحیه شان روحیه ریاکاری، فخر فروشی و همراه با پرگویی و زمانی هم افسانه سازی است(که در این مورد بحث مستقلی خواهیم داشت) روحیه موفقی برای خود پدید می آورند از آن بابت که در دنیای غیر واقعی خود را به همه آرزوهای خود دست یافته می دانند و جای و مقام و لذتی خیالی برای خویش فراهم می سازند. در عالم خود فرو می روند و با خیال خویش خود را سرگرم می کنند و برای خود موجبات غرور و خود بزرگ بینی را تهیه می بینند.


۵) در روابط: این گونه افراد به خود و دنیای خویش سرگرمند و بدین نظر ارتباط چندانی با دیگران ندارند و اگر هم زمینه ای برای ایجاد رابطه فراهم شود این امر آنان را خرسند نمی سازد. گاهی برای خود هم بازی های خیالی تصور کرده و حتی به آن ها نام و شخصیت خیالی می دهند و اعمال و صفات خاصی را به او نسبت می دهند. نیاز به فردی یا شیئی دارند که نقش مستمع را برای آن ها بازی کند و مطلب شان را بشنود و این خود وسیله ای برای سرگرمی است. به سختی می توانند با مردم در آمیزند و مشکلات زندگی مردم را حل کنند. نقشه های افراطی و خیالی دارند که با واقعیت تطابق ندارد. و بالاخره خیالبافی بحقیقت وسیله ای است برای قطع رابطه با افراد و پدیده ها بگونه ای که تدریجاً از همه می گسلند و تنها به خود و اشیاء خود می پردازند.


تحلیل این جلوه ها


جلوه های فوق نشان دهنده میلی ناهشیار به حل و رفع مشکلات، و برون ریزی نگرانی ها و در کل تخلیه خویش است. صورت های ذهنی که آنان برای خود درست می کنند ممکن است دارای ارتباط منطقی بوده و از واقعیت به دور باشند. جلوه های فوق در آدمی نشان می دهد که او چه می خواهد، از چه چیزهایی رنج می برد، چه مسایلی در ذهن او به عنوان مسایل اصلی و اساسی مطرح است. اینان مصداق این نیم بیتی هستند که: شتر در خواب بیند پنبه دانه. در مواجهه با واقعیت ها ناتوانند و بدین نظر در عالم خیال خود را سرگرم حل مشکل و خود را در آن موفق و پیروز بحساب می آورند. خیالبافی ها اگر مکرر و پی درپی باشند مبین احتیاجات شدید و ناراحتی های شخص است و هنوز یاد نگرفته است که چگونه با مشکلات کنار بیاید و به چه صورتی آن ها را حل کند و ضروری است به او رسیدگی شود.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

چطور با کودک بدخلق برخورد کنیم؟



یکی از مشکلات والدین در تربیت کودکان وقتی پیش می ‌آید که کودک به علل گوناگونی دچار اختلالات خلقی می‌ شود. اغلب والدین نمی ‌دانند دلیل این بدرفتاری‌ ها و کج‌خلقی ‌ها چیست و گاهی واکنش‌ های تندی را در پاسخ به این رفتارها نشان می دهند که باعث تشدید آن رفتار می‌ شود؛ غافل از این‌که به گفته روان‌ شناسان کودک، اگر این اختلالات خلقی، ژنتیکی نباشد، معمولاً ریشه در رفتار نادرست والدین دارد. کودکان آمیزه‌ای از رفتار بزرگ ‌ترها و محیط زندگی خود هستند و نباید آنها را به دلیل رفتارهای بد سرزنش کرد. روانشناسان بر این باورند که در مرحله اول باید به اصلاح رفتار والدین در قبال کودکان پرداخت و پس از ارایه آموزش ‌ها و مهارت ‌های لازم به آن ها، مشخص کرد که علت اختلالات خلقی در کودک چیست تا با کنترل شرایطی که بدرفتاری را تشدید می ‌کند شروع به شخصیت‌ سازی در کودکان کرد. متخصصین درباره علل بدرفتاری کودکان می‌گویند: «در مقابله با کودکان بدرفتار، والدین به هیچ وجه نباید رفتار نامناسبی از خود نشان دهند؛ مثلا بددهنی کودکان یکی از مشکلات والدین است که در بسیاری از موارد، خود والدین در بروز آن نقش دارند و کودکان صرفاً از روی تقلید این الفاظ را به کار می ‌برند.


 

 

بعضی واکنش‌ های غلط والدین نیز باعث تقویت رفتارهای نادرست کودک می‌ شود؛ مثلا لبخند زدن اتفاقی به حرف زشتی که یک کودک دوسه ساله می ‌زند و یا پاسخ مثبت دادن به خواسته ‌های کودک وقتی که از داد و فریاد و بددهنی برای رسیدن به خواسته‌اش استفاده می ‌کند. به این‌ ترتیب، این مشکلات رفتاری در کودک نهادینه می‌ شود و او یاد می گیرد تا با داد و فریاد و بددهنی به خواسته‌اش برسد.» روان‌پزشکان کودک و نوجوان، نیز بر این باورند که یکی از مهم‌ترین اصول در تعلیم فرزندان ارایه یک الگوی صحیح و سالم است. در واقع بچه ‌ها از بزرگ‌ترها یاد می‌ گیرند چگونه رفتار کنند و زمانی که ببینند والدین با یکدیگر به درستی و با محبت حرف می ‌زنند، رفتارهای مناسب اجتماعی را یاد می ‌گیرند و کمتر رفتارهای ناهنجار از خود بروز می ‌دهند. رسانه‌ ها نیز با آن چه تولید می ‌کنند، کودک را در برابر فرهنگ خاصی قرار می ‌دهند. کودکان در حالت کلی و از نظر روانی تمایل دارند اطرافیان را خشنود نگه دارند و اگر رفتار بدی نشان می ‌دهند باید به دنبال علت آن بود که در برخی موارد کودک ‌آزاری و تهدید عامل این رفتار است و بدرفتاری، پاسخی به این ریشه‌ها است. دکتر خوشابی می‌ گوید: «سرزنش و انتقادهای مکرر عامل مهمی‌ در تشدید رفتارهای بد در کودکان است. کودکانی که مرتباً رفتار آن ها مورد نکوهش قرار می ‌گیرد و رفتارهای مثبت ‌شان تشویق نمی ‌شود، بدرفتار می ‌شوند. در برنامه‌ های رفتاری همواره تشویق مورد تأکید است و در صورتی که تشویق موثر نبود، تنبیه به صورت محرومیت از برخی مسایل در نظر گرفته می‌ شود و درباره این محرومیت نیز باید از پیش به کودک هشدار داده شود. ضرورت دارد تا به تفاوت ‌های فردی کودکان توجه شود و هر کودکی در جایگاه خودش تشویق شود.»


شیوه مقابله با بدرفتاری در کودکان


کودکان از بدو تولد، بی‌ تربیت یا گستاخ و زورگو و خودخواه نیستند. این خصوصیات رفتاری، اکتسابی‌اند زیرا کودکان حس می‌ کنند با بروز این حرکات به آن چه می ‌خواهند می ‌رسند، مگر این که به موقع مداخله کرده و به کودک نشان دهید که این رفتارهای عجیب و غریب، فایده‌ای ندارد و تنها باعث بدتر شدن شرایط می‌ شود. قاطعانه بگویید«نمی‌خرم»؛ بدون احساس گناه! با گفتن کلمه«نمی‌خرم» به کودک ‌تان احساس گناه نکنید. مشاجره‌ های بین والدین و فرزندان معمولاً خوشایند نیست و ممکن است بارها پیش آمده باشد که فرزندتان از تصمیم‌ گیری شما خوشش نیامده است. در تعطیلات و جشن تولدها، از کودک تان بخواهید فهرستی از آن چه را که دوست دارد تهیه کرده و آن چیزهایی را که بیشتر دوست دارد در اولویت قرار دهد. خردسالان را تشویق کنید آن چیزی را که دوست دارند با نقاشی برای تان بکشند. توصیه دیگر این است که موقع پخش پیام‌های بازرگانی، تلویزیون را خاموش کنید. تحقیقات نشان داده است که هر چه کودکان کمتر پیام‌های بازرگانی تلویزیون را ببینند کمتر برای خرید چیزهای جدید بهانه‌گیری می ‌کنند. به کودک خودتان یاد بدهید آن چه دارد را به دیگران نیز ببخشد. می‌ توانید گه گاه از او بخواهید و به او بیاموزید که بخشی از هزینه ‌هایی را که برای خرید لوازم مورد نیاز او کنار گذشته‌اید با کمال رضایت به یک موسسه خیریه ببخشد. ناسزا گفتن را ممنوع کنید! به زبان آوردن کلمات ناپسند و غیرمجاز را برای کودک ممنوع کنید. این قانون را برای او شرح دهید: «وقتی از چیزی مطمئن نیستی، آن را به زبان نیاور.» هر زمان که فرزندتان ناسزایی را به زبان آورد، بلافاصله آن را به فهرست کلمات غیرمجاز او اضافه کنید. توضیح دهید که چرا ناسزاگویی، کاری زشت و غیرقابل قبول است و بسیاری از مردم به زبان آوردن این کلمات را نادرست می‌ دانند. کلمه مورد قبول را جانشین آن کنید. کلمات خنده‌ داری را که اصلا ناخوشایند نیستند، انتخاب کنید تا به جای کلمات نامناسب استفاده شود و یا این که فرزندتان خودش از کلماتی استفاده کند که بار منفی ندارد؛ مثلا «بی‌ادب» را می‌‌ توانید جایگزین ناسزایی کنید که کودک‌ تان به زبان می‌آورد. وقتی که فرزند خردسال‌ تان برای اولین بار کلمه نادرستی را تلفظ کرد، به او بگویید: «در خانواده ما از این کلمات استفاده نمی شود» و به کودکان بزرگ ‌تر گوشزد نمایید که «شما به خوبی با قوانین این خانه آشنایی دارید» و یا«دیگر نمی خواهم این کلمه را از تو بشنوم.»


 

 

مقابله با سرپیچی و نافرمانی


توضیح دهید که از او چه انتظاراتی دارید. قاطعانه به او بگویید: «وقتی دارم با تو جدی صحبت می‌ کنم، حواست را جمع کن.» هم چنین می‌ توانید بگویید: «اگر واقعاً دلیل خوبی برای انجام ندادن کاری داری می‌ توانی با لحن مودبانه‌ای آن را به من بگویی.» هر گاه او با شما بحث می ‌کند، خواسته خود را کلمه به کلمه برای او تکرار کنید. به طور مثال بگویید: «شام ساعت 7 حاضر است، باید دقیقاً در همان ساعت سرشام حاضر شوی.» به او حق انتخاب بدهید تا کمی آزادی عمل داشته باشد. از او بپرسید: «هنوز بعضی کارهایت را انجام نداده‌ای؛ آیا مایلی آن ها را الان انجام دهی یا بعد از شام؟» گاهی اوقات هم با او کنار بیایید؛ مثلا بگویید: «الان وقت انجام تکالیفت است ولی تو داری بازی می‌ کنی. بهتر نیست بازی‌ات را تا نیم ساعت دیگر تمام کنی و پس از آن به تکالیفت برسی؟» با او اتمام حجت کنید و توضیح دهید که اگر آن چه را که شما از او می ‌خواهید انجام ندهد، باید منتظر عکس‌العمل شما و نتیجه عمل خود باشد.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

چگونه ذهن نوزاد خود را تقویت کنیم ؟


 

والدین می‌خواهند بدانند نوزادشان چه چیزهایی را درک می‌کند و چگونه می‌توان به رشد ذهنی او کمک کرد. در این مطلب می‌توانید هفته به هفته با توانایی‌های نوزاد آشنا شوید و بفهمید چگونه باید ذهن او را تمرین داد.

 





پدر و مادر شدن برای هر انسانی شیرین و لذت‌بخش است، به خصوص اگر تجربه اول آن‌ها نیز محسوب شود. برای این‌که لذت این لحظات را صد چندان کنند لازم است شناخت خود را نسبت به مراحل رشد و نمو تازه وارد خود بالا ببرند. آنچه والدین باید در مورد نوزادان خود بدانند این است که همان‌گونه که به تقویت و رشد جسمی نوزاد خود اهمیت می‌دهند لازم است به تقویت و رشد ذهنی آن‌ها نیز توجه کنند که این مستلزم شناخت کافی نسبت به این امر است. با ما همگام شوید تا مراحل رشد ذهنی کودک را تا ۲سال مورد بررسی قرار دهیم. 



مراحل رشد ذهنی کودک در 3 هفته اول


کودک از بدو تولد شروع به فهمیدن می‌کند، روز اول گوش می‌دهد و روز سوم علاوه بر گوش دادن واکنش نیز نشان می‌‌دهد. در روز نهم چشمانش را به سمت صدا حرکت می‌دهد و روز چهاردهم مادر خود را می‌شناسد. روز هجدهم صداهای کوتاه و تک از خودش تولید می‌کند و روز بیست و چهارم با شنیدن صدای مادر دهانش را تغییر شکل می‌دهد. در این مرحله کودک از فاصله ۲۵ سانتی‌متری می‌تواند اشیا رنگی را واضح ببیند. 


برای پرورش توانایی‌های حافظه نوزاد در این مرحله

۱- با انگشتان خود اشیا رنگی را در فاصله ۲۵ سانتی‌متری برای کودک‌تان تکان دهید. 

۲- تمام حواس کودک خود را تحریک کنید. 

۳- با کودک صحبت کنید و برای او نجواهای مادرانه بخوانید. 

۴- سعی کنید کودک تمام علائم و حرکات شما را ببیند. 



مراحل رشد ذهنی کودک در هفته چهارم زندگی


در این مرحله کودک حرکاتی را که هنگام صحبت کردن اتفاق می‌افتد، می‌فهمد و او نیز به نشانه تقلید این کار را با دهانش انجام می‌دهد. در این مرحله، واکنش نوزاد با توجه به آهنگ صدای مادر یا پدر متفاوت است، یعنی او آهنگ صدا را متوجه می‌شود. زمانی که با خشونت با او صحبت کنید، دچار اضطراب و نگرانی می‌شود و زمانی که با صدای آرام و ملایم با او صحبت کنید با آرامش و در سکوت به حرف‌های شما گوش می‌دهد. 


برای پرورش توانایی حافظه نوزاد در این مرحله

۱- با صدای آهنگین و ریتمیک با او صحبت کنید. 

۲- برای او نجواهای مادرانه بخوانید.

۳- او را در آغوش بکشید و به آرامی تکان دهید و با او صحبت کنید. 



مراحل رشد ذهنی کودک در هفته ششم


در این مرحله وقتی شما با نوزادتان صحبت می‌کنید به شما لبخند می‌زند و صداهای کوتاه از ته حلق خودش تولید می‌کند و سرش را تکان می‌دهد.

 

برای پرورش توانایی نوزاد در این مرحله:

۱- اسباب بازی او را به چشمانش نزدیک و سپس دور کنید. 

۲- هنگام صحبت کردن با او صورت‌تان را به او نزدیک کنید.

۳- با چهره شاداب و متبسم با او صحبت کنید. 

۴- هنگام صحبت به چشمان او نگاه کنید. 

۵- از جهات مختلف با او صحبت کنید تا جهت نگاهش را با صدای شما هماهنگ کند. 



مراحل رشد ذهنی کودک در هفته هشتم:


در این مرحله کودک به آنچه در اطراف خود می‌بیند و توجه او را به خودش جلب می‌کند خیره می‌شود. او به جهت‌های مختلف نگاه می‌کند و به صدا‌ها و اشیا پیرامون واکنش نشان می‌دهد. 


برای پرورش توانایی حافظه نوزاد در این مرحله:

۱-او را به حالتی قرار دهید که بتواند کاملا اطرافش را ببیند (به همراه بالش او را به حالت نشسته قرار دهید) 

۲-کودک را در کنار اسباب‌بازی‌های رنگی و شفاف قرار دهید. 

۳-برای کودک شعرهای کودکانه بخوانید و همزمان دست‌هایش را با آهنگ تکان دهید. 



مراحل رشد ذهنی کودک در هفته دوازدهم


در این هفته زمانی که با کودک صحبت می‌کنید کودک واکنش‌های خود را با هیجان و خوشحالی از طریق لبخند و جیغ زدن و تکان سر و دست‌هایش به شما نشان می‌دهد. 


برای پرورش توانایی نوزاد در این مرحله:

۱-شما نیز شادی خودتان را به او نشان دهید.

۲-به او اسباب‌بازی‌های سبک و از جنس‌های مختلف بدهید. این کار برای تمرین گرفتن و لمس کردن بسیار مفید است.

۳-شعرهای کودکانه به زبان کودکانه خوانده شود. 

۴-نرمش‌های ساده مانند تکان دادن ملایم اعضا، خم کردن زانو‌ها، باز و بسته کردن دست‌های نوزاد به سمت شکم استفاده کنید. 



مراحل رشد ذهنی کودک در هفته شانزدهم:


کودک در این مرحله اشیا و مکان‌های آشنا را می‌شناسد و کارهایی را که همیشه انجام می‌داد  درک می‌کند. 

او با مشاهده سینه مادر یا شیشه شیر خودش هیجان زده می‌شود و برای رسیدن به آن‌ها بی‌قراری می‌کند. او نسبت به اسباب بازی‌های جدید و نو و افراد جدی و حتی حس‌های جدید علاقه‌مند است و از خودش کنجکاوی نشان می‌دهد. 


برای پرورش توانایی نوزاد در این مرحله:

۱- حس کنجکاوی نوزاد را ارضا کنید. 

۲- درباره آنچه او می‌بیند و کنجکاوش می‌کند با او صحبت کنید.

۳- اسباب‌بازی‌های متنوع با اشکال مختلف و جنس‌های متفاوت استفاده کنید زیرا اسباب‌بازی‌های جدید مسائل مختلفی را به کودک می‌آموزد. (از طریق حواس پنجگانه) 

۴- بهترین اسباب‌بازی‌ها صدادار هستند. (جغجغه) 



مراحل رشد ذهنی کودک در هفته بیستم:


در این مرحله کودک بازی کردن از جمله آب بازی را دوست دارد. او به تصویر خودش در آینه لبخند می‌زند و می‌تواند دقایقی با تصویر خودش در آینه سرگرم باشد. او در این مرحله سرش را به سمت صدا می‌گرداند. او  اشیا را نوازش می‌کند و حتی صورت پدر و مادر را نوازش می‌کند. او دست‌ها و پاهایش را برای جلب توجه اطرافیان به سرعت تکان می‌دهد. 


برای پرورش توانایی نوزاد در این مرحله:

۱- به کودک بیاموزید که به خواسته‌هایش پاسخ می‌دهید.

۲- زمانی که او با تکان دادن دست و پا‌هایش توجه شما را به خود جلب می‌کند شما با لبخند و صحبت‌های زیبا او را متوجه کنید که به خواسته‌هایش پاسخ خواهید داد. 

۳- افراد تازه وارد را به او معرفی کنید. 

۴- با او بازی کنید. (بازی دالی را بسیار دوست می‌دارد) 

۵- همراه با کودک بخندید و او را با اسم صدا کنید.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

چطور هوش هیجانی کودک را پرورش دهیم؟



 

هنگامی که شما به کودک خود کمک می کنید تا احساسات تند و تیز خود مانند عصبانیت ناامیدی یا آشفتگی ذهنی را درک کرده و آنها را مدیریت کند در واقع به او کمک می کنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانی در او افزایش پیدا کند.

 

نی نی سایت: کودکان موجب می شوند که واژه "دمدمی مزاج" معنای جدیدی پیدا کند. یک لحظه کودک شما پادشاه جهان است و با شادی و خوشحالی به این سو و آن سو می دود؛ کمی بعد مثل یک گاو نر خشمگین شده است، از روی ناامیدی مطلق گریه می کند و اسباب بازیهایش را به این سو و آن سوی اتاق پرتاب می کند. مانند بسیاری دیگر از والدین ممکن است برای شما هم پیدا کردن راهی برای پاسخ دادن به احساسات و رفتارهای کودک در این لحظات سخت و دشوار، مشکل باشد.


متخصصان بر این باورند که این لحظات در اوایل دوران کودکی (زمانی که او محدودیتهای خود را در فرآیند رشد عاطفی اش تجربه می کند) بهترین فرصتهایی هستند که شما می توانید از آنها استفاده کرده و به کودک خود آموزش دهید که چگونه احساسات قدرتمند خود را مدیریت کرده و خود را آرام کند. محیط امن خانواده بهترین جایی است که می توان در آن این درسهای مهم زندگی را یاد داد و یاد گرفت.




هنگامی که شما به کودک خود کمک می کنید تا احساسات تند و تیز خود مانند عصبانیت ناامیدی یا آشفتگی ذهنی را درک کرده و آنها را مدیریت کند در واقع به او کمک می کنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانی در او افزایش پیدا کند.


کودکی که بهره هوش عاطفی او بالاتر باشد قادر است ارتباط بهتری با احساسات خود برقرار کند؛ در هنگام اوج هیجانهای عاطفی خود را آرامتر کند؛ دیگران را بهتر درک کرده و با آنها بهتر ارتباط برقرار کند؛ و ایجاد روابط دوستانه محکمتر برای او آسان تر است.


متخصصان بر اهمیت بهره هوش هیجانی و نقش آن در کمک به کودکان برای افزایش سطح اعتماد به نفس و مسوولیت پذیری و نهایتا تبدیل شدن به بزرگسالانی که بتوانند با مهارت با دیگر افراد جامعه ارتباط برقرار کنند تاکید می کنند.


شما چگونه می توانید به کودک خود کمک کنید تا بهره هوش عاطفی اش افزایش پیدا کند؟ تکنیک هایی وجود دارند که "هدایت عاطفی" نامیده می شوند و در واقع یک دستورالعمل گام به گام است که شما می توانید با استفاده از آن به کودک خود آموزش دهید که احساساتش را تجزیه و تحلیل کرده و در هنگام برخورد با مشکلات روحی و عاطفی آنها را مدیریت کند. یک تکنیک در اینجا شرح داده شده است.



با توجه و ابراز احساسات به حرفهای او گوش بدهید


هنگامی که کودک از احساسات خودش برای شما می گوید با دقت به حرفهای او گوش بدهید سپس همه آنچه را با شما در میان گذاشته است مجددا برایش بازگو کنید. مثلا اگر فکر می کنید که بواسطه اینکه شما زمان زیادی را به مراقبت از نوزاد جدید خود اختصاص می دهید کودک شما احساس می کند ترک و رها شده است همین مطلب را با او در میان گذاشته و بپرسید که آیا واقعا چنین احساسی دارد؟ در صورتی که پاسخ او مثبت بود می توانید بگویید: «درسته. مامان باید وقت زیادی برای کوچولو می گذاشت».


آنگاه مثالهایی از زندگی خودتان را برای او بگویید تا به او نشان دهید که حرفهای او را می فهمید. به او بگویید که زمانی که برادر یا خواهرتان با پدرتان به شهر بازی می رفتند و شما نمی توانستید بروید چه احساسی داشتید؛ بگویید که مادر یا پدرتان چگونه به شما کمک می کردند تا احساس بهتری پیدا کنید. این کار موجب می شود کودک شما بفهمد که همه افراد اینگونه احساسات را تجربه می کنند و نهایتا هم از این مرحله عبور می کنند.





به کودک خود کمک کنید تا احساسات خود را نامگذاری کند


دامنه لغات کودک شما ضعیف بوده و درک او نیز از علت و معلولها بسیار ابتدایی و اولیه است؛ در نتیجه او برای تشریح احساسات خودش با مشکل مواجه می شود. شما می توانید به او کمک کنید تا نامهایی را برای احساسات مختلف خودش انتخاب کند و در نتیجه یک لغتنامه برای احساساتش ایجاد کند. اگر او به خاطر اینکه نمی تواند به پارک برود احساس ناامیدی یا ناکامی می کند شما می توانید بگویید: «احساس می کنی ناراحت هستی؟».


همچنین می توانید به او کمک کنید تا بفهمد که داشتن احساسات متضاد یا متعارض پیرامون یک چیز طبیعی است. مثلا او می تواند در هفته اولی که به مهدکودک می رود هم هیجان زده باشد و هم کمی بترسد.


اگر به نظر می رسد که کودک شما بدون دلیل مشخصی ناراحت یا آشفته است سعی کنید به اتفاقات اخیر فکر کنید و علت احتمالی مشکل او را پیدا کنید. آیا اخیرا خانه خود را عوض کرده اید؟ آیا شما و همسرتان در حضور کودک دعوا کرده اید؟ اگر مطمئن نیستید که عامل ناراحتی او چیست هنگام بازی کردن حرکات او را نگاه کرده و به حرفهایی که می زند گوش دهید. اگر او در هنگام بازی با عروسکهایش عروسک مادر را مرتب در حال داد و بیداد کردن بازی می دهد مطمئنا می توانید بفهمید که علت ناراحتی او چیست!



احساسات کودک خود را با ارزش شمرده و آنها را تائید کنید


هنگامی که کودک شما نمی تواند پازل را کامل کند و در نتیجه عصبانی می شود و کج خلقی می کند به جای اینکه به او بگویید: «دلیلی وجود ندارد که اینقدر ناراحت باشی» بهتر است تصدیق کنید که واکنش او کاملا طبیعی است. بگویید: «وقتی آدم نمی تونه پازل را کامل کنه واقعا حوصله اش سر می ره. مگه نه؟». اگر به او بگویید که واکنشهایش بیمورد یا بیش از حد هستند او احساس می کند که گویی باید جلوی بروز احساسات خودش را بگیرد.





کج خلقی ها و بد اخلاقی های او را به یک ابزار آموزشی مفید تبدیل کنید


اگر کودک شما پس از اینکه می فهمد باید توسط دندانپزشک معاینه شود، ناراحت و آشفته می شود با آماده شدن برای ویزیت دکتر به او کمک کنید تا کنترل خودش را به دست بیاورد. درباره اینکه چرا از معاینه توسط دندانپزشک می ترسد، اینکه انتظار دارد یا پیش بینی می کند که در زمان معاینه چه اتفاقاتی بیفتد و اینکه چرا او باید توسط دندانپزشک معاینه شود با او صحبت کنید. درباره زمانی که می خواسته اید با گروه سرود روی صحنه بروید و سرود بخوانید و ترسیده بودید یا زمانی که می خواستید یک کار جدید را شروع کنید و از آن می ترسیدید و یکی از دوستانتان به شما کمک کرد تا احساس بهتری پیدا کرده و ترس خود را کنار بگذارید با او صحبت کنید. صحبتهای عاطفی و صحبت کردن پیرامون احساسات برای کودکان (همانند بزرگسالان) بسیار مفید است.

از مشکلات عاطفی برای آموزش نحوه حل مشکلات استفاده کنید


هنگامی که کودک با شما یا یک بچه دیگر مشکل پیدا می کند محدودیتهای او را به وضوح برایش توضیح دهید سپس او را به سمت پیدا کردن راه حل مناسب راهنمایی کنید. مثلا شما می توانید بگویید: «می دانم از اینکه خواهرت ساختمانی را که با آجرهای اسباب بازی ساخته بود خراب کرد عصبانی هستی. اما نباید او را بزنی. پس وقتی عصبانی می شوی چه کار دیگری می توانی بکنی؟».


