(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

نکات قابل توجه در تربیت


«در درون هر کودک مربی ماهری وجود دارد. این مربی به اندازه‌ای ماهر است که تمامی کودکان را در هر گوشه از دنیا به نحوی آموزش می‌دهد که نتایج یکسانی از آن حاصل می‌شود. تنها زبانی که انسان به طور کامل بر آن مسلط می‌شود، زبانی است که در کودکی یاد می‌گیرد، این زمانی است که غیر از آن مربی درونی، هیچ آموزگار دیگری قادر نیست چیزی به او بیاموزد».

«نظم و انضباط را باید از دل آزادی بیرون کشید. فرد منضبط فردی نیست که به‌طور مصنوعی همانند یک انسان لال، ساکت و آرام در گوشه‌ای نشسته باشد و یا مانند افراد فلج بدون حرکت و ساکن در کنجی قرار داده شده باشد. این فرد، آدمی منفعل، فاقد انگیزه و میل به زندگی است».

«در صورت امکان در هنگام اجرای انضباط انفرادی، کودکان را سازمان بدهید. هر یک از آنها را به طور مرتب در سر جای خود قرار دهید. به آنها در درک این نکته کمک کنید که در چنین وضعیتی محیط مرتب‌تر و زیبا‌تر به نظر می‌آید و مرتب و منظم چیدن محیط، کار خوب و صحیحی است. کمک کنید تا به راحتی درک کند که اگر اتاق و فضای زندگی مرتب و منظم چیده شود، راحت‌تر و زیبا‌تر است. چنین نظم و ترتیبی در چیدن باعث آرامش آنان خواهد شد. پس از آن، کودکان آرام و بی‌صدا در محیط می‌مانند و این نتیجه آموزشی دقیق و برنامه ریزی شده است و چیزی به کودکان تحمیل نشده است. به آنها کمک می‌شود تا بدون فشار و اجبار به چنین تجربه مهمی ‌برسند و اصل مهم نظم جمعی را به راحتی درک ‌کنند».
http://www.ketabekoodak.com/

انواع خانواده ها از نظر تربیت کودک (قسمت اول)



به طور  خلاصه از نظر نحوه تربیت کود ک و بطور کلی نحوه اداره سیستم خانواده می توان 4 نوع خانواده را :مشخص کنیم که عبارتند از

 

الف - خانواده خشک و سخت گیر ( والدین سخت گیر و مستبد )

 

ب -   خانواده سهل گیر و آسان گیر

 

ج -   خانواده گسسته (‌ خانواده پریشان )

 

د  -   خانواده دمکرات (‌ خانواده سالم ) 

 

به علت مهم و مبسوط بودن این مبحث ،  هر یک از این  4 دسته خانواده را در یادداشتی جداگانه شرح خواهیم داد.

و اما اینک دسته اول :

 

الف  - خانواده خشک و سخت گیر:

1 -  پدر و مادر ها با بچه ها همان طور رفتار می کنند که والدین خودشان رفتار کرده اند.

2 -  تصمیم گیری با یکی از والدین ( خصوصا پدر )‌ انجام می گیرد. معمولا پدر خانواده حاکم بر رفتار و اعمال فرزندان است و هیچ یک از اعضای خانواده اجازه اظهار نظر ندارند.

3 - والدین چنان رفتار می کنند که فرزندان می آموزند حق هیچ گونه ابراز عقیده ای را - حتی در مواردی که می تواند مانع از بروز بعضی مشکلات برای خانواده گردد - ندارند.

4 - اگر فرزندان از فرمان والدین اطاعت نکنند ‍ ، والدین آنان ناراحت  ، خشمگین و آزرده خاطر می شوند.

5 - فرزندان جرات سئوال کردن در مورد انجام دادن یا انجام ندادن کارها را ، از والدین خود ندارند.

6 - والدین بر رفتا و کارهای فرزندان خود کنترل شدید دارند و همه تصمیمات را شخصا اتخاذ می کنند.

7 - والدین دلیلی را - برای دستوراتی که صادر می کنند - برای فرزندان خود ارائه نمی دهند و از آنان می خواهند بدون چون و چرا از این دستورات اطاعت کنند.

8 - نسبت به رعایت نظم و انضباط  ،‌ ارزشی افراطی قایل هستند و والدین توانایی تحمل هیچ گونه بی نظمی را از طرف فرزندان خود ندارند.

9 - به سخنان کودکان خود  گوش نمی دهند و اگر هم سخنی را بشنوند برای آن است که با آن مخالفتی را نشان دهند.

10 - در مواردی که فرزندان خود را نصیحت یا آنان را از انجام دادن کاری منع می کنند ،‌ دلیل خاصی را ارائه نمی دهند.

11 - برای تصمیات فرزندان خود ،‌ حتی اگر این تصمیمات معقول و مستند باشد ،‌ احترام قائل نیستند.