اگر کودک شما ایده ای در مورد راه حل مناسب ندارد چند گزینه در اختیار او قرار دهید. متخصصین در زمینه مدیریت عصبانیت، توصیه می کنند که در چنین شرایطی به کودک خود بگویید اول شکم، آرواره و مُچ دستهایش را چک کند و ببیند که آیا آنها سالم هستند، سپس یک نفس عمیق بکشد تا عصبانیت را از بدن خود بیرون کند و همچنین احساس بهتری از به دست آوردن مجدد کنترل خودش پیدا کند. آنگاه به کودک خود کمک کنید تا با صدای بلند و محکم درباره عصبانیتش حرف بزند؛ او می تواند با یک جمله شبیه به این حرفش را آغاز کند: «وقتی داد می زنی من عصبانی می شوم». کودکان باید بدانند که عصبانی شدن طبیعی است اما فقط تا جایی که به دیگران به این خاطر آزار و آسیب نرسانند.





با حفظ آرامش خودتان یک الگوی مناسب برای کودک باشید


همچنین شما می خواهید بدانید که در برابر ابراز احساسات کودک خودتان چگونه واکنش نشان می دهید. بسیار مهم است که در زمان عصبانیت جملات و حرفهای نامناسب، تند و زننده به کار نبرید. بهتر است به جای گفتن اینکه «تو من رو دیوونه می کنی» بگویید: «وقتی این کار را می کنی من عصبانی می شوم»؛ در این صورت کودک شما می فهمد که مشکل به رفتار او بر می گردد نه به خود او. از انتقاد بیش از حد خودداری کنید زیرا موجب می شود که کودک اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.


بیشتر و پیشتر از هر چیز دیگر سعی کنید احساسات خودتان را نیز در نظر بگیرید. برخی از والدین احساسات منفی خودشان را در نظر نمی گیرند تا شاید بتوانند ناراحتی یا مشکلات کودکشان را کاهش دهند. اما پنهان کردن احساسات واقعی خودتان تنها موجب گیج شدن کودک می شود. مثلا در صورتی که به کودک بگویید که ناراحت هستید اما رفتار نامناسبی از خودتان بروز ندهید به کودک نشان داده اید که می توان شدیدترین احساسات را نیز به خوبی سرکوب کرد


http://maktoobshop.com

زمین خوردن مهمترین علت ضربات شدید به سر در کودکان است

3064





یک مطالعه جدی بر روی بیش از 43 هزار کودک نشان داده است که زمین خوردن شایع ترین علت ضربه و صدمه به سر در کودکان است. این مطالعه نشان داده است که در کودکان زیر دو سال زمین خوردن علت 77 درصد و در کودکان بین 12-2 سال علت 38 درصد ضربات و صدمات به سر است.


بسیاری از این زمین خوردن ها ناشی از تصادفات اتومبیل و یا دوچرخه است و در استفاده از اتومبیل و دوچرخه دو عامل مهم که می تواند جلوی بسیاری از صدمات به سر را بگیرد استفاده از کمربند ایمنی و کلاه ایمنی است بطور مثال کمتر از 20 درصد بچه هایی که موقع دوچرخه سواری زمین خورده و دچار صدمه به سر شده اند کلاه ایمنی به سر داشته اند.


 


در نوجوانان 17-13 ساله مهمترین علت صدمه به سر دعوا، ورزش و تصادفات اتومبیل است.


نتایج این مطالعه در مجله New England Journal of Medicine منتشر شده است. این مطالعه بر اساس آمارهای استخراج شده از مراجعین به 25 بیمارستان ایالات متحده در سال های 2006-2004 انجام شده است.


از صدماتی که بدنبال ضربات به سر ایجاد می شود می توان به انواع شکستگی ها و خونریزی های مغزی نام برد. در این مطالعه 17 درصد ضربات به سر درکودکان منجر به انجام عمل جراحی شده و دو دهم درصد کودکان بدنیال ضربه به سر فوت کرده بودند.

مطالب پیشنهادی:

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست چیست؟

ابزارهای مورد نیاز بیمه سلامت چیست؟

خطرظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامتی
 نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی چه نقشی دارد؟

 بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر چه تاثیری دارد؟

شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان چه تاثیری دارد؟

دسترسی به تمامی این مطالب در سایت

http://maktoobshop.com


قلدری برادر و خواهر برای هم می تواند اثرات دائمی بر جای بگذارد

3078 
دکتر مهرداد منصوری 


بسیاری از بچه ها در مدرسه و یا در خیابان و زمین بازی با همکلاسی و هم بازی های خود قلدری می کنند و آزار و اذیت کردن بچه های دیگر جزو ذات آنها است ولی یک مطالعه جدید نشان داده است که این رفتار وقتی در محیط خانه صورت می گیرد می تواند بسیار آسیب زا باشد.

بچه های کم سن و سالی که به توسط برادر یا خواهر بزرگترشان آزار و اذیت می شوند، مسخره می شوند و یا صدمه جسمی می بینند دو برابر بچه های دیگر در سن 18 سالگی دچار افسردگی شده و در سنین بزرگسالی دو برابر افراد دیگر دچار اضطراب می شوند.

 

این مطالعه که در دانشگاه آکسفورد و بر روی دو هزار فرد صورت گرفته است آنها را یکبار در سن 12 سالگی و بار دیگر در 18 سالگی با استفاده از پرسشنامه هایی مورد سوال قرار داده است. در این تحقیق آزار و اذیت به کارهایی مانند اسم بد گذاشتن بر روی فرد دیگر و نامیدن وی با عناوین بد، مسخره کردن و دست انداختن دیگری و یا خشونت های جسمی مانند کتک زدن اطلاق شده است.

مطالعه نشان داده است که گرچه بچه ها ممکن است به توسط هم بازی های خود و یا برادران و خواهران خودشان اذیت شوند ولی رها شدن از دست آزار فرد دیگر وقتی آن فرد برادر یا خواهر خود فرد باشد بسیار مشکل می شود. محققینی که این مطالعه را انجام داده اند عقیده دارند که صحبت والدین با فرزندان و گوش دادن به حرف های آنها می تواند کمک کننده باشد.

 

محققان همچنین می گویند وقتی والدین با رفتارهایی مانند کابوس های شبانه و یا راه رفتن در خواب فرزند خود مواجه می شوند باید به فکر این باشند که فرزندشان ممکن است به توسط دوست یا برادر و خواهر خودشان تحت آزار روحی و جسمی قرار گرفته باشد. بد خوابیدن و کابوس های شبانه شایعترین علت بدخوابی در کودکانی است که آزار دیده اند.

نتایج این مطالعه در مجله Pediatrics منتشر شده است.


بچه‌ها را مجبور به تمام کردن غذا نکنید


نباید بچه‌ها را مجبور کرد تا بعد از سیر شدن به غذا خوردن ادامه دهند چون امکان چاقی کودکان را بالا می‌برد.

بچه‌ها به خوبی قادر به دریافت سیگنال‌های سیری هستند و به اندازه‌ی کافی غذا می‌خورند برای همین نیازی نیست آن‌ها را وادار به تمام کردن غذای موجود در بشقابشان بکنید.

«غذایت را تا آخر بخور»! این توصیه‌ای است که از والدینتان شنیده‌اید و اگر خودتان صاحب فرزند هستید به او گوشزد می‌کنید؛ اما محققان آمریکایی معتقدند که نباید بچه‌ها را مجبور کرد تا بعد از سیر شدن به غذا خوردن ادامه دهند چون امکان چاقی کودکان را بالا می‌برد. این قبیل بچه قادر نخواهند بود سیگنال‌های سیری را به درستی دریافت کنند و در آینده دچار مشکل خواهند شد.


تصویر بچه

محققان آمریکایی برای پیشگیری از چاقی کودکان عادت‌های غذایی آن‌ها را مورد بررسی قرار دادند. به عقیده‌ی این محققان عادت‌های غذایی در منزل روی وزن کودکان تأثیر می‌گذارد.

به عنوان مثال غذا خوردن در جمع خانواده و شریک شدن غذا با دیگر اعضا باعث حفظ وزن نرمال در بچه‌ها و همچنین والدین می‌شود.

سر غذا خوردن با کودک خود جدال نکنید

این محققان روی عادت‌های غذایی کودکان بین 2 تا 5 سال در 118 مهدکودک بررسی‌هایی انجام دادند. آن‌ها از مربیان مهدکودک‌ها خواستند که به پرسشنامه‌هایی در خصوص زمان غذا خوردن و رفتار خودشان پاسخ دهند.

نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهد زمانی که کودکان و مربیان با هم دور میز غذا می‌خورند و بچه‌ها اجازه دارند برای خودشان غذا بکشند، به اندازه غذا می‌خورند. در واقع این کار باعث می‌شود که بچه‌ها یاد بگیرند به میزان کافی غذا بخورند و مواد غذایی مورد علاقه‌ی خود را انتخاب کنند.


محققان معتقدند زمانی که بشقاب آماده در مقابل بچه‌ها قرار می‌گیرد آن‌ها فرصت نمی‌کنند میزان اشتهای خود و حجم غذایشان را کنترل کنند و فقط مجبور می‌شوند بشقابشان را تمام کنند.

محققان معتقدند که مربیان مهدکودک و والدین باید به همراه بچه‌ها غذا بخورند تا الگوی مناسبی برای آن‌ها باشند نه اینکه بچه‌ها را مجبور به خوردن کنند. بهتر است به جای این کار اجازه دهید خودشان حجم غذایشان را انتخاب کنند. تنها کاری که باید انجام دهید این است که بگویید: «اگر هنوز سیر نشده‌ای می‌توانی غذا بکشی».


دسترسی به تمامی این مطالب در سایت

http://maktoobshop.com

 

 

 

مطالب پیشنهادی:

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست چیست؟

ابزارهای مورد نیاز بیمه سلامت چیست؟

خطرظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامتی

ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد کدامند؟
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت

بچه ها از چه چیزهایی می ترسند؟



فرض کنید بچه یک ساله شما دور زمین بازی با خوشحالی می چرخد که ناگهان با چشمی اشکبار رو به سوی شما می آورد. گویا سگی به او نزدیک شده و وی را ترسانده است. دوره رفتار ترسناک در میان کودکان این روزگار عمومیت دارد. دلیلش چیست؟ با وجودی که کودکان نوپا خود راه رفتن، حرف زدن و رسیدن به خواسته ها را فرا می گیرند، ولی پیوسته به آنان گوشزد می شود که چقدر کوچک و آسیب پذیرند. یک دکتر روان شناس کودک می گوید: " شاخص های فراوان دومین سال، حس شور و شوق و قدرت را به کودکان می بخشد، اما رها ساختن کودک یا تنها ماندن او هشدار واقعی است. کودک با خود می گوید: اگر بیفتم، دردم می گیرد یا چنانچه مامان ترکم کند، شاید در امان نمانم." وی می افزاید:" اما تمامی این اخبار ناخوشایند نیستند. مثلاً ترس از غریبه ها ، جانوران، صداهای بلند یا محیط های جدید، جنبه پیشگیرانه دارد. نگرانی کودک، او را از خطر کردن غیر ضروری باز می دارد." باید به خاطر داشت که این دلهره های معمولی، نشانه ی آنند که وی از لحاظ رشد شناختی، گامی به جلو نهاده و تفاوت بین موارد مشخص و جدید را تشخیص می دهد.

● شنـــاخت مـــن و شمـــا
در چنین سنی است که " حس خود بودن" یا درک این مورد که او آدمی متمایز و بی نیاز از دیگران است در وی هویدا می گردد. اگر فرزند یک ساله شما با دیدن چهره ای ناشناس می گرید و زمانی که از اتاق بیرون می آیید، اشک در چشمانش حلقه می زند، نشانه دلبستگی بیش از حدش به شماست. به گفته روان پزشکان کودک:" دلهره جدایی" بزرگترین ترس نوپایان است که بیشتر اوقات، شالوده سایر نگرانی های مربوط به افراد و جاهای جدید را تشکیل می دهد. این گونه دل نگرانی در دو سال اول زندگی کودک، گذراست و در مورد برخی کودکان حتی بیشترهم طول می کشد. هرچند تا ۱۸ ماهگی اکثر بچه های نوپا بر ترس های ناشی ازجدایی، بهتر چیره می گردند. علاوه براین، ممکن است فرزندتان دریابد ولو این که گهگاه از او دور می شوید ( مثلاً موقعی که به مهد کودک تحویلش می دهید ) بی شک برای بردنش برمی گردید. اگر مایلید به کودکتان یاری کنید که از این وضع رهایی یابد، دلسوزی نشان دهید. با این که برای کودک، جدایی از شما دردآور است، ولی امیدواری و خوش بینی دراین حالت اهمیت دارد. بهتر است به او بگویید: می دانم که با همبازی ات به تو خوش می گذرد و مجدداً به او قوت قلب بدهید که به زودی برمی گردید. 
● هـــــــــــراس های شبانگاهـــــــــــی
بیم از جدایی نیز خواب کودک را برهم میزند. بیشتر بچه ها، شبها وحشت میکنند. امکان دارد کودکتان از خوابیدن به این خاطر سرباز زند که نخواهد از بیداری و تمام چیزهایی که به وی اطمینان خاطر میبخشد، همچون اسباب بازیها، حیوانات دست آموز و یا بابا و مامانش دست بکشد. برخی اعمال آرامش بخش مانند شستشو با آب گرم و یا مهربانانه روی پا نشاندن و قصه گفتن باعث میشود که کودک پیش از رفتن به بستر، اطمینان خاطر ( دوباره) زیادی بیابد. در واقع آگاهی از رخداد بعدی، برای او تسکین دهنده است. چنانچه کودک یک ساله شما نیمه شب بیدار شود و به دنبالتان بگردد، بهتر آن است که خود را به اتاقش برسانید و به او قوت قلب بدهید. دقایقی چند آرامش کنید، لیکن او را از بستر خارج نکنید. بااین که تخیل کودکتان، احتمالاً سبب می شود که اتاق تاریک، ترسناک جلوه نماید، لازم است او این اعتماد به نفس را پیدا کند که به کمک پشتیبانی اندکتان می تواند یک تنه بربیم و هراسش فایق آید. چنانچه شبانگاه صدایش را می شنوید که با خودش حرف می زند، شاید خویشتن را آرام می کند تا بخوابد. مبادا با نگاه زیر چشمی و دزدانه به سراغش بروید.
● با تـــــــرس مقابلــــــــــــه کنید
خلق و خوی کودک، نشانگر انواع بیم و هراس هایی است که به آنها مبتلا میشود. ممکن است پیوسته به سر و صدا حساسیت داشته باشد، مثلاً رعد و برق او را بترساند. گاهی تجربه ای ناخوشایند، آغازگر هراسی ناگهانی است. مادری می گفت : " دخترم از حمام می ترسید . نمی دانستم چرا. " شبی او را در وان گذاشتیم، جیغ می کشید و در این حال خودش را به من و پدرش چسبانده بود و سعی می کرد بدنش با آب تماس نداشته باشد. چند شب قبل از آن، شیر آب وان را تصادفاً باز کردم، صدای بلندی برخاست که بچه زَهره ترک شد. تا چند ماه تنها راه شستشوی وی بردنش زیر دوش آب بود." کــــودکان خاطرات خوشی دارند که احتمالاً بیانگر علت رویارویی آنان با انبوهی از هراس های این سن و سال است. کودکی که در عین معاینه به وی آمپول تزریق می شود، امکان دارد بعدها از مطب پزشک بترسد." شما می توانید از همین توانایی استفاده کنید تا کودکتان بر هراس هایش چیره گردد. پاره ای از تداعی های مثبت را جایگزین ادراکات منفی کنید. به طور مثال، بعد از تزریق آمپـــــــول، عکس برگردانی به او بدهید یا او را به پارک ببرید.
هرچند وقتی که کودکتان ترسان است، باید پشتیبانی اش کنید، ولی هدف نهایی تان باید این باشد که یاریش کنید تا در موقعیت های جدید تواناتر شود. 
● شیــــــــــــوه های آرامــــــــش جویــــــی 
۱) اعتــــدال را رعــــایت کنید.
همچنان که کودکتان را در آغوش گرفته اید، دوستان و بستگان ناآشنا را وادارید که با او "بگو و بخند" کنند.
۲) بنگـــرید و بیاموزیـــد. 
مثلاً ترس بچه از اصلاح سر، با دیدن بچه های بزرگتر که آرام در صندلی آرایشگر می نشینند و دست آخر جایزه ای هم می گیرند، از بین می رود.
۳) راستگــــــــــــــــو باشید. 
نگویید که آمپول درد نمی آورد، چرا که درست نیست. درعوض به وی اطمینان بدهید که این درد، موقتی است و به زودی حالش بهتر می شود. به این ترتیب پیام می دهید که او می تواند با عوامل نگرانی زا به مقابله برخیزد.
۴) دست به آزمایشـــــــــــــی بزنید. 
شیئی آرام بخش همچون عروسک یا پتوی دلخواه، می تواند در لحظات تنش زا، خاطر کودک را جمع کند.
۵) بگـــذارید بچه خـــــــــوش باشد. 
منظور کودکان از بازی این است که براوضاع ترسناک غلبه کنند. وسایل پزشکی به فرزندتان کمک می کند تا بداند موقع معاینه، چه چیزهایی را خواهد دید.
● آخــــــــــــرین نکتــــــه 
اینکه، اسباب بازی به شکل حیوان ( سگ ، گربه و ... ) باعث می شود که کودک زیاد از این حیوانات نترسد.

مطالب پیشنهادی:

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست چیست؟

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست چیست؟

ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

چگونه توزیع عادلانه ای در خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر داشته باشیم؟

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران چیست؟

مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات

عوامل مؤثر بر قاچاق کالا

دسترسی به تمامی این مطالب در سایت

http://maktoobshop.com

 

 

 

نقاشی و شخصیت کودک



نقاشی و شخصیت کودک


 آیا می خواهید دانش خود را ارتقا دهید؟


هر کودک، طریق خاصی برای زندگی کردن و ارتباط با دیگر اعضاء خانواده دارد. که مخصوص به خود او است. دلبستگی به خلق و خوی و جنسیت و موقعیتی پیدا می‌کند که در سلسله‌مراتب خانواده دارد. 

بنا بر تحقیق مینکوسکا یک مکالمه ساده با یک کودک هرگز به نحوی واضح و روشن، احساسات واقعی او را نسبت به خانواده‌اش نمایان نمی‌سازد. زیرا کودک که از مقاصد جستجوگرانه بزرگسالان به خوبی آگاه است. با سکوت و یا دروغ و جملات بی‌ربط از خود دفاع می‌کند. برعکس هنگامی‌که او افراد خانواده‌اش را در نقاشی نشان می‌دهد، خود را کمتر کنترل می‌کند و با آزادی تمام ترس‌ها، تمایلات، احساسات، جاذبه‌ها و تردیدهایش را بیان می‌کند - چه خود موضوع نقاشی‌‌اش را انتخاب کرده باشد و چه بنا بر خواهش بزرگترها موضوعی را نقاشی کند. 

بنابر نظر کورمن، برای آنکه نتیجه بهتری گرفته شود می‌توان از کودک خواست که تصور خانواده‌ای جز خانواده خودش را نقاشی کند. بدین ترتیب توجه کودک از خانواده خودش دور می‌شود و با راحتی بیشتری گرایشات درونی و شخصی خود را بروز می‌دهد. ولی در هر حال تصویری که او می‌کشد مربوط به خانواده خودش خواهد بود. زیرا به‌نظر او خانواده‌اش تنها خانواده‌ای است که می‌شناسد و در آن زندگی کرده است. در تجزیه و تحلیل نقاشی کودک از خانواده، باید هر دو قسمت چارچوب و محتوی نقاشی را مدنظر داشت. قسمت اول یعنی خطوط و فضا و رنگ که در تمام نقاشی‌ها وجود دارد و نشانگر خصوصیات عمومی شخصیت کودک است و قسمت دوم که اهمیت بیشتری دارد، محتوای نقاشی است.

۱) فاصله بین اشخاص نقاشی 
اعضاء یک خانواده هماهنگ در نقاشی کودکان، همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده می‌شود. نزدیک شدن دو یا چندین شخصیت نشانگر انس و لذت واقعی آنها و یا تمایل کودک به آنها است. کودک خودش را نزدیک شخصی نقاشی می‌کند که حس کند در کنارش راحت است و یا او را بیشتر از همه دوست دارد. ولی اگر کودکی فکر کند که مثلاً خواهش بیشتر از او مورد توجه پدر و مادر است در نقاشی خود، خواهرش را بین پدر و مادر و خود را دورتر از آنها در کنار کاغذ قرار می‌دهد. 
۲) برجسته نمودن اشخاص 
در بیشتر نقاشی‌هائی که کودکان از خانواده ترسیم می‌کنند همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساس خود را چه به‌صورت عشق و ستایش و چه به‌صورت ترس و دلهره بر روی او مستقر می‌کند زیرا او اولین کسی است که کودک به او فکر می‌کند و توجهش به او جلب می‌شود. این شخص گاهی در مرکز کاغذ ترسیم می‌شود و نگاه‌های دیگر اشخاص به طرف او برمی‌گردد و گاهی هم اولین شخص از طرف چپ کاغذ است. این شخصیت اصلی همیشه در اندازه‌ای بزرگتر از دیگر اشخاص کشیده می‌شود زیرا او مهمتر از دیگران است و بیش از هر کسی در زندگی کودک، فضای روانی او را اشغال کرده است. شخصیت اصلی را معمولاً نیمرخ و یا در حال حرکت و با دقت فراوانی می‌کشد. 
۳) بی‌ارزش کردن اشخاص 
وقتی در نقاشی یکی از اعضاء خانواده وجود ندارد می‌توان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه و یا ناخودآگاهانه آرزوی نبودن آن شخص را دارد. این پدیده بیشتر در مورد خواهران و برادران روی می‌دهد که بیشتر بچه‌ها نسبت به آنها کینه و حسادت می‌ورزند. گاهی دیده می‌شود که کودک خودش در نقاشی حضور ندارد. دلیلش این است که کودک احتمالاً در خانه و میان خانواده احساس راحتی نمی‌کند و خواستار تغییر جنسیت و یا سن خود و یا چیزهای دیگری است. 
در اینگونه مواقع کودک با خودش را در نقاشی شرکت نمی‌دهد و یا در نقش شخصیت مورد دلخواهش ظاهر می‌شود اما شخصی که برای کودک ارزش ندارد همیشه در آخرین لحظه و با کمترین جزئیات و کوچکتر از همه و خارج از گروه خانواده در حالتی کاملاً ثابت کشیده می‌شود. پاک کردن تصویر کشیده شده نشانگر کشمکش درونی کودک در مورد شخص موردنظر است. 
۴) اضافه نمودن شخصیت‌های دیگر 
در نقاشی‌هائی که از افراد خانواده کشیده می‌شود ممکن است شخصیت دیگری نیز اضافه شود که ممکن است یک مرد، یک زن، یک نوزاد و حتی یک حیوان باشد. به که این شخصیت اضافه شده کودک تمایلات و خواسته‌هائی را که جرأت عملی کردن آنها را ندارد به‌صورت تخیلی و تصویری عملی می‌سازد. این شخصیت اضافه نشده ممکن است با تغییر قیافه ناآشنا به‌نظر برسد. گاهی او مرد بزرگسالی است در حال انجام کاری مهم و گاهی به‌صورت نوزاد ی است که در آغوش مادرش ظاهر می‌شود و نیز ممکن است به‌صورت همزاد کودک و معرف تمایلات کودک از نظر جنسیت و سن نشان‌دهندهٔ آن کشش‌های درونی است که امکان ابراز شدن ندارد.
۵) کمبود محبت 
گاه کودک به داشتن رابطه عاطفی ارضاءکننده با پدر و مادرش موفق نمی‌شود و نمی‌تواند یک ارتباط حقیق با آنها برقرار سازد. این کمبود به طرق مختلفی ظاهر می‌شود. یکی از آنها شامل نشان دادن اعضاء خانواده در حال غذا خوردن است که بیانگر احتیاج به ارضاء ”من“ نقاش است. مانند نوزاد که غذا و غذا خوردن برای او از نقطه‌نظر روانشناسی معنی جستجوی محبت و عاطفه دارد. کمبود محبت هم‌چنین ممکن است به‌وسیله سایه زدن افراطی در نقاشی‌ها و یا به‌کارگیری زیاد، از حد رنگ تیره نشان داده شود. 
۶) تعیین هویت 
تعیین هویت جزئی از مرحله رشد و پرورش کودک است و برای تشکیل خصیصه و شخصیت کودک به‌کار می‌آید. کودک معمولاً یکی از والدین و یا برادر و یا شخص دیگری مثل معلم، مدرسه را به‌عنوان نمونه مطلوب برمی‌گزیند و خود را به او تشبیه می‌کند و این روند ناخودآگاه و خودکار است که به‌وسیله آن، کودک با برجسته کردن شخصیتی و یا خود را کنار او قرار دادن، برای خود، تعیین هویت می‌کند و گاه کودک خود را شبیه کودکی کوچکتر از خود و یا حتی نوزادی در گهواره نشان می‌دهد که در آن صورت او در پی نوعی هویت بازگشت به گذشته است. بدین‌ترتیب است که او بدون آنکه مشکلات رقابت با برادران و خواهرانش را حل کند، به سال‌های اول طلائی دوران کودکی پناه می‌برد. 
در وضعیت‌های طبیعی معمولاً کودک سعی می‌کند شخصیت خود را با هویت مرد یا زنی همجنس خود تعیین کند و مردانگی یا زندگی خود را نشان دهد. ولی اگر کودک برای ابراز هویت بیشتر به طرف جنس مخالف کشیده شود. ممکن است مشکلاتی در سر راه او باشد. دخترها اگر رفتار خود را از مادر و یا زن دیگری وام بگیرند، دارای رفتار و حالت‌های زنانه خواهند بود. ولی اگر برای مثال مردهای یک خانواده به‌طور واضح و روشن مادر را بی‌ارزش نشان دهند، ممکن است دختران خانواده برای آنکه خود را باارزش نشان دهد رفتاری مردانه به خود بگیرد و تا آنجا برود که بالاخره خود را نه با مادر بلکه با تصویر پدرانه که بیشتر مورد احترام است تطبیق دهد.

مطالب پیشنهادی:

پیش ازخواب ، قصه ترسناک نگو!