13 - معتقدند که چون سن ‍، تجربه و دانش آنان بیشتر از فرزندانشان است ‍، بنابراین ، حق دخالت در همه امور و حتی در خصوصی ترین کارهای فرزندان خود را دارند.

14 - برخورد آنان با فرزندان خود احترام آمیز نیست و حتی از تحقیر فرزندان خود در حضور دیرگان نیز ابایی ندارند.

15 - غالبا نیازهای عاطفی کودکان ارضاء نمی شود.

16 - ممکن است که والد ضعیف در چنین خانواده ای با کودکان ائتلاف کند در چنین حالتی ارزش هر دو والد نزد کودک شکسته می شود . اگر بنا باشد یکی از والدین به عنوان منبع قدرت خانواده آسیب ببیند می توان تصور کرد والد دیگر نیز ارزش پیشین خود را نخواهد داشت.

17- چنین کودکانی احتمالا جذب گروه های بیرون شده و با عزت نفس پائین که دارند دچار بزهکاری می شوند. 

18 - بسیاری از این والدین ممکن است به خاطر کمال گرایی که دارند ، کودکان را تحت فشار قرار دهند و از آنها بالاترین انتظارات را داشته و پیوسته به شکل نوین بر آنها سخت گیری کرده و برنامه های سخت گیرانه برایشان تدارک ببیند.

19 - احتمال دروغ گویی و ریا کاری در کودکان چنین خانواده هایی به علت ترس از تنبیه و سرزنش افزایش می یابد.

20 - چنین کودکانی به علت اینکه مرتبا علایقشان سرکوب شده و موجب تحقیر قرار گرفته اند و همچنین دیگران برای اموراتشان تصمیم گرفته اند ،‌ از خلاقیت کمی برخوردارند . اگر چه ممکن است به علت سخت گیری والدین از نظر آموزش بعضی از مهارتها ، پیشرفتی کرده باشند.

21 - اضطراب ،‌ افسردگی ،‌ همچنین وسواس و کمال گرایی ،‌ نا امیدی و بسیاری از مشکلات روانی ممکن است دامنگیر کودکان خانواده های سخت گیر گردد.

22 - غالبا والدین سخت گیر ، خود را منطقی نیز تصور می کنند. و برای هر کارشان دلیل تراشی می کنند. ولی غیر مستقیم به خاطر سختی گیری آنهاست که کودکان فرمانشان را اجرا می کنند نه منطقشان.

 

ادامه دارد ....


مطالب پیشنهادی:

ورزش  چه اثری برکاهش بیماری های قلبی و بیماریهای استخوانی دارد؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟

چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟

تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم کدامند؟

 

 