 آیا می خواهید دانش خود را ارتقا دهید؟


کود‌ک نیازمند‌ یک خواب راحت و اصولی است برای اینکه د‌لبند‌تان خواب آرامش‌بخشی را د‌اشته باشد‌ باید‌ به سفارش‌هایی د‌ر این زمینه عمل کنید‌.
توصیه‌های زیر می‌تواند‌ شما را د‌ر این باره یاری د‌هد‌:
 اگر عاد‌ت د‌ارید‌ هرشب، کود‌کتان را ۲۰تا۳۰د‌قیقه روی پا، تکان د‌هید‌ و برایش لالائی بخوانید‌ تا خوابش ببرد‌ و حتی نیمه شب هم که او یکی د‌وبار از خواب بید‌ار می‌شود‌، مجبور هستید‌ با همین روش، د‌وباره او را بخوابانید‌؛ باید‌ گفت که شما د‌ر عاد‌ت خواب او مد‌اخله کرد‌ه و یاد‌گیری شروع خوابش را به تعویق اند‌اخته‌اید‌. 
 اگر کود‌ک را د‌ر تخت‌خوابش بگذارید‌ و اجازه د‌هید‌ که بد‌ون لالائی و تکان د‌اد‌ن، خود‌ش به‌تنهائی بخوابد‌ و د‌ر طول شب نیز، به خواب اد‌امه د‌هد‌، به‌طور مطمئن برای شما و فرزند‌تان، بهتر خواهد‌ بود‌. د‌ر هر حال، به‌نفع کود‌ک است که خوابی پیوسته و متبسم د‌اشته باشد‌.
 از شوخی‌ها و بازی‌های پرتحرک، تعریف قصه‌های ترسناک و یا هر عملی که به‌هنگام خواب، هیجان کود‌ک را برمی‌انگیزد‌، اجتناب کنید‌. 
 آخرین کاری که قبل از خوابید‌ن، انجام می‌شود‌، خیلی مهم است. کود‌کان از لحاظ توانائی خوابید‌ن با یکد‌یگر متفاوتند‌. برخی از نوزاد‌ان، از بد‌و تولد‌، خوش‌خواب هستند‌. د‌ر محیط‌های پر سروصد‌ا، تاریک یا روشن، آرام یا شلوغ و بی‌حرکت یا د‌ر حال تکان خورد‌ن، خوابشان می‌برد‌ و حتی د‌ر شرایط فشارهای عاطفی هم، خوب می‌خوابند‌؛ ولی برخی د‌یگر از کود‌کان، برای برهم خورد‌ن الگوی خوابشان به‌طور ذاتی، مستعد‌تر هستند‌ و هرگونه تغییر د‌ر برنامه روزمره خواب از قبیل بیماری و یا حضور مهمان د‌ر خانه، الگوی خواب آنان را از بین می‌برد‌. با وجود‌ این، اگر خواب کود‌ک شما با توجه به سنش، چند‌ساعت کمتر یا بیشتر است؛ باید‌ این احتمال را بد‌هید‌ که خواب او با مشکل‌هائی روبه‌روست و شما باید‌ بکوشید‌ تا مشکل او را برطرف سازید‌. بی‌نظمی د‌ر برنامه خواب، کود‌ک را گرفتار تنش‌های عصبی می‌سازد‌. 
د‌کتر «راسکایا» معتقد‌ است که اثرهای اولیه عصبی بود‌ن د‌ر کود‌کان، اغلب از علت‌های زیر، سرچشمه می‌گیرد‌:
۱) ند‌اشتن برنامه منظم د‌ر خواب و بید‌اری
۲) فعالیت و استراحت
۳) آموزش‌های خالی از لذت
۴) ماند‌ن زیاد‌ د‌ر خانه 
تأسف‌آور است که هنوز ماد‌ران و پد‌ران زیاد‌ی، اهمیت برنامه ثابت و منظم خواب و بید‌اری کود‌کان خود‌ را د‌رک نکرد‌ه‌اند‌. کود‌ک نوپا، انرژی زیاد‌ مصرف می‌کند‌ و بد‌ون این‌که حس کند‌، ساعت‌ها می‌د‌ود‌ و بازی می‌کند‌ تا به‌طور کامل خسته شود‌. صد‌اهای تند‌ و هیجان‌ها، روی نظام عصبی او اثر د‌ارد‌. تجد‌ید‌ قوای کامل، تنها از طریق خواب کافی و سنگین، امکان‌پذیر است. هیجان‌پذیری نظام عصبی کود‌ک و فشاری که بر اثر فعالیت مد‌اوم به قلب وارد‌ می‌آید‌، خواب بعد‌ازظهر را اجباری می‌سازد‌. به‌همین د‌لیل د‌رمهد‌کود‌ک‌ها، کود‌کان را ظهرها می‌خوابانند‌.
ساعت خواب د‌ر شب، باید‌ با قاطعیت اجرا شود‌. ساعت ۸ د‌ر زمستان و ۹ د‌ر تابستان، مناسب است. اگر کود‌ک را هرشب، سرساعت معینی بخوابانیم؛ هوای اتاق، تازه و مناسب باشد‌ و سروصد‌ا نباشد‌؛ کود‌ک به این برنامه عاد‌ت می‌کند‌ و هرشب، خود‌ش به خواب می‌رود‌. هرگونه د‌عوا، د‌رگیری و تشنج، سبب می‌شود‌ که کود‌ک، خواب آرام و راحتی ند‌اشته باشد‌. 
 بهتر است که کود‌ک را با افراد‌ د‌یگر، د‌ر یک جا نخوابانیم. تنها خوابید‌ن، بخش مهمی از یاد‌گیری کسب استقلال، بد‌ون اضطراب با آرامش و اطمینان است. این روند‌، د‌ر رشد‌ روانیِ به‌موقع او، اهمیت به‌سزائی د‌ارد‌. خوابید‌ن کود‌ک د‌ر بستر شما، به‌جای آن‌که باعث آرامش و اطمینان او شود‌، برای او اضطراب و سرد‌رگمی به‌همراه می‌آورد‌. 
 اگر کود‌کتان از تنها خوابید‌ن، خیلی می‌ترسد‌ و شما اجازه می‌د‌هید‌ کنارتان بخوابد‌، مشکل او را حل نکرد‌ه‌اید‌. ترس او، باید‌ د‌لیل د‌اشته باشد‌. شما باید‌ به او کمک کنید‌ تا علت ترس خود‌ را بیابد‌. نباید‌ برای خاتمه د‌اد‌ن به ترس و ناراحتی، او را به بستر خود‌ د‌عوت کنید‌. این کار به صبر، د‌رک و استقامت قابل ملاحظه شما نیاز د‌ارد‌.
 به‌جای آن‌که هر شب، کنار کود‌ک نوپا یا خرد‌سالتان بخوابید‌ تا خوابش ببرد‌، بهتر است از عروسک نرم پارچه‌ای و یا اسباب‌بازی و حتی پتوی مخصوص به او استفاد‌ه کنید‌. اسباب‌بازی به‌طور معمول، کود‌ک را متقاعد‌ می‌کند‌ تا شب را به‌تنهائی بخوابد‌. 
 باید‌ به کود‌کمان کمک کنیم که از زمان نوزاد‌ی تا کود‌کی و بزرگ‌سالی به برنامه ثابتی عاد‌ت کند‌. 
 زمانی‌که کود‌ک، الگوی قابل پیش‌بینی مناسبی را د‌ر خود‌ پرورش می‌د‌هد‌، نهایت سعی خود‌ را به عمل آورید‌ تا او روزبه‌روز با پیروی مد‌اوم از این الگو، به‌ نظم مورد‌نظر د‌ست یابد‌. اگر غذا خورد‌ن، بازی کرد‌ن، حمام کرد‌ن و سایر فعالیت کود‌ک، مرتب تغییر کند‌، به‌ احتمال زیاد‌، خواب او نیز به‌هم می‌خورد‌.
 این‌طور نیست که بگوئیم تکان د‌اد‌ن کود‌ک برای خواب، امری غلط و یا مشکل‌زاست. اگر کود‌ک شما خیلی سریع با این شیوه می‌خوابد‌ و شما نیز از این برنامه همیشگی راضی هستید‌؛ پس د‌ر این‌صورت، به‌طور واقعی مشکلی وجود‌ ند‌ارد‌. 
تنها د‌لیل شما برای تغییر وضع، به‌خاطر این موضوع است که اگر شما او را د‌ر سن پائین، آموزش د‌هید‌ که چگونه به‌تنهائی بخوابد‌، از بد‌ عاد‌ت شد‌ن او د‌ر سن‌های بالاتر جلوگیری کرد‌ه‌اید‌. 
 ممکن است خواب کم یا بی‌نظمی خواب کود‌ک، به‌علت اشتباه‌ها یا کوتاهی شما د‌ر اجرای برنامه نباشد‌ و گریه‌های بی‌هنگام و شبانه او، شما را خسته کرد‌ه باشد‌. د‌ر این صورت، ممکن است کود‌ک شما به قولنج (د‌رد‌ رود‌ه‌ای)، بیماری گوش میانی (جمع شد‌ن مایع پشت پرد‌ه گوش) و ... گرفتار شد‌ه باشد‌. د‌ر این هنگام، تنها پزشک و د‌ارو، کارساز خواهند‌ بود‌. 
● قصه‌سرائی 
بهتر است د‌ر آغاز خواب برای کود‌کان، قصه نگوئیم؛ ممکن است او د‌چار هیجان شود‌ و خواب از سرش بپرد‌. به‌ویژه از گفتن د‌استان‌های ترسناک، به‌طور جد‌ی د‌ر هر زمانی باید‌ خود‌د‌اری ورزید‌. کود‌کان، حساس و عاطفی هستند‌ و قصه‌های کوتاه و ویژه‌ کود‌کان، تأثیر شگرفی د‌ر روح و ذهنشان د‌ارد‌. گرد‌آوری کتاب‌های مناسب کود‌کان و بیان قصه‌ها، ظرافت و آگاهی خاصی لازم د‌ارد‌. 
پد‌ر و ماد‌ر، براد‌ران و خواهران بزرگ‌تر، وابستگان علاقه‌مند‌ به کود‌ک، با همه گرفتاری‌های روزمره باید‌ برای قصه‌گوئی و آشنا ساختن کود‌کان با کتاب و تصویرهای زیبا و آموزند‌ه، وقتی را د‌رنظر بگیرند‌. قصه‌های مناسب و گزید‌ه، هم باید‌ برای کود‌ک جذاب باشد‌، هم رابطه مهرآمیز با افراد‌ اطرافش را افزون سازد‌ و هم ریشه خرافات را بخشکاند‌. قصه‌های مناسب، افق د‌ید‌ کود‌ک و قوه تخیل او را گسترش می‌د‌هد‌ و ساعت‌ها او را سرگرم می‌سازد‌. بهترین زمان قصه‌سرائی برای کود‌ک، زمان بید‌اری روزانه اوست.

مطالب پیشنهادی:

عوارض شیرین کننده های بدون کالری چیست؟

برای تربیت کودک فقط 60 ثانیه لازم است

 آیا می خواهید دانش خود را ارتقا دهید؟

نه تنها باعث ناراحتی کودک تان شده اید؛ بلکه باعث تحلیل قوای جسمانی خود نیز می شوید.
کودک دو ساله شما دیوار را با ماژیک خط خطی کرده است، بچه پنج ساله تان پس از اینکه به او کلمه «نه» گفتید باز هم شیرینی می خواهد، فرزند هفت ساله شما دروغ می گوید… ممکن است در لحظه اول، از عصبانیت منفجر شوید، اما برای رسیدن به یک راه حل بهتر باید صبور بود.
در واقع آن چه به آن نیاز دارید نقشه یک بازی است. این طرح می تواند تقریبا راهکار کلی باشد. اگر روش ۶۰ ثانیه ای را به کار برید، به نتیجه بهتری خواهید رسید. در اینجا شش مرحله ساده برای دستیابی به این هدف وجود دارد.

۱۰ثانیه اول: واکنش سریع
اولین کاری که شما انجام می دهید، گرفتن ماژیک از کودک ، جدا کردن او از خواهر و برادرانش در موقع دعوا یا بردن کودک به اتاق دیگر است. یکی از متخصصین به این کار، مداخله سریع می گوید: نباید توقع داشت که به کودک فرمان ایست می دهید و او هم اجرا کند.
همیشه حفظ امنیت بچه ها بر مسایل دیگر مقدم است، اگر در وجود کودکتان هنوز زمینه های خطر و درگیری وجود داشته باشد، بهترین راه، دور کردن او از محیط است.
پروفسور و استاد دانشگاه بوستون می گوید: «شما باید هر چیزی را که باعث به وجود آمدن مشکلات دیگر شود از دسترس کودک دور کنید. کودکتان باید توجه خود را به شما و موقعیتی که در آن قرار دارد معطوف کند. وگرنه خوردن شیرینی و آزار و اذیت خواهر و برادر تبدیل به نوعی سرگرمی برای او خواهد شد.» در صورت لزوم خودتان و فرزندتان را از صحنه هیاهو و جار و جنجال دور نگاه دارید.

۱۰ثانیه دوم: حفظ آرامش
عصبانی شدن کار سختی نیست اما چگونگی کنترل آن مهم است (مدیریت پرخاشگری)؛ اگر بگویید که عصبانی نمی شوم حرفتان غیرمنطقی به نظر می رسد بلکه باید احساسات بد و خشونت را کنار بگذارید چون کودکان می دانند که چه وقت عصبانی می شوید؛ حتی اگر سعی کنید آن را بروز ندهید.
آنچه که در حقیقت به آن نیاز دارید کنترل خشم و عصبانیت است. به گفته یکی از متخصصین اگر در یک خانواده شلوغ و پرهیاهو بزرگ شده باشید که همه فریاد می زدند، بیان کردن احساسات، کار بسیار مشکلی است.
شما باید کوتاه ترین و مناسب ترین راه را از بین راه های گوناگون پیدا کنید. یعنی به جای اینکه بگویید: « ای پسر بد» با صدای بلند بگویید: «آ، آ.» این کار باعث آرامش شما می شود و همچنین کودک، دیگر احساس حقارت نمی کند. خونسرد بودن علاوه بر اینکه اوضاع و احوال را آرام تر می کند به فرزندتان نیز فرصت می دهد تا حرف هایتان را بهتر بشنود. اگر فریاد بزنید، همه چیز را از پایه خراب خواهید کرد چون فرزندتان به جای پی بردن به کار اشتباهی متوجه خشم و ناراحتی شما می شود.

۱۰ثانیه سوم:شناخت موقعیت
برای چند ثانیه هم شده به آن چه که واقعا اتفاق افتاده، توجه کنید. برای مثال: مادری چندین بار به پسرش در مورد خط کشیدن با مداد بنفش روی دیوار اتاق خواب گوشزد می کند، در و دیوار همه خط خطی بودند و او بسیار عصبی بود. به نظر می رسید که پسرش پشیمان شده و با عکس العمل مادر، قلبش شکسته است.
چند لحظه بعد با کمی بردباری متوجه می شود که کار او تقلیدی از کتاب «هارولد و مداد شمعی بنفش» بوده است. از نقطه نظر او، این یک کار «سازنده و خلاق بود». البته با درک احساسات و عواطف کودکان، در و دیوار و تختخواب، سالم و تمیز نمی مانند بلکه باعث بروز احساساتش در یک موقعیت کاملا استثنایی می شود.
در نظر گرفتن موقعیت، کار دشوار و سختی است؛ یعنی شما باید دریابید که چگونه درگیری و برخورد را از تمام چیزهایی که همانند آن در گذشته بوده و ممکن است در آینده نیز اتفاق بیفتد جدا سازید.
بداخلاقی یک کودک سه ساله ممکن است مربوط به گرسنگی او باشد، ژولیدگی یک بچه هشت ساله بر سر میز صبحانه شاید در اثر کمبود خوابش باشد. به عبارت دیگر، مجددا باید موقعیت خود را در نظر بگیرید. از خودتان بپرسید که آیا عواملی وجود دارد که بتوان به کمک آنها از بروز این رفتار در آینده جلوگیری کرد؟ هیچ وقت نگویید: «چند بار به تو گفتم که…؟»مهم نیست. باز هم دوباره و دوباره بگویید.

۱۰ثانیه چهارم: حرف زدن با کودک
اگر به فرزندتان فرصت هیچ کاری نمی دهید، پس بهتر است به جای کنترل کردن وی و نظم بخشیدن به رفتارش، به او مسوولیت بدهید. او دوست دارد که از دهان شما بشنود که چه کار اشتباهی کرده و چگونه می تواند کار بهتری انجام دهد.
گفتن جملاتی مانند: «ما روی دیوار نمی کشیم، ما روی کاغذ نقاشی می کنیم؛ … یا نباید شیرینی بخوری چون الان نزدیک شام است و بعدا می توانی آن را بخوری»، خیلی موثرتر است. اگر با فرزندتان بحث و جدل کنید، علاوه بر اینکه نتیجه ای نمی گیرید، تاثیر پذیری او نیز نسبت به حرف های شما کاهش می یابد.

۱۰ثانیه پنجم:زمان نتیجه گیری
بعضی از والدین فکر می کنند که تنبیه رکن اصلی نظم و تربیت است، اما بسیاری از متخصصین با این کار مخالفند. به عقیده یکی از آنها: نتیجه گیری زمانی لازم است که به ثبات کار مطمئن نباشیم.
بیان چهار یا پنج کلمه ساده برای گرفتن شیرینی از دستکودک و گفتن: «قبل از شام شیرینی نخور» مطمئنا از قاپیدن شیرینی بهتر است. اگر کودکان توپ را در خانه پرتاب می کنند، به جای تنبیه کردن آنها، باید توپ را از دسترس شان دور نگاه داشت.
اگر نتیجه کار درست همان چیزی است که فکر می کردید، کم کم اثربخشی کلامتان تقویت خواهد شد. آنچه که مهم و موثر است، فرصت دادن به کودک برای به دست آوردن تجربه و نتیجه اعمالش است.

۱۰ثانیه ششم: رفتارهای منطقی
خطرات را جدی بگیرید و کاری را که خودتان نمی توانید انجام دهید، تحمیل نکنید. شما برای زندگی کردن وظایفی دارید یعنی با گفتن «آخرین شیرینی است که تو می خوری» یا «تا یک ماه از بازی خبری نیست» نه تنها باعث ناراحتی کودک تان شده اید؛ بلکه باعث تحلیل قوای جسمانی خود نیز می شوید.


مطالب پیشنهادی:

ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

خانواده متشنج و بچه‌های ناآرام!



 آیا می خواهید دانش خود را ارتقا دهید؟


شاید برخی از افراد به اشتباه گمان کنند که دعوا و تشنج خانواده روی نوزادتاثیری نمی‌گذارد و او کوچک‌تر از آن است که تنش‌های خانواده را متوجه شود، این در حالی است که نوزاد از همان روزهای نخستین تولد و حتی قبل از تولد از فضای آرام یا متشنج خانواده تاثیر می‌گیرد. نوزادان خانواده‌های ناآرام گاه به صورت گریه‌های بی‌دلیل و بی‌قراری واکنش نشان می‌دهند، بی‌قراری‌هایی که هیچ دلیل فیزیکی خاصی ندارد. هنگامی که مادر ناراحت و عصبانی است. گاه توجه کمتری به فرزندش دارد یا ممکن است بعد از یک دعوا و مشاجره سخت با همسرش آنقدر عصبانی و بی‌حوصله باشد که هنگامی که نوزاد به هر دلیلی گریه می‌کند به جای اینکه او را با عشق و محبت در آغوش بگیرد با بی‌حوصلگی و گاه عصبانیت با او برخورد می‌کند و مثلا ممکن است بگوید: «ای بابا تو دیگه چته؟» و کودک عصبانی می‌شود. به طور حتم نوزاد این خشم و بی‌محبتی را درک می‌کند و پیامی که از این رفتار مادر به‌عنوان نخستین و مهم‌ترین حامی زندگی‌اش دریافت می‌کند، چیزی نیست جز این که دنیا محل قابل‌اعتمادی نیست.آرامش در آغوش مادردوران نوزادی تا یکی دو سالگی زمان طلایی است که دلبستگی ایمن انسان‌ها شکل می‌گیرد، دورانی که در آن بیش از هر زمان دیگری کودک به عشق و محبت والدین به ویژه مادرش نیاز دارد و یک خانواده ناآرام و متشنج و مادری خسته و عصبی به‌طور حتم تهدیدی جدی برای عدم شکل‌گیری مناسب دلبستگی ایمن در این دوران است. به زبان ساده‌تر کودک از آغوش گرم و پرمهر مادر اعتماد به دنیا را می‌آموزد. مادری که ناآرام عصبی و نامطمئن است و محیط خانواده‌ای که پر از دعوا و بگو و مگوست، باعث می‌شوند پایه‌های نخستین اعتماد به دنیا، در بچه‌ها به‌درستی شکل نگیرد و همین امر در آینده در ارتباطات بین فردی شخص با دیگران تاثیر خواهد گذاشت. افرادی که دلبستگی ایمن‌شان به‌درستی شکل نگرفته در آینده کمتر به دیگران اعتماد می‌کنند و بیشتر نگران هستند که سایرین به آنها دروغ بگویند و آنها را فریب بدهند. همین نگاه منفی رابطه این افراد را با همکاران، دوستان و حتی همسر آینده‌شان تحت‌تاثیر قرار خواهد داد. این در حالی است که کودکی که در یک خانواده آرام و مطمئن بزرگ می‌شود و از آغوش پرمهر مادر و پدر بهره‌مند بوده در بزرگسالی نه تنها روابط اجتماعی بهتری خواهد داشت بلکه فردی با عزت نفس بالا خواهد بود چرا که از کودکی همواره این پیغام را دریافت کرده که به‌رغم ضعف‌هایش، موجودی دوست‌داشتنی است.جست‌وجوی آرامش در خارج از خانوادهبه‌جز استرس و اضطرابی که بچه‌ها در یک خانواده ناآرام و متشنج دریافت می‌کنند در کمتر دعوایی است که آتش خشم والدین تا حدودی به بچه‌ها سرایت نکند و یکی از والدین با لحنی تند، نگاهی غضب‌آلود و حرفی تلخ بچه‌ها را آزرده‌تر نکنند. «برو تو اتاقت درو ببند»، «تو هم بچه همون بابا/ مامانی»، «اگه تو نبودی ...» و ... .این در حالی است که کودک در برابر همه این اضطراب‌ها چاره‌ای جز به یک گوشه خزیدن و تحمل‌کردن ندارد، این بچه‌ها در سنین نوجوانی، آرامشی را که در خانواده نداشتند در جای دیگری جست‌وجو خواهند کرد و در محیط دیگری امنیت و آرامش را خواهند یافت محیطی که در بسیاری از موارد ممکن است بسیار دردسرساز باشد. به طور مثال دوستان ناباب، گرایش به مواد مخدر و ... در اینجاست که گاه کنترل اوضاع از دست پدر و مادر خارج می‌شود و می‌بینیم که گاهی فرزندان در برابر خواسته والدین ایستادگی می‌کنند و در جواب اعتراض پدر یا مادر به رفت و آمد با برخی افراد، محکم می‌ایستند و می‌گویند: «او دوست من است!»استرس بهترین بودن«تو باید بهترین نمره‌ها را بگیری»، «تو باید دکتر شوی»، «تو باید ...» امرونهی‌های مداوم و توقعاتی که بیش از توان فرزندانمان است، باعث می‌شود آنها دچار ناآرامی، تضاد و ناامنی شوند. مثلا کودکی که در علوم تجربی استعداد و علاقه‌ای ندارد اما به هنر علاقه دارد ممکن است اگر روزی بنا براصرار ما پزشک شود آن رضایت قلبی که اگر هنرمند می‌شد را نداشته باشد یا کودکی که در ریاضیات استعدادی ندارد و ما از او توقع داریم در این درس نمره 20 بگیرد و او نمی‌تواند ،تنها باعث استرس و کاهش اعتمادبه‌نفس و دلزدگی او از درس و مدرسه خواهیم شد. بنابراین باید در وهله نخست استعدادهای کودک‌مان را بشناسیم و سپس با توجه به استعداد‌هایش او را حمایت و تشویق کنیم. ممکن است دستیابی به یک شغل بسیار معمولی (از نگاه اجتماع) نهایت توانمندی فرزند ما باشد اما مهم این است که او با توجه به توانمندی یا علاقه خود به خواسته‌اش رسیده و همین امر باعث آرامش و رضایت خاطر او خواهد بود.

مطالب پیشنهادی:

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟

نحوه گفتن «نه» به کودک


فرزندان ما ممکن است خواسته‌هایی داشته باشند که برآورده کردن آنها به صلاح نباشد. با چنین فرزندانی چه برخوردی باید داشته باشیم و چگونه می‌توانیم آنها را قانع کنیم؟ در این مواقع شما چه برخوردی با آنها دارید؟ باید بدانید که درخواست فرزندان براساس میل و نیاز آنهاست، اما در برخی مواقع، برآورده کردن این میل و نیاز ممکن است به مصحلت نباشد. ارضای خواسته‌ها و نیازها باید به گونه‌ای باشد که راه را برای رشد شخصیت فرد باز کند. به این معنی که اگر همیشه همه خواسته‌های ما بدون کوچک‌ترین مانعی برآورده شوند، از وضعیت موجود احساس رضایت می‌کنیم و هیچ‌ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمی‌دهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود. اصولا پیدایش نیازها و خواسته‌های تازه که محرکی برای حرکت رو به جلو است، نتیجه آن است که به برخی از خواسته‌های خود نرسیده‌ایم. بنابراین ما در حالی که نیاز فرزندان خود را برآورده می‌کنیم، باید آنها را آماده کنیم که از لحاظ شخصیتی، اجتماعی و روانی به پله‌های بالاتری دست پیدا کنند.


مطالب پیشنهادی
مادران شاغل و نگهداری کودکان

تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

جدا کردن اتاق کودک در چه سنی باید صورت گیرد؟

                                                          

                                                                          جدا کردن اتاق کودک در چه سنی باید صورت گیرد؟

                                                    

                                                                 در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.


معمولا تا یک سالگی کودک باید در دسترس مادر باشد.مادر باید صدای او را بشنود و به راحتی متوجه تقلا و احساس نیاز او شود.از یک سالگی به بعد این تغییر به روحیه کودک بستگی دارد.همه کودکان به راحتی قبول نمی کنند که اتاق مادر را ترک کنند یا از او دور شوند.از قالبهای سنتی و قالبهای غربی که گاهی با فرهنگمان همخوانی ندارد باید جدا پرهیز کنیم.باید ببینیم فرزندمان چه شخصیتی دارد.آیا می پذیرد یا می ترسد و گریه می کند و وحشت زده می شود؟

اگر چنین است مادر باید در اتاق کودک بخوابد.اینها مواردی نیست که از نظر سنی زمان مشخصی داشته باشد،یعنی بگوییم حتما راس دو سالگی باید کودک را در اتاق جداگانه ای بخوابانیم.در این باره باید انعطاف داشت!برخی از کودکان با بالا رفتن سنشان توانسته اند از مادر جدا شوند و حتی در بعضی از فرهنگ ها،بچه ها در هفت سالگی توانسته اند اتاق جداگانه ای را بپذیرند.باید از افراط و تفریط بپرهیزیم؛یعنی نه از بدو تولد فرزند را از مادر جدا کنیم و نه اجازه دهیم تا هفت سالگی در کنار مادر بخوابد.در فرهنگ ما معمولا بچه ها در سه سالگی این جابجایی را بهتر می پذیرند ولی استثنا هم وجود دارد.یعنی همانطور که بزرگسالان با هم تفاوت دارند،کودکان نیز با هم متفاوتند و رفتارشان با یکدیگر فر ق دارد.مثلا برخی از بچه ها خیلی دیرتر این جابجایی را می پذیرند.در مورد این کودکان به والدین توصیه می شود که اگر فرزندتان حاضر نیست جدا از شما بخوابد،بهتر است شما در اتاق او بخوابید و نگذارید که او در اتاق شما بخوابد و عادت کند و جدا کردن او از خودتان به یک مشکل تبدیل شود.کاملا آزادانه در اتاق او بخوابید،برایش داستان بگویید و نوازشش کنید؛زیرا کودکان از سنین پایین به همدم نیاز دارند.برای کودکان پیش از سن دبستان،قبل از آنکه به خواب بروند،در اتاق خودشان داستان می گوییم و نوازششان می کنیم و بعد به اتاق خودمان می رویم.در این حالت بچه ها اصرار زیادی دارند که حتما باید فردا شب هم پیش من باشید و تا صبح بمانید.در این صورت نباید اصرار کنیم که حتما باید جدا باشیم.به او بگویید که یکی دوبار دیگر هم می آیم و در اتاقت می خوابم.