دسترسی به تمامی این مطالب در سایت

http://maktoobshop.com

از چه سنی به کودک بیاموزیم بدون اجازه وسایل دیگران را برندارد؟


تحت هیچ شرایطی از تنبیه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .
یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران، رعایت این حقوق از سوی والدین است پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .
بچه ها تقریبا از چهار سالگی با مفهوم مالکیت آشنا می شوند. حتما دیده اید که کودکان خردسال تمایلی به دادن اسباب بازی خود به کودکان دیگر ندارد. در 4 تا 5 سالگی ، خود را محور جهان می پندارند و حتی تصور می کنند که والدین بیشتر متلعق به آنها هستند تا خواهران و برادرشان .در این سنین بچه ها با مفاهیمی مانند خوب و بد ، جریمه و پاداش و راست و دروغ آشنا می شوند .
کودکان کم سن و سال که هنوز به مدرسه نمی روند اغلب بدون آن که ارزش مادی اشیا را درک کنند، دست به این کار می زنند، آنها حتی گاه از این که برداشتن چیزی بدون اجازه از صاحب آن اشتباه است مطلع نیستند. 3 تا 6 سالگی کودک ، مرحله شخصیت طلبی نامیده می شود. این مرحله نیز به سه زیر مرحله تقسیم می شود:
1 - تضاد و وقفه : در 3 سالگی ، به تدریج فعالیت هایی که مبتنی بر نفی و امتناع است در او مشاهده می شود. برای مثال لجبازی که یک حالت تضادورزی می باشد در 4 سالگی به وجود می آید که انگیزه کودک به دست آوردن استقلال عمل می باشد.
2 - سن لطف : در این مرحله کودک سعی دارد دیگران را مجذوب خود سازد و ارزش خود را از چشم دیگری ببیند.
3 - سن تقلید الگو : تقلید الگو نقش اساسی در درک جهانی بیرونی دارد و کودک به تدریج یاد می گیرد که برای شکل گیری هر چه بیشتر شخصیت های خود از الگوهای دیگر تقلید کند. برای مثال کودک نقش پدر را در بازی های خود تقلید می کند.
بد نیست اکنون که با این مرحله مهم از رشد شخصیت کودک آشنا شدید با ما همراه شوید تا راهکارهای پیشنهادی مان در این موضوع را امتحان کنید.
در ابتدا بررسی کنید تا دریابید چه مشکلی باعث شده تا کودک شما این رفتار را انجام می دهد. مثلا گاه کودک واقعا به چیزی احتیاج دارد اما والدین این نیاز کودک را نادیده می گیرند و او مجبور می شود خود راه حلی برای مشکلش پیدا کند و چه روشی آسان تر از استفاده از وسیله شخص دیگری که در دسترس او قرار دارد.
پیشگیری از این رفتار ها بهترین روش ممکن است. از همان دوران کودکی تلاش کنید تا مفهموم مالکیت را به او آموزش دهید .مثلا به او بگویید که باید برای برداشتن وسایل دیگران اول اجازه بگیرد و برای او تشویق هایی در نظر بگیرید. دوران کودکی زمان خوبی برای آموزش مفهموم مالکیت بر اموال شان دارند و برداشتن چیزی که به شخص دیگری تعلق دارد اشتباه است. برای مثال از کودک بپرسند : « اگر کسی ماشین قرمز تو را بدون این که دوست داشته باشی برداره، چقدر ناراحت می شی ؟»...
یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران ، رعایت این حقوق از سوی والدین است. پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .زمانی که پی بردید بچه چیزی را برداشته است، به هیچ عنوان نباید واکنش شدید نشان دهید . در آن لحظه باید رفتاری مناسب و سنجیده از خود نشان دهید . باید بکوشید آرامش خود را حفظ کرده و روشی منطقی اتخاذ کنید.
تحت هیچ شرایطی از تنبه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح ، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .
مثلا محروم شدن از کارتون مورد علاقه اش در همان روز می تواند یک جریمه مناسب با سن کودک می باشد.
بلافاصله رفتارش را اصلاح کنید و به نوعی درصدد جبران برآیید. از طرف کودک عذرخواهی نکنید، به کودک آموزش دهید تا از کودکی که اسباب بازی اش را برداشته عذر خواهی کند 
به کودک یاد بدهید چطور آنچه را می خواهد درخواست کند. برای مثال ، اگر کودک از اسباب بازی دوستش خوشش آمده است و می خواهد یک شب آن را از دوستش قرض بگیرد، این موضوع را با شما در میان بگذارد تا شما چاره ای برای او بیندیشید.
تحسین و تشویق یادتان نرود. پدر و مادر باید از رفتار های شایسته، مناسب و صادقانه کودک حمایت و قدردانی کنند. پیشگیری از این رفتارها بهترین روش ممکن است. در صورت عمل به کودک به کسب اجازه از دیگری برای استفاده از وسیله او، برای این رفتار او تشویق هایی در نظر بگیرید. البته تشویق های کلامی ارجحیت دارند .
نکته پایانی این که ، ممکن است دلایلی پیچیده تر از آنچه ذکر شده نیز در بروز این رفتار در کودکان و نوجوان دخیل باشد . مثلا علت این رفتار می تواند خشم بچه ها یا تمایل آنها به جلب توجه دیگران باشد یا برعکس چنین رفتاری می تواند منعکس کننده مشکلات و استرس های آنها در محیط زندگی شان باشد. در این صورت ضرورت دارد که از مراجعه به روان شناس یا روان پزشک نیز استفاده کنید