مطالب پیشنهادی:

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست

ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی

اثر شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان

مهم ترین مهارت های زندگی


   

         مهم ترین مهارت های زندگی 


                              

     در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

تعریف مهارت های زندگی: توانایی هایی هستند که به ما کمک می کنند در موقعیت های گوناگون، عاقلانه و درست رفتار کنیم؛ به طوری که با خود و دیگران سازگارانه ارتباط برقرار کرده بدون استفاده از خشونت بتوانیم مسایل پیش آمده را حل نماییم و ضمن به دست آوردن موفقیت در زندگی، احساس شادمانی داشته باشیم.




اهداف مهارت های زندگی:


_ تقویت اعتماد به نفس


_ تقویت روحیه مشارکت و همکاری


_ رشد و تقویت عواطف انسانی


_ ایجاد روحیه پایداری در برابر تبلیغ های زیان بار


¬_ کمک به شناسایی و بیان احساسات


_ تامین تندرستی جسمی و سلامتی روانی


_ تقویت مهارت های ارتباطی


_ ساختن یک شهروند متعادل و مورد پذیرش اجتماع 


_ تقویت روحیه همزیستی مسالمت آمیز


_ بالا بردن سازگاری فرد با خودش، دیگران و محیط زندگی اش 




انواع مهارت های زندگی:


1)مهارت خودآگاهی: توانایی شناخت دقیق و درست از خود؛ به بیان دیگر، شناخت نگرش ها، باورها، اندیشه ها، توانایی ها، هیجان ها، مهارت ها و کاستی های خود(تصویر واقع بینانه از خود) به منظور شناخت بیشتر و بهتر حقوق فردی، اجتماعی و مسئولیت های خود.


ویژگی های افراد خودآگاه:


_ برای خود ارزش فراوانی قایل هستند.


_ از روحیه انتقادپذیر، مسئولیت پذیر و انعطاف پذیر برخوردارند.


_ از ارزش ها و باورهایشان آگاهی کامل دارند و از آنها به گونه ای منطقی و خردمندانه دفاع می کنند.


_ احساس خوشنودی و رضایت خاطر زیادی دارند.


_ در مقابل فشارها و ضربه های اجتماعی و روانی پایداری بیشتری از خود نشان می دهند.


_ به جای کوچک کردن یا سرزنش دیگران با آنها در کمال احترام برخورد می کنند.


_ بیشتر زمان ها از اندیشه مثبت نگری برخوردارند.


_ روحیه همکاری و مشارکت بالایی دارند.


_ از رایزنی و راهنمایی گرفتن از افراد کارشناس استقبال می نمایند.


تمرین های کسب خودآگاهی:


_ فرصتی فراهم کرده سری به خودمان بزنیم و از خود بپرسیم: "من کیستم؟"


_ به این باور برسیم که در جهان هستی وجودی منحصر به فرد هستیم و توانایی هایی داریم که که دیگران آنها را ندارند.


_ بدانیم انسانیت ما در اعماق وجود ما نهفته است، آنها را کشف کرده و در رفتارهایمان به کار گیریم.


_ تلاش کنیم از خود تصویری مثبت، تصویر انسانی موفق و توانا داشته باشیم.


_ گاهی در تنهایی با خود خلوت کرده و به رفتارها و عملکردهایمان بیندیشیم.


_ مهمترین عامل موفقیت و شادکامی در زندگی، باوری است که به خود داریم؛ تلاش کنیم آن را کشف کنیم.


_ انسان ها همان گونه که می اندیشند زندگی می کنند، پس مثبت بیندیشیم.


_ عواملی که موجب نگرانی در ما می شوند را شناسایی کرده و با اولویت بندی در برطرف کردن آنها بکوشیم.


_ با شناخت علاقه ها و تمایلات، شوق زندگی در ما تزریق می شود.


_ کاستی ها و عیب های رفتاری، احساسی و عاطفی خود را شناسایی و فهرست کرده و در جهت برطرف کردن آنها اقدام نماییم.


_ مراقب باشیم! اگر توانمندی های ما با غرور همراه باشند، جزئی از ناتوانی های ما به شمار می روند. 


_ موانعی را که در کمین اند تا نگذارند به شخصیت اصلی خود دسترسی پیدا کنیم، بنویسیم و راه های روبرو شدن با آنها را از منابع گوناگون کشف کنیم.


_ از وابستگی ها و هر چیزی که ما را غمگین می کند رها شویم.


_ عشق ورزیدن را در خود گسترش داده و از دشمنی و تنفر که زیبایی ها را زشت و کدر کرده و انرژی درونی انسان را کاهش می دهند، بپرهیزیم.(تمرین: هر روز یکی از کینه هایی را که در دل داریم فراموش کنیم.)


_ گاهی با پناه بردن به سکوت می توانیم نداهای درونی خویشتن را بهتر بشنویم و به آگاهی عمیق تری نسبت به خود دست یابیم.


_ برخی از باورهای اشتباه(باورهایی که با خرد انسان سازگار نیستند و به راحتی زیر سوال می روند) که از پیش در ذهن ما خانه کرده اند، موجب می شوند که شناخت حقیقی از خود نداشته باشیم. چه خوب است که گاهی با خانه تکانی ذهن بتوانیم آن را از این باورهای اشتباه قدیمی خالی کرده و فضا را برای ایجاد آرامش و خودشناسی در وجودمان باز کنیم.ُ


_ پناه بردن به دامن طبیعت می تواند به کسب خودآگاهی عمیق تر ما کمک کند.


_ فرض کنیم تنها یک سال دیگر فرصت زندگی کردن داریم!؛ چه کارهایی را انجام خواهیم داد؟ چرا از هم اکنون انجام ندهیم؟


_ خیلی روشن به این پرسش پاسخ دهیم: "برای چه در این دنیا هستیم و هدف و مقصود ما از زندگی چیست؟"


_ تصمیم های مهم زندگی خود را بنویسیم و پاسخ دهیم که مرکز تصمیم گیری ما چیست.(جسم مان: مقتدر و مسالمت جو هستیم/قلب مان: دوست داشتنی، اهل عمل و نوآور هستیم/ذهن مان: دانا، راستگو، وفادار بانشاط و شاد هستیم.)


_ با گفت و گو با افراد نزدیک به خود، فهرستی از نقاط مثبت و منفی خود به دست آوریم.    


  


2)مهارت همدلی: تمایل پاسخ دهی به حالت عاطفی دیگران با حالت عاطفی مشابه. یعنی این که بتوانیم مسایل دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار نداریم درک کرده و برای دیدگاه ها و احساسات آنها ارزش قایل شویم.


این مهارت موجب می شود تا به دیگران توجه کنیم، آنها را دوست بداریم و خود نیز مورد توجه و دوست داشتن دیگران قرار گرفته با ایجاد روابط اجتماعی بهتر به هم نزدیکتر شویم.


اثرات همدلی:


_عامل پیشگیری بسیاری از رفتارهای ناخوشایند می شود.


_ در طرفین احساس خوشایند و مثبت به وجود می آورد.


_ فرد را از احساس تنهایی نجات می دهد.


_ موجب گرفتن تصمیم های درست تر می شود.


_ از بسیاری تعارض ها و بد فهمی ها جلوگیری می کند.


_ همدلی به جا و مناسب موجب تعدیل و اصلاح شناخت، احساس و رفتار می شود.


_ در محکم کردن روابط همسران می تواند نقش مهمی داشته باشد.


_ احساس آرامش و نیروی ادراک فرد را افزایش می دهد.


_ موجب افزایش اعتماد به نفس می گردد.


_ زمینه شناخت بیشتر و بهتر از دیگران را فراهم می آورد.


_ روابط خانوادگی و اجتماعی را بهبود می بخشد.


_ امنیت روانی و آسایش خاطر را تقویت می نماید.


_ میل به شرکت در فعالیت های گروهی را افزایش می دهد.


_ بیان احساسات خود و درک احساسات دیگران را آسان تر می کند.


راهکارهای تقویت همدلی:


_ در ارتباط با دیگران به آنها فرصت دهیم تا احساس های خود را به راحتی بیان کنند.


_ چون همدلی بر پایه خودآگاهی است، هر چه بیشتر نسبت به احساس های خودمان آگاهی داشته باشیم، بهتر می توانیم احساس های دیگران را درک نماییم.


_ تظاهر به همدل نکنیم و به احساس های دیگران لطمه نزنیم.


_ در زمان همدلی به حالت های چهره و حرکت های طرف مقابل توجه کنیم و با درک احساس هایش به او بفهمانیم که برایش اهمیت و ارزش و احترام قایل هستیم.


_ در ارتباط با دیگران، پیش از اقدام به هر کاری، لحظه ای هم که شده خود را به جای آنها قرار دهیم.


_ هنگام بروز مشکل، احساس های خود را با دیگران در میان بگذاریم.


_ متوجه باشیم که همدلی از سوی دوستان دارای حد و اندازه ای است و زیاده روی در آن امکان سوء استفاده را فراهم می آورد.


_ اطرافیان خود را به خاطر رفتارهای همدلانه شان تشویق کنیم.


_ از افرادی که موجب دلسردی ما شده یا احساس های همدلانه ما را جدی نمی گیرند، دوری کنیم.


_ در همدلی با دیگران از دلسوزی و ترحم، مقایسه کردن، دستور دادن، داوری کردن، نصیحت کردن، سرزنش کردن و مقصر دانستن آنها بپرهیزیم، زیرا با این کارها به احساس ها پر امید آنها لطمه وارد می کنیم.


_ برای تقویت حس همدلی اعضای خانواده، روابط صمیمانه برقرار کرده و به ارتباط های عاطفی آنان بیشتر توجه نماییم.


_ به اواخر دوران کودکی که پیشرفته ترین سطوح همدلی پدیدار می شوند، بیشتر توجه کنیم.


_ در هنگام همدلی، احساس های خود را شمرده بیان کنیم تا طرف مقابل احساس آرامش بیشتری بنماید.


_ به سخنان طرف مقابل گوش داده و به او اطمینان دهیم که تلاش می کنیم مانند او به مشکل نگاه کنیم.


_ با یادآوری تجربه های مشابهی که داشته ایم، در درک احساس های همدلانه دیگران بهتر عمل می کنیم.


_ مشکلات دیگران را کوچک و بی ارزش یا بیش از حد بزرگ جلوه ندهیم.


_ بسیار مهم: تلاش کنیم در همدلی راه حل ارایه ندهیم، چون طرف مقابل دلش می خواهد تنها ناراحتی خود را با کسی درمیان بگذارد و از جانب او درک شود.




3)مهارت روابط بین فردی: فرآیندی است که به وسیله آن آگاهی ها و احساسات خود را از راه پیام های کلامی و غیرکلامی با دیگران در میان می گذاریم.


این توانایی موجب تقویت رابطه گرم و صمیمی ما با دیگران به ویژه اعضای خانواده، تقویت روحیه مشارکت، اعتماد واقع بینانه و همکاری با دیگران می شود و از این راه می توانیم مرزهای روابط گام برداشته و هرچه زودتر به دوستی های مناسب و ناسالم خود پایان دهیم، پیش از آنکه مورد آسیب جدی قرار بگیریم.


عوامل تاثیرگذار در روابط بین فردی:


_ گوش دادن فعال: توجه به پیام های کلامی و غیر کلامی دیگران برای درک دقیق تر معانی و فهم احساس ها


_ پرسیدن سوال های مناسب در زمان مناسب به منظور شفاف سازی پیام و برانگیختن تفکر افراد


_ احترام گذاشتن: پذیرفتن و گرامی داشتن بی قید و شرط دیگران


_ ابراز وجود: بیان افکار، احساسات، باورها و حقوق خویش به گونه ای که در دیگران ایجاد مقاومت و ناراحتی ننماید.


_ "نه" گفتن در مقابل درخواست های نابجای دیگران


_ کار گروهی


کارکرد های روابط بین فردی:


_ موجب به دست آوردن و حفظ جایگاه افراد نزد دیگران می شود.


_ افراد به درستی یا نادرستی عملکرد خود و دیگران بیشتر پی می برند.


_ موجب افزایش توانایی افراد برای روبرو شدن با ناسازگاری ها و مشکلات زندگی می گردد.


_ آرامش روحی و امنیت روانی بیشتر افراد را فراهم می آورد.


_ فرصتی به وجود می آورد تا افراد چیزهای جدیدی یاد بگیرند و افق دیدشان را گسترش ببخشند.


_ موجب احساس مسئولیت بیشتر افراد نسبت به یکدیگر می شود.


_ سبب تقویت احساس همدلی، همکاری، هماهنگی و همفکری افراد با دیگران می گردد.


پیشنهادهایی برای تقویت روابط بین فردی:


_ محیط را آماده برقراری ارتباط نماییم و تلاش کنیم در ارتباط، شروع کننده خوبی باشیم.(یک سلام و احوال پرسی گرم، فشردن دست طرف مقابل و...)


_ در برقراری ارتباط به سن، شرایط، موقعیت اجتماعی و شخصیت افراد توجه کنیم و متناسب با آن رفتار نماییم.


_ هنگام گفت و گو، سخنان یکدیگر را قطع نکنیم.


_ برای تقویت ارتباط از پراکنده گویی، پر گویی و مقدمه چینی زیاد بپرهیزیم.


_ بدانیم، گوش دادن فعال نیازمند به دست آوردن مهارت بوده و به انرژی و تعهد نیازمند است.


_ هنگام حضور در مکان های جدید، نخست به دنبال آشنایان باشیم، سپس افرادی را جستجو کنیم که با آنها راحت تر می توان ارتباط برقرار کرد.


_ در ارتباط بین فردی علاوه بر کلام، از روش های غیر کلامی(گوش دادن، نگاه کردن، استفاده از ژست ها و چهره ها، ایما و اشاره و...) به خوبی استفاده کنیم.


_ برای ادامه یک ارتباط خوب، از خوب گویی و تحسین مناسب و به جا استفاده کنیم.(آفرین، خیلی خوب گفتید، من هم با نظر شما موافقم و...)


_ از کوچک کردن، سرزنش و توهین به دیگران خودداری کنیم.


_ در صورت قطع ارتباط، تنها دیگران را مقصر ندانسته و خودمان در صورت امکان برای ارتباط دوباره پیشقدم شویم.


_ هنگام گفت و گو، از داوری درباره رفتار گوینده پرهیز نماییم.(خب، تقصیر خودت بوده، اگه این کار رو نمی کردی اینطور نمی شد و...). به عنوان نمونه می توانیم بگوییم: "بهتره مساله رو یک بار دیگه مرور کنیم..."


_ با احترام گذاشتن به دیگران، احترام خود را تضمین نماییم.


_ برای برطرف کردن کمرویی و خجالت افراطی، می توان از افراد آگاه و کارشناس(مشاور، روانشناس و...) کمک گرفت.


_ از افراد یا مکان هایی که در آنجا دچار مشکل می شویم، فهرستی تهیه کرده و با کمک گرفتن از دیگران(به ویژه کارشناسان) به فکر حل آنها باشیم.


_ تلاش کنیم با برقراری ارتباط خوب و موثر در خانواده، الگوی مناسبی برای دیگر اعضا باشیم.


_ در روبرو شدن با نظر مخالف دیگران، بهتر است با پذیرش آن به عنوان یک دیدگاه متفاوت، در تقویت رابطه بین فردی خود تلاش نماییم.


_ در زمانهای عدم امکان ارتباط حضوری، از دیگر ابزارهای ارتباطی مانند تلفن، ایمیل، پیام کوتاه و... استفاده کنیم.


_ افرادی را که در برقراری و ایجاد ارتباط دچار کاستی هستند، به کارهای گروهی(ورزشی، فرهنگی، اجتماعی و...) تشویق و راهنمایی کنیم.


_ در مکان های اجتماعی(جشن ها، آیین ها و...) شرکت نماییم.


_ با آگاهی از حقوق خود و دیگران در روابط بین فردی، از سوء استفاده های احتمالی پیشگیری کنیم.


_ توانمندی ها مهارت های ارتباطی خود را شناخته و در عمل به کار بگیریم.(رعایت فرهنگ گفت و گوی درست، شوخی به جا با رعایت حریم دیگران و...)


_ افراد خانواده و دوستان خود را با اسم کوچک و پسوندهای زیبا صدا بزنیم.(عزیزم، گرامی، گلم و...)


_ شنونده خوبی برای دیگران باشیم و آنها را تشویق کنیم درباره خودشان صحبت کنند.(نظر شما چیست؟ شما چه فکر می کنید؟ چه احساسی داری؟ و...)  




4)مهارت ارتبط موثر: رابطه ای است کلامی و غیر کلامی میان دو یا چند نفر که در طی آن افراد می توانند باورها، خواسته ها، نیازها و هیجان های خود را بیان نموده و به نوعی احساس رضایت دست یابند.


اثرهای برقراری ارتباط موثر با دیگران:


_ تقویت اعتماد به نفس


_ درک متقابل


_ رضایت خاطر


_ احساس سودمندی و مفید بودن


_ تقویت رشد اجتماعی، روحی، روانی و عاطفی


_ تامین بخشی از نیازهای اساسی انسان


_ انتقال صریح پیام به دیگران


راهکارها و نکته های مهم روانشناختی در ارتباط موثر:


_ بپذیریم که افراد با هم تفاوت دارند: شناخت ویژگی های شخصیتی دیگران و رفتار کردن متناسب با آن.


_ بدانیم که افراد در وضعیت های احساسی متفاوت، رفتارهای گوناگون دارند.


_ نگرش و دنیای هر فرد متفاوت است: زیرا هر فردی دنیا را از دید خود درک می کند. بنابراین باید مقابله با دنیا و نگرش دیگران را کنار بگذاریم، دنیای آنها را بپذیریم، به دنیای آنها پا بگذاریم سپس آنهارا به دنیای خود دعوت نماییم.


_ آدم ها را دوست داشته باشیم: لازم است به اصول دیگران احترام بگذاریم، حتی اگر آنها را قبول نداریم.


_ باور به این که هم من خوبم، هم شما خوبید.


_ کوشش غیر مستقیم برای برقراری ارتباط، بسیار موثرتر است. 


_ مقاومت دیگران را درک کنیم.


_ همیشه "برنده-برنده" بیندیشیم: لازمه این کار این است که بپذیریم همه انسان ها در حال تغییر و دگرگونی هستند. باید پیوسته از خود بپرسیم که در این ارتباط، من برای او چه سودی دارم یا چرا بایستی دیگران برای من کاری را انجام بدهند؟


_ شخصیت افراد را از رفتارشان جدا کنیم: اگر رفتار طرف مقابل برای ما قابل پذیرش نبود،تنها همان رفتار ناپسند وی را زیر سوال ببریم نه کل شخصیت وی را.


_ خوب گوش بدهیم: وقتی کسی با ما حرف می زند باید تلاش کنیم در چشم هایشان نگاه کنیم، احساسات بیان شده آنها را درک نماییم، با حرکت های چشم، ابرو و... به آنها نشان دهیم که مشتاقانه به گفته هایشان گوش می دهیم و از ارایه راه حل، نصیحت، قضاوت کردن و دستور دادن بپرهیزیم.


_ دیگران را بدون شرط بپذیریم(همان گونه که هستند) و تلاش نکنیم آنها را در قالب انتظار و خواسته خود شکل دهیم.


_ ارتباط خود را با کلمه "من" شروع کنیم؛ بدون مقصر دانستن یا سرزنش دیگران.(من کمی خسته ام، لطفا صدای تلویزیون را کم کنید...)


_ روشن، کوتاه و گزیده صحبت کنیم.  


_ متوجه نیازهای اساسی زیستی، روانی، عاطفی و اجتماعی اطرافیان خود باشیم و آنها را در حد توان خود برآورده سازیم.


_ گفت و گو با دیگران را خوب شروع کنیم.(سلام، احوال پرسی و مقدمه چینی مناسب)


_ مقدمه چینی زیاد و حاشیه پردازی مانع ارتباط موثر است.


_ بتوانیم احساسات و هیجان های خود را کنترل نماییم.


_ در برقراری ارتباط با دیگران موقعیت زمانی و مکانی را در نظر داشته باشیم.


_ از تن و آهنگ صدای مناسب استفاده کنیم.


_ از تماس چشمی و حالت های چهره مناسب استفاده نماییم. 



5)مهارت مقابله با استرس: در دنیای امروز، همواره با تغییرات گسترده پیچیده روبرو هستیم و هر تغییری با فشارهای روحی روانی(استرس) همراه است. فراگیری این مهارت به ما کمک می کند تا استرس های گوناگون و اثرها آنها را شناخته و راه های کاهش یا مدیریت بر آنها را به دست آوریم.


استرس: واکنش جسمانی، روانی و عاطفی در برابر یک محرک بیرونی است که می تواند موجب سازگاری فرد با تغییرات شود.


لایه های استرس:


 _ استرس کم(مثبت): فشار روانی کم در سازگاری ما نقش موثری دارد و در وجود ما به انگیزه و میل مثبت برای پیشرفت تبدیل می شود. مانند استرس دانش آموز برای امتحان. 


_ استرس زیاد(منفی): فشار روانی شدید، پایدار و طولانی موجب بروز خستگی، فرسودگی و بیماری می گردد.


در چه افرادی استرس تاثیر بیشتری دارد؟ افرادی که:


_ با رویدادی بسیار ناگوار روبرو می شوند.


_ نسبت به رویدادها و حوادث برداشت ذهنی و طرز تلقی منفی دارند.


_ وابستگی بیش از حد به خانواده و دوستان دارند.


_ اعتماد به نفس کافی ندارند.


_ به جامعه و آینده خوشبین نیستند.


_ ناراحتی های خود را با دیگران درمیان نمی گذارند.


_ احساس می کنند در برابر رویدادهای آینده ناتوان هستند.


_ سابقه بیماری های جسمی و روانی دارند.


_ از حمایت های اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی مناسب برخوردار نیستند.


_ ذهن خود را درگیر مسایل روزمره می کنند.


_ در گذشته استرس بیشتری را تجربه کرده اند.


_ به طور ناگهانی و بدون زمینه قبلی با رویدادی استرس زا روبرو می شوند.


_ رویداد های استرس زا را به صورت طولانی و مداوم تجربه کرده اند.


_ از خرد و وجدان خود استفاده نکرده و پیرو اخلاق مناسب نیستند.


راهکارهای مقابله با استرس:


_ شناسایی عوامل استرس زا و از میان برداشتن آنها


_ به دست آوردن آگاهی های دقیق تر از محیط پیرامون


_ اطمینان از سلامتی روانی و جسمانی خود و مراجعه به پزشک در صورت لزوم


_ نرمش و ورزش مداوم حتی روزی نیم ساعت، پیاده روی تند، استفاده از رژیم خوراکی سالم، تنفس عمیق شکمی با تمرکز، خواب شبانه و استراحت کافی و...


_ داشتن هدف و برنامه نوشته شده بلند مدت، سالانه، ماهانه، هفتگی و روزانه


_ زودتر حرکت کردن برای رسیدن به محل کار یا قرار ملاقات


_ اولویت بندی کارها و انجام مهمترین آنها در ابتدا 


_ پذیرش مشکلات به همان صورتی که هستند و به دنبال راه حل بودن


_ فریاد کشیدن در محیط های سرسبز و هوای آزاد(کوه، دشت، اطراف شهر و...)


_ بازی کردن با بچه ها


_ استفاده از ماساژ، وان آب گرم، مراقبه، یوگا و... 


_ پیشقدم شدن در کمک به دیگران و ایجاد یک حس خوب در آنها


_ جنبه مثبت رویدادها را دیدن و به خوبی ها و زیبایی ها اندیشیدن


_ خندیدن(یکی از سالم ترین پادزهرهای فشار روانی) و لبخند زدن


_ تمرکز نکردن بر روی اخبار نا خوشایند به ویژه اخبار رسانه ها(تلویزیون، روزنامه و...)


_ استفاده نکردن از الکل و تنباکو


_ گوش دادن به موسیقی های آرامش بخش(به ویژه موسیقی بدون کلام)


_ نه گفتن به درخواست های نابجای دیگران


_ گفت و گو با دیگران در مورد مشکلات و و نگرانی های خود


_ مصرف ویتامین C


_ ناراحت نکردن خود به خاطر مسایل کوچک(مشکلات بزرگ از مسایل کوچک ناشی می شوند.)


_ شب ها زود و به موقع خوابیدن و سحرخیزی


_ مراجعه به مشاور روانشناس یا روانپزشک در صورت موثر نبودن راهکارهای گفته شده




6)مهارت مدیریت بر هیجان ها: اگر بتوانیم مدیریت مطلوبی بر هیجان های خود مانند شادی، غم، خشم، ترس، نگرانی و... داشته باشیم، رویاها،خاطره ها و ادراک های ما جان می گیرند.


تعریف هیجان: تغییرات جسمانی و روانی که به طور مستقیم به دنبال ادراک یک واقعیت تحریک کننده ایجاد می شوند.


کارکرد های هیجان ها: 


_ به زندگی ما تحرک و روح می بخشند.


_ موجب همبستگی بیشتر ما و دیگران می گردند. 


_ پایه و اساس هنر و آفرینش آثار هنری هستند.


_ می توانند موجب تولید یا اتلاف نیرو و انرژی شوند.


_ این توانایی را دارند که به کارهای کمک کننده یا آسیب زننده منجر شوند.


مدیریت هیجان ها(هوش هیجانی): این مهارت فرد را توانا می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص داده، شیوه تاثیر آن بر رفتار را بداند و واکنش مناسبی به هیجان های گوناگون نشان دهد. امروزه افراد را به میزانی که توانا باشند از هیجان ها به سود خود و روابط شان استفاده کنند، دارای هوش هیجانی می دانند.


اهمیت هوش هیجانی:


_ در موقعیت های تهدید کننده و خطرناک رفتار مناسبی را از خود بروز دهیم.


_ از خوشنودی و شادی در زندگی خود و اطرافیان مان به شکل شایسته استفاده نماییم.


_ نیازهای دیگران را بهتر درک کرده و ضمن همدلی برای کمک به دیگران پیشقدم باشیم.


_ حس مسئولت پذیری را در ما افزایش می دهد.(پذیرش مسئولیت احساسات خود)


پیشنهادهایی برای افزایش مدیریت هیجان ها:


_ با تشکیل جلسه های گروهی، درباره احساسها و هیجان های خود آگاهی های دقیق تری پیدا کنیم.


_ هیجان ها را مانند میهمان های خود گرامی بداریم، ولی به آنها اجازه ندهیم هر کاری که دوست دارند انجام دهند.


_ تلاش کنیم بر هیجان های مثبت و پسندیده خود مانند شادی، عشق، همدلی و... بیفزاییم.


_ به کودکان کمک کنیم تا واژه ها و جمله هایی را که دربرگیرنده هیجان ها و احساس ها می باشند را بیاموزند، احساس های خود را نقاشی کند،... و خود نیز بهتر احساس های خود را بیان نماییم.


_ ضمن به وجود آوردن محیطی امن و آرامش بخش، درباره احساس های خود به راحتی گفت و گو کنیم و صداقت هیجانی را از راه عشق بدون شرط تشویق نماییم.