دسترسی به مطالب علمی  در سایت

از چه سنی به کودک بیاموزیم بدون اجازه وسایل دیگران را برندارد؟


تحت هیچ شرایطی از تنبیه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .
یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران، رعایت این حقوق از سوی والدین است پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .
بچه ها تقریبا از چهار سالگی با مفهوم مالکیت آشنا می شوند. حتما دیده اید که کودکان خردسال تمایلی به دادن اسباب بازی خود به کودکان دیگر ندارد. در 4 تا 5 سالگی ، خود را محور جهان می پندارند و حتی تصور می کنند که والدین بیشتر متلعق به آنها هستند تا خواهران و برادرشان .در این سنین بچه ها با مفاهیمی مانند خوب و بد ، جریمه و پاداش و راست و دروغ آشنا می شوند .
کودکان کم سن و سال که هنوز به مدرسه نمی روند اغلب بدون آن که ارزش مادی اشیا را درک کنند، دست به این کار می زنند، آنها حتی گاه از این که برداشتن چیزی بدون اجازه از صاحب آن اشتباه است مطلع نیستند. 3 تا 6 سالگی کودک ، مرحله شخصیت طلبی نامیده می شود. این مرحله نیز به سه زیر مرحله تقسیم می شود:
1 - تضاد و وقفه : در 3 سالگی ، به تدریج فعالیت هایی که مبتنی بر نفی و امتناع است در او مشاهده می شود. برای مثال لجبازی که یک حالت تضادورزی می باشد در 4 سالگی به وجود می آید که انگیزه کودک به دست آوردن استقلال عمل می باشد.
2 - سن لطف : در این مرحله کودک سعی دارد دیگران را مجذوب خود سازد و ارزش خود را از چشم دیگری ببیند.
3 - سن تقلید الگو : تقلید الگو نقش اساسی در درک جهانی بیرونی دارد و کودک به تدریج یاد می گیرد که برای شکل گیری هر چه بیشتر شخصیت های خود از الگوهای دیگر تقلید کند. برای مثال کودک نقش پدر را در بازی های خود تقلید می کند.
بد نیست اکنون که با این مرحله مهم از رشد شخصیت کودک آشنا شدید با ما همراه شوید تا راهکارهای پیشنهادی مان در این موضوع را امتحان کنید.
در ابتدا بررسی کنید تا دریابید چه مشکلی باعث شده تا کودک شما این رفتار را انجام می دهد. مثلا گاه کودک واقعا به چیزی احتیاج دارد اما والدین این نیاز کودک را نادیده می گیرند و او مجبور می شود خود راه حلی برای مشکلش پیدا کند و چه روشی آسان تر از استفاده از وسیله شخص دیگری که در دسترس او قرار دارد.
پیشگیری از این رفتار ها بهترین روش ممکن است. از همان دوران کودکی تلاش کنید تا مفهموم مالکیت را به او آموزش دهید .مثلا به او بگویید که باید برای برداشتن وسایل دیگران اول اجازه بگیرد و برای او تشویق هایی در نظر بگیرید. دوران کودکی زمان خوبی برای آموزش مفهموم مالکیت بر اموال شان دارند و برداشتن چیزی که به شخص دیگری تعلق دارد اشتباه است. برای مثال از کودک بپرسند : « اگر کسی ماشین قرمز تو را بدون این که دوست داشته باشی برداره، چقدر ناراحت می شی ؟»...
یکی از راه های مناسب برای آموزش رعایت حق مالکیت دیگران ، رعایت این حقوق از سوی والدین است. پدران و مادران باید مراقب رفتار خود باشند مثلا بدون اجازه به وسایل سایر اعضای خانواده دست نزنید و حتی برای استفاده از وسایل کودک نیز از او اجازه بگیرند .زمانی که پی بردید بچه چیزی را برداشته است، به هیچ عنوان نباید واکنش شدید نشان دهید . در آن لحظه باید رفتاری مناسب و سنجیده از خود نشان دهید . باید بکوشید آرامش خود را حفظ کرده و روشی منطقی اتخاذ کنید.
تحت هیچ شرایطی از تنبه بدنی استفاده نکنید . کودکان ازشش سالگی به بعد می توانند به صورت کامل و واضح ، مفهوم مالکیت و نادرست بودن رفتار« برداشتن وسایل دیگران » را درک کنند. در این زمان است که والدین باید محدویت ها و تنبیه هایی را برای این عمل در نظر بگیرند .
مثلا محروم شدن از کارتون مورد علاقه اش در همان روز می تواند یک جریمه مناسب با سن کودک می باشد.
بلافاصله رفتارش را اصلاح کنید و به نوعی درصدد جبران برآیید. از طرف کودک عذرخواهی نکنید، به کودک آموزش دهید تا از کودکی که اسباب بازی اش را برداشته عذر خواهی کند 
به کودک یاد بدهید چطور آنچه را می خواهد درخواست کند. برای مثال ، اگر کودک از اسباب بازی دوستش خوشش آمده است و می خواهد یک شب آن را از دوستش قرض بگیرد، این موضوع را با شما در میان بگذارد تا شما چاره ای برای او بیندیشید.
تحسین و تشویق یادتان نرود. پدر و مادر باید از رفتار های شایسته، مناسب و صادقانه کودک حمایت و قدردانی کنند. پیشگیری از این رفتارها بهترین روش ممکن است. در صورت عمل به کودک به کسب اجازه از دیگری برای استفاده از وسیله او، برای این رفتار او تشویق هایی در نظر بگیرید. البته تشویق های کلامی ارجحیت دارند .
نکته پایانی این که ، ممکن است دلایلی پیچیده تر از آنچه ذکر شده نیز در بروز این رفتار در کودکان و نوجوان دخیل باشد . مثلا علت این رفتار می تواند خشم بچه ها یا تمایل آنها به جلب توجه دیگران باشد یا برعکس چنین رفتاری می تواند منعکس کننده مشکلات و استرس های آنها در محیط زندگی شان باشد. در این صورت ضرورت دارد که از مراجعه به روان شناس یا روان پزشک نیز استفاده کنید

دسترسی به مطالب علمی  در سایت

بچه را از لولو نترسانید



بیست و چند سال از آن روزها می گذرد. ما دو نفر بودیم. من و مجید. دو تا پسربچه که همه چیز و همه جا را به هم می ریختیم و از دیوار راست بالا می رفتیم. کل خانه از دست ما عاصی بودند... یک روز سرظهر من و مجید در حیاط بازی می کردیم. چند بار گفتند ساکت باشید ولی ما ساکت نشدیم. چند دقیقه ای گذشت. پدرم از پله ها پایین آمد. صدای مان کرد. بعد با دست ته زیرزمین را نشان مان داد و گفت: «آن جا را می بینید؟» تاریک بود. چیزی دیده نمی شد. بیشتر دقت کردیم. کمی خرت و پرت کهنه را می شد دید. پدرم گفت: «آن جا یک پیرزن یک دست خوابیده که اگر شما از خواب بیدارش کنید، هردوی شما را می دزدد.» ما بچه بودیم. باورمان شد. ترسیدیم. من تا مدت ها می ترسیدم تنها به حیاط بروم. بیست و چند سال از آن روزها می گذرد. ما بزرگ شدیم. مجید ازدواج کرد. او الان یک پسر ۲ ساله دارد ولی هنوز از زیرزمین خانه ما می ترسد. راستی چرا ما بچه هایمان را می ترسانیم؟! 

ترساندن بچه ها از لولو، بچه دزد، پلیس، پزشک و... بین والدین، کار رایجی است. برای این که بچه ها را مجبور کنند که از دستورات شان اطاعت کنند یا بتوانند روی برخی از بدرفتاری های آنان کنترلی به دست بیاورند به این روش ها متوسل می شوند. برخی از والدین چون به روش های درست کنترل رفتاری کودکان واقف نیستند، تصور می کنند که نمی توانند از روش های معمول و رایج رفتار کودک را کنترل نمایند. بنابراین متوسل به روش های دیگری مانند ترساندن می شوند. جالب این که این ترس از چیز یا کسی خارج از خانواده است. چون برخی خانواده ها فکر می کنند که خود از پس رفتارهای کودک شان برنمی آیند. برای همین، او را از افراد دیگر بیم می دهند. در بسیاری از خانواده ها دیده می شود که والدین به کودک می گویند«مربی مهد» با دوربین رفتار تو را در خانه کنترل می کند و کارهای بد تو را می بیند. این کار یعنی والدین خود قدرتی برای کنترل رفتارهای کودک ندارند و به این دلیل به یک قدرت خارجی متوسل می شوند. بیشتر این روش ها از نظر روان شناختی برای کودک مضر هستند و از نظر روانی به او آسیب وارد می کنند. ما با این کار کودک را دچار نوعی هراس و اضطراب می کنیم که این هراس و اضطراب در نهایت به نفع کودک نخواهد بود. در عین حال والدین این نکته را در نظر نمی گیرند که اگر بعد از مدتی آن قدرت هم در نظر کودک کوچک شد، برای کنترل رفتارهای او چه باید بکنند! نمونه های بسیاری از این نوع رفتار در اطراف ما دیده می شود. گاهی والدین کودک را با ترساندن از یک موجود خیالی به کاری وادار یا از انجام کاری منع می کنند. نمونه دیگری نیز از این ایجاد هراس در کودک در خانواده ها وجود دارد که او را از ابتلا به بیماری ها و دردها می ترسانند. مثلا به او می گویند که اگر فلان کار بد را انجام بدهد، او را می برند دکتر تا به او آمپول بزند.


 

صحبت من به این معنی نیست که کودک را در مقابل بیماری ها آگاه نکنیم. این که والدین کودک خود را که بیش از حد بستنی می خورد از گلودرد و عواقب آن آگاه کنند یا این که عوارض عدم شستشوی دست را به او تذکر دهند خوب است ولی نباید در این مورد بیش از حد بزرگنمایی شود. برخی خانواده ها کودک را به دلایل مختلف از پزشک و آمپول می ترسانند. این عمل شاید در آن مقطع بتواند تا حدودی رفتار کودک را کنترل کند ولی در آینده اگر این کودک به هر دلیلی نیاز به مراجعه به پزشک داشته باشد، از این کار دچار هراس و وحشت می شود و از این کار سرباز می زند. کودکی که پیش تر از آمپول و دکتر ترسیده، گمان می کند مراجعه به پزشک، تزریق آمپول یا مصرف دارو یک نوع تنبیه است. حتی در مورد خدا نیز باید توجه داشت که کودک در این سن بیشتر نیاز دارد با لطف و مهربانی خدا آشنا شود. در بسیاری از موارد خانواده ها کودک را از خشم و غضب خداوند می ترسانند و ذهن کودک را به نوعی با قهر خداوند شکل می دهند تا با مهر او. کودک در این سن خدا را بیشتر به عنوان یک پناه می خواهد و رفتار ناآگاهانه ما ممکن است شکل گیری این حس را نیز در کودک مختل کند. والدین نباید در این موارد به نتیجه های مقطعی و کنترل رفتار کودک در آن موقعیت استناد کنند. در واقع ممکن است در شرایطی استفاده از این ابزار بتواند برای مدتی رفتار و کارهای کودک را تحت کنترل درآورد ولی در نهایت بدرفتاری ها را در کودک افزایش خواهد داد. این شیوه ها ترس و اضطراب را در کودک افزایش می دهند و چسبندگی او را به والدین بیشتر می کنند و کودک مشکلات رفتاری جدیدی را بروز خواهد داد. این نوع برخورد علاوه بر این که عدم قدرت والدین در تربیت کودک را به او نشان می دهد او را همواره در معرض ترس از کنترل شدن توسط پلیس و معلم و... قرار می دهند و تازه این عوارض پیش از آن است که کودک بداند والدین در این مورد به او دروغ گفته اند. برای تنبیه کودک باید توجه داشت که در او ایجاد ترس و اضطراب نکنند. تنبیه باید متناسب با رفتار کودک در نظر گرفته شود و نباید تنبیه های فیزیکی و کلامی را در این مورد به کار برد.