_ برای شناخت بهتر احساس های دیگران از دستور دادن، توهین، داوری، نصیحت و تهدید کردن پرهیز نموده و با گوش دادن به آنها و دقیق شدن به زبان بدن(حالت ها و حرکت های اعضای بدن و صورت)، احساس های آنها را شناسایی کنیم.


_ هیجان های خود(به ویژه هیجان های منفی) را بلافاصله ابراز نکنیم.


_ در حالت های هیجانی شدید، مشاجره نکنیم و تصمیم نگیریم، زیرا پیرو احساس های منفی خواهیم شد.


_ در هیجان های مثبت و منفی یکدیگر سهیم شویم.


_ در کنترل هیجان های پر انرژی مانند خشم، تنفر و... از روش های آرمیدگی هیجانی، تنفس عمیق، پیاده روی، نوشیدن آب سرد، دویدن و... استفاده نماییم.


_ هیجان های منفی ما از جمع شدن نیازهای هیجانی برآورده نشده ما به وجود می آیند. پس بهتر است درباره هیجان های ظاهرا منفی مانند خشم گفت و گو کنیم.


_ به جای نامگذاری افراد با صفت های گوناگون(ترسو، دیوانه و...) احساس آنها را نامگذاری کنیم(مثل اینکه خشمگین هستی، به نظر می رسه احساس ترس می کنی،...).  


_ هرگاه تصور کردیم که از نظر احساسی و هیجانی نیاز به کمک و تقویت بیشتر داریم، به دوستان با تجربه و یا روانشناس و مشاور مراجعه نماییم.


_ تلاش کنیم رفتارهای هیجانی نامطلوب و خطرناک(خشم، اندوه، افسردگی و...) را به تعویق انداخته با تدریج ترک کنیم.


_ تاثیر افکار بر هیجان ها و احساس ها زیاد است. ضروری است با شناخت افکار و افزایش خودآگاهی، هیجان های خود را بیش از پیش کنترل نماییم.


نکته بسیار مهم: به یاد داشته باشیم که خلاف کاری و جرم و جنایت از احساس ناتوانی، ناکامی، تحت کنترل بودن و احساس زیان کاری به وجود می آید. اسلحه، چاقو، مواد مخدر و...، جانشین احساس محترم بودن می گردند. کسانی که مورد احترام قرار می گیرند نیازی به اسلحه و چاقو برای قدرتمند شدن و یا سیگار برای احساس بزرگی و قدرت ندارند. پس بیاییم با گرامی داشتن، محبت و عشق ورزی به یکدیگر، هیجان های منفی را به مثبت تبدیل کنیم.




7)مهارت حل مساله: ما هر روزه با مسایل فراوانی روبرو هستیم که برخی ساده و برخی پیچیده اند. مهارت حل مساله این توانایی را به ما می دهد که با توجه به تجربه های عملی و توانمندی های ذهنی خود بتوانیم در جهت حل مساله یا مشکل قدم برداشته و به نتیجه دلخواه دست یابیم. 


مراحل حل مساله:


_ شناسایی یا طرح مساله: ذهن(فکر یا احساس) فرد با مساله یا مشکلی رو به رو می شود.


_ جمع آوری اطلاعات: برای مشخص شدن دقیق مساله یا مشکل انجام می شود. معمولا از راه گفت و گو با دیگران(به ویژه کارشناسان)، تجربه های قبلی، کتاب ها، اینترنت و دیگر منابع رسانه ای و اطلاعاتی صورت می گیرد و هر چه اطلاعات دقیق تر و مناسب تر باشند، فرد برای رسیدن به "حل مساله" موفق تر خواهد بود.


_ تعریف دقیق مساله: شخص با بررسی اطلاعات جمع آوری شده و دسته بندی مسایلی که از آن مشکل به وجود آمده اند، به ریشه و ماهیت مشکل پی می برد.


_ تولید و آفرینش راه حل های گوناگون: شخص تلاش می کند راه حل های گوناگون را از راه بارش فکر(همه راه حل های ممکن که به ذهن می رسد)، تعامل و هم اندیشی با دیگران به دست آورده آنها را می نویسد. هدف در این مرحله تنها پیدا کردن راه حل های گوناگون است، نه این که کدام یک از راه حل های انتخاب شده بهتر و قابل قبول تر است.


_ بررسی راه حل های گوناگون و برگزیدن بهترین راه حل: شخص هر یک از راه حل های یادداشت شده را با شماره ارزش گذاری می کند تا دریابد کدامیک از راه حل ها کارایی بهتر و قابلیت اجرایی بیشتری دارد و به نوعی زودتر و بهتر می تواند مساله و مشکل را حل نماید. هدف در این مرحله برخلاف مرحله قبلی، قضاوت و داوری است و به بررسی کیفیت و محتوای را حل ها ارایه شده می پردازد، راه حل های نادرست را حذف و بهترین راه حل ارایه شده را انتخاب می کند.


_ اجرا و ارزیابی: پس از برگزیدن بهترین راه حل و اجرای آن، ارزیابی از مشکل یا مساله آغاز می شود. اگر راه حل انتخاب شده موفقیت آمیز باشد، مشکل پایان می یابد. اگر نباشد اولویت(راه حل) دوم را به اجرا می گذارد.


نکته مهم: در صورتی که فرد نتواند با پیاده کردن راه حل های ارایه شده به حل مساله برسد، امکان دارد تعریف درست و دقیقی ا مساله نداشته است. در این صورت بهتر است دوباره مراحل را از تعریف دقیق مساله شروع و ادامه دهد.


راهکارهایی برای تقویت مهارت حل مساله:


_ کمک کنیم تا خود و دیگران به کسب این مهارت در زندگی بیشتر احساس نیاز کنیم.


_ به ویژگی های شخصیتی، احساسی و رفتاری خود و دیگران توجه ویژه داشته باشیم.


_ به شرایط زمان و مکان توجه داشته باشیم که آیا برای بیان آن مساله آماده است یا خیر؟


_ از راه همدلی با دیگران می توانیم آنها را در حل مساله کمک کنیم بدون آنکه در آنان مقاومت ایجاد نماییم.


_ برای حل مساله ضروری است اطلاعات دقیق و لازم را ازمناع مطمئن به دست آوریم.


_ با ایجاد باور و نگرش مثبت می توان در حل مساله گام های موثرتری برداشت.


_ اگر کسی برای حل مساله ای از ما کمک خواست، فوری راه حل ارایه ندهیم، بلکه نخست از او بپرسیم: خودت چه راه حل هایی به ذهنت می رسد؟ و سپس وی را در مسیر حل مساله راهنمایی کنیم.


_ از طرح مساله یا مشکل از سوی فرزندان یا دوستان و نزدیکان استقبال نماییم.


_ از به کار بردن جمله هایی مانند: "مشکل خودت است!" یا "به من ربطی ندارد!" و... بپرهیزیم.


_ بدانیم که همیشه اولین، کوتاه ترین یا سریع ترین راه حل، بهترین راه حل نیست و نیاز به بررسی بیشتر و دقیق تری دارد.


_ در رو به رو شدن با انبوهی از مسایل به هم تنیده، تلاش کنیم آنها را از نظر اهمیت اولویت بندی کنیم.


_  اگر راه حلی را انتخاب کردیم ولی به نتیجه نرسیدیم، ناامید نشده و به دنبال راه حل های دیگری باشیم؛ چرا که شکست یک راه حل، پایان همه راه حل ها نیست.


_ اگر اجازه دهیم کودکان پاسخ پرسش هایشان را خودشان کشف کنند، در سنین بالاتر توانایی حل مساله بیشتری خواهند داشت.


_ از مسخره کردن راه حل های اولیه در کودکان به شدت دوری کنیم، زیرا به دست آوردن توانایی حل مساله را در آنها به تاخیر می اندازد.(اگر از آن جلوگیری نکند!)




8)مهارت تصمیم گیری: موفقیت در زندگی، در گرو تصمیم گیری های درست و منطقی انسان است. این مهارت به ما کمک می کند تا با دانش و آگاهی کافی با توجه به اهداف واقع بینانه خود، از میان راه حل های گوناگون بهترین راه حل را برگزینیم، به کار بگیریم و پذیرای پیامدهای آن نیز باشیم.


تعریف تصمیم گیری: فرآیند بررسی، پیشبینی و ارزیابی نتایج از راه حل های موجود و انتخاب قطعی یک راه حل برای رسیدن به هدف است.


نقش و اهمیت تصمیم گیری: 


_ زمینه رشد عاطفی، اجتماعی و روانی بیشتری را در تصمیم گیرنده فراهم می آورد.


_ تصمیم گیری درست و سنجیده، در آغوش کشیدن موفقیت و در نتیجه احساس رضایتمندی هر چه بیشتر را در فرد فراهم می سازد.


_ حس مسئولیت پذیری را در فرد گسترش داده و به او کمک می کند تا پیامدهای تصمیم خود را بر عهده بگیرد.


_ نیاز به خودمختاری فرد را برآورده می کند.


_ موجب افزایش اعتماد به نفس و خودباوری در فرد می گردد.


انواع تصمیم گیری:


_ ساده: تصمیم گیری هایی که درباره مسایل روزمره و عادی زندگی انجام می شود.(مانند خرید کردن برای منزل)


_ اضطراری: تصمیم هایی که در شرایط اضطراری، زمانی که به طور ناگهانی با مساله ای مواجه می شویم، می گیریم.(مانند زمانی که دوستی به ما برای اولین بار سیگار پیشنهاد کرده یا ما را به انجام کاری پرخطر تشویق می کند و...)


_ احساسی: تصمیم هایی هستند که بر اساس واکنش های هیجانی مانند احساس دلسوزی، ترس، نگرانی، غم و... گرفته می شوند.(مانند کمک به دیگران در شرایط بحرانی یا ویژه مانند مرگ بستگان، سیل، زلزله و...)


_ آنی: تصمیم هایی که در شرایط غیر مترقبه می گیریم. در این نوع تصمیم گیری، به طور معمول نخستین راه حلی که به ذهن می رسد، برگزیده و اجرا می گردد.(مانند زمان پدیدار شدن یک خودرو در مسیر حرکت خودروی ما از رو به رو و...)


_ تقدیری: زمانی که فرد از قدرت و مهارت تصمیم گیری کم بهره باشد، تصمیم را  به شانس واگذار می کند.(مانند فردی که پاسخ درست پرسش 4 گزینه ای را نمی داند و یکی از گزینه ها را علامت می زند و...) 


_ تاخیری: گاهی فرد برای فرار از تصمیم گیری چالش برانگیز، آن را به تاخیر می اندازد.(مانند کار امروز را به فردا انداختن و...)


_ منطقی و اساسی: تصمیم گیری هایی که نیازمند بررسی و ژرف اندیشی بیشتری می باشند؛ زیرا تا مدت های طولانی در زندگی فرد اثرگذار خواهند بود.(مانند گزینش همسر، رشته تحصیلی، کسب و کار و...) این نوع تصمیم گیری به طور عام بر اساس واقعیت ها صورت می گیرد.


عوامل تاثیر گذار در تصمیم گیری:


_ اطلاعات: شامل دانش و آگاهی هایی است که درباره موضوع مورد تصمیم از منابع گوناگون به دست می آوریم.


_ فشارهای اجتماعی: شامل فرهنگ، آداب و رسوم، عادت ها و قوانین جامعه ای است که در آن تصمیم گیری می کنیم.


_ موقعیت اجتماعی: شامل نقش، جایگاه و منزلت اجتماعی(اداری، تحصیلی، اقتصادی و...)تصمیم گیرنده می شود. 


_ فشار همسالان و گروه: فشار گروه هایی که به آنها تعلق خاطر داریم نیز می تواند در تصمیم گیری ما دخالت داشته باشد.


_ ویژگی های شخصی: باورها، ارزش ها، احساس ها، منش و شخصیت هر فرد 


_ سن افراد: ویژگی های مربوط به هر دوره سنی(کودکی، نوجوانی، جوانی، بزرگسالی و سالمندی)


_ موقعیت مکانی و زمانی: قرار گرفتن در یک شرایط زمانی و مکانی ویژه


_ خواسته ها و آرزوهای پدر و مادر: در تصمیم گیری فرزندان به ویژه نوجوانان، تاثیر بسیاری دارد.(مانند فرزندی که مجبور می شود به خاطر خوشنودی پدر و مادرش رشته تحصیلی و کاری را بر خلاف علاقه خود برگزیند و...) 


_ رسانه های همگانی: تبلیغات و پیام هایی که از راه آنها منتشر می شود.


فرآیند تصمیم گیری:


_ مشخص کردن موضوع یا چالش: آن را تعریف و مشخص کرده و در زمان هایی که فرصت لازم وجود دارد، با یادداشت کردن موضوع اصلی و تقسیم کردن به اجزای تشکیل دهنده آن، به بررسی دقیق تر می پردازیم.


_ جمع آوری اطلاعات: همه راه حل های موجود را، چه خوب و چه بد، از راه بارش فکر جمع آوری و یادداشت می کنیم و هر یک را ارزش گذاری کرده یا نمره می دهیم.


_ بررسی پیامدهای هر انتخاب: تلاش می کنیم تا با استفاده از نیروی اندیشه، تجربه های ذهن و همچنین دیدگاه های دیگران، به بررسی و پیشبینی پیامدهای مثبت و منفی هر یک از انتخاب های خود در مرحله پیشین بپردازیم.


_ اجرای تصمیم گیری: بهترین راه حل بررسی شده از میان انتخاب های پیشین را به مرحله اجرا گذاشته و تصمیم خود را عملی می سازیم.


_ ارزشیابی دوباره: تصمیم گرفته شده را پس از اجرا، ارزیابی می کنیم. دستیابی به نتایج مثبت نشان دهنده درست و موفقیت آمیز بودن تصمیم گیری ماست، ولی اگر به نتایج مورد نظر دست نیافتیم، راه حل های پیشین را دوباره بررسی می کنیم تا تصمیم مناسب تری بگیریم.


راهکار های تصمیم گیری درست و منطقی:


_ در تصمیم گیری بهتر است با افراد آگاه، کارشناس و باتجربه در آن مورد ویژه، رایزنی کنیم.


_ در مورد تصمیم های گروهی یا خانوادگی، بهتر است دیدگاه های همه افراد گروه یا خانواده را نیز جویا شویم.


_ تلاش کنیم خودآگاهی خویش را افزایش دهیم.


_ در مورد مسایل شخصی با حفظ و تقویت اعتماد به نفس، اجازه ندهیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند.


_ همواره مسئولیت پیامدهای تصمیم خود را بر عهده بگیریم.


_ با مدیریت و کنترل هیجان های خود، تصمیم های منطقی تری بگیریم.


_ در تصمیم گیری های خود به همه جنبه های موضوع توجه داشته باشیم.


_ تلاش کنیم پیش از اجرای تصمیم خود پیامدهای مثبت و منفی آن را بررسی کرده و امتیاز بدهیم.


_ نگاه مثبت همراه با اندیشیدن و شناخت، سبب می شود که تصمیم های درست تر و منطقی تری بگیریم.


_ فرصت تصمیم گیری را به دیگران به ویژه فرزندان مان بدهیم و به آنها اجازه دهیم در مسایل مربوط به خودشان تمرین تصمیم گیری داشته باشند.


_ شهامت تصمیم گیری را در خود و دیگران با تشویق به جا و منطقی، تقویت کنیم.


_ به عوامل تاثیر گذار در تصمیم گیری توجه ویژه داشته باشیم.


_ به منظور جلب توجه فرزندان به پیامدهای هر تصمیم گیری، در مورد برخی از مخاطره آمیزترین تصمیم های دوره نوجوانی با آنها گفت و گو نماییم.


_ هدف گذاری در تصمیم گیری، مقدمه تصمیم گیری است. افرادی که هدف های کوتاه مدت و بلند مدت خود را در همه جنبه های زندگی مشخص کرده اند، آسان تر و مناسب تر تصمیم می گیرند.


_ خواندن و بررسی زندگی نامه انسان های موفق در زمینه های مورد نظرمان، می تواند زمینه تصمیم گیری های مناسب تر را در ما مهیا سازد.




9)مهارت تفکر نوآور: مهارتی است که شخص به وسیله آن از ترکیب مهارت های حل مساله و تصمیم گیری، از اندیشه ها یا روابط نو برخوردار شده و توانایی کشف و برگزیدن راه حل های تازه را پیدا می کند.


انواع تفکر:


_ تفکر واگرا: افراد با این تفکر تلاش می کنند که پدیده ها، امور و اندیشه ها را آنچنان که هستند به راحتی نپذیرند یا رد نکنند؛ بلکه نگاه متفاوت تری داشته باشند و از قالب های فکری همسان دور شوند. این نوع تفکر با تفکر نوآورانه رابطه مستقیم دارد.


_ تفکر همگرا: اندیشه های نو و تازه کمتری در آن راه پیدا می کند و افراد امور و پدیده ها را آنچنان که هستند می بینند و می پذیرند.


مراحل تفکر نوآور:


_ آمادگی: افراد به امور و پدیده های گوناگون زندگی دقت و توجه بیشتری پیدا می کنند، به حدی که گاهی پدیده های زندگی مدت های طولانی ذهن شخص را به خود مشغول می نماید.


_ مطالعه: فرد با بررسی و مطالعه بیشتر، رابطه میان پدیده ها را بهتر درک می کند.


_ تغییر: شخص به نوع روابط بین پدیده ها که ذهن وی را به خود مشغول کرده پی می برد و با طرح پرسش های گوناگون در ذهن به نقد و بررسی آنها می پردازد.


_ پختگی: فرد با گذار از مراحل پیشین، به درک و شناخت عمیق تری از روابط میان پدیده ها می رسد؛ گویی پدیده ها بخشی از وجودش شده اند.


_ اشراق: شخص به پاسخ های ناگهانی دست پیدا می کند.(آهان، یافتم و...)


_ وارسی: فرد به بررسی بهترین ایده ای که در مراحل پیشین به آن رسیده است می پردازد تا درستی آن را مشخص سازد.


_ اجرا: شخص اندیشه ها و ایده هایی را که به تایید رسیده اند، به مرحله اجرا در می آورد.


ویژگی های افراد دارای تفکر نوآور:


_ راه هایی را جست و جو می کنند که از راه آن بتوانند اندیشه خود را به سوی ایده های نو و تازه هدایت نمایند.


_ به همه جنبه های یک موضوع و مساله توجه دارند.


_ در حل مساله تمرکز حواس بیشتری از خود نشان می دهند.


_ اندیشه های ناب بیشتری از دیگران را از خود نشان می دهند. 


_ به راه حل هایی می اندیشند که ممکن است از دید دیگران اهمیت چندانی نداشته باشد.


_ از ربط دادن ایده ها و تجربه های گوناگون، نتایج تازه ای می گیرند.


_ اندیشه ها و باورهای خود را به راحتی مطرح می کنند و از رو به رو شدن با باورهای گوناگون استقبال می نمایند.


_ برای حل کردن مسایل و دشواری ها، راه های گوناگون را بررسی و تا رسیدن به نتیجه های دلخواه تلاش می کنند.


_ خود را محدود با دیدگاه های دیگران نمی کنند و چارچوب هر آنچه بوده و هست را می شکنند.


_ همواره کنجکاو بوده و در جست و جوی دانسته های نو هستند.


_ از قدرت تصویرسازی ذهنی بالایی برخوردارند، تا اندازه ای که به اندیشه های خود واقعیت می بخشند.


_ مثبت نگر و پرانرژی هستند.


_ به طور معمول برای هر پرسشی آمادگی ارایه پاسخ های گوناگون دارند.


_ پرسش ها و پاسخ های غیر عادی و عجیب و غریب در آنها بیشتر دیده می شود.


راهکارهای پرورش تفکر نوآور در خود و دیگران:


_ دانسته ها و تجربه های خود را در موقعیت های گوناگون گسترش دهیم.


_ از دیگران به ویژه کودکان سوال هایی را بپرسیم که پاسخ های گوناگون داشته باشد.


_ اگر پرسش های غیر معمولی از سوی دیگران مطرح می شود، تلاش کنیم تا با همکاری خودشان پاسخ های تازه و نو را کشف کنیم.


_ رفتارها و الگوهای افراد نوآور را سرمشق زندگی خود قرار دهیم.


_ از فنون ویژه تفکر نوآور مانند بارش فکر(حمله ذهنی به یک موضوع) به خوبی استفاده کنیم.


_ تصورهای ذهنی خود و دیگران را تقویت کنیم، زیرا تصویرسازی کمک می کند تا دانسته ها در حافظه بلند مدت بیشتر ذخیره شوند.


_ در نوشتن داستان یا کشیدن نقاشی و... به جای استفاده از نمونه(مدل)، از طرح های نوآور ذهن خود استفاده کنیم.


_ آنچه را که می بینیم، می خوانیم و می شنویم، مهمترین نکته های آن را یادداشت نماییم.


_ هر اندیشه تازه ای که به ذهن ما می رسد، بنویسیم.(اندیشه های خود را بر روی کاغذ بیاوریم)


_ اجازه دهیم دیگران هر پرسشی را از ما بپرسند و پرسش های آنان را جدی بگیریم.


_ بازی های فکری، ساخت چیزها با گل، مجسمه سازی، داستان نویسی و... موجب شکوفایی ذهن و نوآوری می گردند.


_ طرح پرسش های باز و تکمیل جمله ها و داستان های ناتمام


_ به باورها دیگران(به ویژه کودکان و نوجوان) احترام بگذاریم و اجازه دهیم که تا حد ممکن کارهای شان را با ذوق و سلیقه خود انجام بدهند.


_ نوآوری و تخیل را باور داشته باشیم تا زمینه بروز فعالیت های نوآورانه در جامعه فراهم شود.


_ تلاش کنیم پاسخ های ما در برابر پرسش ها دیگران به گونه ای باشد که آنها را به پرسش های تازه تری راهنمایی کنیم.


_ فرصت نوآوری را در خانواده، مدرسه و محل کار به دیگران بدهیم.


_ از موقعیت هایی مانند مسافرت، بازدید از موزه ها، رفتن به مکان های تفریحی و فرهنگی جهت آموزش تفکر نوآور استفاده کنیم.


_ احساس امنیت، شادی و آرامش را به دیگران هدیه بدهیم.


_ هوش، استعداد، مهارت و تلاش جدی، بخشی از عوامل رشد نوآوری است، ولی ضروری است به ایجاد انگیزه نیز توجه ویژه ای داشته باشیم.


_ توانایی های دیگران(به ویژه کودکان) را بپذیریم و باور داشته باشیم که هر فرد موجودی منحصر به فرد است و شبیه و مانند ندارد.


_ هنگامی که کار و اندیشه تازه و و نوآورانه ای را از دیگران دیدیم، با تشویق، خوشحالی و شادی خود را ابراز کنیم.




10) مهارت تفکر نقادانه: یک فرآیند شناختی، فعال، هدفمند و سازمان یافته است که فرد با استفاده از آن به بررسی اندیشه ها و باورهای خود و دیگران و یا شرایط ویژه می پردازد و با ارزیابی و تفسیر ماهرانه خود، به درک و فهم روشن تر و بهتری دست می یابد.


اصول تفکر نقادانه: 


_ پرسشگری: پرسیدن سوال های مناسب از خود و دیگران برای فهمیدن دقیق تر مطلب یا مساله مطرح شده.


_ داده ها(آگاهی ها): جمع آوری داده ها از منابع گوناگون درباره مطلب یا مساله مطرح شده.


_ ارزیابی: بررسی و ارزیابی داده های جمع آوری شده و ارزش گذاری آنها.


_ نتیجه گیری: در نظر گرفتن و گزینش بهترین و درست ترین مفهوم یا راه حل.


ویژگی های افراد دارای تفکر نقادانه:


_ داشتن روحیه پرسشگری 


_ خودنقدپذیر بودن


_ داوری و قضاوت به دور از تعصب و لجبازی


_ هر چیزی را به سادگی و بدون اندیشیدن و بررسی، نه می پذیرند و نه رد می کنند.


_ به دست آوردن آگاهی های دقیق و مناسب درباره موضوع مورد نقد از منابع گوناگون


_ داشتن دید گسترده و دقیق نسبت به مسایل


_ توجه به جنبه های مثبت و منفی مساله(یکسونگر نبودن)


_ داشتن قدرت تجزیه و تحلیل و بررسی موضوع های گوناگون


_ اظهارنظر نسبت به مسایل با ذهن باز و متفکرانه


_ داشتن توانایی تشخیص درست از نادرست


_ گوینده ای متفکر و منطقی و شنونده ای فعال بودن


_ توجه کردن به جزئیات در عین در نظر گرفتن کل موضوع


_ دانستن این مساله که ممکن است حرف یا راه حل دیگران یا خودشان همیشه درست نباشد.


_ چون به نتیجه کار می اندیشند، اغلب فریب وعده های دیگران را نمی خورند.


_ معمولا به راحتی جذب گروه ها و افراد نمی شوند.


راهکارهای پرورش تفکر نقادانه: 


_ نسبت به امور و پدیده های دوروبرمان، حساسیت و دقت بیشتری داشته باشیم.


_ دیده ها، شنیده ها و خوانده های خود را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم و به راحتی آنها را نپذیریم یا رد نکنیم.


_ در مورد هر موضوعی با پرسش های مناسب و مربوط، آگاهی های بیشتری به دست آوریم.


_ بپذیریم که مسایل، راه حل های گوناگون دارند. در نتیجه تحمیل راه حل خود یا تحمل راه حل دیگران به عنوان یک راه حل قطعی، منطقی به نظر نمی رسد.


_ درباره مسایل پیش آمده بیندیشیم، دچار احساس ها و هیجان های شدید و غیر واقعی نشویم و از داوری شتاب زده، تعصب و خودرایی درباره موضوع های مورد گفت و گو بپرهیزیم.


_ پیش از پاسخگویی به مسایل، بیندیشیم؛ سپس تصمیم گیری و عمل نماییم.


_ تشویق کننده خوبی برای مسئولانه اندیشیدن خود و دیگران به ویژه کودکان باشیم.


_ از باورها و دیدگاه های خود دفاع معقولانه و منطقی کرده و زود تسلیم نشویم.


_ به دیگران اجازه گفت و گو و اظهارنظر درباره موضوع های گوناگون را بدهیم.


_ جلسه های گفت و گو درباره مسایل اجتماعی یا روزمره در خانواده و مدرسه ترتیب داده و همه را به شرکت فعالانه در این جلسه ها تشویق نماییم.


_ برای رشد تفکر نقادانه در کودکان و نوجوانان، خواندن زندگی نامه افراد منتقد بسیار مفید و موثر است.


_ فرآیند اندیشیدن کودکان و نوجوانان را بررسی و ارزیابی کنیم و درصورت نیاز از راهنمایی آنها دریغ نورزیم.


_ به هر پرسشی به راحتی پاسخ نگوییم؛ بلکه با سوال کردن مناسب، مخاطب را در رسیدن به پاسخ کمک نماییم.


_ در جلسه های گفت و گو و تبادل اندیشه ها از برچسب زدن، دستور دادن، سرزنش، نصیحت، داوری و مسخره کردن اندیشه دیگران پرهیز نماییم.


_ با برقراری امنیت و آرامش روانی و عاطفی و احترام به باورها و دیدگاه های کودکان و نوجوانان، آنها را به شرکت در گفت و گو و بیان دیدگاه ترغیب و تشویق نماییم.


_ با پرسیدن سوال های مناسب درباره موضوع ها گوناگون در خانه و مدرسه، دیدگاه های دیگران را جویا شده و آنها را نیز در گفت و گو ها شرکت دهیم.