ایجاد ترس و دلهره در کودک یکی از انواع کودک آزاری به شمار می آید. شاید پدر و و مادر واقعا قصد آزار کودک را نداشته باشند ولی با ناآگاهی از روش هایی استفاده کرده اند که کودک آزاری محسوب می شده است. ایجاد ترس در کودک تنها در مقطع کوتاهی می تواند روی کودک اثر گذارد اما بعد از آن تاثیر خود را از دست می دهد. این نوع دلهره و اضطراب در کودکان موجب می شود که آن ها در حوزه های دیگر بدرفتاری بیشتری از خود نشان دهند. وقتی ترس و اضطراب در کودک زیادتر شود مشکلات او نیز بیشتر می شود. وقتی کودکی با دوست خود دعوا می کند و پدر و مادر برای بهبود رفتار به او می گویند: «اگر این کار را بکنی شب آقا دزده تو رو می بره.» در واقع یک مشکل دیگر هم به مشکلات او اضافه کرده اند. حالا این کودک این مشکل را نیز پیدا می کند که دیگر نمی تواند شب ها تنها در اتاقش بخوابد. او مدام به یک دزد فکر می کند که شب می آید تا او را ببرد. وقتی ما ترس و اضطراب در کودک ایجاد می کنیم ممکن است این اضطراب در او حل نشود و در او ادامه داشته باشد. البته تاثیر ترس در کودک به آستانه آسیب پذیری، سرشت و ذات کودک هم بستگی دارد. کودکی که زمینه های ترس در او وجود دارد اگر با تقویب محیط نیز روبه رو شود دچار آسیب پذیری بیشتری نسبت به کودکان دیگر خواهد بود که عوارض آن ممکن است تا مدت ها در او باقی بماند.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com



تربیت کودک قانون می خواهد



والدین زیادی هستند که این مشکل را با بچه ‌های خود دارند و همواره دنبال راه‌ حلی هستند که بتوانند آن ها را از پای کامپیوتر بلند کنند. وقتی شما والدین با این مشکل مواجه می ‌شوید شروع به سرزنش یکدیگر می ‌کنید و یا خود را مواخذه می ‌کنید که ای کاش کامپیوتر نمی ‌خریدید! حق دارید که نگران بچه‌ ها باشید چون نشستن طولانی ‌مدت جلوی کامپیوتر موجب می‌ شود آن ها آموزش ‌های مهمی را که لازم است در سنین خاص دریافت کنند از دست بدهند. حتی ‌امکان دارد بچه‌ ها توانایی برقراری ارتباطات اجتماعی را نداشته باشند و مهارت ‌های لازم را در این زمینه فرانگیرند…. بچه‌ های کوچک‌ تر باید حتما ساعاتی را به بازی کردن و فعالیت بدنی و جنب ‌و جوش اختصاص بدهند و ساعاتی هم خود را با اسباب ‌بازی ‌هایی که به رشد فکری و جسمی آن ها کمک می‌ کند، مشغول کنند بنابراین نه تنها استفاده زیاد از کامپیوتر بلکه تماشای بیش از حد تلویزیون هم مضرات مشابهی دارد. به جای آن که در مورد خریدن یا نخریدن کامپیوتر بیندیشید و یا دغدغه داشته باشید که از چه سنی اجازه بدهید فرزندتان با کامپیوتر بازی کند، بهتر است به مطلب بهتری فکر کنید یعنی محدود کردن ساعات کار با کامپیوتر و قانون گذاشتن برای تماشای تلویزیون و اجرای جدی آن قوانین. شما باید یک تا دو ساعت در روز اجازه بدهید بچه ‌ها با کامپیوتر کار کنند.