_ با دقت و حوصله به دیدگاه های دیگران در خانه و مدرسه گوش فرا دهیم تا بتوانیم با پرسش های مناسب، آنها را برای نتیجه گیری درست تر راهنمایی کنیم.


_ در صورت مشارکت نکردن دیگران در گفت و گو(که شاید به دلیل درک نکردن موضوع باشد)، بیشتر توضیح دهیم تا بتوانند حضور فعال تری داشته باشند.


_ در برابر پرسشی که از ما می کنند، پاسخ از پیش تعیین شده ای نداشته باشیم تا بهتر بتوانیم به نقد و بررسی و ارزیابی موضوع بپردازیم.


مطالب پیشنهادی:

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست

ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی

اثر شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان


برقراری ارتباط مناسب با فرزندان



برقراری ارتباط مناسب با فرزندان



                                                        در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.


برقراری ارتباط مناسب با فرزندان مهارتی تربیتی است. تربیت کردن فرزندان در صورتی که ارتباط مناسبی بین والدین و فرزندان ایجاد شود، امری موثر و لذت بخش است. برقراری ارتباط مناسب یکی از عوامل افزایش اعتماد به نفس و احترام دو طرفه است. 
*فرزند شما باید متوجه باشد که شما به کارهای او علاقه مند هستید و در صورت نیاز به او کمک خواهید کرد.

*زمانی که او می خواهد مطلبی را با شما در میان بگذارد، تلویزیون را خاموش کنید و مجله ای را که در دست دارید روی میز قرار دهید و تمام حواس خود را متوجه او کنید.

*زمانی که می خواهد مطلب مهمی بیان کند، از جواب دادن به تلفن بپرهیزید.

*بهترین زمانی که می توانید با فرزندتان ارتباط برقرار کنید ، زمانی است که با او تنها هستید.

*تحقیر کردن یا مقایسه او با دیگران باعث کینه توزی او می شود.*سعی کنید به لحاظ فیزیکی به گونه ای بایستید یا بنشینید که متناسب با قد فرزندتان باشد؛ سپس با او حرف بزنید.*اگر از نحوه برخورد یا رفتار او خشمگین هستید، صبر کنید تا عصبانیت شما فروکش کند سپس با او موضوع را در میان بگذارید.

*زمانی که خسته اید، گوش دادن به حرف های او برایتان دشوار می شود.*هنگامی که فرزندتان در حال صحبت است با دقت و با احترام به حرف های او گوش دهید و از قطع کردن حرف های او بپرهیزید.

*از به کار بردن کلمات تحقیرآمیز بپرهیزید و از جملاتی مانند «من می دانم برای تو چه بهتر است» استفاده کنید.

*به او اطمینان دهید که با وجود کارهایی که کرده است، او را دوست دارید.*او را برای در میان گذاشتن احساس ناراحتی یا خوشحالی خود با شما تشویق کنید.

*بهتر است سوال خود را روی «چه شد؟» متمرکز کنید تا این که با «چرا» از او بپرسید.

*به او کمک کنید راه حلی برای مشکل خود پیدا کند.


مطالب پیشنهادی

ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت

روانشناسی کودک...


                                                در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

پروفسور و روانپزشک معروف، دکتر طارق علی الحبیب می گوید:

➖کودکت خیلی دروغ میگه! زیرا خیلی بهش گیر میدی.
➖کودکت اعتماد بنفس نداره!زیرا تشویقش نمی کنی.
➖کودکت کم حرفه!زیرا باهاش حرف نمیزنی.
➖کودکت دزدی میکنه!زیرا بذل و بخشش رو بهش نمی آموزی.
➖کودکت ترسوست! زیرا همیشه طرفداریشو میکنی.
➖کودکت به دیگران احترام نمیزاره!زیرا صدات رو واسش پایین نمی آری.
➖کودکت همیشه عصبیه!زیرا ازش تعریف نمیکنی.
➖کودکت بخیله!زیرا باهاش همکاری نمیکنی.
➖کودکت به دیگران پرخاش میکنه!زیرا تو خشن و سختگیری.
➖کودکت ضعیفه!زیرا همیشه تهدیدش میکنی.
➖کودکت داد و فریاد میکنه! زیرا بهش اهمیت نمیدی.
➖کودکت ناراحتت میکنه!زیرا بغلش نمی کنی و نمی بوسیش.
➖کودکت ازت فرمان نمی بره! زیرا درخواستات بیش از حده.
➖کودکت گوشه گیره!زیرا همیشه مشغولی.(مشغول کارهای خودت)

نمود این رفتار ها در بزرگسالی بسیار خطرناک و غیر قابل درمانند...

ایجاد عادات بد در کودکان و پیشگیری از آن

ایجاد عادات بد در کودکان و پیشگیری از آن


در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

http://maktoobshop.com/


بچه‌ها خیلی سریع عادت‌های بد پیدا می‌کنند. ما به عنوان والدین باید خیلی مراقب پیش‌زمینه‌هایی که برای بچه‌ها می‌سازیم باشیم.

چند روز پیش کودک ۳ ساله‌ام مدام گریه می‌کرد و نمی‌خواست که او را از بغلم زمین بگذارم. من خیلی خسته بودم و لازم بود که چند دقیقه بروم تا چند کار انجام دهم. اول به ذهنم آمد که برنامه‌ای برایش بگذارم تا تماشا کند اما بعد ندای درونی‌ام سرم فریاد کشید که، “نه، اینکار را نکن!”
واقعاً نمی‌خواستم که پسرم رفتار خودش را با تماشای تلویزیون مرتبط کند. از این گذشته استفاده از تلویزیون برای آرام کردن پسرم می‌توانست به یک عادت خیلی بد تبدیل شود.
درعوض سعی کردم حواس او را به یک بازی ساختمان‌سازی با مهره‌ها پرت کنم. خیلی زود دیدم که خودش مشغول ساختن یک برج شد و من توانستم فرار کرده و کارهایم را انجام دهم.

بچه‌ها خیلی سریع عادت‌های بد پیدا می‌کنند. در زیر به راه‌هایی ساده برای از این بردن این عادت‌ها اشاره می‌کنیم:

مراقب ایجاد پیش‌زمینه باشید

بچه‌ها حافظه‌های خیلی خوبی دارند. یکبار بعد از خرید به مغازه بستنی‌فروشی رفتم. دیگر بعد از آن هربار که به آن مغازه برای خرید می‌رفتم دخترم می‌خواست که به مغازه بستنی‌فروشی هم برویم.
حتی اگر ساعت ۸ صبح بود! اما خیلی زود به دخترم یاد دادم که نمی‌توانیم هربار که به آن مغازه می‌رویم به مغازه بستنی‌فروشی هم برویم.
ما به عنوان والدین باید خیلی مراقب پیش‌زمینه‌هایی که برای بچه‌ها می‌سازیم باشیم. اگر به عنوان جایزه به فرزندانمان شکلات بدهیم، آنوقت آنها برای هر رفتار و عمل خوب خودشان از ما انتظار شکلات خواهند داشت.
اگر هروقت که نوزادمان گریه می‌کند به او پستانک بدهیم، ممکن است بی‌اندازه وابسته پستانک شود. به همین دلیل، مراقب ساختن پیش‌زمینه‌ها باشید. از اینها گذشته وقتی اجازه ایجاد شدن این عادت‌های بد را می‌دهیم، از بین بردن آنها سخت‌تر خواهد شد.

الگوی خوبی برایشان ایجاد کنید

گاهی‌اوقات بچه‌ها بخاطر رفتارها و عادت‌های بد والدین یا خواهر و برادرهای بزرگترشان یک عادت بد پیدا می‌کنند. مثلاً آیا خودتان لباس‌هایتان را روی زمین می‌اندازید اما از فرزندانتان انتظار دارید که لباس‌هایشان را از روی زمین جمع کنند؟
آیا فرزندتان برای اینکه صدای خود را به شما برساند داد می‌زند و دلیل آن هم فریادهای همیشگی شما در خانه است؟ بررسی گرایش‌ها و رفتارهای بد خودتان راه بسیار خوبی برای از بین بردن عادت‌های بد فرزندتان است.

نادیده بگیرید و دوباره راهنمایی کنید

من وقتی بچه‌ بودم عادت داشتم ناخن‌هایم را می‌جویدم. اما کم‌کم که بزرگ شدم این عادت را ترک کردم. بخش سلامت دانشگاه میشیگان توصیه می‌کند که با اینکه ممکن است بعضی عادت‌ها مثل ور رفتن با موها یا مکیدن انگشت آزاردهنده باشند، اما اگر فرزندتان مشکل حادی از آن نگرفته باشد (مثلاً دچار عفونت ناخن نشده باشد) نادیده‌اش بگیرید.
خیلی وقت‌ها بچه‌ها از روی استرس، خستگی، بی‌حوصلگی، ناراحتی یا خواب‌آلودگی این کارها را انجام می‌دهند. اگر احساس کردید حوصله فرزندتان سر رفته است، فعالیتی به او پیشنهاد کنید تا از این حالت دربیاید.

عواقب را مشخص کنید و تشویق کنید

بعضی عادت‌های بد مثل زدن یا گاز گرفتن را نمی توان نادیده گرفت و نیازمند این هستند که عواقبی برای آن مشخص کنید. خیلی مهم است که به فرزندتان بفهمانید که این رفتارها اصلاً خوب نیستند.
همچنین یادتان باشد که وقتی فرزندتان خوب و آرام مشغول بازی است، به صورت کلامی او را حسابی تشویق کنید. برای انگولک کردن بینی نیازی به تعیین یک عاقبت منفی نیست و درعوض می‌توانید به فرزندتان استفاده درست از دستمال برای داشتن یک بهداشت خوب را توضیح دهید.
اگر تصور می‌کنید که رفتارهای بد فرزندتان نشاندهنده یک مشکل جدی است، بهتر است از متخصص کمک بگیرید تا به شما کمک کند علت اصلی بروز این رفتارها و عادت‌ها را پیدا کنید.

فرزندانتان ترسو و کم اعتماد به نفس نمیشوند اگر...




در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

http://maktoobshop.com/


کنترل نامحسوس
جرات به خرج دهید و فرزندتان را درگیر تجربه?های و ریسک‌های جدید کنید. بگذارید فرزندتان از همان سن پایین بعضی از کارهای به‌ظاهر دشوار را خودش انجام دهد و اگر اشتباهی نیز مرتکب شد راهنمایی‌اش کنید. برای مثال اگر فرزند کوچکتان خواست یک بطری شیشه‌ای را خودش به تنهایی جابجا کند و با این کار می‌خواهد به شما کمک کند اصلا مانع او نشوید. فرض را بر این می‌گیریم که محتویات داخل بطری به زمین ریخت. به جای سرزنش کردن، همراه با فرزندتان آثار لکه و کثیفی را پاک کنید و باز هم به او فرصت امتحان کردن مجدد را بدهید. با این کار فرزندتان را از سنین پایین در مقابل اشتباه و شکست قوی بار آورده‌اید.

انتخاب
به فرزندتان اجازه دهید قدرت انتخاب داشته باشد و تبعات انتخاب خود را از نزدیک حس کند. در یک روز برفی اجازه بدهید از بین شال، کلاه و پوشیدن کت یا تمام این موارد خودش گزینه‌ای را انتخاب کند. اگر تنها کلاه را برداشت و با وجود توضیحاتتان همچنان روی انتخابش اصرار داشت، مانعش نشوید اما شال و کتش را با خود همراه داشته باشید. در این شرایط کمی احساس سردی باعث مرگ فرزندتان نمی‌شود بلکه به او درسی بزرگ خواهد داد؛ درسی که در بزرگسالی‌اش آن را خوب در خاطر خواهد سپرد. بگذارید فرزندتان با تمام وجودش از تاثیر انتخاب در زندگی شخصی‌اش آگاه شود و محتاطانه‌تر و با دقت بیشتری گزینه‌های مختلف را انتخاب کند و به کار بگیرد.

وظایف کوچک اما حیاتی
این شانس را به فرزندتان بدهید تا در کارهای خانه یا بیرون از منزل به شما کمک کند. با درونی کردن این حس در همین سنین پایین روحیه همکاری را در فرزندتان می‌پرورانید و این موضوع باعث استقلال شخصیتی فرزندتان خواهد شد و از او یک شخص با اعتمادبه‌نفس قوی خواهد ساخت. بخش کوچکی از کارهای منزل را به عهده‌اش بگذارید اما یادتان باشد خیلی در این کار زیاده‌روی نکنید و متناسب با توانایی‌های فرزندتان وظیفه‌ای مشخص به او بسپارید. این کار می‌تواند کمک گرفتن از او در چیدن میز شام یا آب دادن به گلدان داخل خانه‌تان یا برداشت نامه‌ها و بسته‌های داخل صندوق پستی‌تان باشد. این وظایف کوچک اما مهم باعث می‌شود فرزندتان احساس قدرت کند و همین موضوع اعتمادبه‌نفس او را تقویت خواهد کرد.

اتمام کارها
مطمئنا فرزند شما به تفریحاتی خاص علاقه دارد، مثل شنا، بازی با رایانه، نقاشی و... در همه این فعالیت‌ها به او بیاموزید کار را به اتمام برساند. اگر او در این سنین پایین یاد بگیرد نسبت به چیزهایی که دوست دارد تعهد داشته باشد و آنها را به صورت کامل انجام دهد، به همین ترتیب در آینده به خوبی از عهده انجام تصمیم‌ها و به سرانجام رساندن آنها برخواهد آمد و حس کامل کردن یک فعالیت باعث افزایش روحیه اعتمادبه‌نفس در او خواهد شد. پس بگذارید کارهای مورد علاقه فرزندتان به خوبی به پایان برسد و در این کار تشویقش کنید.

نظرخواهی را فراموش نکنید
منظور از این کار این نیست که در همه کارها با فرزندتان مشورت کنید بلکه دخالت دادن نظر فرزندتان در بعضی از اموری که مربوط به او می‌شود روحیه اعتمادبه‌نفس فرزندتان را تقویت می‌کند و باعث تاثیرات خیلی خوبی در زندگی شخصی و شغلی آینده‌اش می‌شود. برای مثال اگر قرار است به منزل یکی از اقوامتان بروید قبل از این کار این تصمیم را با فرزندتان در میان بگذارید و از او بخواهید خودش را برای مهمانی آماده کند. اگر می‌خواهید دکوراسیون اتاق فرزندتان را تغییر دهید، این موضوع را با او در میان بگذارید. شاید نظر او را به عنوان نظر نهایی برای این کار انتخاب نکنید اما نتیجه این کار بسیار مثبت است و تاثیرات بلندمدتی بر روحیه فرزندتان خواهد گذاشت.

هوش احساسی را دست کم نگیرید
حتما شما هم با کودکانی برخورد کرده‌اید که قادر به ارتباط با همسن و سال‌های خودشان نیستند و از جمع فاصله می‌گیرند. این گروه از کودکان در سنین بالا نیز این مشکل را با خود یدک خواهند کشید چون در کودکی نتوانسته‌اند در این زمینه شخصیت خود را به درستی کامل کنند. برای اینکه فرزندان امروز شما بزرگسالان کم‌رو و فاقد مهارت‌های اجتماعی بار نیایند، سعی کنید تا می‌توانید روحیه گروهی فرزندتان را تقویت کنید و به او اجازه دهید با دوستان و همسن و سال‌های خود ارتباط داشته باشد.
از اینکه فرزندتان ممکن است تحت‌تاثیر الگوهای بد قرار بگیرد، نترسید چون اگر کنترل زیادی هم بر روابط او داشته باشید باز هم ممکن است فرزندتان تحت‌تاثیر حرف‌ها و رفتارهایی قرار بگیرد که خوشایند شما نباشد. برای بالا بردن روحیه اعتمادبه‌نفس فرزندتان، سعی کنید او را در گروه‌های دوستان وارد کنید و خودتان بر روابط نظارت داشته باشید. در مورد بایدها و نبایدها با او صحبت کنید و الگوی خوبی برایش باشید.

بچه‌هایی که ناخن می‌جوند...


در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

http://maktoobshop.com/


دکتر علی باغبانیان، روانپزشک، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران:

یکی از شایع‌ترین اختلال‌های روان‌پزشکی در کودکان، ناخن‌جویدن است که جزو گروه بیماری‌های عادتی محسوب می‌شود. انگشت مکیدن نیز از دیگر موارد اختلال عادتی مشابه ناخن جویدن در کودکان به شمار می‌رود. شیوع ناخن جویدن در کودکان حدود 10 درصد است. این اختلال هم در پسربچه‌ها و هم در دختربچه‌ها دیده می‌شود. در بیشتر موارد، این بیماری بین 2 تا 4 سالگی شروع می‌شود. تعداد قابل‌توجهی از این کودکان دوره‌هایی از انگشت مکیدن را نیز دارند.
معمولا در ابتدا ناخن جویدن به شکل کندن پوست اطراف ناخن شروع می‌شود و در ادامه، کودک ناخن‌ها را با دست جدا می‌کند و سپس با دندانش، آنها را می‌جود. کندن جوش‌های صورت، موهای بدن و گاهی حتی کندن مو با این اختلال دیده می‌شود.

علل
این اختلال همانند سایر اختلال‌های روان‌پزشکی، علت واحدی ندارد و معمولا استرس را به عنوان مهم‌ترین عامل ایجاد آن متهم می‌کنند. نگرانی کودک از جداشدن از والدین (به‌خصوص مادر) و ترس از آسیب بدن و تاریکی، باعث می‌شود کودک دچار اضطراب شدید شود. اگر کودک نتواند در اسرع وقت با کمک والدین و اطرافیان به آرامش برسد، به عادت‌های رفتاری مثل ناخن جویدن روی می‌آورد. البته بعد از گذشت چند هفته تا چند ماه حتی در صورت حذف عامل اضطراب، این اختلال به شکل یک عادت ماندگار در کودک به چشم می‌خورد. 
هر چند عوامل زیست‌شناسی، نقش بسزایی در بروز این بیماری ندارد ولی دیده شده است در فرزندان والدینی که مضطرب هستند و سابقه ناخن جویدن در خانواده‌ها آنها وجود دارد، شیوع این اختلال بیشتر است. پس یادگیری از والدین یا اطرافیان کودک یکی از علل احتمالی بیماری به شمار می‌رود. لازم به ذکر است حتی در کسانی که سال‌ها قبل با، یا بدون درمان بیماری‌ بهبود پیدا کرده، امکان دارد با یک استرس، بیماری‌شان عود کند. این اختلال در کودکانی که شیر مادر می‌خورند و در 2 سال اول زندگی با مادر هستند، کمتر دیده می‌شود.

عوارض
هرچند در ابتدا کودک با ناخن جویدن به دنبال کسب آرامش است و انجام این کار باعث کاهش اضطراب در او می‌شود، ولی بعدها باعث ایجاد و تشدید اضطراب، افسردگی، کاهش اعتمادبه‌نفس، گوشه‌گیری و کاهش عملکرد ذهنی، اجتماعی و در سنین بالاتر شغلی می‌شود. عوارض جسمی این اختلال نیز شامل خونریزی، عفونت مکرر دور انگشتان و در موارد شدید تغییر شکل ناخن‌ها و انگشتان می‌شود.
عفونت‌های گوارشی و ابتلا به انگل نیز در مواردی دیده شده است. در برخی موارد هم که کودک به بیماری‌های جسمی مانند کم‌خونی مبتلاست، ابتلا به بیماری می‌تواند این اختلال را ایجاد کند. معمولا ناخن جویدن هنگام تماشای فیلم‌های ترسناک یا بازی‌های مهیج و انجام فعالیت‌های فکری مانند درس خواندن تشدید می‌شود.

درمان
با توجه به اینکه این عادت رفتاری طی چند ماه یا چند سال اتفاق افتاده، والدین نباید توقع داشته باشند این اختلال به زودی برطرف می‌‌شود. چنین تصوری باعث می‌شود به علت بهبود نیافتن در زمان کوتاه یا عود بیماری، کودک افسرده و ناامید شود و درمان را رها کند.

اگر کودک شما با چنین مشکلی مواجه است، شما به عنوان یک پدر یا مادر باید به نکته‌های زیر توجه کنید:
1) بیشترین سهم درمان برعهده خود بیمار است، سپس خانواده او و در نهایت کادر درمانی.
2) انجام مشاوره و رفتار درمانی از ضروریات درمان این بیماری است.
3) ناخن‌های کودک باید تا حد امکان کوتاه باشد تا تحریک به جویدن آن نشود.
4) والدین وقتی ناخن کودک را می‌گیرند، بهتر است او را تشویق کلامی کنند. استفاده از روش تشویق بسیار موثر است: «اگر یک هفته ناخن‌هایت را نجوی، آخر هفته می‌رویم پارک، رستوران یا سینما و...»
5) به هیچ‌وجه با استفاده از لاک ناخن درصدد رفع مشکل ناخن جویدن کودک نباشید چراکه این روش نه‌تنها تاثیری در درمان ندارد بلکه با جویدن ناخن آغشته به لاک، ممکن است کودک مسموم شود.
6) چسب زدن به ناخن و بستن انگشتان هم نه‌تنها به درمان کمک نمی‌کند بلکه با این کار امکان تغییر شکل انگشتان وجود دارد. در مواردی حتی انجام این کار برای مدت کوتاه، انگشتان را کج می‌کند.
7) کودک را به‌دلیل ناخن جویدن به‌خصوص در جمع سرزنش یا تمسخر نکنید. بهتر است در مورد عوارض این اختلال با کودک در تنهایی صحبت کنید. ترجیحا این کار باید به‌وسیله افرادی غیر از والدین، به‌خصوص درمانگران، مطرح شود.
8) از آنجا که این بیماری به‌تدریج شکل گرفته، برای درمانش باید حوصله به خرج داد. مثلا در ابتدا می‌توان به کودک گفت در شروع درمان در هفته اول اجازه داری فقط ناخن‌ انگشت کوچکت را بجوی و در هفته دوم ناخن دوم و هفته سوم انگشت اشاره و....تا به این ترتیب کودک عادتش را کاملا ترک کند.
9) امکان دارد کودک در صورت مواجهه با استرس کوتاه‌مدت شروع به ناخن جویدن کند که معمولا تا قبل از2 هفته برطرف می‌شود ولی اگر بعد از 2 هفته این عادت ادامه یافت، باید درمان جدی شود.

مطالب پیشنهادی

چگونه به سوالات جنسی کودکان پاسخ دهیم؟

در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

http://maktoobshop.com/



تحقیقات نشان می دهد ،کودکانی که به دلیل احساس نزدیکی به پدر و مادر خود ، ترجیج میدهند در مورد مسائل جنسی و کنجکاوی هایشان از آنها جویا شوند ، در سنین بلوغ به نسبت کودکانی که از محیط بیرون الهام می گیرند کم تر در معرض آسیب های اجتماعی هستند . بنابراین ابتدا دیدگاه خود را در این مورد بررسی کنید ، اگر فکر می کنید اطلاعات مناسب و کافی ندارید ، به کتب و منابع معتبر مراجعه کنید و یا با دوستی معتمد ، مشاور روان درمانی و یا اخلاقی مشورت کنید. ممارست بروی درک بهتر این موضوع باعث ارائه بهتر آن به کودکتان می شود.
حتی اگر در این مورد تسلط کافی ندارید، نگران نباشید ، می توانید به او بگویید :" می دونی ، برای من خیلی راحت نیست که در مورد این مطالب با تو صحبت کنم چون والدین من هیچ وقت در این مورد با من حرفی نزده اند ، ولی ما می توانیم هر دو در مورد هر موضوعی ، حتی مسائل جنسی صحبت کنیم و اگر سوال بی پاسخی ماند ، می توانم در این مورد برایت تحقیق کنم "

ورود تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی به زندگی های نوین در سال های اخیر، موجی از آگاهی ها و اطلاعات درست و نادرست جنسی و زناشویی را در اختیار افراد مختلف قرار داده است. از سوی دیگر پیچیدگی ها و گسترش روابط انسانی در دنیای معاصر، خود راه دیگری شده است تا چرخش اطلاعات میان افراد به سادگی و به سرعت، رو به افزایش رود و درواقع هرگونه اطلاعاتی که از طریق ابزارهای مدرن ارتباطاتی همچون اینترنت و ماهواره به شخص داده می شود، به سرعت از طریق افراد به یکدیگر هم منتقل گردد. در این میان آسیب پذیرترین گروه هدف به عنوان مخاطبان این وسایل مدرن ارتباطاتی، کودکان و نوجوانان هستند که کمترین آگاهی و پیش زمینه ذهنی قبلی را در مورد مسائل جنسی داشته و خود به خود نیز دارای کنجکاوی های جنسی هستند.

آنچه میان روانشناسان در این گونه مسائل اساساً بر آن تاکید می شود، آموزش جنسی کودک بر اساس سن وی و مرحله به مرحله است. آموزش جنسی فرزندان به صورت ناگهانی شروع نمی‌شود، بلکه والدین بایستی از دوران کودکی، این آموزش را آغاز کنند و بدانند که چگونه به تناسب سن فرزند خود به سؤالات جنسی وی پاسخ دهند و این آگاهی بخشی و آموزش فرزند در هر سنی متفاوت است. اگر والدین با برنامه ‌ریزی درست و بلندمدت اطلاعاتی در خصوص بلوغ و مسائل جنسی در اختیار فرزندان خود قرار دهند و آرام و آرام و به تناسب سنشان این اطلاعات را در اختیار وی قرار دهند، از بروز بسیاری از مشکلات رفتاری و اختلالات جنسی در فرزندانشان جلوگیری خواهند کرد.

به عنوان مثال ممکن است والدین، کودک ۲ یا ۳ ساله ‌ای داشته باشند که مراقبت ‌های خاص خود را لازم دارد. کودک در این سن متوجه بدن خود و تفاوت‌ های جنسیتی می ‌شود و این توجه باعث می ‌شود که کودک راجع به بدن خود کنجکاوی هایی داشته باشد. والدین بایستی مراقب کنجکاوی های بیش از حد او باشند. گاهی کودک سؤالاتی درباره نحوه متولد شدن خود می‌ پرسد که پاسخ والدین نباید بیشتر از نیاز کودک و آنچه که می ‌داند باشد و برای پاسخ دهی به سؤال او، ابتدا باید دانست که این سؤال چرا و چگونه در ذهن کودک شکل گرفته است و کودک چه اطلاعاتی در این زمینه دارد، سپس براساس دانسته های کودک به او جواب می‌دهیم.

حتما" نباید برای راهنمایی او به سن خاصی برسد بلکه از همان زمانی که کودکتان شروع به راه رفتن می کند و شما سعی می کنید چیزهای ابتدایی را به او بفهمانید ، بطور مثال ؛ " این بینی است " ، "این انگشت است " و ... در همان وقت به او یاد بدهید که نام دستگاههای تناسلی چیست و کجاست و با سیر تدریجی گذشت زمان با اضافه کردن موضوعاتی هر چند کوچک و بسته در این مورد در ذهن او کار کنید.
والدین باید بدانند که برای آغاز آموزش جنسی، سن مشخص و ثابتی وجود ندارد و صبر کردن تا زمانی که کودک به مدرسه رود و در آنجا اطلاعاتی در زمینه امور جنسی کسب کند به هیچ وجه جایز نیست. کودکان از طریق پرسش ها و کنجکاویهای خود، موعد مقرر را اعلام می دارند و والدین باید آموزش را شروع کنند. بهترین زمان برای پاسخگویی به پرسشهای کودکان درباره امور جنسی، اولین باری است که کودک پرسشی را مطرح می کند. کودکان تا سن شروع مدرسه، در زمینه های گوناگون از جمله امور جنسی، اطلاعاتی از محیط، اطرافیان و دوستان خود به دست می آورند. بهتر است که این اطلاعات و آگاهیهای اولیه درباره امور جنسی از طریق والدین در اختیار کودک قرار داده شود.