 

این یک ساعت، کارهای او را مختل نخواهد کرد و می‌ تواند به بازی، استراحت و انجام تکالیف مدرسه برسد. هر خانواده‌ای باید قوانین ساعات تماشای تلویزیون برای خود داشته باشد. بچه‌ ها حق ندارند از هر لحظه‌ای و به ‌طور نامحدود برای تلویزیون دیدن استفاده کنند. برای مثال وقتی شما اجازه می ‌دهید او تا ساعت ۱۱ شب بیدار بماند و فلان سریال را ببیند چه توقعی دارید که بتوانید او را تحت کنترل بگیرید. اگر او با گریه و اصرار بتواند شما را متقاعد کند که در آن ساعت بیدار بماند و تلویزیون ببیند و یا پای کامپیوتر باشد، به‌طور عملی یاد می ‌گیرد که خواهد توانست با گریه هر آن چه را می‌ خواهد به دست آورد. هرگز از قوانینی که به اتفاق همسرتان وضع می ‌کنید کوتاه نیایید و برای مثال اگر به او اجازه می‌ دهید یک ساعت برنامه مورد علاقه‌اش را تماشا کند، قبلا باید او را متوجه کنید که تا شروع آن برنامه تکالیف خود را باید به اتمام رسانده باشد. تخطی کردن او یا اهمال کاری ‌اش در انجام تکالیف به طور قطع مساوی است با محروم شدن از تماشای آن برنامه دلخواه و انجام ادامه تکالیف در آن ساعت مذکور. بچه‌ ها باید جدیت شما را در اجرای قانون ببینند. پیش از شروع اجرای قوانین، همه موارد را با صبر و شکیبایی و حتی چند بار به بچه‌ ها تفهیم کنید تا حق آن ها ضایع نشود.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

برای تربیت کودک فقط 60 ثانیه لازم است

 آیا می خواهید دانش خود را ارتقا دهید؟

نه تنها باعث ناراحتی کودک تان شده اید؛ بلکه باعث تحلیل قوای جسمانی خود نیز می شوید.
کودک دو ساله شما دیوار را با ماژیک خط خطی کرده است، بچه پنج ساله تان پس از اینکه به او کلمه «نه» گفتید باز هم شیرینی می خواهد، فرزند هفت ساله شما دروغ می گوید… ممکن است در لحظه اول، از عصبانیت منفجر شوید، اما برای رسیدن به یک راه حل بهتر باید صبور بود.
در واقع آن چه به آن نیاز دارید نقشه یک بازی است. این طرح می تواند تقریبا راهکار کلی باشد. اگر روش ۶۰ ثانیه ای را به کار برید، به نتیجه بهتری خواهید رسید. در اینجا شش مرحله ساده برای دستیابی به این هدف وجود دارد.

۱۰ثانیه اول: واکنش سریع
اولین کاری که شما انجام می دهید، گرفتن ماژیک از کودک ، جدا کردن او از خواهر و برادرانش در موقع دعوا یا بردن کودک به اتاق دیگر است. یکی از متخصصین به این کار، مداخله سریع می گوید: نباید توقع داشت که به کودک فرمان ایست می دهید و او هم اجرا کند.
همیشه حفظ امنیت بچه ها بر مسایل دیگر مقدم است، اگر در وجود کودکتان هنوز زمینه های خطر و درگیری وجود داشته باشد، بهترین راه، دور کردن او از محیط است.
پروفسور و استاد دانشگاه بوستون می گوید: «شما باید هر چیزی را که باعث به وجود آمدن مشکلات دیگر شود از دسترس کودک دور کنید. کودکتان باید توجه خود را به شما و موقعیتی که در آن قرار دارد معطوف کند. وگرنه خوردن شیرینی و آزار و اذیت خواهر و برادر تبدیل به نوعی سرگرمی برای او خواهد شد.» در صورت لزوم خودتان و فرزندتان را از صحنه هیاهو و جار و جنجال دور نگاه دارید.

۱۰ثانیه دوم: حفظ آرامش
عصبانی شدن کار سختی نیست اما چگونگی کنترل آن مهم است (مدیریت پرخاشگری)؛ اگر بگویید که عصبانی نمی شوم حرفتان غیرمنطقی به نظر می رسد بلکه باید احساسات بد و خشونت را کنار بگذارید چون کودکان می دانند که چه وقت عصبانی می شوید؛ حتی اگر سعی کنید آن را بروز ندهید.
آنچه که در حقیقت به آن نیاز دارید کنترل خشم و عصبانیت است. به گفته یکی از متخصصین اگر در یک خانواده شلوغ و پرهیاهو بزرگ شده باشید که همه فریاد می زدند، بیان کردن احساسات، کار بسیار مشکلی است.
شما باید کوتاه ترین و مناسب ترین راه را از بین راه های گوناگون پیدا کنید. یعنی به جای اینکه بگویید: « ای پسر بد» با صدای بلند بگویید: «آ، آ.» این کار باعث آرامش شما می شود و همچنین کودک، دیگر احساس حقارت نمی کند. خونسرد بودن علاوه بر اینکه اوضاع و احوال را آرام تر می کند به فرزندتان نیز فرصت می دهد تا حرف هایتان را بهتر بشنود. اگر فریاد بزنید، همه چیز را از پایه خراب خواهید کرد چون فرزندتان به جای پی بردن به کار اشتباهی متوجه خشم و ناراحتی شما می شود.

۱۰ثانیه سوم:شناخت موقعیت
برای چند ثانیه هم شده به آن چه که واقعا اتفاق افتاده، توجه کنید. برای مثال: مادری چندین بار به پسرش در مورد خط کشیدن با مداد بنفش روی دیوار اتاق خواب گوشزد می کند، در و دیوار همه خط خطی بودند و او بسیار عصبی بود. به نظر می رسید که پسرش پشیمان شده و با عکس العمل مادر، قلبش شکسته است.
چند لحظه بعد با کمی بردباری متوجه می شود که کار او تقلیدی از کتاب «هارولد و مداد شمعی بنفش» بوده است. از نقطه نظر او، این یک کار «سازنده و خلاق بود». البته با درک احساسات و عواطف کودکان، در و دیوار و تختخواب، سالم و تمیز نمی مانند بلکه باعث بروز احساساتش در یک موقعیت کاملا استثنایی می شود.
در نظر گرفتن موقعیت، کار دشوار و سختی است؛ یعنی شما باید دریابید که چگونه درگیری و برخورد را از تمام چیزهایی که همانند آن در گذشته بوده و ممکن است در آینده نیز اتفاق بیفتد جدا سازید.
بداخلاقی یک کودک سه ساله ممکن است مربوط به گرسنگی او باشد، ژولیدگی یک بچه هشت ساله بر سر میز صبحانه شاید در اثر کمبود خوابش باشد. به عبارت دیگر، مجددا باید موقعیت خود را در نظر بگیرید. از خودتان بپرسید که آیا عواملی وجود دارد که بتوان به کمک آنها از بروز این رفتار در آینده جلوگیری کرد؟ هیچ وقت نگویید: «چند بار به تو گفتم که…؟»مهم نیست. باز هم دوباره و دوباره بگویید.

۱۰ثانیه چهارم: حرف زدن با کودک
اگر به فرزندتان فرصت هیچ کاری نمی دهید، پس بهتر است به جای کنترل کردن وی و نظم بخشیدن به رفتارش، به او مسوولیت بدهید. او دوست دارد که از دهان شما بشنود که چه کار اشتباهی کرده و چگونه می تواند کار بهتری انجام دهد.
گفتن جملاتی مانند: «ما روی دیوار نمی کشیم، ما روی کاغذ نقاشی می کنیم؛ … یا نباید شیرینی بخوری چون الان نزدیک شام است و بعدا می توانی آن را بخوری»، خیلی موثرتر است. اگر با فرزندتان بحث و جدل کنید، علاوه بر اینکه نتیجه ای نمی گیرید، تاثیر پذیری او نیز نسبت به حرف های شما کاهش می یابد.

۱۰ثانیه پنجم:زمان نتیجه گیری
بعضی از والدین فکر می کنند که تنبیه رکن اصلی نظم و تربیت است، اما بسیاری از متخصصین با این کار مخالفند. به عقیده یکی از آنها: نتیجه گیری زمانی لازم است که به ثبات کار مطمئن نباشیم.
بیان چهار یا پنج کلمه ساده برای گرفتن شیرینی از دستکودک و گفتن: «قبل از شام شیرینی نخور» مطمئنا از قاپیدن شیرینی بهتر است. اگر کودکان توپ را در خانه پرتاب می کنند، به جای تنبیه کردن آنها، باید توپ را از دسترس شان دور نگاه داشت.
اگر نتیجه کار درست همان چیزی است که فکر می کردید، کم کم اثربخشی کلامتان تقویت خواهد شد. آنچه که مهم و موثر است، فرصت دادن به کودک برای به دست آوردن تجربه و نتیجه اعمالش است.

۱۰ثانیه ششم: رفتارهای منطقی
خطرات را جدی بگیرید و کاری را که خودتان نمی توانید انجام دهید، تحمیل نکنید. شما برای زندگی کردن وظایفی دارید یعنی با گفتن «آخرین شیرینی است که تو می خوری» یا «تا یک ماه از بازی خبری نیست» نه تنها باعث ناراحتی کودک تان شده اید؛ بلکه باعث تحلیل قوای جسمانی خود نیز می شوید.


مطالب پیشنهادی:

ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