اگر کودکی در سنین سه تا پنج سالگی بپرسد « بچه از کجا می آید؟ »، بهتر است به او گفته شود « از شکم مادر ». اگر والدین انتظار کودکی را دارند باید فرزند خود را به موقع از این موضوع آگاه سازند و حتی به او اجازه دهند تا حرکت نوزاد را در شکم مادر لمس کند. کودک ممکن است از مادر بپرسد « بچه چگونه از شکم مادر بیرون می آید؟، مادر در جواب خواهد گفت « زمانی که بچه در داخل رحم به اندازه کافی بزرگ می شود و قادر است در خارج از شکم مادر زندگی کند آنوقت مادر به بیمارستان می رود تا به کمک پزشک بچه از شکم مادر بیرون آورده شود ». چنانچه کودک سئوال کند « رحم مادر چه اندازه است؟ »، مادر می تواند بگوید « بادکنک را که دیده ای، اگر در آن بدمیم بزرگ می شود و اگر بادش را خالی کنیم کوچک می شود. رحم مادر نیز همچون بادکنک زمانی که بچه در درون آن قرار دارد بزرگ می شود و پس از خروج بچه مجددا کوچک می گردد».

اگر کودک یا نوجوان پرسشی درباره امور جنسی مطرح می کند، باید تا جایی که امکان دارد به پرسش او در حد خواسته شده پاسخ گفته شود. پاسخ باید بدون احساس شرم، ناراحتی، گناه، ساده در حد سن و درک کودک یا نوجوان و در عین حال خلاصه و صادقانه ارائه گردد. زیرا آنها دوست دارند واقعیت را بشنوند. پاسخها همچنین باید در حد پرسشهای کودک و نوجوان باشد و فراتر از پرسشها پاسخی داده نشود. زیرا موجب خستگی و سردرگمی کودک و نوجوان خواهد گردید. والدین از همان ابتدا باید سعی کنند هنگام بحث درباره اعضای مختلف بدن از لغات صحیح و علمی آنها استفاده کنند و از کاربرد لغات بی معنی و کنایات جدا اجتناب ورزند.

سئوال دیگری که معمولا کودک پیش دبستانی از والدین می پرسد این است که « بچه چگونه به وجود می آید؟ »، والدین در پاسخگویی به این سئوال باید قدرت درک کودک را در نظر گیرند و جوابی ارائه دهند که به خوبی برای کودک قابل فهم باشد. در غیر اینصورت، جواب به جای آنکه آموزنده باشد گمراه کننده خواهد بود. مثلا بچه های خردسال بهتر است از طریق بازی و داستانها متوجه شوند که مثلا یک پرنده چگونه به وجود می آید. برای کودکان در سنین بالاتر می توان ازدواج پرمحبت و زندگی مشترک پدر و مادر و سپس تشکیل جنین را به طوری که قابل درک باشد توضیح داد. اگر جوابهایی ارائه شده با واقعیت و میزان درک و فهم کودک هماهنگ باشد، حس کنجکاوی او را ارضاء خواهد کرد.

مطالب پیشنهادی

نحوه برخورد والدین با سوالات جنسی فرزندان

در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

http://maktoobshop.com/


یک روانپزشک با بیان این مطلب که کودکان پیش از ورود به اجتماع باید مسائل جنسی را در حد ابتدایی آموزش ببینند، تاکید کرد: در آستانه ورود به مدارس کودکان با قرارگرفتن در اجتماع می‌توانند به راحتی فریب افراد غریبه را بخورند؛

به گزارش شفاآنلاین، بنابراین خانواده‌ها باید در برابر مسائلی که کودکان مطرح می‌کنند، جدی باشند و بدانند آموزش مسائل جنسی یکی از نیازهای مهم کودک برای ورود به اجتماع است.

دکتر رضا شیرآلی محمدپور با بیان این مطلب، افزود: در این زمینه علاوه بر آموزش‌های ابتدایی جنسی به کودکان، باید نحوه عملکرد در برابر افراد غریبه را نیز به آنان آموزش دهیم.

وی افزود: آموزش عملکرد صحیح در خصوص اتفاق‌ها و بازگو کردن آن به کودکان توسط اعضای خانواده و افراد مورد اعتماد از موثرترین روشهای آموزش‌های پیش از ورود کودکان به اجتماع است؛ چرا که بیشتر کودکان احساس عذاب وجدان داشته و از اطلاع رسانی به اطرافیان خود اجتناب می‌کنند.

این روان‌پزشک با بیان این‌که «کودکان با پنهان‌کردن تجاوزهای جنسی در سطوح مختلف، از اطرافیان خود تا آخر عمر دچار درگیری روحی می‌شوند» خاطرنشان کرد: خانواده‌ها باید برای جلوگیری از هرگونه اتفاقی آموزش مقدماتی مسائل جنسی، راه‌های جلوگیری و در صورت بروز اتفاق، اطلاع‌رسانی به موقع را به کودکان خود بیاموزند.

شیرآلی محمدپور در ادامه داشتن رویکرد حمایت‌گرانه توسط خانواده را عاملی برای اطلاع‌رسانی کودک درباره بروز اتفاقات دانست و افزود: اگر خانواده به دلیل ترس از آبرو از پیگیری اجتناب کند به احساس گناه کودک دامن می‌زند که این امر نیز مشکلات روحی و روانی را در کودک به دنبال دارد.

وی در ادامه با اشاره به اهمیت سرویس مدارس اظهار کرد: برای انتخاب سرویس باید از افرادی که از پیش شناخته شده‌اند و دارای شرایط کاری مشخص و قابل پیگیری هستند، استفاده شود. همچنین باید به کودکان آموزش داد تا از ماشین‌های شخصی مسافربری که قابل پیگیری نیستند، استفاده نکنند. همچنین بهتر است برای سرویس مدارس دخترانه در صورت امکان از رانندگان زن استفاده شود.

این روانپزشک در پایان گفت: خانواده‌ها باید در برابر مسائلی که کودکان مطرح می‌کنند، جدی باشند. آنها باید آموزش مسائل جنسی را که یکی از نیازهای مهم کودکان برای ورود به اجتماع است در نظر بگیرند، لذا می‌توانند از کتاب‌ها و مراکز مشاوره برای آگاهی‌دادن به کودکان خود و یافتن جرات اعتراض در مقابله با تعرض استفاده کنند. 


مطالب پیشنهادی


بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

آموزش نظم به فرزندان

در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

http://maktoobshop.com/


آموزش نظم

نظم و ترتیب از امور بسیار مهم در زندگی فردی و اجتماعی است و باید آن را از سنین سه یا چهار سالگی به کودکان آموزش داد . نظم و انضباط باید هم در رفتارهای کودک ، تحصیل و کارهای روزمره ی او وجود داشته باشد و هم در فکر و اندیشه و احساسات و عواطف او.


روش های مختلف خانواده ها برای عادت دادن کودک به انضباط

 

در برخی خانواده ها کودکان تحت اوامر سخت و انضباط شدید هستند . برخی دیگر روش تربیتی مورد نظر خود را با شک و تردید به کار می برند . برخی خانواده ها به کودکشان آزادی مطلق می دهند . عده ای از والدین و مربیان هم روش اعتدال را پیش می گیرند و با توجه به شخصیت و توانایی های کودک به برخی از خواسته های او جواب مثبت و به برخی دیگر جواب منفی می دهند.

 

علل مختلف عدم موفقیت والدین در اجرای نظم

 

** ضعف روش تربیتی و آموزش ندادن به کودک

 

** ضعف مقررات انضباطی در خانه

 

** واگذاری مسوولیت سنگین و فوق توانایی بر عهده ی کودک

 

** الگوی نامناسب : والدین بی انضباط ، الگوی نامناسبی برای کودک خواهند بود .

 

** غیبت های طولانی از خانه و مشغله ی زیاد آنها ، باعث عدم کنترل دقیق اجرای مقررات خانه می شود .

 

** گاهی والدین بدون آن که به علت و انگیزه ی کودک توجه کنند ، از اعمال نامعقول او جلوگیری می کنند و هرگز در پی یافتن علل برنمی آیند . اغلب خانواده ها مقررات خود را با عصبانیت و تهدید ومشاجره به کودک یادآور می شوند و برای برقراری نظم از روش اعمال زور استفاده می کنند . بعضی از والدین زمانی که هنوز از نظر جسمی و روحی آمادگی پذیرش بعضی از محدودیت ها و تعهدات در رعایت برخی قوانین را نیافته مقررات انضباطی خود را بر او حکم فرما می سازند .

 

** عده ای از والدین از عواطف و احساسات کودک برای برقراری نظم سوء استفاده می کنند .

 

** برخی والدین کودک را توجیه کننده دوام زندگی زناشویی خود یا علتی برای ادامه ی حیات خود می دانند و سعی دارند کاری نکنند که محبت او را از دست بدهند و جرات ندارند چیزی را از کودک دریغ کنند .

 

تاثیرات بی نظمی در زندگی کودک

 

کودک نامنظم غالبا در سازگاری با محیط کندتر از کودکان دیگر است . عصبانی و زود رنج است و در انجام هر کاری سست و بی اراده است و کارها را نیمه کاره رها می کند و اغلب عجول و هیجانی است .

 

نکاتی که باید دربرقراری نظم و تربیت رعایت شود

 

** مقررات را طوری برقرارکنید که احترام شما و کودکتان ، هردو محفوظ بماند .

 

** مقررات یا محدودیتی که برقرار می کنید نباید به خاطر هوس یا دلخواه شما باشد ، بلکه باید مبتنی براصول تربیتی و سازنده ی شخصیت کودک باشد .

 

** مقررات را نباید توام با خشم و غضب و تهدید وضع کنید .

 

** کودک را باید در رعایت قوانین ، چه از لحاظ عاطفی چه از لحاظ احساسی و رفتاری ، یاری کنید .

 

** اگر کودکتان با مقرارتی که وضع کرده اید مخالفت کرد تعجب نکنید و او را تنبیه ننمایید.


** مقررات باید ساده و قابل فهم ، منطقی و قابل اجرا ، سازگار با اخلاق و دیانت و شرایط اجتماعی باشد و با لحن آرام ، یکنواخت ، دوستانه و در عین حال محکم صادر شود و کودکان از سنین اولیه ی کودکی ، با این لحن و دریافت دستور و اجرای آنها از روی میل مانوس شوند .

 

** دربرقراری نظم و تعیین قوانین انضباطی حتما باید مراحل رشد کودک ، توانایی های جسمانی و روانی و نیازهای او را در نظر بگیرید .

 

** همیشه باید در اجرای انضباط علاقه و محبت خود را به کودک نشان دهید و او را از محبت سیراب کنید .

 

** مقرررات نباید با فریاد و یا التماس همراه باشد .

 

** نباید با دستورات دیگر شما و یا همسرتان منافات داشته باشد .

 

** در وضع مقررات انضباطی باید حتما شرایط و موقعیت کودک را در نظر بگیرید .

 

گاهی والدین به دلایلی مجبور می شوند اجازه ی رفتار ناپسندی را به کودک بدهند ، این دلایل عبارتند از :

 

الف) هنگامی که کودک تازه شروع به یادگیری کرده است ، در صورت سرزدن اشتباه و نقض دستور ، والدین نباید عکس العمل شدیدی نشان دهند .

 

ب) هنگامی که خانواده یا کودک در شرایط خاصی ( نظیر رخ دادن حوادث مختلف ، بیماری ، نقل مکان و جدایی از دوستان و وقوع مرگ یا طلاق در خانواده ) قرار دارد ، در اعمال محدودیت ، باید گذشت داشته باشید و این گذشت ، تا زمانی که موقعیت و شرایط خاص وجود دارد ادامه یابد . مهم ترین مسئله این است .


روش صحیح برقراری نظم

 

** روش استدلال آوردن و منطق است ، در این روش باید روش باید علت مقررات را برای کودک توضیح دهید . معمولا این روش برای نوجوانان موثرتر است .

 

** والدین توقع و انتظارات خود را از کودک با میزان توانایی ها و ضعف های او تطبیق دهند.

 

توصیه های عملی

 

برای عادت دادن خردسالان به نظم باید دو چیز را کاملا به آنها تفهیم کرد :

 

الف) چه رفتاری ناپسند است .

 

ب) چه رفتاری پسندیده است و می توان آن را جانشین رفتار ناپسند کرد .

 

** مقررات انضباطی باید قاطعانه وضع شوند . مقرراتی که با شک و تردید و بی تجربگی وضع شود در کودک مقاومت ایجاد می کند و بین او و شما حالت مبارزه پدید می آید .

 

** هنگام برقراری نظم برای کودک خردسال هرگز به او دستور ندهید بلکه تقاضایتان را به صورت پیشنهاد با او مطرح کنید ، اگر کودک از شما چیزی خواست و شما ناچار بودید او را از آن محروم کنید لااقل آرزویش را محترم بشمارید و بهتر است در این مورد با او هم دردی کنید . برای کودکان بزرگ تر ، قوانین را طوری مطرح کنید که به کودک برنخورد . خیلی مختصر بیان شود و اشاره به شخص کودک نباشد . مثل :« شب های غیر تعطیل بازی با کامپیوتر ممنوع» به جای « شب هایی که درس داری حق نداری با کامپوتر بازی کنی » .

 

** قبل از رفتن به مدرسه بهتر است زمان کار کودک دقیقا تنظیم شود ، اوقات معین و ثابتی برای غذا ، بازی و گردش باید وجود داشته باشد . به کودک یاد داده شود صدای خود را کنترل کند . فریاد زدن و جیغ کشیدن بیش تر نشان دهنده ی اعصاب ناسالم کودک است تا نیاز جسمانی او .

 

در مقابل سرپیچی کودکان از قوانین چه باید کرد ؟

 

نقش خود را در مقام فرد بزرگ سال و مهربان ولی جدی ایفا کنید . عکس العمل تان توام با مشاجره نباشد . کودک را در موقعیتی قرار ندهید که درباره ی ناصحیح بودن مقررات وضع شده با شما بحث کند . کودکی که بر خلاف مقررات عمل کند عصبی و دچار هیجان می شود و شما نباید سبب تشدید هیجان کودک شوید . هرگز با او زور آزمایی نکنید . باید بر علاقه ی کودک به آن کار و علت مخالفتتان تاکید کنید . در مورد خردسالان عمل کردن بیش تر از سخن گفتن موثر است.

منبع: تبیان


مطالب پیشنهادی
مادران شاغل و نگهداری کودکان

تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

کودکمان را با نظم آشتی دهیم

در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

http://maktoobshop.com/



یکی از مشکلات رایج در بین برخی از کودکان به ویژه در مقطع دبستان، بی توجهی آنها نسبت به امور درسی­شان می­باشد. به طوری که این امر، از یک سو شکایت والدین و از سوی دیگر شکایت معلمان آنها را برانگیخته است. این گروه از کودکان که گاها القابی همچون کم توجه و سربه هوا به آنها نسبت داده می­شود،کودکانی هستند که در بیشتر موارد در انجام تکالیف درسی خود و یا امور محول شده به آنها، سهل انگاری نموده و مرتکب اشتباهات بسیاری می­شوند.


 در بسیاری موارد دیده شده است که حتی در نگهداری وسایل شخصی­شان نیز بی ­مسئولیت بوده و به وفور لوازم خود را گم کرده، بعضا آنها را خراب و یا گم کرده­اند. علل بسیار زیادی در بروز این امر دخیل هستند که از مهمترین آنها بی­توجهی و انتظار بیش از حد والدین از کودک بدون در نظر گرفتن توانایی­ها و پتانسیل­های او می­باشد.


 عوامل دیگری نیز از جمله عدم برنامه­ریزی مناسب برای کودک از سوی والدین و گاها اولیاء مدرسه، روش تدریس یکنواخت و غیرجذاب معلم، مشکلات فکری که کودک با آنها دست به گریبان است، شنیدن صداهای نابهنجار هنگام تدریس معلم، ترس و عدم علاقه کودک به معلم و مدرسه، مشارکت ندادن کودک در کارهای گروهی و... می­باشد. رفع این مشکل، نیاز به همکاری و تعامل دوسویه والدین و معلم کودک دارد. برای این منظور، آنها می­بایست توجه بیشتری به کودک نموده و با او دوستانه و نه از روی خشم و عصبانیت، درباره احساسات و افکارش صحبت نمایند.


 اگر کودک در منزل تکالیفش را به درستی انجام نمی­دهد و سرسری از کنار آن می­گذرد، می­بایست والدین بدون هیچگونه تذکر و یا تهدیدی او را با تکالیف ناقص به مدرسه فرستاده و تکالیف از سوی معلم مورد قبول واقع نگردد. هنگامی که کودک مجبور به نوشتن صحیح تکالیفش گردد، سعی می­کند تا در همان بار اول، دقت و توجه بیشتری برای انجام تکالیف خود صرف نماید و از این طریق دست از بی­دقتی و کم­توجهی به مسائل مختلف بردارد و دست دوستی به سوی نظم و انظباط دراز نماید.


مطالب پیشنهادی

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

اینگونه رفتار کنید تا فرزندتان لوس نشود



در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار می‌آید.

http://maktoobshop.com/


خانواده‌ها (پدر و مادر) در روزهای پرکار و دردسرساز دیگر حوصله سر و صدای کودک خود را ندارند و برای رهایی از جیغ زدن او و به دست آوردن آرامش به خواسته های کودک تن می دهند. 
به عنوان مثال شما هنگامی که در فروشگاهی مشغول خرید هستید برای جلوگیری از اوقات تلخی کودکان، حاضرید اسباب بازی موردنظر او را فراهم کنید. یا این که به هنگام صرف غذا به او اجازه می دهید هرچه می خواهد بخورد تا شما بتوانید غذای خود را در آرامش صرف کنید و به ندرت پیش می آید که بین «خواستن» و «به دست آوردن» برای کودکان فاصله ای به وجود بیاید.
این امر باعث می شود کودک فرصت رشد عاطفی را از دست بدهد. اگر فرزندان فرصتی برای کنار آمدن با «نه» گفتن والدین نداشته باشند، مطمئن باشید که در آینده از مشکلات بزرگ تری لطمه خواهند خورد. کودکی که به راحتی صاحب جدیدترین بازی های ویدئویی است، در آینده چگونه می تواند قبول کند که در اولین روز کاری جای دلخواه خود را به دست نیاورد!

با رعایت نکات زیر شاید راه حلی برای این معضل پیدا شود
1 - منشاء مشکل را تشخیص دهید
هر چند که اقرار به لوس کردن فرزندان سخت است، اما باید بدانیم که ما گاه به بهانه جبران چیزهایی که در کودکی از آن محروم بودیم برای جلب نظر کودکان یا جبران احساس گناه، همه امکانات را برای آ ن ها فراهم می کنیم.در واقع باید علت لوس کردن فرزندان را در خودمان جست و جو کنیم.

2 - مقررات و عواقب آن را تعیین کنید
عبارت «اگر با ادب باشی به تو جایزه می دهم» را به عبارت «بیا این جایزه را بگیر و با ادب باش» تبدیل کنید. برای اثربخشی این نوع برنامه «تقاضا و جایزه»، باید مقررات جدیدی را اعمال کرد. برای مدتی کودک خود را تحت نظر بگیرید تا بفهمید در چه مواردی پرتوقع است و حاضر به همکاری نیست.
آیا در خصوص ساعت خواب، درخواست خرید اسباب بازی جدید یا هله هوله است. به عنوان مثال، دختر شما تا وقتی که دسر موردنظرش را نخورد حاضر به نشستن سر میز شام نیست. اینجا وقت آن است که مقررات و عواقب آن را تعیین کنید. به عنوان مثال و برحسب سن فرزند، او را از بازی با رایانه محروم کنید.
از همکاری همسرتان در این خصوص نیز مطمئن شوید زیرا که در این گونه مواقع بچه ها از عاطفه پدر و مادر به نفع خود استفاده می کنند. مقررات را برای او تشریح کنید مثلا هر کسی که سر میز شام با ادب باشد، در آخر هفته حق خوردن بستنی را دارد از او بخواهید که این جمله را تکرار کند تا مطمئن شوید که حرف شما را کاملا فهمیده است.

3 - لازم نیست تصمیم خود را توجیه کنید
والدین تصور می کنند که اگر به فرزندشان علت برخی از کارها و تصمیماتشان را توضیح دهند، کودک از خواسته خود دست برمی دارد اما چنین امری اتفاق نمی افتد. پس به جای توضیح دادن، قاطعانه بگویید «نه» و به او اجازه ندهید که سوال «چرا؟» را مطرح کند.

4 - آماده نافرمانی او باشید
چند بار اول که به خواسته هایشان جواب رد دهید، برای خود کودک و اطرافیان دردناک خواهد بود. از آنجا که ممکن است کودک نافرمانی کند خود را برای یک واکنش ملایم و بی تفاوت آماده کنید این راه را ادامه دهید تا کودک متوجه شود که روش او عملی نیست.

5 - در لذت انتظار با آن ها سهیم باشید
در زمان قدیم، برای دیدن فیلم و یا سریالی کودکان باید یک هفته و یا بیشتر انتظار می کشیدند اما با وجود فناوری امروزه انتظار تماشای برنامه و یا فیلم دلخواه معنی ندارد.
در واقع این امر باعث شده است آن هیجان انتظار دیگر وجود نداشته باشد. کارشناسان معتقدند که انتظار کشیدن فرزندان برای برنامه های شادی بخش باعث می شود تحمل آن ها بیشتر شود و تمرکز پیدا کنند. این ۲ مهارت اساسی برای موفقیت در تحصیل ضروری است.


6 - به شادی های غیرمادی رو آورید
شما می توانید کودکانتان را با روش های مختلفی مانند کتاب خواندن، تماشای برنامه تلویزیونی و گوش دادن به حرف های او تشویق و همراهی کنید.

مطالب پیشنهادی:
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟

به فرزندان خود ماهیگیری یاد دهید.


وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com

به فرزندان خود ماهیگیری یاد دهید.

اخیرا گزارش شده یک ثروتمند به خاطر راحتی فرزندان و نوه هایش در سالهای اینده چندین شرکت بزرگ و معتبر تاسیس کرده اما در طب یک نسل عزیزان او کم و بیش همه چیز را از دست داده اند.

چرا این اتفاق می افتد؟ جواب این سوال ساده است.

ما والدین مثلا فداکار و مهربان، بیشتر دنبال لذت های پر درد سر و غیر منطقی هستیم تا لذت های بی درد سر و اسان، ما میخواهیم فرزندانمان چیز هایی داشته باشند که انها را خوشحال کند. مثلا یک لپ تاپ 3 میلیون تومانی در حالی که در این برحه از زمان فرزند ما نمیتواند حتی 300 هزار تومان در ماه بدست اورد. چه اتفاقی می افتد؟

این خوشحالی ها در ذهن انها ارزش کاذب ایجاد میکند و انها به داشتن این لذت های غیر منطقی و پر درد سر عطش و میل شدید پیدا میکنند. اسخ ساده ما این است که اگر به فپرزندت ماهی بدهی او برای یک روز ماهی خواهد داشت، اما اگر به او ماهی گیری یاد بدهی او هر روز ماهی خواهد داشت.

منظور ما این این که ما نباید اسایش و راحتی فرزندانمان را فراهم کنیم، بلکه این کار را باید کاملا از روی فکر انجام دهیم. ما به عنوان والدین فرزندانمان باید پول و وقت ارزشمند را در راهی صرف کنیم که به جای لذت های پر درد سر، لذت های اسان و بی درد سر را در پی داشته باشد. گاهی دلسوزی های بی مورد و غیر ضروری در حق فرزندانمان، باعث ایجاد استرس در خانواده مان میشود.

اخیرا بخش پیشگیری از مواد مخدر یک اعلان تبلیغاتی بسیار عالی منتشر کردند. در آن جمله ای از زبان یک پسر بچه 5 ساله اورده شده است. این جمله این است:"پدر لطفا امشب شام را با من بخور"

خوردن شام با فرزندتان یک لذت اسان و بی درد سر است. بر خلاف لذت های غیر منطقی و احمقانه مانند اوردن بستنی، بادکنک و اسباب بازی های گران قیمت خارجی برای او در ساعت 1 نصفه شب.

 کارشناسان معتقدند بهترین راه پیشگیری از راه یافتن مواد مخدر به خانه شما این است که بهترین دوست فرزند خود باشید و هر روز حد اقل یک وعده غذا را با او بخورید.فرزندان ما میتوانند باعث ایجاد استرس و تنش زیادی در ما شوند، بزرگ کردن بچه ها کار بسیار مشکلی است اما این سختی با لذت و رضایت همراه است. استرس ها و تنش ها بخشی از زندگی هستند و باید با ابتکار و خلاقیت از خودمان در مقابل انها محافظت کنیم.

مطالب پیشنهادی:



ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران

تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی


درمان شب ادراری کودکان بدون دارو

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com

شب ادراری امری ناخودآگاه است و فرد بر آن اراده‌ای ندارد. در واقع این مشکل زمانی بروز می‌کند که مثانه فرد در طول خواب آن‌قدر پر می‌شود که ظرفیت آن تکمیل شده و ادرار اضافی را به شکلی غیرارادی خارج می‌کند. درعین‌حال حس پر بودن مثانه آن‌قدر قوی نیست که فرد را از خواب بیدار کند تا ادرار را دفع کند. از دلایل شب ادراری می‌توان به وجود اختلال در هورمون‌های بدن، مشکل مثانه، ناآرامی هنگام خواب، مصرف دارویی خاص، مشکلات روانی و یا ژنتیک اشاره کرد، اما یکی از عوامل تأثیرگذار دیگر نیز تغذیه است.
برخی مواد غذایی هستند که بهتر است آن‌ها را در طول شب و چند ساعت پیش از خواب مصرف نکرد. این مواد غذایی حساسیت و تولید ادرار را افزایش می‌دهد که همین امر می‌تواند منجر به عدم کنترل کودک بر ادرار و شب ادراری شود.

شب ادراری در هر سنی ممکن است اتفاق بیفتد، اما در دوران کودکی شایع‌تر است. این مشکل قبل از سن پنج سالگی می‌تواند طبیعی باشد. ابن‌سینا اعتقاد داشت شب ادراری کودکان با افزایش سن که کودک قوی و تنومندتر شد، متوقف می‌شود، اما در برخی موارد شب ادراری به دلایلی رخ می‌دهد که باید مورد بررسی قرار بگیرد و درمان شود.

از علل شب ادراری کودکان می‌توان به تاخیر در تکامل مغز، اختلالات سیستم اعصاب، مثانه نوروژنیک، ناپایداری مثانه، خواب سنگین، اختلالات روانی، بیماری‌های ارثی، عفونت، استرس، بیماری‌های عضوی ناحیه مثانه یا آلت تناسلی، شلی یا کاهش ظرفیت مثانه، کمبود هورمون ضد ادرار و... اشاره کرد.

غیر از درمان دارویی، روش‌هایی وجود دارد که می‌تواند تا حد زیادی به درمان این مشکل کمک کند:

* برخی ورزش‌ها مانند درازونشست و بشین و پاشو نیز در تقویت عضلات شکم و مثانه موثر است.

* همچنین می‌توانید به کودک خود یاد دهید عضلات شکم خود را منقبض و نفس خود را برای چند ثانیه حبس کند و این کار را پشت سر هم حدود 10 تا 20 بار و چند بار در روز انجام دهد. این ورزش نیز در تقویت عضلات نگه‌دارنده ادرار و مثانه بسیار موثر است.

* همچنین باید توجه کرد در طول شب به ویژه چند ساعت قبل از خواب، کودک مایعات کمتری را بنوشد و حتماً قبل از خواب به دست‌شویی برود.

* بهتر است از خوردن هندوانه، مرکبات، ماست، دوغ و غذاهایی که خاصیت سرد دارند در شب خودداری شود.
نوشیدن قهوه در کودک

* بهتر است افرادی که به شب ادراری مبتلا هستند از خوردن مواد غذایی محرک مانند قهوه، فلفل، مواد کافئین دار، نوشابه‌های گازدار، کنسروها، غذاهای آماده و فست‌فود خودداری کنند.

* برخی منابع نشان می‌دهد دمکرده سنبل‌الطیب در درمان شب ادراری کودکان مفید است.

* گل ختمی نیز از جمله گیاهان مفید در درمان شب ادراری است که می‌توان روزانه دو بار به صورت دم کرده میل کرد.

* زنجبیل نیز از دیگر گیاهان مفید در درمان این مشکل است.

* به کودکتان اطمینان دهید با ورزش و تمرین و گوش کردن به توصیه‌های شما می‌تواند قدرت و ظرفیت مثانه‌اش را افزایش دهد و او را مطمئن کنید که این یک مشکل گذراست.

* از مشکل شب ادراری کودک خود به دیگران، به خصوص هم‌سن و سالانش چیزی نگویید. هرگز از جملاتی مانند «بازم رختخوابتو خیس کردی» که بار منفی و سرزنش دارد، استفاده نکنید.

* با این امر بسیار عادی برخورد کنید. حتی می‌توانید از کودک خود بخواهید در نظافت و جمع کردن رختخواب به شما کمک کند که این امر ضمن تقویت مسئولت‌پذیری کودک، نوعی سهیم شدن وی در زحمات شما به علت شب ادراری اوست.

* یکی از علل شب ادراری کودکان مسائل عاطفی و استرس است. با کودک خود بیشتر صحبت کنید. سعی کنید محیط آرام‌تری برای وی فراهم کنید، از تماشای فیلم‌های ترسناک و تعریف کردن قصه‌های وحشتناک و جنایی به طور جدی خودداری کنید.

* طب سوزنی با مکانیسم ایجاد آرامش و تقویت اسفنکترهای ادراری و تقویت مثانه نیز روش درمانی مفید در کمک به حل مشکل شب ادراری در کودکان و بزرگسالان است.

* طبق تحقیقاتی که توسط مۆسسات پزشکی صورت گرفته ثابت شده است که رابطه‌ای قوی میان مصرف شیر و مواد لبنی پیش از خواب و شب ادراری وجود دارد. در واقع کودکانی که پیش از خواب شیر یا ماده لبنی دیگری مصرف می‌کنند، بیشتر در معرض شب ادراری قرار دارند. به همین دلیل هم توصیه می‌شود والدین چند ساعت پیش از خواب به فرزند خود اجازه نوشیدن شیر یا سایر لبنیات را ندهد.

* کافئین ماده‌ای ادرارآور است و غذاها و نوشیدنی‌هایی که حاوی کافئین هستند تولید ادرار را افزایش می‌دهند. بهتر است پس از ساعات پایانی روز، از مصرف هر ماده غذایی کافئین‌دار خودداری شود.

* شکلات نیز حاوی کافئین است. به همین دلیل هم در افزایش ادرار موثر است، اما باید بدانید که میزان کافئین در همه شکلات‌ها یکسان نیست. معمولاً بر روی بسته‌های شکلات یا نوشیدنی‌های شکلاتی میزان کافئین موجود در آن درج شده است. به همین دلیل هم توصیه می‌شود پیش از مصرف شکلات و سایر محصولات وابسته به آن، حتماً اطلاعات مندرج بر آن را بخوانید.
برخی منابع نشان می‌دهد دمکرده سنبل‌الطیب در درمان شب ادراری کودکان مفید است

* هر انسانی دارای خصوصیاتی فیزیکی خاصی است و بدن او نسبت به هر غذایی واکنش متفاوتی نشان می‌دهد. ممکن است فرزند شما نیز به غذاهای خاصی حساس باشد و مصرف آن مواد غذایی منجر به شب ادراری او شود. برای اینکه بهتر بتوانید غذاهایی که فرزندتان به آن‌ها حساس است را بشناسید، بهتر است تا چندین روز هر ماده غذایی که فرزندتان می‌خورد را در دفترچه‌ای یادداشت کنید. هرگاه فرزندتان در طول شب دچار شب ادراری شد، به آن دفترچه مراجعه کنید و ببینید در طول آن روز کودک چه ماده غذایی را بیشتر یا پیش از خواب مصرف کرده است. برخی از مواد غذایی که ممکن است کودکان به آن واکنش نشان دهند عبارت‌اند از ذرت، تخم‌مرغ، گندم و سویا.

مطالب پیشنهادی

7 توصیه مهم برای داشتن روابط صمیمانه با فرزندان

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com



کودکانی که با والدین شان صمیمی هستند و از طرف آنها حمایت می شوند کمتر به مواد مخدر و الکل گرایش پیدا می کنند. نتایج پژوهش ها نشان داده داشتن ارتباط صمیمانه با والدین در دوران نوجوانی فرزندان اهمیت زیادی دارد.
با این وجود، باید برای ارتباط صمیمانه با فرزندان حد و مرز تعریف کرد. اگر بیش از حد به فرزندتان نزدیک شوید و رفتارها و اعمال شان را کنترل کنید، عدم اعتماد به نفس شان را مشاهده خواهید کرد.
نتایج بررسی ها نشان داده، والدینی که با یکدیگر مشاجره و فرزندشان را تنبیه می کنند روابط سرد و خشمگنانه ای با فرزندان شان دارند. چنین روابطی خطر اعتیاد فرزندان را به مواد مخدر و الکل افزایش می دهد.

هفت توصیه برای برقراری و حفظ روابط گرم و صمیمانه با فرزندتان :
1 - در فعالیت هایی که فرزندتان به آنها علاقه دارد - ورزش، موسیقی، هنر، تکنولوژی، سینما و ... - مشارکت کنید. سرگرمی هایی که فرزندتان به آنها می پردازد را کشف کنید تا به وسیله آنها به او نزدیک شوید.

2 - فرزندتان را تشویق کنید تا در فعالیت های فوق برنامه مشارکت کند. مشارکت در فعالیت های فوق برنامه، در حفظ تندرستی فرزندتان موثر است.

3 - هنگام گفت و گو با فرزندتان خشم تان را کنترل کنید ( به عنوان مثال: به آرامی گفت و گو کنید، سعی کنید رفتار تدافعی نداشته باشید و به حرف های فرزندتان واکنش مثبت نشان دهید.)

4 - برای حل و فصل چالش ها به فرزندتان کمک کنید.

5 - تلاش کنید با فرزندتان ارتباط صمیمانه و صحیح برقرار کنید. سعی کنید توصیه های مناسبی برای گفت و گو درباره مواد مخدر و الکل بیابید.

6 - پس از کسب موفقیت به فرزندتان پاداش دهید و تشویق اش کنید. فعالیت های او را کنترل کنید و با طرح سوالات گوناگون سعی کنید از اتفاقاتی برایش افتاده آگاه شوید. اگر چنین نکنید، مشکلات نمایان می شوند.

7 - به فرزندتان اجازه دهید مستقل بودن را تجربه کند. سعی کنید فرزندتان را به خانه علاقه مند و او را در مواجه با مشکلات یاری کنید. اجازه دهید فرزندتان با حفظ حد و مرزها همراه دوستان اش به گردش برود و تفریح کند. به او اجازه دهید تا درباره توقعات والدین اش حرف بزند و اظهار نظر کند. با این کار به او می آموزید هنگامی که از خانه و خانواده دور است اظهار نظر و از خود محافظت کند.

مطالب پیشنهادی
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟

با من حرف بزن تا حرف بزنم، مادر!

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com




هر زبانی الفاظ و صداهای خاص خود را دارد. پس از تولد کودک این توانایی را دارد که صداهای موجود در زبان‌های مختلف را تشخیص دهد. 
منشا گفتار به ۳۰۰ هزار سال پیش باز می‌گردد. البته تاریخ پیدایش زبان بشری آن‌گونه که امروز ما با آن آشناییم - تنها ۱۰۰ هزار سال قدمت دارد.
دانشمندان در حال حاضر توانسته‌اند مراکزی را در مغز که هنگام بیان زبان مادری فعال می‌شوند، شناسایی کنند. 
یکی از این مراکز، (محوطه بروکا) نام دارد که وظیفه آن ساخت و تلفظ لغات است و برخلاف آنچه مدت‌ها تصور می‌شد، این بخش از مغز وظیفه نظم‌دادن به کلمات و ساختن جملات را نیز برعهده دارد.(محوطه ورنیک) بخش دیگری است که به کلمات معنی می‌بخشد. 
اخیرا دانشمندان کشف کرده‌اند که قابلیت گفتار مختص به این دو مرکز نیست و بخش جلویی لب گیجگاهی نیز در این میان نقش مهمی ایفا می‌کند.
از آن گذشته، در صورتی می‌توانیم درست حرف بزنیم که درست بشنویم. صداها به‌صورت امواج وارد گوش می‌شوند و در گوش داخلی تبدیل به تحریکات عصبی شده، به اعصاب شنوایی منتقل و به مغز فرستاده می‌شوند.تحلیل صداها از این پس برعهده منطقه مربوط به شنوایی در مغز است که این منطقه نیز در آموختن زبان نقش مهمی ایفا می‌کند.
● مراحل آموختن زبان
کودکان، معمولا در پنج سال اول زندگی، زبان مادری را به خوبی می‌آموزند. با این حال در تمام طول عمر آن را کامل‌تر کرده و دایره لغاتشان را غنی می‌کنند. کودک تا یک‌سالگی صدا می‌سازد و کم‌کم یاد می‌گیرد به صداها ریتم دهد و در نهایت تلفظ کلمات ساده را آغاز می‌کند. 
در سال دوم کودک کم‌کم می‌تواند دو، سه یا چهار کلمه را کنار هم بگذارد و در سه، چهار سالگی نیز جملات را بلندتر و کامل‌تر بسازد. البته لازم به ذکر است تئوری‌های بسیاری درباره مراحل آموختن زبان در انسان وجود دارد. آناتومی بدن و کامل شدن مغز در این میان بسیار مهم است. 
هرچه مغز کامل‌تر می‌شود حنجره و حفره حلق نیز گسترده‌تر می‌شود و زبان به راحتی می‌تواند حرکاتی را که برای گفتار لازم است انجام دهد. تمامی این عوامل در کنار هم اجازه می‌دهد آواها درست در کنار هم قرار گرفته و صدا خلق شود.
از سوی دیگر، دانشمندان کشف کرده‌اند که برخی ژن‌ها در آموختن زبان نقش دارند و جهش بعضی از آنها باعث می‌شود فرد زبان را راحت‌تر یا سخت‌تر بیاموزد.
● آموختن زبان‌های خارجی
هر زبانی الفاظ و صداهای خاص خود را دارد. پس از تولد کودک این توانایی را دارد که صداهای موجود در زبان‌های مختلف را تشخیص دهد. از یک سالگی این توانایی به مرور کاهش می‌یابد. کاملا طبیعی است، چون الفاظ مربوط به زبان مادری در ذهن او ثبت می‌شوند. 
یادگیری زبان در بزرگسالی معمولا دشوار است. چون وقتی در یک زبان تبحر پیدا می‌کنید، مغز به سیستم فهم، بیان و املای آن عادت می‌کند. 
تنها راه یادگیری یک زبان بیگانه، کنارگذاشتن سیستم زبان مادری و پذیرش سیستمی جدید است. 
گاهی سد‌های فرهنگی مانع از آموختن یک زبان می‌شوند. معمولا افرادی که با ملتی دشمنی دارند، زبان آنها را هم دیرتر می‌آموزند. در حقیقت پیش از آنکه زبانی را بیاموزید باید در صورت وجود موانع روانی، آنها را حل کنید.
در حال حاضر تعداد فراوانی موسسه آموزش زبان در سراسر دنیا وجود دارد و هر یک روش‌های خاص خود را آموزش می‌دهند. حتی بسیاری از آنها از هیپنوتیزم هم استفاده می‌کنند. متاسفانه در حال حاضر در بسیاری از کشورهای اروپایی، به‌ویژه فرانسه به نقش شنوایی در آموختن زبان توجهی نمی‌شود. 
۵۰ سال پیش، آلفرد توماتیس، روشی برای آموختن زبان ارائه داد که روی کارکرد‌های شنوایی استوار بود. هرگز این روش به‌صورت علمی مورد آزمایش قرار نگرفت. با این حال، هشت دانشگاه بزرگ جهان هم‌اکنون از آن برای آموزش زبان‌های‌ خارجی استفاده می‌کنند.
● آموختن زبان مادری به کودک در جامعه‌ای بیگانه
در صورتی که در جامعه‌ای بیگانه زندگی می‌کنید، لازم است بدانید آموختن زبان مادری به کودک بسیار مهم است. کودک نیاز دارد زبان اعضای خانواده را بیاموزد تا همانند آنها با خودشان رابطه برقرار کند. در غیر این صورت به راحتی هویت خود را فراموش خواهد کرد. همواره در اوقات فراغت با کودکتان صحبت کنید. وقتی کتاب می‌خوانید، درباه عکس‌ها توضیح دهید و از او نیز بخواهید حرف بزند. اجازه ندهید وقت خود را جلوی تلویزیون بگذراند. از همه مهم‌تر هرگز جملات و ساختار دو زبان را با هم یکی نکنید. تفکیک کردن زبان‌ها به کودک شما کمک می‌کند هر دو زبان را کامل و صحیح بیاموزد.‌

مطالب پیشنهادی

تماشای تلویزیون برای کودکان


وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com

آیا از مضرات تماشای زیاد تلویزیون برای کودکان آگاه هستید؟ 
شاید وسوسه انگیز باشد که برای کودک‌تان یک بازی ویدئویی بگذارید و ساعت‌ها بدون مزاحمت به کار‌های‌تان برسید!
تلویزیون می‌تواند منبع یادگیری و تفریح باشد. اما پژوهش‌ها نشان داده‌اند که تماشای بیش از اندازه تلویزیون موجب می‌شود که کودکان چاق شوند؛ همچنین این برنامه‌ها بسته به محتوای‌شان می‌توانند سبب بروز پرخاشگری در کودکان نیز بشوند.
ورزش همراه با تماشای تلویزیون راه خوبی برای پیشگیری از چاقی کودک شما است. تقلید کودک از کارهایی که در تلویزیون می‌بیند، چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. هفته شصت و پنجم از رشد نوپا و هفته شصت و نهم از رشد نوپا را در این رابطه مطالعه کنید. اگر دقت کنید می‌بینید بسیاری از جملاتی که کودکان در سن پایین می‌گویند، همان جملاتی است که در فیلم‌ها یا سریال‌های تلویزیونی یاد می‌گیرند و اگر این جمله، خوب نباشد، شما باید مدت‌ها تلاش کنید تا کودک‌تان آن جمله را از یاد ببرد. فراموش نکنید تماشای تصاویری که در رده سنی کودک شما نیست می‌تواند آثار مخربی را بر ذهن، هوش و حافظه او بگذارد. متاسفانه برخی از خانواده‌ها با کودکان‌شان به تماشای فیلم‌های ترسناک یا عاشقانه می‌نشینند و فکر می‌کنند به خاطر حضور آن‌ها؛ کودک‌شان تاثیر خاصی از فیلم نمی‌گیرد، این یک تصور صد در صد غلط است. برای حفظ کودکان‌تان سعی کنید بر دیدگان آن‌ها از همین کودکی نظارت کنید.
انجمن متخصصان کودک (AAP) عنوان می کند که کودکان نباید در روز بیشتر از 1 تا 2 ساعت تلویزیون یا برنامه‌های ویدئویی تماشا کنند و کودکان زیر دو سال نیز به هیچ وجه نباید تلویزیون تماشا کنند. آن‌ها همچنین توصیه می‌کنند که برنامه‌هایی که کودکان تماشا می‌کنند باید آموزنده و عاری از صحنه‌های پرخاشگرانه باشند.
مهم‌تر از همه، تلویزیون نباید جایگزین فعالیت‌هایی مانند بازی، ورزش یا خواندن کتاب شود. کودکان‌تان را به کتاب خواندن سوق دهید، مطالعه کتاب افزون بر اینکه موجب افزایش آگاهی آنان می‌شود؛ سبب بالا رفتن تمرکز و آرامش بیشتر آن‌ها نیز می‌شود.

مطالب پیشنهادی
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟

تحلیل رفتار متقابل


وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com

من وتو هردوخوب هستیم ولی ممکن است گاهی اوقات درگیر رفتارهای غیر خوب یکدیگر شویم ، در این صورت ما از همان تصمیمات دوران کودکی خود پیروی کرده ایم.

اینها بهترین روشی بودند که ما به عنوان کودکان نو پا می توانستیم با کمک آنها خود را زنده نگهداریم و آنچه را که می خواستیم از دنیایی که در نظرمان خشن و بی رحم می آمد بگیریم. گاهی ، به عنوان افراد بزرگسال ممکن است از این الگوها استفاده کنیم ، هرچند که نتایج بی ثمر و دردناکی در پی داشته باشد. حتی زمانی که ما کودکان نوپایی بردیم ، والدین ما قادر نبودند ما را به روش خاص خود تربیت کنند. آنها یقینا" فشارهای زیادی بر ما وارد آورده اند. ولی این ما بودیم که تصمیم گرفتیم با این فشارها کنار بیائیم ، علیه آنها طغیان کنیم و یا آنها را نادیده بگیریم. این مسئله در مورد ما بزرگسالان نیز صادق است. دیگران و یا محیط اطرافمان نمی توانند ما را وادار کنند که به شکل خاصی فکر و یا احساس کنیم. دیگران و یا شرایط محیطی ممکن است فشارهای زیادی بر ما وارد کنند ، ولی همیشه براساس تصمیمات خودمان با آنها روبرو می شویم.

ما مسئول احساسها و رفتارهای خودمان هستیم.

هر زمان که تصمیمی بگیریم می توانیم بعد ها آن را تغییر دهیم. این مسئله در مورد تصمیمهای اولیه ای که درباره خود و دنیای اطرافمان گرفته ایم نیز صادق است. اگر بعضی از تصمیمات دوران کودکی ما نتایج دردناک و ناراحتی برای ما به عنوان افراد بزرگسال به بار می آورد ، می توانیم تصمیمات را ردیابی کرده و آنها را با تصمیمات جدید و مناسبی جایگزین کنیم.

بنابراین ما می توانیم تغییر کنیم. ما تغییر را صرفا" براساس بینش نسبت به الگوهای رفتاری قدیمی خودمان بدست نمی آوریم ، بلکه با تصمیم گیری فعالانه برای تغییر این الگوها به کسب آن نائل می شویم.

تغییرات ما می تواند واقعی و پا بر جا باشد.

-تاملی در روانشناسی تجربی - تحلیل رفتار متقابل
یان استوارت/ ون جونز

مطالب پیشنهادی

چاقی مادر و کمبود ویتامین D در نوزاد

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com

چاقی مادر و کمبود ویتامین D در نوزاد

مطالعه ای که اخیرا به ثبت رسیده است بیانگر این موضوع می باشد که ویتامین D خون نوزادان متولد از مادران با وزن نرمال 3 برابر بیشتر از نوزادان مادران چاق است. 
ویتامین D یک ویتامین محلول در چربی می باشد و مطالعات قبلی نشان می دهند که افراد دچار چاقی سطوح خونی ویتامین D  پایین تری دارند.
در این مطالعه که به تازگی به ثبت رسیده است هر دو گروه مادران با وزن نرمال و دچار چاقی سطوح مشابهی از ویتامین Dدر پایان بارداری داشتند و این در حالی است که زنان دچار چاقی ویتامین D کمتری را به فرزند خود انتقال می دهند.
تقریبا تمامی مادران در این مطالعه پیش از تولد نوزادشان مولتی ویتامین استفاده می کردند و این موضوع  می تواند علت مکفی بودن سطوح ویتامین D  در بدن مادران دچار چاقی باشد ولیکن سطح این ویتامین در خون نوزادان این مادران پایین بود.
این احتمال وجود دارد که ویتامین D در بافت های چربی مازاد مادران دچار چاقی انباشته شده و به بدن نوزادشان منتقل نگردد.
همگان بر این امر واقفیم که چه خطرات سلامتی برای نوزادان متولد شده با سطوح پایین ویتامینD وجود دارد. مطالعات پیشین نشان دهنده ارتباط کمبود ویتامینD در بزرگسالان وبیماری های خود ایمنی، التهابی و چاقی می باشد، در مطالعه دیگری در مجله ی Clinical Endocrinology اشاره ای به چگونگی تاثیرات چربی بدن در حین تولد بر میزان چربی در کودکی و بزرگسالی شده است زیرا کمبود ویتامینD  زمینه ساز گروهی از بیماری ها مانند چاقی است.
در این بررسی 61 زن باردار مورد مطالعه قرار گرفتند و شاخص توده بدنی این افراد قبل از بارداری به ثبت رسید که در محدوده نرمال یا دچار چاقی بودند. سطوح ویتامین D  به وسیله نمونه های خونی که از مادران در هفته های 36 تا 38 گرفته شد مورد بررسی قرار گرفت در مورد نوزادان نیز نمونه خونی بند ناف بلافاصله بعد از تولد جمع آوری شد به علاوه چربی بدن، وزن و حجم آنها نیز مورد بررسی قرار گرفت و پس از تجزیه و تحلیل داده ها مشخص شد که سطح ویتامینD خون نوزادن متولد شده از مادران با وزن نرمال 3 برابر نوزادان مادران دچار چاقی است و این موضوع مطرح می گردد که شاید نیاز باشد که مادران دچار چاقی مقادیر بالاتری از این ویتامین را در حین بارداری دریافت کنند.
نکته عملی: بر اساس نتایج مطالعه ای که اخیرا انجام شد مشاهده گردید که چاقی مادر سبب کمبود ویتامین Dدر نوزاد می گردد بنابراین  باز هم بیشتر از گذشته به موضوع کنترل وزن و فواید آن پی می بریم. فراموش نکنیم که تناسب اندام گامی است در جهت داشتن فرزندان سالم تر و جلوگیری از بیماری هایی که آنها را تهدید می کند .
کلمات کلیدی: چاقی، بارداری، ویتامین D
منبع:

Journal of Clinical Endocrinology & Metabolism, 2012; 98 (1): 114

 

مطالب پیشنهادی
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟

وظیفه نگهداری از فرزند به عهده کیست؟

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/


در ادامه سلسله مباحث آیین همسرداری به مسئله مشترک بین زوجین، یعنی نگهداری از بچه می پردازیم. به راستی وظیفه نگهداری از فرزند به عهده کیست؟

فرزند ثمره مشترک ازدواج زن و مرد است. هر دو نفر در پیدایش‏ کودک دخالت داشته‏ اند، و درمنافع و زیان هایش نیز شریک می باشند.

بنابراین بچه‏ داری نیز یک وظیفه مشترک زن و شوهر است. نه وظیفه زن‏ تنها. درست است که مادران با میل و رغبت از بچه نگهداری میکنند و امور نظافت و تر و خشک کردن و تغذیه و شیر دادن و دیگر امور مربوط به‏ کودک را از جان و دل می‏ پذیرند. و برای پرستاری و نگهداری او هر گونه‏ رنج و زحمتی را تحمل می نمایند. برای پرستاری از کودک چه شب هائی را تا صبح بیدار می مانند و گریه و جیغ و شیون و نحسی های او را تحمل‏ میکنند. لیکن شوهر هم نباید فداکاری ها و زحمات همسرش را نادیده بگیرد و بگوید: بچه‏ داری وظیفه زن است. و من در این باره مسؤولیتی ندارم.

وقتی دید بچه آرام نمی‏گیرد، مادر را با بچه بگذارد و خودش برود در اتاق‏ دیگر راحت‏ بخوابد. نه،برادر! این بچه مشترک بین شما است. پرستاری‏ و نگهداری از او نیز یک وظیفه مشترک است. مگر تو عاطفه و وجدان‏ نداری؟ آیا انصاف است که تو بروی در گوشه‏ ای استراحت کنی وهمسرت را در این غوغا تنها بگذاری؟  آیا این رسم زن داری و مهر و صفای‏ خانوادگی است؟ اگرتو روز کار کرده و خسته هستی همسرت نیز در تمام‏ روز به کارهای خانه‏ داری اشتغال داشته وخسته است. (در عصزر امروز که اکثر خانمها شاغلند و علاوه بر خانه داری، بیرون هم کار می کنند) اگر تو خوابت می‏آید، او نیز خوابش می‏ آید. اگر جیغ و شیون های بچه اعصاب تو را خسته میکند، مادر بیچاره هم همینطور است لیکن جز تحمل چاره‏ ای ندارد.

برادرم! انصاف و عاطفه و اخلاق اسلامی و رسم همسرداری ‏اقتضا دارد که در چنین مواقع حساسی در بچه‏ داری همسرت را کمک‏ کنی. یا با هم بچه را آرام کنید سپس بخوابید. یا مقداری از شب را تو بخواب و همسرت از بچه پرستاری کند آنگاه تو از بچه پرستاری کن و همسرت بخوابد. و اگر همسرت در اثر کم خوابی، بعد از نماز صبح‏ استراحت کرده انتظار نداشته باش مانند دیگر روزها صبحانه را برایت‏ حاضر کند. چه مانع دارد خودت چای وصبحانه حاضر کنی، خودت میل‏ کنی و بیرون بروی و برای همسرت نیز آماده باشد. وقتی می‏خواهید به‏ سفر یا مهمانی بروید ضرورت ندارد که همیشه همسرت بچه را بغل کند، درجاهای مناسب تو این عمل را انجام بده و در این باره همکاری نمائید. وبطور کلی در همه حال در پرستاری و نگهداری از کودک تعاون و همکاری‏ داشته باشید. رسم زن داری و اخلاق اسلامی چنین است. به زندگی شماصفا و محبت و رونق میدهد.

البته به بانوان نیز توصیه میشود که در این باره از شوهرانشان‏ انتظارات زیاده از حد نداشته باشند. گرفتاری ها و مشکلات کسب و کار و تامین نیازمندیهای زندگی را همواره منظور داشته باشند. و بدانند که مرد در خارج منزل با صدها مشکل روبروست و با اعصاب خسته، و به منظور استراحت‏ به منزل می‏ آید. و انتظار نداشته باشند که وقتی به منزل آمد لباس هایش را درآورد و فورا مشغول بچه‏ داری و امور خانه‏ داری شود. در این مورد بیش از مقدار ضرورت و درمواقع غیر عادی، توقع کمک نداشته‏ باشند.

 

راهکارهای پیشگیری از پیامد های سیلProduct 6360.49%
ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامتProduct 5660.49%
مسمومیت غذایی در مسافرت دریایی